#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
غزل فاطمی هدیه به روحِ نوکرانی که این فاطمیه نیستند
اشکی به رویِ گونهات غلتید آری
آهِ لبت از سینهات جوشید آری
یادم میآید کنجِ خیمه پایِ روضه
چشمِ تو را همواره میبارید آری
این فاطمیه جایِ تو عکس تو باید....
پایِ علم باشد... دلم پوسید آری
دارم یقین وقتی به دنیا دیده بستی
ارباب احوالِ تو را پرسید آری
این فاطمیه میهمانِ مادری و ....
طفلی که بینِ کوچه میلرزید آری
بدجور سیلی زد تنم باید بلرزد
مادر میانِ کوچهها بد دید آری
افتاد مادر پیش چشمانِ کریمی
که با دعایِ ندبه میبارید آری
#فاطمیه_خط_مقدم_ماست
#حسین_ایمانی
#صلوات 👉
@navaye_asheghaan
چه سالها در انتظار ذوالفقار حیدری
تویی که در احاطۀ یهودیان خیبری
چو قلعهای چو قلّهای که حتمی است فتح آن
همیشه فکر و ذکر ما، همیشه در برابری
کبوتران صلح در هوای تو فدا شدند
تو در همیشۀ جهان، برای عشق سنگری
رواق توست سجدهگاه خلوت پیمبران
و از گلاب اشکهای انبیا معطری
تو دیدهای شکوه بیمثال مُلک عشق را
ولی بر آن شکوه هم، تو زینتی، تو زیوری
چه منزلی! چه خانهای! چه بیت عاشقانهای!
که دم به دم، نفس نفس دل از مسیح میبری
میان طعنههای خلق، جانپناه مریمی
برای هجرتی عظیم، تکیهگاه هاجری
نماز روی فرش تو عروج میکند به عرش
بُراق شاهد است از تمام آسمان سری
خدا به جبهۀ زمین نوشته: «ارث صالحین»
تو از زبور قصه را شنیدهای و از بری
تو حسن مطلعی چنین، تو حسن مقطعی چنان
تو قبلهگاه اولی، تویی که فتح آخری
✍: #عباس_همتی
#طوفان_الاقصی #قدس #فلسطین #شعر_مقاومت #مقاومت_اسلامی #حاج_قاسم #الله_اکبر #شهید_قدس #مسجد_الاقصی #رهبری #غزه
@navaye_asheghaan
کیست الله؟ بیا از ولیالله بپرس
مقصد قافله را از بلد راه بپرس
پاسخی میدهدت بیحد و اندازه، فقط
به رکوعی برس و پرسش کوتاه بپرس...
راز مقبولیت بندگی حق را از
«اَشهَدُ اَنَّ عَلِیّاً وَلِیُ الله» بپرس
یازده آینه تفسیر کرامات علیست
آخرین آینه پنهان شده، از آه بپرس
چارده قرن گذشت و غم مولا جاریست
در دلش بغض عمیقیست که از چاه بپرس
یوسف فاطمه زندانی بیمهری ماست
ابر را پس بزن ای منتظر! از ماه بپرس
✍: #علی_سلیمیان
@navaye_asheghaan
سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
محبوبتر از هر کسی نزد رسولی
آغوش او همواره میشد میزبانت
چون مادری دلسوز، مرهم مینشاندی
بر زخم او با دستهای مهربانت
نور پدر وقتی که شد خاموش دیگر،
تاریک شد، تاریکِ تاریک آسمانت
حق علی را غصب کردند و پس از آن
انداختند آتش به جان آشیانت
میسوختی در شعلههای کینههاشان
آه از دلت آه از دل آتشفشانت...
