#در_این_غربت_برس_یارب_بدادم
#امام_رضا_شهادت
🏴🌾🏴🌾🏴🌾🏴🌾
در این غربت برس یارب بدادم
ببینم قبل جان دادن جوادم
دلم از درد غربت پر شراره
جگر از زهر مامون پاره پاره
نه خواهر نه برادر نه عیالم
دگر روبه وخامت هست حالم
چه سازم زهر بر جانم اثر کرد
دل تنگ منم یاد پسر کرد
بگیرد روی زانویش سرم را
ببیند لحظه های آخرم را
هر آنکس درغریبی جان سپارد
سزد هر دیده بر او خون ببارد
فقط یک آرزو در سینه دارم
جوادم را ببینم جان سپارم
به دربس خیره شدچشم ترم سوخت
چه زهری بود? تمام پیکرم سوخت
قدم در هر قدم افتادم از پا
فقط ذکر لب من بود زهرا
به یاد کوچه ی تنگ مدینه
به یاد مادرم می سوخت سینه
در این دم کاش یک غم پرورم بود
دم مُردن کنارم خواهرم بود
چه می شد تاکه بالای سر من
بنالد در عزایم دختر من
اَمان از درد جانسوز غریبی
اَمان از بی کسی و غم نصیبی
چه دردی دارد این چشم انتظاری
الا ای دیده حق داری بباری
خداحافظ غمخوارم اباصلت
دگر عزم سفر دارم اباصلت
امامت کشته شد یاری نداری
رفـیق بــا وفــا کــاری نــداری?
چه دشوار است یارب برپسرها
ببینند لحظه ی مرگ پدر را
وز آن جانسوزتر باشد خدایا
پدر بیند اگر نعش پسر را
مرا در بر گرفته تا جوادم
غریبیِ حسین آمد به یادم
که داغ اکبرش با او چه کرده
غم مَه منظرش با اوچه کرده
ندید الحمدلِله خواهر من
به روی نیزه ها باشد سرمن
ندیده تا شود زار وبد احوال
تنم افتاده باشد بین گودال
خدا را شکر که معصومه جانم
ندیده زیر چوب خیزرانم
فدای آنکه از غم شد لبالب
بگو«مداح» اَمان از دلِ زینب
🏴🌾🏴🌾🏴🌾🏴🌾
فلک غم بر دل اندوزد اباصلت
شرر بـر جـانـم افـروزد ابـاصلـت
نمی دانم چه زهری داد مأمون
زسـر تا پای من سـوزد ابـاصلت
🏴🌾🏴🌾🏴🌾🏴🌾
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
@navaye_asheghaan
#هر_که_دارد_آرزوی_کربلا
#امام_رضا_شهادت
🏴🌾🏴🌾🏴🌾🏴🌾
هر که دارد آرزوی کربلا
می دهد برگ براتش را رضا
آن امام مهربان و آن عطوف
با گدایان درش باشد رئوف
چون رضا باشد غریب الغربا
او بگیرد دست هرچه بی نوا
منتظر نَبوَد کسی لب وا کند
او نگفته حاجتش اعطا کند
چون به دلهاحکمرانی می کند
با همه او مهربانی می کند
این چنین آقا کجا داری سراغ
گرچه زدمظلومی اش برسینه داغ
جان پاکش رابه زهر آغشته اند
این رئوف مهربان را کشته اند
گفت اباصلت گرعبا بُد برسرم
در کنارم باش تا خانه روم
با من ای یارم مگو دیگر سخن
بر لب آید لحظه لحظه جان من
شیعیان را گو که زهرم داده اند
گو که زهر از روی قهرم داده اند
تا امام بی کسم از پا فتاد
ناله می زدپس کجایی ای جواد
شاه افتاده به حال محتضر
دیدگان نازنینش سوی در
آرزو دارد جواد آید بَرَش
بر سر زانوی او باشد سرش
تا جواد آمد شد حجره کربلا
دید بابا را که می زد دست وپا
از زمین برداشت سر را نورعین
بین دست وپازدن می گفت حسین
ای حسین داغی چنان داغ تونیست
چون تومظلوم وغریب وتشنه کیست
ای عزیز دُردانه ای خون خدا
جز تو کی در بحرخون زد دست وپا
ای که از داغت به سر زدفاطمه
بر دل عالم شرر زد فاطمه
قاریِ خوش لحن روی نیزه ها
در عزایت نوحه گر عرض وسما
ای حسین بس داغ تو جانکاه شد
واحسینا ناله ی «مداح» شد
🏴🌾🏴🌾🏴🌾🏴🌾
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
@navaye_asheghaan