eitaa logo
کانال نوای عاشقان
14.3هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
349 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️ ⚫️ ✨بر چهره ی زیبای محمد صلوات           ✨بر گنبد خضرای محمد صلوات ✨سرتابه قدم آینه او زهراست                       ✨تقدیم به زهرای محمد صلوات (دعای فرج) السلام علیک یا فاطمةالزهرا یا بنت محمد یا قرة عین الرسول یا سیدتنا و مولاتنا انا توجهنا… ‏ ‏یَا وجیهةً … ‏ ‏▪️اشک از دیده خونبار بیفتد سخت است ‏▪️هرکجا بستر بیمار بیفتد سخت است ‏▪️اوج این واقعه را جان علی می داند ‏▪️خانم خانه که ازکاربیفتدسخت است ‏(خدا نکنه آدم مریضه داشته باشه، بخصوص مادر باشه) ‏▪️آنکه مادر شده این واقعه را میفهمد ‏▪️بعدِشش ماه اگربار بیفتدسخت است ‏▪️خواست تا شانه کند موی سرزینب را ‏▪️شانه ازدست گرفتاربیفتدسخت است ‏ 🔰دست توسلی به دامن بی بی دو عالم ، خانم فاطمه زهرا س ان شاالله بری مدینه…اونجا برا غربت زهرا ناله بزنی ان شاالله خانم فاطمه زهرا، شب اول قبر، فردای قیامت ، شفاعت منو شما رو بکنه… (یه لحظه رو یاد کنم و التماس دعا) آی حاجت دارا… ⏪صدا زد علی جان…شنیدم بلال وارد مدینه شده… (علی جان یه خواهش ازت دارم، میشه به بلال بگی یبار دیگه برا منه زهرا اذان بگه…باشه زهرا جان) مولا تو مدینه بلال رو طلبید… بلال اومد محضر امیرالمومنین ع…آقا جان امرتون چیه؟ (صدا زد بلال یادگار پیغمبر یه تقاضا ازت داره… زهرا س سفارش کرده اذان بگی…) صدا زد آقاجان یاامیرالمومنین ع شما میدونید بعد پیغمبر من دیگه به رو مأذنه نرفتم،عهد کردم دیگه اذان نگم. اماحالا که فرموده ی خانمم زهراست، من اذان میگم. ( برید به زهرا س بگید همین امروز اذان میگم) مولا اومد خونه… علی جان آیا بلال سفارش منو قبول کردیا نه؟ (زهرا جان بلال قبول کرد وعده کرده همین امروز اذان بگه) 🔅بی بی صدا زد فضه بسترمو ببر جلوی در اتاق، در اتاقو باز بذار تا من صدای اذان بلال روبشنوم. (اوج) آی حاجت دارا… آی جوون دارا… می‌خوام بپرسم چرا یه خانم ۱۸ ساله ،یه زن جوون خودش بسترشو نبرد. (میدونی چرا؟) آخ بمیرم چون زهرا پهلوش شکسته بود، سینه اش آزرده بود،مریضه بود. (فرود) امان امان۲ بلال وارد مسجد شد نگاهش به محراب مسجد افتاد، جای خالی پیغمبرو میبینه گریه می‌کنه… (با چشم گریون داره از مأذنه بالا میره، میخواد اذان بگه) آخ بلال ➖اذان بگو تا که دل شیدای من آروم بگیره ➖زهراداره از غربت و تنهاییه علی می میره ➖یادت میاد روزایی که بابام میگفت تومدینه ➖که دخترم عمر منه,نشه روزی بلا ببینه ➖ببین حالا حال و روز ما رو ➖خزون این باغ نو بهارو ➖آخ غریبی شیر ذوالفقارو2 (فرود)شروع کرد اذان گفتن « الله اکبر الله اکبر » صدای ناله ی زهرا بلند شد «الله اکبر الله اکبر» زینب دید شونه های مادر داره میلرزه… ‏ ‏ ‏امان امان از دل زینب ‏(مادر رو سجاده نماز داره صدای اذان رو میشنوه) ‏ ‏ یادش افتاد زمانی که بلال اذان می‌گفت زهرا برا بابا آب می آورد ،تا بابا وضو بگیره… ‏ ‏آی دختر دارا ‏… دختر خیلی باباییه… ‏ ‏خانما برا دخترا تون خیلی دعا کنید، برا بچه هاتون دعا کنید برا عاقبت بخیریشون دعا کنید. ‏( ‏بمیرم برا دختر پیغمبر، پیغمبر یه دختر بیشتر نداشت، چه کردند با یادگار پیغمبر چه بلاها که به سرش نیاوردن…) ⚜صدای اذان بلال بلند شد… «اشهد ان لااله‌الاالله» زینب دید گریه ی مادر شدید شد… (آخ بابا مؤذنت داره اذان میگه اما دخترت نمیتونه از جا بلند شه…) آی مریض دارا حالا وقتشه هر کجا صدای منو می‌شنوی ناله بزن بگو… یا زهرا س… ولی امان از اون لحظه ای که مؤذن صدا داد «اشهد ان محمد رسول الله» (اوج) یه مرتبه دیدن مادر با صورت به رو سجاده افتاد… آخ زینب صدا زد حسین جان حسن جان چرا معطلید …برید به بلال بگین دیگه اذان نگه، مادرم از دست رفت. (مردم فوج فوج می اومدن مسجد ، چه خبر شده ، مگه پیغمبر زنده شده بلال داره اذان میگه ، جای خالی پیغمبرو تو محراب می‌بینند دارن گریه میکنند) یه مرتبه دیدن حسنین سراسیمه وارد مسجد شدند، صدا زدن آخ بابا بابا بابا یا علی …به بلال بگین دیگه اذان نگه… (چرا) آخه مادرمون غش کرد… ( ‏بلال از مأذنه پایین اومد این اذان نیمه تمام ماند تو مدینه.) ⏪ ‏ناله داری یه لحظه دلتو ببرم کربلا، آی کربلائیا… ‏بگم بی بی جان میون خونه تو بستر، تو‌خونه خودتون خوابیده بودین، مؤذن رفت بالا مأذنه اذان گفت(با عزت نام باباتون برد خانم جان با احترام نام بابارو برد) شما بیاد پدر افتادی غش کردی ‏اما من بمیرم برا اون بچه هایی که چهل منزل …سر بریده بابارو بالای نی دیدن… ‏ای حسین…۳ ‏همه با هم حسین… 🔅با هرنفسی که میکشم در هرگاه 🔅از مولد خویش تادم قربان گاه 🔅با هر ضربان قلب خود میگویم 🔅القلبُ لَدَیک یا أباعَبدالله ❇️بابی انت‌و امی یا حسین ✳️جان عالم به فدای لب عطشان حسین صلوات حذف نشه لطفا⬇️ 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️ @navaye_asheghaan
السلام علیک یا سیدتی و مولاتی یا اُماه .. یا فاطمه الزهرا .. ای بزرگ آیتِ خلاقِ ودود بهترین گوهرِ دریایِ وجود لیله‌ی قدری و قدرت مجهول عصمتِ حقی و قبرت مفقود اگر روضه ای خواندم شما گریه میکنید ، ناله میزنید .. بزرگ نشانه‌ی مظلومیت مادرِ ما همینه که قبری نداره .. چرا باید قبرش پنهان بشه؟! چه وحشیایی بودن این جماعت که قبرِ مادرِ ما هم رحم نمیکردن ؟!! .. گمان میکنم اصلا شاید نیاز نباشه خیلی از مصائب رو بگیم! همین که دورِ هم بنشینیم بگیم مادرِ ما قبرش گمه .. همین که دور هم بشینیم و بگیم بابامون علی از خوفِ این کردم چهل صورتِ قبر کند که قبرِ خانوم رو پیدا نکنند .. بمیرم برات علی جانم .. لیله‌ی قدری و قدرت مجهول عصمتِ حقی و قبرت مفقود از تو انوار نبوت ظاهر وز تو آثار ولایت مشهود ای به تعظیم تو خم پشتِ فلک وی به تشریف تو عالم به سجود عالم نه فقط کره‌ی زمین و کرات آسمان ها ، عالم وجود یعنی آنچه ماسوالله هست غیر از خاتم الانبیا و ائمه اطهار , افتخار انبیأ و اولیأست که سجده کنن به خاک پای مادرِ هجده ساله‌ی جوان مرگِ ما .. شب تشییع تو ای آیت قدس به علی حضرت احمد فرمود می سپارم به تو زهرایم را همه‌ی دار و ندارم این بود .. سال هاست به لطف بی بی مرثیه سرای آستان اهل بیتم ولی الان گیر افتادم نمیدونم کجای روضه و مصیبتُ برات بیان کنم .. ای بشه یه روز خبرش بپیچه یه عده بچه شیعه ها دورِ هم جمع شدن از مادرشون گفتن همه با هم دق کردن .. ای مادرم .. ای مادرم .. لحظه گاهی به طول یک عمر است «قربون آدم خِبره و روضه بلد ..» لحظه گاهی به طول یک عمر است لحظه گاهی هزار شب یلداست لحظه گاهی کتاب‌ها حرف است لحظه گاهی به طول یک عمر است مثلِ آن لحظه ای که با سیلی سر مادر به سمتِ من چرخید .. ↫『
