540K
صدف چشم من از داغ تو گوهر بارست
چه کنم؟! کار علی بی تو به عالم، زارست!
اشتیاق تو مرا میکشد از خانه برون
ور نه از خانه برون آمدنم، دشوارست!
موقع آمد و شد، فاطمه جان! میبینم
دیدهی زینب تو مات در و دیوارست!
به گواهی شب و، زمزمهی مرغ سحر
اهل یثرب همه خوابند و، علی بیدارست
روز در خانه، پرستار حسین و حسنم
کمکم کن! که نگهداری شان دشوارست!
یاد آن روز که با زینب تو میگفتم:
دخترم! گریه مکن! مادرتان بیمارست!
چاه داند که به من، عمر چه ِسان میگذرد
قصه، کوتاه کنم ور نه سخن بسیارست
بشنو از شاعر (ژولیده)، تو راز دل من
صدف چشم من از داغ تو، گوهر بارست
شاعرژولیده نیشابوری
اجرای سبک مداح بختیاری پرویـــــــــزی
#دختر_جوان
در عزای دختر یکی از ذاکرین نوشتم
💢💢💢💢♦️♦️♦️♦️🟢🟢🟢🟢⚫️⚫️✔️
فلک بردی ز باغم حاصل من _زدی آتش تو آخر بر دل من
ندیدی اشک چشم مادرش را _چرا بردی ز باغش حاصلشرا
عجب نامردی ای دنیای فانی _ربودی دخترم را در جوانی
ز خاک غم گِلِ من را سرشتند _به تقدیرم چنین غمرا نوشتند
عزیزم قامت بابا شکسته _شدم از زندگی بیزار و خسته
در و دیوار غبار غم گرفته _ چرا تقدیر ، شانسم کم گرفته
تو ای زیبا گل در خاک و خفته _درود زندگی را زود و گفته
چسازد بعد بابای زارت _بیاید هرشب جمعه مزارت
اگر چه داغ تو بنموده پیرم _مرا از زندگانی کرده سیرم
کنم در خاطرات خود مصوّر _غم آن نو جوان شهزاده اکبر
نبوده در تن تو زخم شمشیر _چو دیده زخم پیکر شد حسین پیر
ترا با عزّ و ناز بر دوش کشیدن _ولی جسم علی صد جا بریدن
نبوده جای بوسه بر تن او _ نموده اربأ اربا دشمن او
بده صبری تو ای خلاق باری _دگر بس کن (صفا) کم کن تو زاری
شاعر حاج قاسم جناتیان قادیکلایی
ریحانه من چه بر سرت آوردند
صد بغض به آه همسرت آوردند
غسل تنت از من چقدر وقت گرفت
یعنی چه به روز پیكرت آوردند
بی بی وصیت کرد: (یا علی غسلنی ولا تکشف انی..) منو از زیر پیراهن غسل بده، من رو شبانه دفن کن. امیرالمومنین فرمود: مشغول غسل دادن شدم به دستورات زهرا عمل کردم، یه وقت دیدن علی دست از کار کشید آی مادر….
غسل تنت از من چقدر وقت گرفت
یعنی چه به روز پیكرت آوردند
با دیدن جسمت بدنم می لرزد
با شستن پهلوت تنم می لرزد
با شستن زخم كوچه های نیلی
ای فاطمه دارد حسنم می لرزد
چشمم به غمه هماره ات افتاده
بر چشم پر از ستاره ات افتاده
وقتي كه رسيد دست من فهميدم
در كوچه دو گوشواره ات افتاده
زهرا رو غسل داد، کفن کرد، وقتی خواست بنده های کفن ببندم، زینبین صدا کرد، حسنین صدا کرد بیاید از مادر توشه برگیرید، امروز روز جدایست، حسن و حسین خودشون را به رو جسد مادر انداختن، دارن ناله می کنن، واحسرتا، وا حزنا، مادر مادر، مادر سلام ما رو به رسول خدا برسون، امیرالمومنین خدا رو قسم خورد
صدای ناله ی زهرا بلند شد، امام حسن و حسین به سینه چسبانید، امیرالمومنین فرمود یه وقت منادی صدا زد علی بچه ها رو بردار ملائکه ی آسمان به گریه شدن، اینجا حسنین تسلی داد، با امام حسن و حسین خداحافظی کرد، گذشت…
نمیدانم چرا هر وقت از یاس میخوانم
کنار یاس قدری روضه عباس میخوانم
یه وقت علقمه بوی یاس گرفت…
مادر برات بمیره اباالفضل اباالفضل
نمی دونم وقتی ابی عبدالله اومد کنار نهر علقمه چی پشت حسین خم کرد، پهلوی شکسته مادر دید یا فرق شکافته ی برادر حسین جان….
