eitaa logo
کانال نوای عاشقان
23.5هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
610 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات مدیر کانال نوای عاشقان کربلایی هادی صالحی @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
امان از شام دل فغان می کند، فغان ازشام آتشم می زند بیان از شام زخم دارند واژه ها به جگر لکنت افتاده در زبان ازشام دردمندان آشنا در جان زخم دارند بیکران از شام از مصیبت شکست پشت زمین خون شده قلب آسمان از شام شعله ها سرکشید تا به فلک سوخت سرتاسر جهان از شام داشت کم کم به چشم می آمد ازپس جاده ها نشان از شام فاطمه داشت زیر لب می گفت نگذرد کاش کاروان از شام کربلا رفت روبه پایان، نه تازه شد باز داستان از شام خیزران خورد روی مروارید دود برخاست ناگهان از شام آنچه دیدند اهل بیت کجا؟ وآنچه گفتند دیگران از شام روضه این است: حضرت زینب(س) پیربرگشته این جوان از شام می نویسم فقط به جای غزل بارها، بارها، امان از شام @navaye_asheghaan
الهی... ماه نو پیدا شد و هنگام مهمانی گذشت فرصت پربار نعمت خوردن از خوانی گذشت ماه رحمت آمد و تا آمدم درکش کنم این همه فرصت برای بندگی آنی گذشت بنده‌ی درمانده‌ای با کوله‌باری از گناه در هوای غفلتش از فصل غفرانی گذشت جرم غفلت هم به دیگر جُرم‌هاش افزوده شد فرصت کم کردن از جرم فراوانی گذشت خواستی در وا کنی بر او ولی در خواب بود مهلت آزادی این کهنه زندانی گذشت فرصتش دا۷⅞غدی که بشناسد به خوبی قدر خویش لیله‌القدرش ولی در خواب نسیانی گذشت ماه رحمت هم شبیه ماه‌های دیگرش با گناه آغاز و با رنج پشیمانی گذشت در شب حسرت پریشان است از کردار خویش فصل کسب نور از آن ماه نورانی گذشت می‌رسد روزی که می‌فهمیم در اندوه خویش فرصت یک عمر با نام مسلمانی گذشت دیر می‌فهمیم جای زندگی کوی بقاست باید از تزویر این دنیاچه‌ی فانی، گذشت نا امید از رحمت او نیستم، هرچند بد کی شود بی‌بهره از دریای احسانی گذشت؟ هرچه این نابنده از تقصیر کردن دور نیست نیست دور از درگه پر لطف، یزدانی، گذشت @navaye_asheghaan
افسوس رفت ماهی پر از صفا ،افسوس ماهِ مهمانیِ خدا، افسوس رفت ماهی که اینقدر🤏جا داشت با اجابت شدن ،دعا افسوس گر به جا بود کارهامان شُکر گر که بودند نابه‌جا افسوس جای یک لحظه‌اش که از کف رفت یک نه ،صدها هزار تا افسوس شکر حق هرچه ربنا گفتیم گر نگفتیم ربنا، افسوس هر که دستی گرفت برکت یافت هر که گفتند و گفت: ها؟؟ افسوس پدرم گفت: رفت فرصت، آه مادرم گفت: وای، اِوا، افسوس هر که حاجت روا شده، به‌به هر که مانده‌ست نا روا افسوس قدرِ فرصت‌شناس‌ها،تبریک فرصت از دست داده‌ها افسوس @navaye_asheghaan
عاشقان آمدن عید مبارک باشد رونقِ مکتبِ توحید مبارک باشد آن‌که شادی بدهد بر دل هر بنده، خداست بهترین هدیه‌ی عالم گُلِ لبخند خداست عید فطر است به جانِ تو چه شوری دادند اُمتِ عشق تو را مزد صبوری دادند مزد صبر است ببین وه چه حَلاوت دارد بیشتر زانچه بدانیم حکایت دارد صبر کردیم و شکستیم سرِ شیطان را شاد فرمود خداوند دلِ مهمان را صبر کردیم و بر این صبر ثمر بخشیدند به دعاهایِ شبِ قدر اثر بخشیدند صبر کردیم و خداوند به ما یاری کرد زمزم لطف برایِ لبِ ما جاری کرد صبر کردیم و خدا چاره‌ی هر مشکل شد ماهِ اندیشه‌یِ ما با مددش کامل شد صبر کردیم و دسایس همه گشتند عبث گشت مامورِ خدا تک‌تک شن‌هایِ طبس صبر کردیم و به این شیوه گذشتیم ز جنگ دشمنِ ظالم ما هیچ نیاورد به چنگ صبر کردیم و شبِ فتنه سحر شد آری باز با یاریِ حق رفع خطر شد آری صبر کردیم و در این راه مقاوم شده‌ایم کُشته شد قاسمِ ما و همه قاسم شده‌ایم بر سرِ هر که شود دشمن حق سجیلیم چه غم از کشته شدن ما همه اسماعیلیم همه در راه خدا نذر فدایی شدنیم به خداوند قسم ما همه سیدحسنیم جبهه در جبهه همه باز خروشان شده‌ایم تن به تن در ره حق نیل‌فروشان شده‌ایم به خداوند قسم در رهِ حق بیداریم همه آماده و آزاده، همه سنواریم به خداوند قسم درد فلسطین داریم از غم غزه همه دیده‌ی خونین داریم ننگ بر هر که ندارد غمی از غزه به جان ننگ بر هر که از این وضع نباشد نگران ننگ بر هر که ندارد غم مظلوم به دل هر که با ننگ سکوت است کنار قاتل می‌دهد کشته ولی غزه یقین نامیراست به خداوند قسم آهِ یتیمان گیراست همه سر بر خطِ فرمانِ ولایت داریم به دل عاشقِ‌مان شوق شهادت داریم گاه تهدید کند دشمن و تحریم کند تا تو را وسوسه در سازش و تسلیم کند در دل ماست دمی نیت سازش! هرگز چون به سازش نشود هیچ گشایش هرگز هرنفس ذکر لبِ تشنه‌ی ما هیهات است دشمن از غیرت و حق باوریِ ما، مات است هوش باشیم که در معرکه‌ی مهر و وفاق نزند صدمه به امنیتِ ما دامِ نفاق هوش باشیم که شیطان به کمین است مدام پی آتش زدن پرچمِ دین است مدام پی این است مگر مایِ وطن من بشود آتش فتنه از این غائله روشن بشود به خداوند قسم سفره‌یِ مردم خالی‌ست حالیا اینکه پُزِ کاخ‌نشینان عالی‌ست می‌شود روز خلایق به غم و غصه غروب رفته مسئولِ مُرفه سفرِ قطب جنوب ناترازند بسی دخل و مخارج اما چاره بهرش نکن دشمن میهن، پیدا درد داریم ولی دشمن ما نیست دوا نشود خنده‌ی دشمن به خدا چاره‌ی ما چاره‌ی ما خود ماییم بیا یار شویم خود به اندیشه‌ی خود چاره‌ی هر کار شویم همه‌ی مرحله‌ها، حق شده یاریگر ما دست او بوده به هر غائله‌ای بر سرِ ما می‌شود غائله‌ها با مددش ختمِ به خیر تا خدا هست چرا خواستن از درگهِ غیر صبر کردیم و گذشتیم از این مرحله‌ها شده از همت ما چاره همه مسئله‌ها غم نداریم ز هر نعره‌ی تهدید به جنگ گر کلوخی بزند می‌خورد از ایران، سنگ باز با صبر بکوبیم ستمگر را سر نیست بیمی ز ستمگر به دلِ این کشور صبر ما باز به ما راه نشان خواهد داد نام‌ِحق بر دل ما شور و توان خواهد داد وطنِ ماست، سر رمیِ شیاطین، محکم کشور صاحب عصر است مخور ای دل غم! او که می‌آید و بر ظلم شرر خواهد زد بر سر جمله بُتان باز تبر خواهد زد آید و یارِ ضعیفانِ جهان خواهد شد نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد غم چرا تا مدد ماست فقط حضرت دوست دل قوی دار که بنیادِ جهان محکم از اوست @navaye_asheghaan
خدایا ببخش.. میهمان بودم خداوندا خطایم را ببخش کارهایِ نادرست و نابه‌جایم را ببخش از وفا بر بنده یک عالم محبت کرده‌ای قدرنشناسی اگر کردم ،جفایم را ببخش سفره چون گسترده می‌شد غافل از خود می‌شدم پُرخوری‌هایِ زیاد و اِشتهایم را ببخش یادِ محرومین نبودم وقت افطار و سحر چون‌که خوردم با ولَع کُل غذایم را ببخش گاه در مَدِ والضالین خود مفرِط شدم گر ریاکاری شده یارب، ریایم را ببخش ادعا کردم که دیگر آدم خوبی شدم بی‌خودی گفتم خدایا ،ادعایم را ببخش در دعاها خواستم چیزی نباید گاه‌گاه هرچه می‌دانی بده، خبطِ دعایم را ببخش شرم کردم چیزهایی را بگویم تویِ شعر گفته‌هایم جایِ خود ناگفته‌هایم را ببخش @navaye_asheghaan