ای مادرم .. مثل مادر از دست داده ها باید گریه کنیا .. مثلِ آن لحظه ای که با سیلی سر مادر به سمتِ من چرخید .. چشم در چشم هم شدیم چقدر مادر از دیدنم خجالت کشید لحظه ای که سه ماه بعد از آن چشم در چشم هم دگر نشدیم لحظه ای که گذشت و بعد از آن ما دگر مادر و پسر نشدیم دست با دست فرق دارد پس ضربه با ضربه هم به همین منوال آن چنان زد که گوشواره شکست .. یه مدتی گذشته بود از شهادت بی‌بی ، خانم زینب دید همه رو می‌تونه آرام کنه اما حسن آرام نمیشه .. یه روز بی تاب شد رفت بغل دستش نشست ، صدا زد داداش جان چرا آنقدر داری بی تابی می‌کنی اگر بی مادر شدی منم شدم ، اگه مادرتُ کشتن مادر منم کشتن .. چرا آنقدر بی تابی می‌کنی ، چرا هی میای کز می‌کنی یه گوشه .. سرشُ بلند کرد گفت زینب دست از سرم بردار .. گفت اون روزی که میخواست بره فدک رو بگیره، به من گفت حسن ، مادر تو با من بیا، یه مرد با من همراه باشه .. مادرم رو من حساب کرده بود .. صید دام درد هستم دانه را گم کرده‌ام طایر بشکسته بالم لانه را گم کرده‌ام ﺑﺮ ﺭُﺥِ ﺯﺭﺩﻡ ﺩﺭﻭﻥ ﮐﻮﭼﻪ ﺛﺎﻧﯽ ﺍﺯ ستم ﺯﺩﭼﻨﺎﻥ ﺳﯿﻠﯽ ﮐﻪ ﺭﺍﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ‌ﺍﻡ زینب ، رفتم جلو .. هرچه کردم به کناری بروند و برویم راهی در کوچه فراهم بشود ، حیف نشد زینب جان ، هر چی من رفتم جلو اونم اومد جلو .. زینب جان من قامتم کوتاه بود .. زینب جان دستش رو باند کرد .. اجازه بدید برم کربلا .. حسن جان یه ضربه سیلی دیدی هی یه گوشه کز میکردی اما .. لایوم کیومک یا اباعبدالله .. الهی به سوز دل زهرا .. الهی به غربت زینب ده مرتبه یا الله .. غريبه گان مُرُوَت حيا نمي كردند ز هيچ گونه جنايت اِبا نمي كردند غبار و گرد و اسيری نشست روی سرم ز تند باد حوادث شكست بال و پرم ستاره گان حرم را به ريسمان بستند بگو ز جور ، زمين را به آسمان بستند ميان آن همه لشگر چو بی كسم ديدند به اشك بی كسب ام ناكسانه خنديدند شاعر : حاج علي انساني اللهم عجل لولیک الفرج .. @navaye_asheghaan
روضه فاطمیه دی 99 نصرالهی.MP3
15.94M
ای مسجد النبی گل نیلوفرت چه شد؟ یاس کبود سوخته ی پرپرت چه شد؟ ماه غروب کرده ی پیش از غروب عمر خورشید اوفتاده به پشت درت چه شد؟ ای آستان وحی که آتش زده تو را؟ ای باب جبرئیل امین کوثرت چه شد؟ ای مادر حسین و حسن تربتت کجاست ای بحر عصمت نبوی گوهرت چه شد؟ ای میر بدر و صف شکن خیبر و اُحد با من بگو شهیده ی بی سنگرت چه شد؟ ای همسر رسول خدا از علی بپرس داماد داغدیده ی من، همسرت چه شد؟ با من بگو مدینه در آن کوچه های تنگ با حسن آفتاب خدا منظرت چه شد؟ ماهی که خاک ریخت علی روی آن کجاست خورشید روی سینه ی پیغمبرت چه شد؟ «میثم» به سان شمع بسوز و سپس بپرس پروانه ی همیشه ی مولا، پرت چه شد؟ حاج غلامرضا سازگار @navaye_asheghaan
روضۀ حضرت زهرا س.mp3
9.91M
گر نگاهی به ما كند زهرا دردها را دوا كند زهرا بر دل و جان ما صفا بخشد گر نگاهی به ما كند زهرا كم مخواه از عطای بسیارش كآنچه خواهی، عطا كند زهرا بضعۀ مصطفی بُوَد زآن‌رو جلوه چون مصطفی كند زهرا خانۀ وحی را، ز رخسارش، رشكِ غار حَرا كند زهرا نه عجب گر به شأن او گویند، خاك را كیمیا كند زهرا این مقام كنیز او باشد تا دگر خود، چه‌ها كند زهرا! چهره پوشد ز مرد نابینا تا بدین حد، حیا كند زهرا در طرفداری از خدا و رسول به علی اقتدا كند زهرا روز محشر -كه از شفاعت خویش حشر دیگر به پا كند زهرا- همچو مرغی كه دانه بر چیند، دوستان را جدا كند زهرا چه شود گر زِ رحمت بسیار حاجت ما روا كند زهرا؟ چه شود گر که بر «مؤید» هم نظری از وفا کند زهرا بی تو ای یار مهربانِ علی! شعله سر می‌کشد ز جانِ علی بی تو ای قهرمان قصۀ‏ عشق، ناتمام است داستان علی... خطبه‌ی ناتمام زهرا کرد کار شمشیر خون‌فشان علی خواست نفرین کند، که زهرا را داد مولا قسم به جان علی- -که ز قهر تو ماسِوا سوزد؛ صبر کن صبر، مهربان علی! ذوالفقار برهنه‌ی سخنش کرد کاری به دشمنان علی، با وجودی که قاسم رزق است ساخت عمری به قرص نان علی رفت زهرا و اشک از دنبال وز پی او روان، روان علی... درد دل را به چاه می‌گوید رفته از دست، همزبان علی آن شراری که سوخت زهرا را، سوخت تا مغز استخوان علی قصه را تازیانه می‌داند در و دیوار خانه می‌داند
🎤حاج محمدرضا بذری اللهم صلِّ علي السيدةِ الجليلةِ ا لكريمةِ النَّبيلةِ المكروُبةِ العِلّيةِ، ذاتِ الاحزانِ الطَّويلةِ فيِ المُدَّةِ القَليلةَ و.. المقتول ولدهاا حالی که داری حال دوران پیمبر نیست از تو چه پنهان حال ما هم از تو بهتر نیست ای ليلة القدری که عمرت ليلة القدر است انگار زنده ماندنت دیگر مقدر نیست با دیدن تابوتِ خود، همسر که میخندد یعنی دلش دیگر به ماندن پیش شوهر نیست من که نود زخم از اُحُد دارم خبر دارم که هیچ زخمی سخت تر از “زخم بستر” نیست یک پلک تو‌ از ضربه ی سیلی ورم کرده اندازه‌ی چشمان تو با هم برابر نیست حوریه با برگ گلی مجروح میگردد اصلا نیازی به غلاف و میخ، دیگر نیست *صبح مقداد داشت از تشییع جنازه بر میگشت تو راه دومی رو دید مقداد بیا بریم بر جنازه زهرا نماز بخونیم گفت زحمت نکشید دیشب علی دفنش کرد شبانه مولا کار رو تمام کرد چهل صورت قبر علی درست کرد کسی ندونه قبر زهرا کجاست تا این جمله رو مقداد گفت نامرد چنان سیلی به صورت مقداد زد مقداد دور خودش گشت محکم خورد به دیوار نشست رو زمین مقدا مرد جنگه تا خورد به زمین مثل بچه ها گریه کرد طعنه زد ملعون مقداد خجالت بکش یه سیلی خورد داری گریه میکنی یه نگاه کرد گفت نه گریه ام برای خودم نیست فقط بگو ببینم زهرا رو اینجوری سیلی زدی من که مردم منو از پا در آورد این سیلی با صورت زهرا چه کرد؟ رفقا برید دست پدر و مادرتونو ببوسید که چه شیری بود چه لقمه ای دادن که این جوری ما بیقرار علی و اولاد علی شدیم الهی هیچ خونه ای بی مادر نشه این روزا حال بچه های علی خیلی بده حوریه با برگ گلی مجروح میگردد اصلا نیازی به غلاف و میخ، دیگر نیست اصلا چه بهتر فضه را آنجا صدا کردی مسمار از سينه كشيدن كار حيدر نيست یک سو زینب گریه یک سو حسین گریه دریا حریف اشک این خواهر برادر نیست سهم حسینت پیرُهن ، پس سهم زینب چه؟ در یادگاری‌های تو یک تکه معجر نیست؟
1_7997925104.mp3
2.57M