ای اهل حرم میر علمدار نیامد
سقای حسین سید سالار نیامد
امشب حرم آل علی آب ندارد
رقیه شده بی تاب، علی خواب ندارد
hadadian-01.mp3
2.62M
علی حلالم کن، گریه به حالم کن
امام بی یاور علی خداحافظ
از همه تنهاتر علی خداحافظ
نمانده جز اشکم نمانده جز آهم
گریه کن ای مولا به عمر کوتاهم
غریب نخلستان خدانگهدارت
به لب رسیده جان خدانگهدارت
اگر چه یا مولا به کس نمی گویم
تو خود گواهی از کبودی رویم
کلام حق هدیه به روح پاکم کن
شبانه غسلم ده شبانه خاکم کن
مانده برای من مخفی و سربسته
230413_002.MP3
4.87M
دشتی شهادت حضرت زهرا(س)
بتاب ای ماه امشب در کنارم
تو نوری در دلِ شبهاری تارم
بتاب ای ماه امشب توی خونه
بمون تا که علی تنها نمونه
مرو ای ماهِ من از آسمونم
مرو ای یاورِ قامت کمونم
جهانم بعد تو گردیده زندون
ببین مانده علی تنها و دلخون
تو بودی روشنای محفل من
عجب داغی نهادی بر دلِ من
صفا رفته دِگر از آشیونم
تو رفتی و زدی آتیش به جونم
تو کَز این وادیِ غمناک رفتی
شبانه تو درون خاک رفتی
درون خاک کردم پیکر تو
به قبرت من لحد چیدم سرِ تو
بگو(هستی)شدم تنهای این شهر
بخواند(پرویزی)با دیدۂ تر
👈🏻اجرای سبک: استاد پرویزی🎙️
👈🏻سراینده شعر: علیمحمدی📝
🖋 شاعر: خانم علیمحمدی✍
🎙 نوای گرم مداح بختیاری،
(پیام پرویـــــــــزی)
╰┅─────┅╯
💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
زمینه؛ سه ماه غربت.mp3
1.38M
#فاطمیه
#زمینه
🔹سه ماه غربت🔹
سه ماهه من غریبم، دو سه ماهه غمگینی
چراغ خونۀ من، این شبا رو میبینی
سکوتت کشته منو، دوباره حرفی بزن
میباره چشم حسین، میباره چشم حسن
با تو آرومه دل من، بیتو دل من میشه خون
حرف آخرم همینه، زهرا اگه میشه بمون
«زهرا اگه میشه بمون»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نگام کن ای عزیزم، تو که نور چشمامی
تویی که دلخوشیمی، تو تموم دنیامی
میباره چشمای تو، با اشک و آه علی
سه ماهه آخه چرا، گرفته ماه علی؟
با تو خونه فصل بهار، بیتو خونه فصل خزون
زهرا اگه میشه نرو، زهرا اگه میشه بمون
«زهرا اگه میشه بمون»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رو دیوار سر میذارم، پُرِ حرف ناگفتهم
در و وقتی میبینم، به یاد تو میافتم
همیشه حس میکنم، تُو خونه بوی تو رو
امون از اون روزی که، نبینم روی تو رو
پیش چشای بچهها، داری میری آروم جون
سخته بیتو زندگیمون، زهرا اگه میشه بمون
«زهرا اگه میشه بمون»
شاعر: #علی_پورزمان
نغمهپرداز: #محمدرضا_رضایی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
نگاه مبهمی امشب به آسمان داری
خدا به خیر کند نیتی نهان داری
چه دیده ای که شدی سیر از من و بابا
که قصد شعله کشیدن به باغ مان داری
حسین این طرف و آن طرف حسن انگار
خدا نکرده سر ترک این و آن داری
بس است دسته دستاس هم پر از خون شد
اگر غلط نکنم قصد پخت نان داری
هزار شکر که دست تو لرزشی دارد
دلم خوش است عزیزم کمی تکان داری
نه زخم بسترت این روزها رهایت کرد
نه از حرارت و از سرفه ها توان داری
نوازشم مکن از طرز شانه ات پیداست
میان سینه خود درد بی امان داری
که چند دنده فقط سالم است باقی نه
چقدر زخم و ترک روی استخوان داری
شکست دست تو را قنفذ و نفس میزد
هنوز نام علی باز بر زبان داری
مغیره میزد و میگفت خسته ام کردی
که بعد این همه ضربه هنوز جان داری
شما چهار بهشتید پس چرا سه کفن
چقدر حرف نگفته برای مان داری
وصیتت شده تا از حسین نوحه کنم
شب است و باز پرستار روضه خوان داری
نفس بده که بگویم چه گفته ای با من
غروب میشود و تو نفس زنان داری....