با دستهای بسته حیدر را که بردند
با چشم خود انگار دیدی رفت جانت
پشت سر حیدر خودت را میکشاندی
آه از تن مجروح و از اشک روانت
هجده بهار از عمر تو تنها گذشت آه
ناگاه دیدی میرسد فصل خزانت
پیچید در خانه برای آخرین بار
بوی تنور داغ و بوی عطر نانت
بانو تو حتی بعد از اینکه پر کشیدی
بودی به فکر کودکان نیمهجانت
بند کفن وا شد تو با مهری فراوان
آغوش وا کردی به روی کودکانت
آن کودکانی که پس از تو رنج دیدند
ای کاش پایان داشت اینجا داستانت
یا لااقل بانو نمیرفتی تو ای کاش
آن روز در گودال با قدّ کمانت
دیدی حسینت را که تنها و غریب است
دیدی که غرق خون شده اینک جوانت
با ناله تا گفتی بُنَیَّ عرش لرزید
عالم همه حیران شد از صبر و توانت
گفتی که آبت هم ندادند، آسمان سوخت
وقتی شنید این واژهها را از زبانت
✍: #فاطمه_معصومه_شریف
#حضرت_فاطمه #حضرت_زهرا #فاطمیه #شهادت_حضرت_فاطمه
@navaye_asheghaan
خودش را وارث أرض مقدس خوانده، این قابیل
جهان وارونه شد؛ اینبار با سنگ آمده هابیل
نِگین، دست شیاطین و سلیمان اشک میریزد
و با فرعون میخندند فرزندان اسرائیل
لب خاخامها تورات را وارونه میخامد!
کلیسا با دعا، رد میشود از غیرت انجیل
درون آتش نمرودها اینبار میسوزد
گلوی «الخلیل» از ذبح فرزندان اسماعیل
بیا ای تکسوار سبز! ای پایان این پاییز!
بیا ای صبح پیدا در شب چشم انتظار ایل
و «سبحان الذی اسری» بخوان تا «مسجد الاقصی»
بخوان! ای خواندنت شیرینتر از تنزیل جبرائیل
بیا ای منتقم! با ذوالفقار بیقرارت تا
نماند روی نقشه لکهای بین فرات و نیل
فلسطین جوجههای کوچکش حالا ابابیلاند
و خواب آخر پاییز میبیند سپاه فیل
✍: #قاسم_صرافان
#طوفان_الاقصی #قدس #فلسطین #شعر_مقاومت #مقاومت_اسلامی #حاج_قاسم #الله_اکبر #شهید_قدس #مسجد_الاقصی #رهبری #غزه
@navaye_asheghaan
ذکر توسل جانسوز _ ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرتِ زهرا سلام الله
مگه میشه،فاطمیه،بشه آسمون نگیره
مگه میشه،بگی زهرا،دل مُرده جون نگیره
مگه میشه،غربت تو،گریه مون و در نیاره
تقصیر چشمای ما نیست،اسم زهرا گریه داره
*چرا داد نزنم؟چرا بی تابی نکنم؟همه ی مادرا وقتی حاضرند بمیرن، که دختر رو عروس کنن،پسر رو داماد کنن،روزگار چی به سر مادر ما آورد،بچه های قد و نیم قد داشت،اما دستش رو بالا آورد صدا زد"اللهم عجل وفاتی سریعا"
علامه امینی رو منبر توی مشهد این روضه رو میخوند،آیت الله العظمی میلانی(ره) دیگر علماء نشتن،علامه ی امینی گفت:فاطمه دستش رو بالا آورد صدا زد:"عجل وفاتی سریعا"..آیت الله میلانی بلند شد،آقای امینی! یه سئوال دارم،چی شد روزگار یه کاری کرد فاطمه از خدا طلب مرگ کرد؟صدا زد:آقای میلانی،آدم زنده پهلو میخواد،بعد از در و دیوار پهلوی فاطمه شکست...
صدا زد سلمان هر نفسی که میکشم خون تازه.....
هر دردی رو باهاش میشه راه رفت،دست بشکنه،پا بشکنه کمک می گیری راه میری می شینی،اما تنها دردی که نفس کشیدن هم سخته درد پهلوست...از بعدِ در و دیوار نه زینب و بغل گرفت نه حسین رو....