مصیبت هایم امشب جان گدازه که مانده روی دستم یک جنازه نبیند کاش زینب روی دوشم ز تابوت بریزد خون تازه به یاد لرزه های پیکر تو گرفته لرزه پای شوهر تو به قبرت خاک می ریزم ولیکن بریزد خاک بر سر دختر تو خدا داند دلم خون گریه می کرد به عالم دشت و هامون گریه می کرد ندیدم زخم پهلو را در آن شب ولی دیدم کفن خون گریه می کرد الهی دخترت زینب بمیرد ببین تنهایی ام را ای عزیزم الهی از کنارت برنخیزم خودم با دست خود خاکت نمودم چه خاکی بعد تو بر سر بریزم الا ای چاه یارم را گرفتند گلم،باغم بهارم را گرفتند میان کوچه ها با ضرب سیلی همه دار و ندارم را گرفتند کمی از غسل زیر پیرهن ماند کمی از خون خشک بر بدن ماند کفن را در بغل بگرفت و بو کرد همان طفلی که آخر بی کفن ماند @navaye_asheghaan
yeknet.ir_-_zamine_-_fatemieh_99.10.26_-_amir_kermanshahi.mp3
8.02M
🔴 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ما از مسجد که برگشتیم توی کوچه که رسیدیم فدک تو دست مادر بود که اون نانجیبو دیدیم هی جلو اومد، هی عقب رفتیم تا مادرم رسید به دیوار با غضب اومد، کاش نمیدیدم بشکنه دستت مردم آزار نفسم، بالا، نمیومد با عجله اومد، محکم زد هرچی زور، توی دستش بود جمع کرد، اون نامرد، محکم زد آه، محکم زد 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 یه حرفی بیشتر از هر چیز منو آتیش زده دنیا نشد کاری کنم اون روز سیاه شد صورتش اما کاش فقط این بود، هی زمین میخورد منو نمیدید دیگه انگار دنبالم میگشت، وای چه وضعی شد بشکنه دستت مردم آزار نفسش، بالا، نمیومد چی سرمون اومد، محکم زد هرچی بغض از علی داشت و توی پاهاش جمع کرد، محکم زد آه، محکم زد @navaye_asheghaan
(بعداز شهادت) بسم الله الرحمن الرحیم... یا رحمن و یا رحیم.. یا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ، یَا سَیِّدَتَنا وَ مَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکِ إِلَی اللّٰهِ وَ قَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا، یَا وَجِیهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِی لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🔸دلا بیا به سرای علی سری بزنیم 🔸به خانه ای که درش سوخته دری بزنیم 🔸خبر رسیده که این روزها علی تنهاست 🔸بیا به خانه ی بی فاطمه سری بزنیم 🔸نشد برای مریض علی گلی ببریم 🔸بیا گلاب اشک به افتاده بستری بزنیم 🔸کسی به گرد یتیمان او نمیگردد 🔸بیا به شیوه ی پروانه ها پری بزنیم 🔸کنون که جان علی خفته است در دل خاک 🔸بیا زخونابه برخاک گوهری بزنیم ⬅️حالامردم مدینه راحت شدید مادرمان روکشتید دیگه صدای مادربه گوش نمی رسد اخه خودشان گفتند یاروز گریه کن یاشب خسته شدیم از گریه هات(روز) شب یتیمی بچه های مولایمان امام علی است ای کسانی که درگوشه ای ازاین مجلس نشسته ای می دونم حاجت داری گرفتاری مریۻ داری جوان داری برای هرحاجتی امدید ازمادر پهلو شکسته درخواست نماید حاجت روا میشید اول مجلس همرا بشیم با صاحب الزمان بگیم اقاجان درکجای عالم در عزای مادر نشستی همه باهم صداش بزنیم یا صاحب الزمان ۲ ⬅️ابن عباس میگه بعد شهادت بی بی فاطمه رفتم سری به امیرالمومنین بزنم همین که وارد دهلیز خانه شدم دیدم فاتح بدر و خیبر - لنگر زمین و آسمان - رو زمین نشسته - حسنین رو زانوان علی نشستن - زینبین دور بابا میگردن - حضرت با انگشت موهای زینب رو مرتب میکرد - ابن عباس میگه یه صحنه ای دیدم جگرم آتش گرفت - هرخانه ای مادر از دست میده پدر دور بچها میگرده آخ قربان دردهای دلت برم آقا- نمیدانم داغ فاطمه چه کرده با امیرالمومنین که بچها دارن دور بابا میگردن اما عزادران مرگ مادربرای دخترها سخته چون مادر انیس دخترها راز دل به مادر میگه انشاالله هیچ خانوادهای را داغ مادرنشان ندهدیکی ازخاطرات مادرچادورنماز که هیچ وقت یاد دخترنمی ره ... میگه زینب رفت چادر مادر رو پوشید اومد جلو بابا راه میرفت - بابا جان ببین شبیه مادرم شدم یا نه آخ قربان دردهای دلت برم بی بی - میخواد دل بابا روشاد کنه )همه ما می دونیم دخترها علاقه ی زیادی به بابا دارند ومعرف هستد به بابای اما عزیزان عزدار شما بمن بگیدکدام روزه را بخونیم که اسم زینب نباشه سلام ما به آن خانمی که یه عمری مصیبت کشید اما صبر کرد چهارپنچ سال نداشت داغ جدش رسول الله رادید صبر کرد هنوز غسل پیامبر خشک نشده بود پهلوی مادرش زهرا راشکستند جلو چشمانش به مادرش سیلی زدند اما صبر کرد فرق شکسته باباش علی را دید صبر کرد یک روز هم تکه های جگر برادرش حسن رادیدبازهم صبر کرد درروز عاشورادرنصف روزجلو چشمانش تمام عزیزانش را شهید کردندبازهم صبر کردتمام دل خوشهای زینب حسین بود اما امان از آن لحظه ای که حسینش هم صدا زد خواهرم زینب من هم رفتم عرضه داشت حسینم برای من که کسی نمانده توهم میخوای بری زینب رو تنها بگذاری ای یادگار مادرم حسین اگر دست ولایت ابی عبدالله نبود بی بی زینب در کربلا جان میداد ابی عبدالله فرمودند: خواهرم آنقدر بی تابی نکن تا صدای تکبیر میاد بدان من زنده ام اما دیدند صدا آقا به گوش نمیرسه همه از خیمه ها بیرون دویدند ولی سالار زینب را ندیدند حسین آرام جانم ..حسین روح روانم الالعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون @navaye_asheghaan
▪️▪️▪️▪️▪️▪️ چرا بانوی من امروز از جا بر نمی خیزی زاشک فضه و افغان اسما بر نمی خیزی به هنگامی که خوابیدی تو خود گفتی صدایم کن صدایت می کنم آهسته امّا بر نمی خیزی چنان هر روزحاضر کرده ام آب وضویت بود وقت نماز ظهرآیا  بر نمی خیزی حسن بالای سر گرید چرا سر بر نمی گیری حسین افتاده برپایت که بر پا بر نمی خیزی صدای کوبه ی در می رسد گویا علی آمد نه بهر من چرا از بهر مولا بر نمی خیزی دلها بره مدینه ، فرمودند : اسماء برایم آب بیاور وضو گرفتند ، به روایتی غسل کردند ، خود را معطر نمودند ، جامه نو به تن کرد آخر فاطمه می خواهد به ملاقات رسول الله برود ، یک جامه به بدن کشیدند فرمودند  : اسماء ساعتی صبر کن ، مرا صدا بزن اگر دیدی جواب ندادم بفرست مسجد امیر المؤمنین را خبر کنند ، اسماء می گوید: ساعتی بعد زهرا را صدا زدم ، دیدم جواب نمی دهد ، همین که جامه را از روی زهرا کنار زدم دیدم فاطمه جان داده ، صدای ناله اسماء بلند شد ، گریبان خود را چاک زد  حَسنین وارد خانه شدند اسماء هیچوقت سابقه نداشت مادر این موقع بخوابد . دوید امام حسین کنار بستر مادر همین که بدن مادر حرکت داد  دید مادراز دنیا رفته صدا زد : یا اَخاه آجَرَکَ اللهُ فی ِ الوالِدَةِ . امام حسن آمد کنار بدن مادر صورت به صورت مادر گذاشت ، امام حسین صورت به کف پای مادر ، صدا می زند مادر من حسینم با من حرف بزن . اینجا صورت به کف پای مادر جوانش گذاشت کربلا هم خم شد کنار بدن علی اکبر ، صورت به صورت غرق خون میوه ی دلش علی اکبر گذاشت ، همه بگوئیم یا حسین . @navaye_asheghaan