....به روی خیمه پر شعله خاک میریزی
که چند دختر نوپا در آن میان داری
دو دست دخترکی روی گوش ها میگفت:
تو هم به روی سرت زخم خیزران داری
تو دست بر سر او میکشی و میگوئی
چقدر لخته خون بین گیسوان داری
رباب در بغلت ضجه میزند بی بی
به نیزه دار بگو طفل بی زبان داری
#حسن_لطفی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
دست نوازشش دگر از کار مانده است
بر بازویش مدال غم یار مانده است
با اینکه نا ندارد و قامت کمان شده
چون کوه پشت حیدر کرار مانده است
هر شب برای غربت و مظلومی علی
تا صبح گریه کرده و بیدار مانده است
حالش وخیم تر شده از حرص و جوشها
غصه زیاد خورده که بیمار مانده است
زینب حریف آن همه خونریزی اش نشد
در کار این مریضه پرستار مانده است
از نحوه قدم زدنش حدس میزنم
چشمان ضرب دیده او تار مانده است
کمتر شده تورم پلکش ولی هنوز
بر پیکرش جراحت بسیار مانده است
هر ثانیه تنفس او کند میشود
بد جور در میان در انگار مانده است
از پارگی پیرهنش چند رشته نخ
با رنگ سرخ بر نوک مسمار مانده است
ای فضه لا اقل تو جواب مرا بده
این جای پای کیست به دیوار مانده است؟
#علی_صالحی
1_2253702779.mp3
433.1K
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
به پشت درمادرمه
باچشم ترمادرمه
سپرشده واسه بابام
شکسته پرمادرمه
مادردردت به جونم
مادرببین گریونم
مادربگومیمونم
ببین بابام زانوی غم بغل گرفته وبه لب
میگه همش یازهرا(س)٢
ببین داداش حسن توخواب میلرزه وبه سوزوتب
میگه همش یازهرا(س)
یازهرافاطمه جان
بنددوم
بی قرینه مادرمه
یک مدینه مادرمه
میخ درسوخته خدا
توسینه ی مادرمه
مادرای مهربونم
مادرای همزبونم
مادرای قدکمونم
پاشویه کم جون دلم مثل قدیم جلوچشام
قدم بزن توخونه٢
پاشوبازم جون داداش به موهای زینب خود
مادربزن یه شونه٢
یازهرافاطمه جان
===================
بودونبودمادرمه
کل وجودمادرمه
شیرخدابابام علی(ع)
یاس کبودمادرمه
مادرکشیدی غربت
سهمت سیلی ومحنت
دیگه نکن وصیت
جلوی من گذاشته ای سه تاکفن خدای من
دلم چه بی قراره٢
توروخدابه من بگوچراسه تامگه داداش
حسین(ع)کفن نداره٢
یازهرافاطمه جان
توقتلگاه حسینمه
به نیزه هاحسینمه
زیرثم مرکباو
به هرکجاحسینمه
داداش زدنیاسیرم
دادش به غم اسیرم
داداش بی تومیمیرم
توقتلگاه هربلائی سرت حسین(ع)آوردنو
حیازمانکردن٢
جلوچشام سرازتنت بریدن ورحمی داداش
به معجرانکردن٢
یازهرافاطمه جان
#مهدی_منصوری
1_2300476669.mp3
1.08M
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
خدا برا کسی نیاره
تو شعله مادرش بسوزه
جلو چش یه عده نامرد
چادر و معجرش بسوزه
خدا برا کسی نیاره
دستای باباشو ببندن
غریبه ها بیان با طعنه
به اشک مادرش بخندن
یه عده لا اُبالی:مارو به غم نشوندن
الهی خیر نبینن:خونمونو سوزوندن
مادر با بارِ شیشه: موند بین دود و آوار
خونابه های پهلوش:نشست به روی دیوار
کابوس تلخ کوچه رو
یادم نمیره ای خدا
هنوز صداش توو گوشمه
فضه رو میزدِش صدا
واویلتا واویلتا
دلم پُره از این مدینه
به حق مادرم جفاشد
از زندگی خیری ندیدو
نیومده گلش فداشد
دلم پُره از این مدینه
نصیبمون غصه و غم شد
مادر هیجده ساله ی ما
قدش شکسته شدو خم شد
رمق نداره دیگه: حتی بلندشه از جا
چندروزیه میگیره: تو خونه روشو ازما
صورت زخم مادر: شده کبودونیلی
به روی هر دو گونش:نشسته جای سیلی
میدونم اینو که دیگه
فصل غمش شده خزون
بین نماز میگه خدا
مرگ منو زود برسون
واویلتا واویلتا
#عباس_قلعه