مادر همیشه دختر رو کنار خودش می خوابونه،فضه میگه نگاه کردم بی بی اشاره کرد،فرمود:جای زینب رو دور تر از من بنداز...چرا خانوم جان؟دخترِ طاقت نداره میخواد کنار شما باشه،صدا زد فضه! زینب دیگه باید به بی مادر خوابیدن عادت کنه...*
دیگر حسین را نتوانم بغل گرفت
بازو به ناتوانیِ من گریه می کند
در هر قدم نشینم و خیزم میان راه
پیری بر این جوانی ِ من گریه می کند
*آره،اگه پهلو شکسته باشه،سینه زخمی باشه،چه جوری زندگی میشه...صدا زد زینبم! میدونم نگاه تو،نگاه علی،نگاه حسنین،میگه بمونم،ولی چه جوری بمونم....*
بر خشت خشت خانه بُوَد رد دست من
دیگر ز دست گیری دیوار خسته ام
*علت میدونی چیه؟*
از آن روزی که سیلی خورده ام دشوار می بینم
به چشم نیمه باز خود جهان را تار می بینم
دلم میخواست چشمانم نمی دیدند جایی را
که خون محسن خود بر در و دیوار می بینم
*نمک خلقت علیست،نمک خونه ی علی حسینِ...جایی رو قرار داد به نام بیت الاحزان،که مادر روزا می رفت،حسنین دستاشو می گرفتن می اومد تو بیت الاحزان می نشست زیر یه درخت خشکیده،یه مقدار سایه داشت بی بی گریه می کرد،اما یه روز علی وارد خونه شد دید بچه ها یه جور دیگه صورت هاشون سوخته،گفت:چه خبر شده؟گفت بابا! امروز با مادر رفتیم،به دستور دومی درخت رو بریدن،اما من وحسین دیدیم مادر سیلی خورده است،دستامون رو سایه کردیم صورت مادر آسیب نبینه،آخه صورتی که سیلی می خوره پوست ورم میکنه،اگه آفتاب بخوره میسوزه...از اون به بعد دیگه بچه ها حواسشون بود صورت ها نسوزه، از مدینه هم بیرون زدن مراقب بودن صورتا نسوزه،هر جا هر منزلی هم که می رسیدن،می دیدن تا آفتاب مستقیم میخوره،پایین می اومدن،رباب گوشه ی چادر رو جلو آورده...چرا این کاری میکنی خانوم جان؟ می گفت:پوست بچه شیرخواره ام نسوزه،صورتش نسوزه،تا کربلا مراقب بود آفتاب به صورت علی اصغر نخوره،اما همچین که سرها بالا نیزه رفت،دیدن یه مادر دستش رو بالا آورده،گفت: می بینم آفتاب به صورتت میخوره...حسین......
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
@navaye_asheghaan
6476-1637900331362.mp3
1.47M
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_زهرا__س__نوحه
ز آهت آتش زدی تو بر سرا پای من
من به تماشای تو تو به تماشای من
غروبت ای آفتابم - می كند از غم كبابم
رفتنت از خانه ی من - می كند خانه خرابم
یازهرا زهرا یازهرا
**
چرا همه هست من بار سفر بسته ای
مگر جوان علی كه از علی خسته ای
منم كه بی تو غریبم - نگاهت باشد طبیبم
كنار بستر نشستم - به ذكر ام یجیبم
یا زهرا زهرا یازهرا
**
تمام صبرم ولی نمانده صبر و تابم
منم كه از بعد تو سلام بی جوابم
جوانم كردی تو پیرم - در بغل زانو بگیرم
لب گشا امشب دعا كن - بعد تو من هم بمیرم
یا زهرا زهرا یازهرا
**
منم كه از بعد تو از همه تنهاترم
ای همه لشگرم ببین كه بی لشگرم
می زنی آتش بجانم - مرو از باغ خزانم
می كنم من التماست - مرو ای قامت كمانم
یازهرا زهرا یازهرا
شاعر : سید محسن حسینی
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج
#حضرت_زهرا
در لجن زار معاصی، از بها افتاده ایم
دور از مولای خود در تنگنا افتاده ایم
راه را گم کرده و بیراهه دائم می رویم
در غل و زنجیرِ اوهام خطا افتاده ایم
کیست بیچاره تر از ما بندگان بی پناه؟!
از امام عصر، از مولا جدا افتاده ایم
برکت از اموال مردم رفت، مشکل از کجاست؟!
گیرِ مال شبهه و مال ربا افتاده ایم
رنگ ایمان رفته از این شهر، تقوا رفته است
وای بر ما... شاید از چشم خدا افتاده ایم
منتقم، خون شهیدان ریخت، دیگر العجل
با امید فتح در راه شما افتاده ایم
با تمام غصه ها، از رحمت صاحب زمان
در پناه خیمه ی خیرالنسا افتاده ایم
هیچ کس ما را زمین افتاده در دنیا ندید
در نجف تنها به پای مرتضی افتاده ایم
فاطمیه آمد و ما هم به حالِ گریه بر...