به به چقدر لذت بخشه تو بهشت همسایه رسول خدا (ص) باشیم ! اونجا مثل پروانه دور پیامبر (ص) می گردیم چه نعمت و لذتی بالاتر از این ؟ چه لذت وخوشی بالاتر از این که در بهشت هر لحظه چهره ی نورانی رسول خدا (ص) رو نظاره گر باشیم ؟ همسایه ی رسول خدا بودن یعنی همسایه فاطمه (س) و علی (ع) و حسن وحسین (ع) بودن ، یعنی همسایه ی عباس (ع) و زینب (س) بودن یعنی همسایه اهل بیت (ع) بودن ، چرا که انبیاء و اهل بیت (ع) در بهشت همسایه ی رسول خدا (ص) هستند ، چقدر لذت بخشه هر لحظه اهل بیت (ع) رو کنارمون ببینیم اونجا راحت حسینو در کنارمون می بینیم ، اصلا"  لذت بهشت به دیدن چهره ی دلربای حسینه ! ولی آی مردم ! آی دوستداران رسول خدا (ص) یه سؤال برای من پیش اومده و اونهم اینه مگه میشه همسایه پیامبر (ص) بود و با هیزم و آتش در خانه ی دخترش فاطمه (س) رو آتش زد ؟ خدایا ! خیلی ها تو دنیا همسایه ی اهل بیت (ع) بودند خیلی ها همسایه ی علی (ع) و فاطمه (س) بودند ، خیلی ها از بچگی همسایه حسن و حسین (ع) بودند پس چرا جزء کسانی شدند که سیلی به صورت زهرا (س) زدند ؟ پس چرا پهلوی فاطمه (س) رو شکستند ؟ چرا تو گودال قتلگاه اون جور حق همسایگی رو بجا آوردند ؟ نه خدا باورم نمیشه مگه میشه همسایه ی حسین (ع) بود و سر از بدنش جدا کرد ؟ مگه میشه همسایه ی حسین (ع) بود و روی سینه ی حسین (ع) نشست ؟ خدایا ! منو به اونجایی نرسون که در برابر امامم بایستم من امروز اومدم با امام زمانم عهد ببندم با امام زمانم بیعت کنم ، این چه حرفهاییه که من دارم میشنوم ؟ آقا جان ! یابن الحسن ! شما نگاه به کسانی نکن که همسایه رسول خدا (ص) بودند و در خانه دخترش رو آتش زدند ! نگاه به اونهایی نکن که همسایه حسین (ع) بودند و زینبشو اسیر کردند ! نگاه به اونهایی نکن که زینبو تو بازار شام ، جلوی چشمان نامحرمان چرخوندند، نگاه به اون سنگ دلهایی نکن که تو بیابونا دنبال بچه های حسین (ع) می دویدند و گوشواره از گوش بچه های حسین (ع) می کشیدند ! به این مردم و عاشقان خودت نگاه کن که اومدند در خونه ات ! نگاه به این محبین خودت کن که قراره پروانه وار دورت بچرخند ! نگاه به ما شیعیانی کن که از درد فراغت داریم دق می کنیم ! یابن الحسن تو رو خدا ، خاطره ی تلخ بی وفایی مردم کوفه رو از ذهنت پاک کن ، این مردم مثل مردم کوفه نیستند که امامشونو به گودال قتلگاه بفرستند ! آخه قراره همه ی ما در رکاب شما باشیم ، قراره برات سربازی و غلامی کنیم ! آقا جان باور کن ما اون آدمهایی که خون به دل رسول خدا (ص) و علی (ع) کردند فرق داریم ! تو رو خدا دیگه بیا ! تو رو به مادرت فاطمهء زهرا (س) بیا ! خودم فدایی تو میشم ! خودم پدر و مادر و بچه هامو فدات میکنم ! خودم شبانه روز دورت میگردم ، تو رو به لبهای خشکیده ی علی اصغر (ع)  بیا ! بخدا مادرت انتظار قدمهات رو میکشه ! نذار بیشتر از این دشمنان ، ما رو سرزنش کنند ، نذار بیشتر از این بی صاحب باشیم ! نذار فکر کنند ما بی صاحب و بی اربابیم ! جان عمه سه ساله ات رقیه خاتون دیگه بیا ! @navaye_asheghaan
. حضرت زهرا (س) از رسم تشییع جنازه ی عرب ناراحت بود ؛ چون بدن میت را روی تخته ای می گذارند و روپوشی روی آن می اندازند .حجم بدن میت معلوم بود . اسما عرض کرد : آن زمانی که من در حبشه بودم ؛ مردم حبشه برای حمل جنازه چیزی را که پوشاننده بود ساخته بودند به طوری که دیواره داشت و حجم بدن معلوم نبود . اسماء به درخواست حضرت زهرا (س) آن را ساخت . عرض میکنیم :ای اسماء خدا خیرت بدهد که این تابوت دیواره دار را ساختی وگرنه نمی دانم در جریان تیراندازی به تابوت امام حسن (ع) چه بر سرجنازه ی امام می آمد ؟حضرت عباس (ع) چه حالی میشد و چه میکشید ؟ نمیدانم امام حسین (ع) در آن حال چه میکرد ؟ به هر حال در جریان تشییع جنازه ی امام حسن و تیرباران جنازه ی او تابوت بین بدن و تیرها فاصله ایجاد کرده بود ولی دلها بسوزد برای غریب کربلا بدن امام از تیرها و نیزه ها و شمشیرها و سنگها و چوبها و... قطعه قطعه شد و زیر سم اسبان قرار گرفت و استخوانهایش خرد شد . کی بود گمانم که کند دشمن جانی بر مصحف صد پاره پاره ی من اسب دوانی ممنوع شود دیدگانم از اشک فشانی مهلت ندهندم که کنم مرثیه خوانی    منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست @navaye_asheghaan
. |⇦ "صل الله علیک یا فاطمه الزهرا یا بنت رسول‌الله و یا زوجة ولی الله.." *آخرین روزهای عمر حبیبه خداست بریم کنار بسترش..* اجل گم کرده بعد از قتل محسن خانه ما را بیا ای مرگ یاری کن من افتاده از پا را نه دستی مانده تا گیسوی زینب را زنم شانه نه پایی تا بگیرم بهر گریه راه صحرا را ز تو ای دست ممنونم که بر یاری دست حق گرفتی از غلاف تیغ قنفذ اجر زهرا را علی تنها تو بشکسته من افتاده همه دشمن خدا را پس که یاری می‌کند آن یار تنها را من از بهر علی گریان علی از بهر من گریان به نوبت زینبِ غم دیده دلداری دهد ما را بگیر ای دست سالم دست مجروح مرا بالا که از صورت بگیرم قطره قطره اشک مولا را اجل را دور سر گردانده ام تا بر علی گریم و گرنه پشت آن در گفته بودم ترک دنیا را *اینم مال شهدا و امواتمان امام راحلمان همشون بهره ببرن..* عدو سیلی زد و پهلو شکست و من در آن حالت گهی دیدم به پهلو گه به صورت دست بابا را *"ثمَّ لَطَمَهَا فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى قُرْطٍ فِي أُذُنِهَا كَسَرَ مِنَ الْلَطْم"امام صادق علیه السلام می فرماد: سپس لطمه زد انگار میبینم گوشواره در گوش مادرم شکست.. وای مادرم مادرم مادرم.. * *خدا لعنتشون کنند چنین بنای ظلمی را گذاشتن حسینا، کربلای ها، گریه کنا، دلسوخته ها..کربلا هم... * یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود در پشت ابر، چهره ی هر ماهپاره بود از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد از مشت ها بپرس که با گوشواره بود «صل الله علیک یا ابا عبدالله » .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... @navaye_asheghaan
