#امام_زمان_عج_مناجات_
پر زند مرغ دلم همواره سوی جمکران
ذکر لب هایم شده الغوث یا صاحب زمان
ای طراوت بخش و جان پرور! بهار دلنشین!
بی تو پاییز و زمستان است کل سال مان
آفتاب عشق! تا کی پشت ابر غیبتی؟
از پس این ابر بیرون آی و رخ بنما عیان
ای قیام تو امید آخر مستضعفین
ای وجودت مظهر خشم خدا بر ظالمان
طاقت ما طاق شد، رحمی نما بر حال ما
در فراقت می چکد باران ز ابر دیدگان
الفتی دیرینه دارد با شهیدان، قلب من
آن جوانان به خون غلطانِ بگذشته ز جان
با نوای کاروان، سوی دیار عاشقان
با صدای نوحه ی ای لشگر صاحب زمان
رو به سوی کعبه ی دلها همه رفتند، تا
انتقام سیلی زهرا بگیرند عاشقان
یاد زین الدین و خرازی و حاج احمد بخیر
یاد حاج قاسم بخیر، آن رادمرد قهرمان
کاش من هم چون شهیدان همتی می داشتم
تا بمانم پای عهدم با ولی تا پای جان
آه یا صاحب زمان! فصل عزای مادر است
ای فدای دیده ی گریان تو جان جهان
فاطمیه شد، سحرخیز مدینه، العجل!
فاطمیه شد، بیا و روضه ی مادر بخوان
اندکی از دست های بسته ی حیدر بگو
یا بگو از ماجرای مادر قامت کمان
ماجرای کوچه و دیوار و در را باز کن
طاقتش را داشتی قدری هم از محسن بخوان
بازگو کن پشت در مسمار با زهرا چه کرد؟
یا بگو از ناله های بی امان کودکان
حرف بسیار است، آقا جان، بیا حرفی بزن
بازگو بنما وصیت های زهرای جوان
گفت زهرا: پیکرم را نیمه ی شب دفن کن
تا که قبر مخفی ام از دیده ها باشد نهان
رفته رفته فاطمه مانند شمعی آب شد
پیش چشم مرتضی یک پوست ماند و استخوان
گوئیا می گفت مولا اینچنین با همسرش
راه اگر دارد بمانی، باز هم پیشم بمان
شاعر: #مهدی_شریفی
#امام_زمان_عج_مناجات_
فانیام... آغاز و پایانی ندارم جز خودت
غیر مقدورم که امکانی ندارم جز خودت
سالها محتاج نانم از تنور خانهات
از کسی در سفرهام نانی ندارم جز خودت
باز هم دارم غزلها را بهانه میکنم
قصدی از شعر و غزلخوانی ندارم جز خودت
هر کسی که دل به او بستم، دلم را زد شکست
با دل ویرانه خواهانی ندارم جز خودت
چارهای کن، غفلتم از تو جدایم کرده است
چارهای هنگام حیرانی ندارم جز خودت
تا به کی باید باید تو را این قوم انکارت کنند؟
مثل یعقوبم که برهانی ندارم جز خودت
پاره کردم این گریبان را بدانی عاشقم
بهرِ کس پاره گریبانی ندارم جز خودت
از گناهانم پشیمانم، نگاهم کن کریم
مقصدی از این پشیمانی ندارم جز خودت
بین خلوتگاه قبرم شک ندارم آخرش
فاتحهخوانی و مهمانی ندارم جز خودت
در قیامت هم بهشت من تویی یابن الحسن
خوب میدانی که رضوانی ندارم جز خودت
آرزویم کربلا رفتن به همراه شما است
همسفر در کوی جانانی ندارم جز خودت
* *
مادرت در پشت در فرمود: مهدی جان بیا...
...منتقم بر زخم پنهانی ندارم جز خودت
✍ #محمدجواد_شیرازی
@navaye_asheghaan