از چشمِ آوینی... تا دهر را باچشم خودبینی ببینی از سرگرانی هاش سنگینی ببینی از خود رهاشو بازکن چشم دلت را تا آنچه را حالا نمی بینی ببینی عالم سراسر آیه های قدرت اوست کافیست بر سجاده بنشینی ببینی مانند قاسم گر شوی در مکتب عشق در مرگِ سرخِ خویش شیرینی ببینی در هرچه تیر و نیزه که آید به سویت بر دردهای خویش تسکینی ببینی وقت مرور هر دعایت در دل خویش برشانه ی خود مرغ آمینی ببینی اینگونه خواهی شد اگر دنیای خود را از چشم زیبابینِ آوینی ببینی @navaye_asheghaan
تو هنرمندی... تو بهاری برای اهل حیات جلوه‌ی رحمت خداوندی با پیام‌آوران پاک خدا در مسیر هُدی همانندی مثل باران به خاک می‌باری هست آیین تو فداکاری غم اگر هست در دلت، داری روی لب بوستان لبخندی خویش را وقف مکتبت کردی زخم خوردی و کم نیاوردی وقت جانبازی و جوانمردی از همه هستِ خویش دل کندی از کلام تو نور می‌بارد در دل ما اُمید می‌کارد با شکوهی که مکتبت دارد راه را روی جهل می‌بندی رهنمای سعادتی به بشر هستی‌ات هست عاشقی یک‌سر چه نصیبی از این گواراتر که خدا دارد از تو خرسندی شورِ نابِ سلامِ تو هنر است حرف حرف کلام تو هنر است هر قعود و قیام تو هنر است تو هنر پروری، هنرمندی پهنه‌ی لطف توست چون دریا مهر تو ماندگار در جان‌ها کاش هرگز مباد در دنیا از تو محروم، آرزومندی @navaye_asheghaan
صلی الله علیک یا روح الله که بود آن نفَس قدسی‌اش، بهار که بود بزرگ‌مرد بزرگان روزگار که بود که بود جرات فریادهای مُرده که بود که بود مژده‌ی صبح شبی فسرده که بود که بود جرات رویش به جان ملت داد به قلب تشنه‌ی ما مژده‌ی شهادت داد نوید داد که هر فتنه می‌شود چاره به دستِ لشگر خوابیده تویِ گهواره که بود گفت: نرنجیم از اینکه در حصریم که جمعِ منتخب کربلای این عصریم که بود جرات‌مان داد انقلاب کنیم به روی قدرت ایمان‌مان حساب کنیم امام بود امامی که آنچنان خورشید میان ظلمت شب‌های بی‌کسی تابید امام بود و جهانی تمام مبهوتش امام بود و سخن‌های ضد طاغوتش امام بود و سر بی‌هراس از دارش امام بود و خدا بود هر نفس یارش امام بود و نفس‌های او حسینی بود امامِ مخلصِ مستضعفان خمینی بود امام، آنکه به بیگانه هیچ باج نداد شرف به قیمتِ ابقایِ تخت و تاج نداد همیشه تیر به چشم ستمگر انگشتش همیشه پوزِ شیاطین شکسته از مُشتش کسی که سیطره‌ی ظلم را به هم می‌ریخت برای دور و بری‌هاش چای هم می‌ریخت حقیقتی که همیشه‌ست زنده روح‌الله خدا کند که بمانیم رهرو این راه چقدر یاد امامیم و از مرامش دور کسی چنین نشود کاش از امامش دور نه اوست اینکه به الفاظ می‌شود تکرار که عکس مانده بر این قاب‌هایِ بر دیوار سر ارادت جمعی خم است بر عکسش ولی به وقت عمل کارهاست برعکسش چقدر گفت: امام از مرام مسئولین مقام شد ولی اکنون امام مسئولین چقدر هست به راهِ امام مسئولی که هست عمده‌یِ کارش به خویش مشغولی چقدر هست به راه امام‌ مسئولی که نیست زندگی‌اش مثلِ خلق، معمولی یقین که نیست به راه امام آن مسئول که فکر و ذکر مدامش شده‌ست قدرت و پول کسی که در پی امیالِ نفس خویش رود به غصبِ مالِ یتیمان سفر به کیش رود خزانه در کفِ بعضی، رسوب گردیده بهایِ گشتنِ قطب جنوب گردیده عجیب مردم درمانده در مِحاق شدند حقوق‌هایِ نجومی‌بگیرِ چاق شدند چرا رسیده به مسند مرفه بی‌درد چرا نشسته به رخسار مستمندان، گرد کجا خبر ز غم و رنج کارگر دارد کسی که بر خود و بر میز خود نظر دارد کجاست حرف خمینی که گفت: کارگران کجاست کارگران را به سفره لقمه‌ی نان کجاست حرف خمینی که گفت: محرومان که نفت و سکه و ارز و طلاست از سلطان کجاست حرف خمینی که گفت: زاغه‌نشین که هست ثروت ایران از آنِ مسئولین کجاست حرف خمینی که گفت: بیت المال چه مانده است به جایی که نیست در اشغال؟ کجاست راهِ خمینی، که سخت بی‌تابیم که ما دوباره گرفتارِ ظلم اربابیم دوباره خان به ده ما خراج می‌بندد به ریشِ مایِ گرفتار ظلم می‌خندد دوباره ترکه‌ی ظلمی مهیب بر تن ماست شکسته زیر مکافاتِ ظلم، گردن ماست به گوش می‌رسد اینک ندای مظلومان امام‌ زاغه‌نشینان، امام محرومان اگر چه رفته و خالی شده جمارانش تمام وسعتِ دل‌هایِ ماست از آنش اگر چه ترکِ زمین کرد نیمه‌ی خرداد بهارِ بودن سبزش، نمی‌رود از یاد سپاس لطف خدا را که جاش خالی نیست ولیّ جامعه، سیدعلی خامنه‌ایست سپاس لطف خدا را که هست یاورمان که دست یاریِ سیدعلی‌ست بر سرمان دریغ و درد که اکنون امام‌مان تنهاست ولیِ جامعه، پیر قیام‌مان تنهاست دریغ و درد که یک عده‌ی مقام‌پرست گرفته‌اند سریرِ ستمگری در دست خدا کند که جدا از مقام و نام شویم مطیع و پیرو و دلداده‌ی امام شویم خدا کند که بدانیم قدر او را نیک که اوست جلوه‌ی نوری در این شب تاریک خدا کند که فدایی به راه او بشویم به گرد خم‌ می‌اش تن به تن سبو بشویم سبو که گر شکند باز می‌زند فریاد خدای من سر این خم می سلامت باد من و جدایی از این خُم جان‌فزا، هیهات همیشه دار خدایا سلامتش، صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد @navaye_asheghaan
امام بود و نفس‌های او حسینی بود امامِ مخلصِ مستضعفان، خمینی بود کسی که سیطره‌ی ظلم را به هم می‌ریخت برای دور و بری‌هاش چای هم می‌ریخت @navaye_asheghaan
یک آسمان دارد دلِ تنگ زمین غم با بندبند دهر گردیده عجین غم دارند یک-یک قدسیان اندوه در جان دارد به جانش حضرتِ روح‌الامین غم در ماتم جانکاهِ ثارالله، دارند آیاتِ نورانیّ قرآن مبین غم از چه نمی‌گیریم از این داغ آتش؟ از چه نمی‌میریم از این ماتم، از این غم؟ تا عالم هستی به‌پا باشد، یقین هست با قلب‌های عاشقانش هم‌نشین غم دارد دلِ زینب(س) پس از داغِ فراقش هر ثانیه اندازهٔ یک اربعین غم @navaye_asheghaan
8.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهدِ غول خیلی درست و علمی و روی اصول است!! قاطی به هم مجموعه ای درهم شمول است هرکس که اُسکُل تر شود از باقیِ جمع پاداش او از سوی خاله ده شوکول است انجام ورزشهای زیبا تویِ اینجا درمان اسپاسم تمامِ کَت وَ کول است روحِ تمیزِ بچه گی هاشان دوباره با این اداهای مُزخرف در حلول است وارد شود در جسم‌شان کلی انرژی! وقتی انرژی هایِ شان روبه افول است میزان آن را هرکه می پرسد بگویید هفده هزار و نهصد و هشتاد ژول است هر کس نمی داند که این میزان چقدر است در حدِ حسِ حاصل از هشتاد لول است اینجا سخن از سن و سالِ ویژه ای نیست هرکس به هر سِنی که می آید قبول است وقتی حنا مازاد شد سهم فلان جاست این هم‌نشانِ کثرتِ بی حدِ پول است این غول ها هر روز سرگرم اند اینجا چیزی که می بینید اینجامهدِ غول است این حاصل یک عمر روغنفکر بازی ست هرکس که ایرادی بگیرد شاسکول است @navaye_asheghaan
آه ماند پایِ بی نصیبم بازهم از راه ،آه دستم از نخلِ بلندِ وصل شد کوتاه آه بازهم من ماندم و واگویه های رنجِ خویش بازهم ماندم من و این حسرتِ جانکاه،آه موسم مشایه کنج خانه باغم مانده ام، خانه یعنی چه،بگو کنج اسارتگاه ،آه خانه ی ما خانه بر دوشان حریم امن اوست جز حرم ما را نباشد خانه ای دلخواه،آه آه برخیزد از این آتش که دارم در دلم آتش افزون تر کند در جان من هرگاه ،آه مرغ جان در کنج این ماتم سرای تنگِ تن می زند بر سینه و سر با طنینِ آه ،آه هاتفی در جان ندایم داد در مشایه است هرکه دارد می کشد با یادِ ثارالله ،آه @navaye_asheghaan