ما گرفتار شمائیم مدد یا زهرا عاشق کرببلاییم مدد یا زهرا دست بر دامن پاک علی و آل زدیم که مددکار ولائیم مدد یا زهرا هر زمان مثل تو دلتنگ علی میگردیم با علی عقده گشائیم مدد یا زهرا انبیاء ریزه خور سفره احسان تواَند ما همه اینگونه گدائیم مدد یا زهرا هر دَم و بازدم از نام تو دَم میگوئیم زنده از آل عبائیم مدد یا زهرا دست بوس تو شده خاتم پیغمبرها خاک بوسان تو مائیم مدد یا زهرا عمر اولاد پیمبر ثمره عمرم کم ما هم اولاد شمائیم مدد یا زهرا شهدا عبد و غلام کرم زهرایند ما غلام شهدائیم مدد یا زهرا تا قیامت به خدا پرچم زهرا بالاست زیر این سایه بیائیم مدد یا زهرا ♥️ ♥️ ♥️ شاخه ی تاخورده ی یاسم، از این گلشن نرو یا اگر که میروی باشد، بدون من نرو علی بی فاطمه میمیره 😭😭😭😭 همه ی مردم شهر، پشت کردن به من دلم خوشِ تو خونه، که فاطمه دارم 😭😭 یه سلام که میکنه بهم، تموم غم و غصه ی عالم از دلم بیرون میره تو دیگه تنهام نزار فاطمه… شاخه ی تاخورده ی یاسم، از این گلشن نرو یا اگر که میروی باشد، بدون من نرو قاتلانت دارند پیش من، جولان میدهند از رو عمد، مغیره(لعنه الله علیه) مسیرشو عوض میکرد که حتما چشم تو چشم بشه به علی(سلام الله علیه)، سلام بده 😭😭😭 نمیدونم میگیری من چی میگم??! خدا نیاره برا هیچکی… قاتلانت دارند پیش من، جولان میدهند جوشن خوبم، علی ماندست بی جوشن،نرو 😭😭😭 صورت پوشیده ات هم، روشنای خانه است رو بگیر، اما بمون درسته علی اذیت میشه دست به پهلو بگیر، اما بمون 😭😭😭 همینقد که هستی، علی خاطرش راحته بی خود نیست امام صادق فرمود خدا رحمت کنه اونی رو که بلند بلند برا مادرم گریه کنه صورت پوشیده ات هم، روشنای خانه است از شب تاریک ما، ای مشعل روشن نرو هی جوابم میکنی، هی التماست میکنم دست من بر دامنت ای سوخته دامن، نرو 😭😭😭😭 نذرها کرده است زینب،تا بمانی پیش ما هرشب میومد نماز میخوند میگفت خدایا مادرمو از این وضعیت نجات بده برا من زوده بی مادر بشم 😭😭😭 نذرها کرده است زینب،تا بمانی پیش ما فاطمه محض رضای دخترت، فعلا نرو خاک بر دنیا که از صدیقه شاهد خواستند کوریه کذاب ها، ای حجت مطلق نرو از اینجا به بعد شعر، مال امروزه اومد خونه، دید خونه مرتبه علی میفهمه… دیدی یه وقت کارگر میاری خونه، کارای خونه رو میرسه وقتی خانومت، کارای خونه رو انجام میده میفهمی که کار خانومته امیرالمومنین،،، خانم حضرت زهرا عشق اگه خلاصه بشه، فقط به علی و فاطمس فهمیده امروز، کار خونه رو خانومش حضرت زهرا انجام داده همه چیو مرتب کرده با اون دستای لرزونش، موهای زینب شونه کرده اومد دید موهای حسن، مرتبِ اما یه اشاره کنم… موهای حسین، پریشونه 😭😭 زینب یه امروز، موهای حسینشو پریشون دید یکی هم تو کوفه، دید سر حسین بالای نیزه موهاش، پریشونه 😭😭😭😭 اشاره کردما… خودش با دستای خودش، نون پخت اما اینی که امیرالمومنینو کشت، این بود دید فاطمه داره جارو میکنه خونه رو اول خوشحال شد گفت خدایا شکرت فاطمه ام خوب شده حالش یه چند قدم که برداشت، گفت بسه فاطمه هر قدم که برمیداشت… 😭😭😭 خیر باشد، باز نان پختی و جارو میکنی قصد رفتن که نداری، جان من تنها نرو بودنت لطف است در خانه، چه لاغر چه مریض بین بستر گر چه مانده هاله ای از تن، نرو داده ای هر چند به زینب، کفن هارا ولی مانده زهرا جان کمی از کار پیراهن، نرو زینبم… اون بقچه رو بیار آورد… دخترم، دستام رمق نداره بازش کن زینب سه چهارساله، بقچه رو باز کرد دید چنتا کفن توشِ دخترم، یکی از این کفنارو بده دست بابات علی، منو کفن کنه بیست و یک رمضان، یکی از این کفنارو بده دست داداشت حسن، بابات علی رو کفن کنه زینب یه نگاه کرد یه کفن موند و دوتا داداش 😭😭😭 دخترم، یکی از این کفن هارو 28صفر، بده دست حسین، حسنُ کفن کنه 😭😭 مادر، مگه حسینم کفن نداره?? 😭😭😭 مگه حسینم بی کفنِ?? ای وااای حسین… 😭😭😭 گفت نگران نباش این پیراهنو با دستای خودم دوختم روز عاشورا بده به حسین مانده زهرا جان کمی از کار پیراهن، نرو کربلا میبینمت در ازدحام نیزه ها با تن افتاده بین لشکر دشمن نرو خنجری با حنجری برخورد کرد،اصلا نبین یک قدم نزیک گودال حسین، اصلا نرو 😭😭 ♥️ @navaye_asheghaan
| مطیعی "السلام علیکِ یا زوجهَ مرتَضی.السلام علیکِ یا امَّ الحسن وَ الحسین.السلام علیکِ یا سیدتی و مولاتی،یا فاطمه الزهراء،لَعَنَ اللهُ قاتِليكِ وَ ضارِبيكِ وَ ظالميكِ و غاصِبي حقّك يا أُمي يا سيِّدَتي وَ مولاتي يا فاطمة الزهراء سلام‌الله علیها" *خوبا بهت سلام میدن.ما کی باشیم؟ ولی جواب سلام ما رو هم میدی...شنا فقط مادر خوبا نیستین مادر بچه بد رو هم تحمل می کنه...مادر از بچه بدش رو برنمیگردونه....خسته آمدم...گرفتار آمدم...امیدم به فاطمیه بوده...امید من رو ناامید نکن...به حق اون لحظه ای که هر چی پسرات صدات زدند،جواب ندادی،ناامید شدند،من رو ناامید برنگردون...به حق اون لحظه ای که علی خودش رو رسوند بالای پیکر بی جونت،هرچی صدات کرد،جواب ندادی...ما روضه حضرت زهرا زیاد خوندیم...روضه در و دیوار خوندیم...روضه کوچه خوندیم...به من بگن: جانسوزترین بخش روضه کجاست؟ برای من اینه:اون موقعی که بی بی رو دفن کرد...عزیزش رو به خاک سپرد..."فَلَمّا نَفَضَ یَدَهُ مِن تُرابِ القبر..."وقتی امیرالمومنین این دست ها رو به هم زد..."هاجَ به الحُزن..." غم و اندوه به قلبش هجوم آورد..."و اَرسَلُ دُموعُه علی خَدَّیه..." گریه مرد سخته...مردا تحمل گریه هم رو ندارن...هیات میری،روضه میری حال گریه نداری...تا می بینی بغل دستیت،جلوییت،مرده داره شونه هاش تکون می خوره،دلت میشکنه...برا بچه هات بمیرم...مرد وقتی جلوی بچه هاش گریه کنه،چی میشه؟! بچه دلش از جا کنده میشه،نمی تونه برا باباش کاری کنه... خلاصه من الان در خونه اتم...سرافکنده اومدم مادر...مادر...مادر...* نام تو را نوشتمو پشت جهان شكست آهسته از غم تو زمين و زمان شكست پرسيد آسمان چه نوشتي كه اين چنين گفتم كه فاطمه، كمر آسمان شكست هجده بهار ديدي و در سوگ تو دلم بعد از هزارو سيصد و چندين خزان شكست ای دل بسوز و بشكن تا باورت شود حتماً دری كه سوخته را می توان شكست بانوی نور در دلتان رنگی از خداست زيباتر است بر قد رنگين كمان شكست با هر دری كه بعدِ نگاه تو باز شد انگار در گلوی علی استخوان شكست : مهدی مردانی