چادری که ماند زیر دست و پا افتاده ایم
یاد آن ساعت که در افتاد روی فاطمه
یاد مظلومیت آل عبا افتاده ایم
یاد درد سینه ی زهرا میان بسترش
یاد آن مظلومه بر حال بکا افتاده ایم
محمدجواد شیرازی
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج
#حضرت_زهرا
به انتظار نشستم به اشک چشم ، به راهت
عنایتی بنما بر گدای چشم به راهت
چنان شبی که اسیر سیاهی ست دمادم
مرا اسیر خودت کن شبی به زلف سیاهت
تو را ندیدم و نادیده دل شدست اسیرت
بود مرا که نمایم نظر به صورت ماهت ؟
تویی که یوسف زهرانشان هر دو جهانی
خوشا هر آنکه بیفتد به نام عشق به چاهت
خوشا هرآنکه نشسته ست زیر سایه لطفت
خوشا هر آنکه پناهنده می شود به پناهت
گناهکارم اگر چه ولی به کار می آیم
بیا قبول خودت کن مرا میان سپاهت
رسید روضه ی مادر ، اگر رسیده ای امشب
بیا بیا و بسوزان مرا به شعله ی آهت
بخوان تو روضه بخوان از شرار غربت حیدر
بخوان تو از غم ناگفته ی کبودی مادر
ناصر شهریاری
@navaye_asheghaan
واحد سنگین - روضه ای فاطمیه
شاعر : حسین بابانیا
قرآن بخون ای همسرم (با دیدهی تر)۳
قرآن بخون برای من (از نور و کوثر)۳
هجده بهار زندگیم (فصل خزونه)۳
گریه نکن دیگه علی (جون پیمبر)۳
اون باغ بی خزون که داشتی (یادته حیدر)۳
دستای مهربون که داشتی (یادته حیدر)۳
دیدم به روت همسایه ها که (در وا نکردند)۳
کیسهی پر زنون که داشتی (یادته حیدر)۳
علی ببین همسایه ها - دیگه براشون گریه هام عذابه
میگن دعاهات تو نماز - نمیذاره که بچمون بخوابه
* وای وای مظلوم عالم علی *
صحابهی نبی ولی (دنیا پرستند)۳
تو شهر علم مصطفی (درو شکستند)۳
باَی ذَنب قُتِلَت (محسنو کشتند)۳
ای کاش میمردم علی (دستاتو بستند)۳
دیدم تموم ناشده حرفام (دور و برم سوخت)۳
در گُر گرفته وُ سرانجام (بال و پرم سوخت)۳
من بودم و غلاف شمشیر (میون مردم)۳
تو بودی و قنفذ بدنام (آخ جگرم سوخت)۳
کی دیده آخه لونهی - پرستو آتیش بگیره بمیره
بال و پرش بسوزه و - یواش یواش رو خاک آروم بگیره
* وای وای مظلوم عالم علی *
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
@navaye_asheghaan
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#سبک_زمینه
🎤مداح :کربلایی امیر برومند
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
◉✿ اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُِ ✿◉
روضـه خـون روضـه بخـون
سخـتـه امـا از لب میـخ بگـو
بگو که فاطمه رو کیـا زدن
از مـرور سخـتِ تـاریـخ بگـو
چنـد تا مـرد پلیـد
قنفـذ و مغیـره و خـالد ابن ولیـد
مادر و کشتن با ضربه های شـدیـد
چنـد تا مـرد پلیـد
عـلی رو کشتـه این صبـر فـاطمـه
رَفـَس عُمــر عَلی صــدر فـاطمـه
تـرجـمـهی رفـس یـعـنـی چـی؟
یعـنـی که بـا بغـض و کینـش میـزد
وقتـی که فـاطمـه افتـاد رو زمیـن
بـا لگــد عمــر، به سینـش میـزد
{وا امـــاه}
روضـه خـون روضـه بخـون
بگـو تو کـوچـه چهـل نفـر نبـود
روایـت میـگه سیـصـد نفـر بـودن
بگـو از درے که شـد خـون آلـود
جـلوی مـردم
دومـی دستـور داد ببـرید هیـزم
بیـن این جمعیـت فـاطمـه گم شـد
جـلوی مـردم
چـرا میلـرزه خدا لحن فـاطمـه
ضَـرَبَ عُمــر عَلی بطـن فـاطمـه
یعنـی که محسنـشم کشتـه شـده
مـادرے که فـاضله و کامله اسـت
اے کاش اونجا یکی به عمـر میگفت
بـا لگـد نزن که زهـرا حـامله اسـت😭
___________
کمک کنید
به بابام حیــدر کمک کنید
آتیـش گرفت در، کمک کنید
چــادر مــادر، کمک کنید😭
چهـل نفـر به یک نفـر
خـدا رو خـوش نمیـاد
---------------------------------------
آه دستت بشکنـه
این که داری میزنیـش نـاموس منـه😭
کجـا مـردی بی هـوا زن رو میـزنه؟!
