#فاطمیه
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
رونگیر ای آبروی کائنات از مرتضی
درددل کن باعلی ای حضرت خیرالنسا
پیش چشمان علی سوسو نزن مهتاب من
دست برپهلونگیر ای حضرت مشکل گشا
شانه برگیسوی زینب میزنی آهسته تر
ای فدای نام تو هفت آسمان و انبیا
جان من جان برلبم کردی کنار بسترت
حرفی ازرفتن نزن ای گوهر بیت ولا
ای همه پشت وپناهم بی پناهم بعد تو
ای پناه بی پناهان یادگار مصطفی
ای همه بودونبودم بی تو تنها میشوم
ای همه داروندارم حضرت شمس هدی
فاطمه من فاتح بدروحنین و خیبرم
دیده واکن تاببینی حال ما بهر خدا
یادم آمدلحظه ای راکه توافتادی به خاک
تیره شد پیش نگاه تو تمام ماسوا
دودبودوآتش ومسماروسیلی و کتک
بین آتش مانده بودی ای گل باغ حیا
پشت درماندی ودرافتاد روی پیکرت
اشک میریزد زچشمان حسین و مجتبی
#نـوكــر_نـوشـت:
#زهرا_جان
از من نکردی خواهشی نُه سال #زهرا_جان
حالا که چیزی خواستی تابوت میخواهی؟
#صلوات 👉
ذاکری:
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#روضۀ_مادر
بغض کرد و گفت مردم! شعلهها از در گذشت
بر سر دختر چه آمد تا که بابا درگذشت
زد به سینه، چند یازهرای اشکآلود گفت
بعداز آن از چند و چون روضۀ مادر گذشت
روضهخوان رفت و به ظهر داغ عاشورا رسید
من همان جا ایستادم... شعلهها از در گذشت
من میان کوچه بودم روضهخوان در کربلا
آه، آن شب بر دل من روضهای دیگر گذشت
تازیانه رفت بالا و غلاف آمد فرود
تیغ پشت تیغ از جسم علی اکبر گذشت
شعله بود و محسن ششماهه و دیوار و در
تیری آمد از گلوی تشنۀ اصغر گذشت
میخ در بر سینۀ پرمهر مادر حمله کرد
آب دیگر از سر عباس آبآور گذشت
ریسمان بر گردن حبلالمتین انداختند
قافله از بین غوغای تماشاگر گذشت
ذکر حیدر داشت زهرا، مسجد از جا کنده شد
ذکر حیدر داشت مولا از دل لشکر گذشت
درد پهلو، زخم بازو... فاطمه از پا نشست
تیر و نیزه از تن فرزند پیغمبر گذشت
من سراپا اشک بودم، طاقتم از دست رفت
روضهخوان از ماجرای خنجر و حنجر گذشت
روضهها اینجا گره میخورد، بابا رفته بود
هیچکس اما نمیداند چه بر دختر گذشت
#علی_سلیمیان
#صلوات 👉
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
ای معنی صبر و عشق ای قبله ماه
بر دست تو زد بوسه رسولِ آگاه
با مهر تو زندگی نمودم عمری
یا فاطمه اشفعی لنا عندالله
#محمد_مبشری
#صلوات 👉
❣﷽❣
🔘 #روضه_حضرت_زهرا_س
🔘 #ترکی
🔘 #حاج_مهدی_علیزاده
از آن دو چشم کبودت مرا تماشا کن
عصای دست علی هست ذولفقاری تو
رسیده صبح بیا تا به خانه برگردیم
به کودکان و دل من مزن شرار اینجا
کیم سن کیمی آفاقیده محتادیدی صبره
دوزدون ئوز عمواوغلونان اوتور سن هامی جبره
گتدیم ئوز الیمله گئجه قویدوم سنی قبره
راحت گئجه لر یاتمازدون بو گئجه یاتدون
بو قبریده اما یارالیدون نجه یاتدون
بیجا یره من آغلامرام واردی دلیلی
ثانی ال آچوب وردی یول اوسته سنه سیلی
گل صورتیوی سیلی یری ایلدی نیلی
بنذردون اوگونن سارالان یاپراقا زهرا
قویدوم او گورمیش یوزوی تپراقا زهرا
(خانمی قویدی قبره باخدی بیر او ارین بدنه زهرا زهرا)
قولوون سینماقی سیندردی منیمده بیلیمی
قسم اولسون یارالی جانیوه زهرا یانارام
غسل ایدن وقته سنه اولموشم الله بولوری
آگه اولدوم غم پنهانیوه زهرا یانارام
ای عمواوغلونان همیشه ناگران
ای منه خاطر اودان بیر عمرقان
ای ئوزونن چوخ منه جان یاندران
یاندی جان سنسیز
#لعن_الله_قاتلیک_یا_فاطمة_یازهرا_س
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها صلوات
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#شعر حضرت زهرا سلام الله علیها
پشتِ در خانه ی علی بلوا شد
با فاطمه بر سر علی دعوا شد
یک ضربه و یک بازو و یک آه بلند
شال از کمر امیر مردان وا شد
دربی که تمام قد در آتش میسوخت
آوار به روی صورت زهرا شد
در حال نفس نفس زدن بود هنوز
یک میخ گداخته سرش پیدا شد
سربسته بگویم سخن از ناموس است
سربسته بگویم که چه در آنجا شد
با طفل زمین خورد در آنجا مادر
بی طفل ولی بود که از جا پا شد
شرحِ غم زهرای جوان را باید
از رنگِ محاسن علی جویا شد
🔸شاعر: سید حسین میرعمادی