🥀🥀🥀 اين شب و روزها فقط بي بي گريه ميكنه،همه گفتن ارباب مقاتل، اين هفتاد و پنج، نود و پنج، هر چند مدتي كه بعد از اون اتفاق تا شهادت، فقط بي بي گريه كرد.يه جا خنديد بي بي تو همين روزها،كجا؟چه طور؟چه خبر ِ خوشحال كننده اي بهش دادن خنديد؟اونم روزي بود كه اسماء تابوتش رو نشونش داد،تا چشمش به تابوتش افتاد،ديدن بي بي مي خنده* چه خورشیدی که چون خورشید محشر سایه اندازد تمام آفرینش دست می‌یازد به دامانش *زهراست،همه فرداي قيامت محتاج او هستند،انبياء همه سرپا ايستادند،يه نفر فقط سواره وارد صحراي محشر ميشه،اونم مادر، هزار فرشته اطرافش، چپ و راست، از جلو از پشت سر ناقه،همه جا، جبرئيل و ميكائيل و مقربين ِ عالم ِ بالا، ندا بلند ميشه:يا اهل المحشر! غُضُّوا اَبْصارَكُم. نگاهتونو جمع و جور كنيد،بي بي داره ميآد،الهي قربونت برم بي بي جان.* گر شعب ابی‌طالب، اگر غصب فدک باشد محال اس آری آری بگذرد از عهد و پیمانش نمی‌سازند با سازش هوادارن راه او گواه من وصیتنامه ي سرخ شهیدانش *با دشمن حضرت زهرا عمراً،از آل سعود و خليفه هاي داعشي،گنده هاشون،اسرائيل و آمريكا.* گواه من وصیتنامه ي سرخ شهیدانش *نگاه كنيد هر روز تشييع ميشن شهداي حرم،مدافع حرم زينب ِ كبري،جان عالم قربون بي بي جان،اين همه دلداده و جون به كف و عاشق،كه از اينجا صدها كيلومتر مي زنند به هر وسيله اي برسن به اون ور دنيا از حرم حضرت زهرا دفاع كنند و حمايت كنند،اين راه حضرت زهراست.* مدینه گرچه قبرش را نشان کس نخواهد داد زیارتنامه می‌خواند کنار قبر پنهانش همان قبری که از تشییع پنهانی خبر دارد از اندوه علی از دل‌پریشانی خبر دارد *اين چند بيت به بعد مرثيه است،شماهايي كه دل آماده داريد و براي گريه ي به مادر دل تنگ ميشيد،بسم الله* چه اندوهی که شب خالی ز عطر یاس و شب‌بو شد زمان یک سر بدآهنگ و زمین یکباره بدخو شد نمی‌دانم چه در شهر مدینه اتفاق افتاد که هر شب ناله ي «عجل وفاتی» سهم بانو شد *به عزيزانش فرمود:دستاتون رو ببريد بالا،حسنش دستاش رو برد بالا،حسينش، زينبش،يه دفعه صداي بي بي بلند شد،خدا مرگ من رو برسون. فقط شما مجسم كنيد اگه جز اين يه بيت چيز ديگه در مرثيه نگم كفايت مي كنه،آي گريه كن هاي مادر،غم و عجل وفاتي و همه ي اينها به جاي خود، آدم خسته ميشه،بيمار كه بيمار ِ،ديدي به يكي ميگي چه طوري؟ خوبي؟ديشب خوب خوابيدي؟ميگه:چه خوابي،مگه اين درد ميذاره من بخوابم.* چه خوابی تا سحر پهلو به پهلو می‌شود اما مگر با درد پهلو می‌شود پهلو به پهلو شد *از هر طرف مي چرخه پهلو درد ميكنه* دلش می‌خواست دست و بازویش وقف علی باشد غلاف تیغ اما میهمان دست و بازو شد همه دیدند دست او دگر بالا نمی‌آمد به هر زحمت ولی در روز آخر خانه جارو شد همان دستی که بعد از غسل بیرون از کفن آمد یتیمان را در آغوشش گرفت و خوب دلجو شد *گريه كن ها،جوونها،غسل داد علي،بندهاي كفن رو بست،نگاه كرد ديد بچه هاش دارن دق مي كنند،فرمود:پاشيد يه بار ديگه بياييد مادر رو ببينيد، خودشون رو انداختن رو بدن مادر،خود اميرالمؤمنين ميگه: ديدم بندها باز شد،دستا بيرون اومد،بچه هاش رو بغل كرد،ندايي از آسمان اومد:علي!آقا بچه هارو بردار،بالايي ها نميتونن نگاه كنند اين منظره رو،عالم بالا به هم ريخته بچه هارو بردار آقاجان. امروز جاش هست من بگم يا نه؟ آي بالايي ها،دوتا آقازاده ي مولا كنار مادر،هيچكي نبود اذيت كنه،فقط با مادر وداع مي كنند،شما نتونستيد تحمل كنيد،بالايي ها كربلا چه خبر بود،وقتي يه كوچلوي سه ساله رو از كنار بابا زدن جدا كردن، اين دستاش رو روي سرش گرفته بود.* هي گفتم بهش ميام ميام ميام موهامو نكش ميام ميام ميام *حسين....دستاتون رو بياريد بالا، خداي ِ حضرت زهرا،خداي ِ امام رضا،خداي ِ ابي عبدالله، خداي ِ رقيه،به دستاي رقيه،به انگشتاي رقيه،كه با لب هاي بابا بازي مي كرد،عجل لوليك الفرج* @navaye_asheghaan
❣﷽❣ ⚫️ (7) ⚫️ ✨بر چهره ی زیبای محمد صلوات ✨بر گنبد خضرای محمد صلوات ✨سرتابه قدم آینه او زهراست ✨تقدیم به زهرای محمد صلوات (دعای فرج) السلام علیک یا فاطمةالزهرا یا بنت محمد یا قرة عین الرسول یا سیدتنا و مولاتنا انا توجهنا… ‏ ‏یَا وجیهةً … ‏ ‏ ‏▪️اشک از دیده خونبار بیفتد سخت است ‏▪️هرکجا بستر بیمار بیفتد سخت است ‏▪️اوج این واقعه را جان علی می داند ‏▪️خانم خانه که ازکاربیفتدسخت است ‏(خدا نکنه آدم مریضه داشته باشه، بخصوص مادر باشه) ‏▪️آنکه مادر شده این واقعه را میفهمد ‏▪️بعدِشش ماه اگربار بیفتدسخت است ‏▪️خواست تا شانه کند موی سرزینب را ‏▪️شانه ازدست گرفتاربیفتدسخت است ‏ 🔰دست توسلی به دامن بی بی دو عالم ، خانم فاطمه زهرا س ان شاالله بری مدینه…اونجا برا غربت زهرا ناله بزنی ان شاالله خانم فاطمه زهرا، شب اول قبر، فردای قیامت ، شفاعت منو شما رو بکنه… (یه لحظه رو یاد کنم و التماس دعا) آی حاجت دارا… ⏪صدا زد علی جان…شنیدم بلال وارد مدینه شده… (علی جان یه خواهش ازت دارم، میشه به بلال بگی یبار دیگه برا منه زهرا اذان بگه…باشه زهرا جان) مولا تو مدینه بلال رو طلبید… بلال اومد محضر امیرالمومنین ع…آقا جان امرتون چیه؟ (صدا زد بلال یادگار پیغمبر یه تقاضا ازت داره… زهرا س سفارش کرده اذان بگی…) صدا زد آقاجان یاامیرالمومنین ع شما میدونید بعد پیغمبر من دیگه به رو مأذنه نرفتم،عهد کردم دیگه اذان نگم. اماحالا که فرموده ی خانمم زهراست، من اذان میگم. ( برید به زهرا س بگید همین امروز اذان میگم) مولا اومد خونه… علی جان آیا بلال سفارش منو قبول کردیا نه؟ (زهرا جان بلال قبول کرد وعده کرده همین امروز اذان بگه) 🔅بی بی صدا زد فضه بسترمو ببر جلوی در اتاق، در اتاقو باز بذار تا من صدای اذان بلال روبشنوم. (اوج) آی حاجت دارا… آی جوون دارا… می‌خوام بپرسم چرا یه خانم ۱۸ ساله ،یه زن جوون خودش بسترشو نبرد. (میدونی چرا؟) آخ بمیرم چون زهرا پهلوش شکسته بود، سینه اش آزرده بود،مریضه بود. (فرود) امان امان۲ بلال وارد مسجد شد نگاهش به محراب مسجد افتاد، جای خالی پیغمبرو میبینه گریه می‌کنه… (با چشم گریون داره از مأذنه بالا میره، میخواد اذان بگه) آخ بلال ➖اذان بگو تا که دل شیدای من آروم بگیره ➖زهراداره از غربت و تنهاییه علی می میره ➖یادت میاد روزایی که بابام میگفت تومدینه ➖که دخترم عمر منه,نشه روزی بلا ببینه ➖ببین حالا حال و روز ما رو ➖خزون این باغ نو بهارو ➖آخ غریبی شیر ذوالفقارو2 ⏺(فرود)شروع کرد اذان گفتن « الله اکبر الله اکبر » صدای ناله ی زهرا بلند شد «الله اکبر الله اکبر» زینب دید شونه های مادر داره میلرزه… ‏ ‏ ‏امان امان از دل زینب ‏(مادر رو سجاده نماز داره صدای اذان رو میشنوه) ‏ ‏ یادش افتاد زمانی که بلال اذان می‌گفت زهرا برا بابا آب می آورد ،تا بابا وضو بگیره… ‏ ‏آی دختر دارا ‏… دختر خیلی باباییه… ‏ ‏خانما برا دخترا تون خیلی دعا کنید، برا بچه هاتون دعا کنید برا عاقبت بخیریشون دعا کنید. ‏( ‏بمیرم برا دختر پیغمبر، پیغمبر یه دختر بیشتر نداشت، چه کردند با یادگار پیغمبر چه بلاها که به سرش نیاوردن…) ⚜صدای اذان بلال بلند شد… «اشهد ان لااله‌الاالله» زینب دید گریه ی مادر شدید شد… (آخ بابا مؤذنت داره اذان میگه اما دخترت نمیتونه از جا بلند شه…) آی مریض دارا حالا وقتشه هر کجا صدای منو می‌شنوی ناله بزن بگو… یا زهرا س… ولی امان از اون لحظه ای که مؤذن صدا داد «اشهد ان محمد رسول الله» (اوج) یه مرتبه دیدن مادر با صورت به