دستت بشکنـه...
آه تو آتیـش و دود
همه پیـدا بودن، فـاطمـه نبود
زیر دست و پـا گل یاسـم شد کبـود
آه تو آتیـش و دود...
خونیه پیکـرش
مجـروحـه کل تنـش
تـوی اون کشمکش
خـورد به دیـوار سـرش😭
آه تـا در رو شکست
بـا لگـد پهلـوے مـادر رو شکست
نا نجیـبی قلب حیـدر رو شکست
آه تا در رو شکست...
نـاله میـزد کمک
صـاحب قبـالهی بـاغ فـدک
بـا غـلاف قنفـذ میـزدش کتـک
نـاله میـزد کمک
نمیشه بـاورم پیش چشمـای ترم
چـادر نمـاز تو سوخت زهـرا در برابرم
اگه که راه داره بمـون
اگه که ممکنه نـرو😭
تو که میدونی که علـی
نداره هیشکی جـز تو رو
بمـون پیشـم
بهـار من، کنـار من
یه کاری کن نشم تنهـا
توی غـم ها
[مظلومه آی مظلومه]
آروم جـونـم
خـانـوم خـونمم
حرفی بزن با شوهـرت
یـار جـوونـم
قـد کمونـم
چی اومـده اخه سـرت
بمـون پیشـم بهـار من
کنـار من
یه کاری کن نشم تنهـا
توی غـم ها
اگه که راه داره بمـون
اگه که ممکنه نـرو😭
تو که میدونی که علی
نداره هیشکی جز تو رو
تو شـب بـارون، چشـامه گریون
از غـم بی صـداے تو
چه شب سختی! رسیده خـانوم
برای بچـه هاے تو
خـودم دیـدم
شکست ابروت، شکست پهلوت
خـودم دیـدم
چه کاری کرد، زدت نـامـرد😭
شب جـدایی تلخـه و کاشکی میشـد نری سفـر
به جـون تو علـی میخواست که نبینی داغ پسـر
{وای مظلومه، وای مظلومه}
✍تایپ:ya118
@navaye_asheghaan
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#سبک_زمینه
🎤مداح :حاج سید مهدی میرداماد
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
کعبه شده سيه پوش قلب حرم گرفته
شهر مدينه غمگيمن به غصه دم گرفته
تموم آسمون و ابر ستم گرفته
خونه با صفامون غبار غم گرفته
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بابام يه پهلونه يل هفت آسمونه
همه تنهاش گذاشتن دلش درياي خونه
کنار بستر مادر با اشکهاي دونه دونه
شنيدم زمزمه مي کرد الهي زنده بمونه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بيمار خونه ما تب داره تاب نداره
درداش ز حد فزونه غماش حساب نداره
چشاش کاسه خونه غير از گلاب نداره
شب تا سحر بميرم يک لحظه خواب نداره
حضرت زهرا (س)
@navaye_asheghaan
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#دوبیتی
🏴#مرثیه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
حسينم اينهمه به سينه آذرم نزنيد
نمک به زخم دل درد پرورم نزنيد
در اين مدينه همينجا سر مرا ببريد
غلا ف تيغ به بازوي مادرم نزنيد
نخلي که شکسته ثمرش را نزنيد
مرغي که زمين خورده پرش را نزنيد
ديديد اگر که دست مردي بسته
ديگر در خانه همسرش را نزنيد
بر سوخته باغ ما دگر سر نزنيد
اين خانه آتش زده را در نزنيد
از که گذشت مادري را ديگر
در خانه به پيش چشم دختر نزنيد
گل من چون تو را در گل بپوشم
ز هجران تو خون دل بنوشم
در ايام جواني قسمتم شد
که تابوت تورا گيرم به دوشم
به خاک افتاده جسم اطهرش بود
به روي دا من فضه سرش بود
ميان آن همه رنج و غم ودرد
به فکر غصه هاي همسرش بود
همه عهد خدا بشکسته بودند
عليه ما به هم پيوسته بودند
از آن در خانه ام از پا فتادم
که دست شئهرم را بسته بودند
دعايي زير دارم شبانه
تو آمين گو اي ماه يگانه
الهي هيچ مظلومي نبيند
عزيزش را به زير تازيانه
پس از تو همچنان مرغ اسيرم
که هم از لاله هم از دانه سيرم
به جان باغبان اي گل دعا کن
که امشب در قفس تنها بميرم
چرا بال و پر مارا شکستي
نهال بي بر مارا شکستي
الهي بشکند دستت مغيره