رو سجاده افتاد… آخ زینب صدا زد حسین جان حسن جان چرا معطلید …برید به بلال بگین دیگه اذان نگه، مادرم از دست رفت. (مردم فوج فوج می اومدن مسجد ، چه خبر شده ، مگه پیغمبر زنده شده بلال داره اذان میگه ، جای خالی پیغمبرو تو محراب می‌بینند دارن گریه میکنند) یه مرتبه دیدن حسنین سراسیمه وارد مسجد شدند، صدا زدن آخ بابا بابا بابا یا علی …به بلال بگین دیگه اذان نگه… (چرا) آخه مادرمون غش کرد… ( ‏بلال از مأذنه پایین اومد این اذان نیمه تمام ماند تو مدینه.) ⏪ ‏ناله داری یه لحظه دلتو ببرم کربلا، آی کربلائیا… ‏بگم بی بی جان میون خونه تو بستر، تو‌خونه خودتون خوابیده بودین، مؤذن رفت بالا مأذنه اذان گفت(با عزت نام باباتون برد خانم جان با احترام نام بابارو برد) شما بیاد پدر افتادی غش کردی ‏اما من بمیرم برا اون بچه هایی که چهل منزل …سر بریده بابارو بالای نی دیدن… ‏ای حسین…۳ ‏همه با هم حسین… 🔅با هرنفسی که میکشم در هرگاه 🔅از مولد خویش تادم قربان گاه 🔅با هر ضربان قلب خود میگویم 🔅القلبُ لَدَیک یا أباعَبدالله ❇️بابی انت‌و امی یا حسین ✳️جان عالم به فدای لب عطشان حسین صلوات حذف نشه لطفا⬇️ 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
اللهمّ صلّ علی فاطمهٔ و أبیها و بعلها و بنیها و السّرّ المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک... بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيم "يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِين" "يا رَبَّ الزَّهرا، بِحق الزَّهرا، اِشف صَدر الزَّهرا، بظهور الحُجُّة ، يا رب الحُجُّة، بحق الحُجُّة، اشف صدر الحُجُّة، بظهور الحُجُّة " بیا بیا گل نرگس عزای مادر توست صفای فاطمیه از صفای مادر توست اگر که سائلم و نوکر همیشگی ام فقط به خاطر لطف و عطای مادر توست *ما هر كجاي عالم باشيم اگه امامي رو صدا بزنيم، بگيم: ياعلي! بگيم: يا اباعبدالله! يا صاحب الزمان! خودشون مستقيماً جوابِ مارو ميدن، فقط يه اسمِ تو اين عالمِ وقتي صدا ميزني جور ديگه جواب ميشنوي، وقتي صدا ميزني: يا فاطمةالزهرا! همه ي بچه هاش جمع ميشن، ميگن: با مادرِ ما چيكار داري؟...* تمام عزت شیعه رهین منت اوست تمام زندگی ما فدای مادر توست قسم به مادر و آن احتجاج حیدریش دوام خدمت ما با دعای مادر توست ز نور چادر او ما همه مسلمانیم که اصل طینت ما خاک پای مادر توست *از عالمي پرسيد: مقدس تر از خاكِ كربلايِ سيدالشهدا هم داريم؟ گفت: آره... تعجب كرد، مگه ميشه مقدس تر از تربتِ سيدالشهدا هم باشه؟ آره، خاكِ چادرِ مادرمون فاطمه...* ز نور چادر او ما همه مسلمانیم که اصل طینت ما خاک پای مادر توست به وقت مرگ که دستم ز هر دری کوتاست امید دلخوشی من وفای مادر توست بیا که با تن خونین، هنوز منتظر است که انتقام تو، تنها دوای مادر توست *یا صاحب الزمان! آقاجان! سرت سلامت، شنیدیم مادرت مریضه ؟!! شنیدیم این روزا مریض خونه ی علی بستر نشین شده ... امام مجتبی فرمود: دیگه این شبای آخر مادرم خواب نداشت .. گاهی پهلو به پهلو میشد تا صبح گریه میکرد .. دیگه این روزا روزای آخریست که فاطمه مهمانِ خانۀ علی‌ست... سلمان میگه: اومدم عیادت بی بی، تا اومدم بی بی گِله کرد، سلمان! چرا به دیدنِ من نمیآیی؟ گفتم: بی بی جان! بعدِ ظلمی که به شما شده، کارم شب و روز گریه است... سلمان میگه سئوال کردم: بی بی جان حالتون چطورِ؟ فرمود: سلمان! اگر از حالم بپرسی دو ماهه این دردِ پهلو نمیذاره بخوابم... سلمان! "ذابَ لَحمی" دیگه گوشتی به تنم نمونده... گوشتای بدنم آب شده‌... امام صادق فرمودند «ما زالَتْ بَعْدَ اَبيها مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ناحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ باكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرَقَهَ الْقَلْبِ يُغْشى عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَةٍ»... دیگه روزاي آخر مادر ما زهرا، پارچه ای به سر بسته بود نحيف و لاغر شده بود، هي اشك مي ريخت، یه ساعت به هوش بود .. یه ساعتی هم از هوش میرفت .. روزای آخرِ عُمرِ بی بی، زنهای مدینه هم اومدن برای عیادتش، اما فاطمه کسی رو راه نمیداد، اومدن خانم اُمِّ اَیمَن رو واسطه کردن، اُمِّ اَیمَن اومد گفت: خانوم! زنهای همسایه میخوان شمارو ببینن، خیلی اصرار دارن، بی بی اجازه عیادت دادن، این خانوم ها اومدن دورِ بسترِ زهرا، گفتن: دخترِ پیغمبر حلالمون کن، اختیارِ ما دستِ مردامونه، اجازه ندادن بیاییم عیادتت، بی بی فرمود:من از شما یه گلایه ای ندارم، چرا اون لحظه ای که من روی زمین افتادم، می دیدید دورم نامحرما جمع شدن، چرا نیومدید من رو کمک کنید؟ خواستم علی رو صدا بزنم، دیدم دستاش رو بستن، صدا زدم:" یا فِضَّةُ خُذینی" فضه من رو دریاب بخدا محسنم رو کشتن، هیچ کسی نیومد زهرا رو یاری کنه... اما نه یه عده اومدن زهرا رو یاری کردن... چهل تا مرد جنگی اومدن کمک، هر کی میرسید یه ضربه به زهرا میزد، اینجا دیدن دستِ علی بسته است، مادر رو غریب گیر آوُردن، کربلا هم دخترش زینب رو غریب گیر آوُردن، هر کی میرسید زینب رو میزد، ای حسین!...* هر چه او بیشتر نفس میزد بیشتر میزدن زینب را یک نفر مانده بود در گودال صد نفر میزدن زینب را تیغ هاشان که ماند در گودال با سپر میزدن زینب را خوابشان برد بچه ها در شب اما تا سحر میزدن زینب را * با تمام وجودت صدا بزن: حسین!...* @navaye_asheghaan
🍁رسم دنیا درهمین است آنکه آمدرفتنی ست 🍁بعدِ رفتن نام نیکت بر زبانها ماندنی ست 🍁تا توانی خلق را ازخود مرنجان با سخن 🍁آنکه بالاتر نشیند ، آخرش افتادنی ست 🍁عمر و جانت گرچه عمر نوح هم باشد ولی 🍁شیشه ی عمر گرانت عاقبت بشکستنی است اجازه بدین مجلسمون با روضه مادر معطر بشه،،، کدوم مادر؟ همون مادری که،،، هر وقت از زمونه دلت میگرفت،،، میگفت دخترم بیا بشین ،،، از غصه زماونه،،، باهم درد دل کنیم،،، 🔸بیا مادر که با یادت غمینم 🔸چگونه جای خالیتو ببینم ای دل ،،،ای دل،،، 🔶زدوری تو مادر بی قرارم 🔶به روی قبر تو سر می گذارم مادر،،،مادر،،، متوسل میشیم به مادرمون زهرا،،، اموات فیض ببرن،،، همون مادری که بین در و دیوار پهلو ش و شکستن،،، همون مادری که پشت در سوخت ☇دوست دارم یه شب برم ☇مدینه و زار بزنم ☇کنج خلوت بقیع ☇سر روی دیوار بزارم ☇یاد غمهای بی‌بی ☇که وسعتش یه عالمه ☇چی بگم عالم برای ☇غمای بی‌بی کمه دلامونو ببریم مدینه.. امروز اونایی که مادر ندارن... اونایی که صورت مادراشونو رو خاک غربت گذاشتن... اونایی که دلتنگ مادر شدن... ناله کنن،،، ضجه بزنن،،، قربون غمهای دلت،،، بی بی جان،،، بعد از اینکه مادرمون زهرا رو بین درو دیوار،،، پهلوش و شکستن،،، مادر ما پشت در سوخت،،، مادر جوان مارو به شهادت رسوندن،،، مولا علی،،، زهراشو غسل داد...