که دسث مادر مارا شکستي
پدرزخم زبان بسيار خوردم
کتک از خصم بد کردار خوردم
ميان کوچه هاي شهر سيلي
هم از دشمن هم از ديوا رخوردم
پدر زهرا ي توحاجت روا شد
ببين مزد رسالت چون ادا شد
ببين بازو دست وسينه من
بلا گردون جون مرتضي شد
مدينه محشر کبري بپا بود
رسن برگردن شيرخدابود
دوصد گلچين و يک گل من چه گويم
گل حيدر به زير دست وپا بود
خدا داند دلم خون گريه مي کرد
به حالم دشت وهامون گريه مي کرد
نديدم زخم پهلو را درآن شب
ولي ديدم کفن خون گريه مي کرد
دلم زارو حزينه چون ننالم
وجودم آتشينه چون ننالم
نمي نالم مو از بازو وصورت
علي خانه نشينه چون ننالم
مخواه از من که رويم را ببيني
برايت بس بود خانه نشيني
مخور غصه سلا مت گرنکردند
به چشم من امير المونيني
صداي ناله ات آيد بگوشم
پس از تو آب خوش هرگز ننوشم
خدادر نوجواني قسمتم کرد
که تابوت تورا گيرم به دوشم
فلک ديدي چه خاکي برسرم کرد
زطفلي رخت ماتم در برم کرد
الهي بشکند دست مغيره
که بين کوچه ها بي ماددم کرد
هرجا که عزا برمن مظلومه گرفتيد
ساکت ننشينيد حسين وحسن آنجاست
آنقدر پي قبر من مظلومه نگرديد
هرجا دلتان مي شکند فبر من آن جاست
چرا بال وپر ما راشکستي
نهال بي بر مارا شکستي
الهي بشکند دستت مغيره
که دست مادر مارا شکستي
نخلي که شکسته ثمرش را نزنيد
مرغي که زمين خورد پرش رانزنيد
ديديد اگر که دست مردي بسته است
ديگر در خانه همسرش را نزنيد
يک باغ گل آتيش زدن نداره
غنچه ولاله سوختن نداره
يک بلبل شکسته پر که ديده
يک زن تنها که زدن نداره
ميسوخت درو فاطمه پشت در بود
دل از درآتش زده سوزانده تر بود
بر فاطمه فضه بود نزديک ولي
نزديکتر ازکنيز ميخ در بود
ديگرنخواهم صورتم شوهر ببيند
شايد که در رخسارم اين زيور ببيند
يارب مبادازان که طفل بي گناهي
درکوچه سيلي خوردن مادر ببيند
اي مرگ بين جان محزون مرا
اي خاک بپوش جسم گلگون مرا
اي فضه علي زمسجد امد برخيز
زهراي من که هست علي پابست تو
اي هستي جهاني ومکاني زهست تو
آن بي حيا به طعنه به من گفت ياعلي
ديدي که زنده ماندم وديدم شکست تو
من عليم که خدا قبله نما ساخت مرا
جزخدا و نبي و فاطمه نشناخت مرا
منکه يکباره در از قلعه خيبر کندم
داغ زهرا بخدا از نفس انداخت مرا
#دوبیتی
@navaye_asheghaan
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج محمد خرم فر، در مجلس آیت الله بهجت(ره)
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
"اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُک"
توحید را دُردانه گوهر می شود زهرا
یکپارچه الله اکبر می شود زهرا
اُم ابیهای پیمبر می شود زهرا
ساقی اگر مولاست کوثر می شود زهرا
شیعه چو فرزند است و مادر می شود زهرا
اهل کَرَم ذاتاً کریم اند و گدا محتاج
جایی ندارد غیر باغِ هَل أتی محتاج
زهرا کریمه، ما تماماً بی نوا، محتاج
به چادرش هستند حتی انبیاء محتاج
تا وارد صحرای محشر می شود زهرا
محو کمالِ خویش کرده مرتضی را هم
وقتی دعایش سر زده همسایه ها را هم
یعنی دعایش آبرو داده دعا را هم
جمله به جمله هَل أتی، حتی کِساء را هم
هر طور بنویسیم محور می شود زهرا
او مادر آب است و باران را به عالم داد
*بی بی جان! آب مهریه ی شما بود، اما کجا بودی کربلا، بینِ دو نهرِ آب، پسرت حسین رو با لبِ تشنه سر بریدن... هر چی صدا میزد: لشکر! جگرم از تشنگی میسوزه، لااقل یه قطره ی آبی به من بدهید، همین قدر بگم: اینقدر سنگش زدن...*
او مادر آب است و باران را به عالم داد
به سائلان شهر نه، نان را به عالم داد
تنها نه قرص نان که ایمان را به عالم داد
در خانه ی کوچک بزرگان را به عالم داد
معصومه ی، معصوم پرور می شود زهرا
ما اهل پایینیم بالا را نمی فهمیم
ما "نزّل القرآن فیها" را نمی فهمیم
گُل را نمی فهمیم حورا را نمی فهمیم
سیلی زدن بر روی زهرا را نمی فهمیم
با یک نسیمی نیز پرپر می شود زهرا
دین در خطر باشد سپر می آورد زهرا
مثل علی رو به خطر می آورد زهرا
سینه برای میخ در می آورد زهرا
این فتنه را از ریشه در می آورد زهرا
حالا در این اوضاع حیدر می شود زهرا
#شاعر علی اکبر لطیفیان
به حُکمِ دوّمی در آن میانه
گرفت آنگه مُغیره تازیانه
به هر چه بود در بازوش قوّت
به زهرا میزد از روی شقاوت
مغیره میزد و میدید زینب
نگه می کرد و میلرزید زینب
حضورِ کودکان در صحنِ خانه
عدو میزد به مادر تازیانه
*همه با صدای بلند: یا زهرا!...*
@navaye_asheghaan
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#سبک_زمینه
🎤مداح :حاج میثم مطیعی
✍شاعر:محمد مهدی سیار
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
یازهرا، یازهرا یازهرا
یازهرا، یازهرا یازهرا
جان مرا دم به دم، میسوزد
شمعی که در خانه ام، میسوزد
غصه میبارد، از در و دیوار
کودکان ماتِ، مادری تبدار
دلگیر است و گریه آور
خانه بی لبخند مادر
ای وای از غمهای حیدر
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
زین پرسش، چشمم تر میشود:
که مادر، کی بهتر میشود
میبینی زینبت را، میگرید
آن سو حسن بی صدا، میگرید
بر لب نیاور، حرف رفتن را
میدانم هستی، دلتنگ بابا
میمانم سرگردان بی تو
حیران و بی سامان بی تو
با اشک کودکان بی تو
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
خاموشی ست، پاسخت این شبها
وقتی که، میپرسم حالت را
بر صورتت رنگ غم نشسته
چون پهلوی تو دلم شکسته
پوشاندی از من، روی نیلی را
تا که نبینم، رد سیلی را
بر فلک شعله زد آهم
روی از من میپوشد ماهم
مرگ خود از خدا خواهم
@navaye_asheghaan
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🎤مداح :حجت الاسلام مومنی
▪️روضه حضرت زهرا، گریز به حضرت قاسم ابن الحسن
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
دختر طلحه یه پیراهنی برای مادر ما زهرا سلام الله علیها به سوغات آورده،این پیراهن هم برای فاطمه بلند بود و هم گشاد . اسماء میگه:چند بار به بی بی عرض کردم:بی بی جان! این پیرهن رو بدید به من،چون به درد شما نمیخوره؟حضرت فرمود:نه اسماء این مال منه . اگه پیراهن میخوای به علی بگم برات بخره؟“
گذشت،تا اون روزی که خونه رو آب و جارو کرد،بچه ها رو فرستاد رفتن بیرون. گفت:اسماء بچه ها رفتن، من بدنم رو شست و شو میدم،بدن رو شست و شو داد،اسماء! اون پیرهنی که دختر طلحه برام به سوغات آورده برام بیار،میگه: عرض کردم بی بی جان این پیرهن هم برا شما بلنده و هم گشاد؟
فرمود:اسماء بیار،میخوام امشب علی بدنم رو غسل میده از زیرلباس،راحت غسلم بده،اسماء میگه:اومدم پیرهن رو از سر بی بی عبور دادم،اما هر کاری کردم این دست تو آستین گیر کرد ….” میگه با کمال تعجب دیدم پیراهن اندازه قامت زهرا شده” حالا بیا کربلا” قاسم داشت می رفت میدان،پاش به رکاب اسب نمی رسیده، ولی وقتی حسین داشت قاسم رو بر می گردوند،سینه ی قاسم به سینه حسین ِ،پاهای قاسم به زمین کشیده میشه،قاسم رو زیر پا پر پر نکردن …….