یکی یکی بندای کفن و بست،،، آی حاجت دارا،،، آی داغ دیده ها،،، دلش نیومد بند آخر کفن و ببنده،،، آی اونایی که مادر از دست دادین... نمیدونم لحظه جون دادن مادر،،، کنارش بودی یا نه... نمیدونم لحظه آخر چجوری با مادرت وداع کردی... مولا علی یه طرف کفنو و بست،،، هی برمی گشت یه نگاهی به صورت زهرا... میدونی چی میگفت...؟ 🌴شب دامادیم کی باورم بود 🌴که من روزی عزادار تو باشم زهرا جااان ...کجا باورم میشد خودم غسلت بدم... خودم کفنت کنم.... ⏪کجا دیدی یه مادر جوان از دنیا بره... نیمه شب تشیع بشه... اما بچه هاش نتونن بلند بلند گریه کنن... اما بی بی زینب سه چهار ساله،،، . چادر نماز مادرش و سرش کرده،،، داره مادر مادر میگه،،، داره مادر رو بدرقه میکنه،،، میخوام بگم تو خونه بی بی زهرا کار برعکس شد،،، چرا؟ آخه رسمه دختر عروس میشه،،، مادر بدرقه اش میکنه،،،، اما تو دل شب،،، زینب مادرو بدرقه میکنه،،، یه جمله دیگه و عرضم تمام،،، علی جان هرجوری بود،، زهرا رو به خاک سپردی،،، اما دلا بسوزه،،، برا عزیز زهرا حسین،،، سه روز و دوشب،،، بدنش رو خاک گرم کربلا،،، بی غسل و کفن،،،رها شده بود،،، بدنی که شمیرها و نیزه ها خورده،،، یه عده با شمشیر و نیزه زدن،،، یه عده با تیر زدن،،، اوناییم که صلاح جنگی نداشتن،،، بدن حسین زهرا رو،،، با سنگ و لگد،،، سیاه و کبودش کردن،،، کجا دیدی خواهر،،، برادشو نشناسه،،،؟ کاربه جایی رسید،،، زینب اومد گودی قتلگاه،، بمیرم،،، اونقده برادرش شمشیر و نیزه خورده،،، برادش و نشناخت،،، صدا زد،،، آیا تو برادر منی... آیا تو حسین منی... ای داد بی داد،، گلی گم کرده ام میجویم اورا به هر گل میرسم میبویم اورا گل من یک نشانی در بدن داشت یکی میراهن کهنه به تن داشت تسلای دل مادرمون زهرا سه مرتبه از سویدای دلت بلند بگو یا حسین @navaye_asheghaan
حاج سید محمد قاضوی •✾• "يَـٰٓأَيُّهَا ٱلۡعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهۡلَنَا ٱلضُّرُّ وَجِئۡنَا بِبِضَٰعَةࣲ مُّزۡجَىٰةࣲ فَأَوۡفِ لَنَا ٱلۡكَيۡلَ وَتَصَدَّقۡ عَلَيۡنَآۖ إِنَّ ٱللَّهَ يَجۡزِي ٱلۡمُتَصَدِّقِينَ" مدینه شهر نبی تربت چهار امام به نقطه نقطه خاکت سلام سلام اگرچه ساکت و آرام می‌رسی به نظر دلی نماند که گیرد به یاد تو آرام چراغ کل جهانی و مسجدالحرام دلی که بر طواف حریم تو دل برده احرام سزد که نام شریف تو بر زبان آرم به حرمت سخنم انبیاء کنند قیام *مدینه می‌دونی چرا اینقدر دوستت دارم؟ انشاالله با هم بریم مدینه مخصوصاً سحرهای مسجد پیغمبر یه حال دیگه‌ای داره ..* دوای درد دو عالم ز گرد صحرایی سلام بر تو که آرامگاه زهرای *مدینه قبر مادرمون اونجاست دوستت دارم* شرار غم ز وجودم زبانه می‌گیرد ز گریه مرغ دلم آب و دانه می‌گیرد نه آرزوی بهشتم بوَد، نه شوق وطن دلم به یاد مدینه بهانه می‌گیرد به هر نشانه گذر کرده با هزار نگاه سراغ از آن حرم بی‌نشانه می‌گیرد *کجاست قبر مادر ما لذا وظیفه شیعه‌ است هر موقعی رسید مدینه گنبد خضرای پیغمبر را دید اولین سوالش این باشه یا رسول الله! بعد از شما یه دختر بیشتر باقی نمانده بگو ببینم قبرش کجاست یا رسول الله؟ ایام فاطمیه است رفقا، بذارید صدای ناله‌هاتون بمونه شاید سال دیگه نباشیم. میگن مرحوم علامه طباطبایی دم باب جبرئیل یه مرتبه خورد زمین شروع کرد گریه کردن. گفتن آقا جان چی شد یه مرتبه زمین خوردی؟ فرمود: همینجا بود مادرم را زدندش ببین یه عالم چه جوری روضه می‌خونه همین جا بود جسارت به مادرم کردند.* سلام باد به شهری که نام روح فضایش به هر دلی که شکسته است خانه می‌گیرد سلام باد بر آن داغ دیده بانویی که عرض تسلیت از تازیانه می‌گیرد *سلام به اون خانمی که اومد پشت در صدا زد ما داغداریم ما هنوز داغدار بابامون هستیم. یه خانمی که بارداره پشت در بیاد، شما ناله بزنید من این روضه رو بخونم اگه بین در و دیوار قرار بگیره اول بچه‌اش را می‌کشند، بعد مسمار کار خودش را می‌کنه، کار به جایی رسید صدا زد فضه بیا..نکنه علی ببینه. قرآن میگه وقتی خدا حصرت عیسی را به مریم داد یه ندایی اومد:"وَهُزِّيٓ إِلَيۡكِ بِجِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ تُسَٰقِطۡ عَلَيۡكِ رُطَبࣰا جَنِيࣰّا" وضع حمل کرده لذا می‌خواد بگه کسی که وضع حمل کرد همه نیرویش میره لذا گفت این درخت را تکون بده، هُزِّيٓ: اهتزازه، تکون بده، رُطَبࣰا جَنِيࣰّا، مریم رطب را خورد یه مقدار نیرو گرفت اما مادر ما یه مرتبه چهل نفر از روی در آومدن جلو، متوجهی من چی دارم میگم یه خانمی که بچه‌اش را کشتند باید دورش را بگیرند اما هی از روی در رفتند..، تو بین شعله رفتی و من گل گرفتم حالا بیا و جمع کن خاکسترم را *نمی‌دونم وضع چه جور شد، علی عبایش را روی فاطمه انداخت کسی ناموس خدا را نبینه مادر ما باردار بود، مادر ما پشت دیوار بو.د درسته حتماً نمی‌دونستند.. اما کربلا را چی بگم.. دیدن حسین یه بچه رو دستش گرفته..صدا زد حرمله! چرا جواب حسینو نمی‌دی؟ گفت: امیر پدر را بزنم یا پسرو؟ گفت: مگه سفیدی زیر گلوی بچه رو نمی‌بینی؟ برای اینکه دلت بیشتر آماده بشه مختار میگه حرمله بگو ببینم کجا دلت برا حسین سوخت؟ گفت مختار من با حسین تو یه محله زندگی می‌کردیم تو کوفه، هر موقع از در بیرون می‌اومد ابهت حسین جوری بود نمی‌تونستیم بنشینیم جلوی پای حسین بلند می‌شدیم اصلاً معروف بود حسین جلال و جبروت داره.. اما مختار وقتی تیر به گلوی پسرش زدم دیدم حسین به هم ریخته، دیگه هیچ کاری نمی‌تونست بکنه، هی به آسمان نگاه می‌کرد هی به بچه نگاه می‌کرد ..* لالایی گلم لالا مهتاب اومده بالا موقع خوابه حالا... اما نه به زیر خاک.. *انقدر این روضه، این مصیبت سخته. ندایی اومد حسین ناراحت نباش الان یه مرضعه قرار دادیم بچه‌ات را داره شیرش میده. عجیبه، تنها جایی که نوشتند ندا اومد اینجا بود. اما اینجا حسین را آرومش کردند. می‌خوام بگم خدا !حسین آروم شد می‌خوام بگم اما یه مادری تو خیمه‌ها منتظره.. دم در خیمه دید حسین داره میاد..* پدر در پشت خیمه دم گرفته سرش را با تنش با هم گرفته علی عادت به انگشت عمو داشت به جایش تیر را محکم گرفته لالایی گلِ مریم می‌بری ز دل‌ها غم قد که می‌کشی کم‌کم اما نه به زیرِ خاک من خود به دل خاک نمودم بدنش را یادم نرود گریه و ناخن زدنش را آن تیر که زد حرمله خیر ندیده نگذاشت ببینم به سخن آمدنش را «صلی الله علیک یا اباعبدالله» @navaye_asheghaan