رفقا بزارید بگم،به این کار میگن، “رضض” ، رضض یعنی شکسته شده ….” اما به این کار میگن:هَضَمَ( له شده)، دو تا هضمَ میبینی ….” یکی تو مدینه …. یکی تو مدینه …. یکی تو کربلا …. بدن قاسم ….. زنده ….. زیر سم اسب ها …
@navaye_asheghaan
4_5931376271299709638.mp3
928.9K
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🎤مداح :حجت الاسلام مومنی
▪️روضه حضرت زهرا، گریز به حضرت قاسم ابن الحسن
@navaye_asheghaan
❤️ حسین جانم
پا میشوم بہ حرمٺِ نامٺ تمام قد
خم میڪنم براے تو با احترام،قد
هرگز مقابلِ احدے خم نمیشوم
تا خم ڪنم براے تو در هر سلام،قد
سلام ارباب خوبم✋
#صبحم_بنامتان_ارباب_
#سلام_امام_زمانم
و تویے آنڪه
صبح به صبح باید
پنجره ےِ دل را
رو بسوےِ مُحبتًش گُشود
السلامُ علیڪ یابقیةَ الله فے ارضه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_
Ziyarat Ashura.mp3
29.03M
"زیارت عاشورا "
🎙#علی_فانی
🎙#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
|⇦•وقت وداع ..
#روضه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام ویژهٔ شب جمعه اجرا شده به نفس حاج میثم مطیعی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
وقت وداع فصل بهاران بگو، حسین!
در لحظه های بارش باران بگو، حسین!
*ای کاش کربلا بارون میومد. یه مادری هی به آسمون نگاه می کرد..ای کاش بارون بیاد بچه امو سیراب کنم..*
هرجا دلت گرفت کمی محتشم بخوان
هی در میان گریه بگو جان ! بگو حسین!
کشتی شکست خورده که دیدی به کارزار
در خاک و خون تپیده به میدان بگو، حسین!
از نام گرم او دلِ برف آب می رود
در سردسیر سختِ زمستان بگو، حسین!
تغییر کرده است لغتنامه هایمان
زین پس به جای واژه ی عطشان بگو، حسین!
*آقای ما رو بین دو نهرِ آب با لبِ تشنه سر بریدن.. براشون حرف می زد خطبه می خوند.بهش گفتند: "یَابن فاطِمَه! نَحْنُ غَیرُ تارِکیکْ حَتَّی تَذوقَ المَوتَ عَطَشا" دست ازت برنمی داریم تا با لب تشنه جون بدی...*
روضه بخوان که لحظه ی طغیان چَشم ما
همپای چشمه های خروشان بگو، حسین!
دیدی اگر که جسم قمر زیر آفتاب
مانده سه روز بینِ بیابان بگو، حسین!
دیدی اگر که جامه ی یوسف ربوده اند
افتاده بین معرکه عریان بگو، حسین!
دیدی اگر که قاری قرآن سرش شکست
از سنگ قوم دشمن قرآن بگو، حسین!
#شاعر:میلاد حسنی
@navaye_asheghaan