eitaa logo
کانال نوای عاشقان
13.9هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
333 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. با دست تهی آمده؛ محتاج و فقیرم ارباب، حسین بن علی(ع) هست امیرم ایکاش که در کرب و بلا یک شب جمعه از دستِ أبالفضل(ع) امان نامه بگیرم! .
شور روضه ای فاطمیه سلام الله علیها بند١ وای از دیوار و در لعنتِ خدا به آتیش ِ شعله ور مادر افتاده بازم توو دردسر وای از دیوار و در واسش دلشوره داشت دستای لرزونش و هی روو هم میذاشت علی(ع)چشماش و از زهرا(س) برنداشت واسش دلشوره داشت (چل نفر بی حیا حرف ناروا میزدن قلبش کنده میشد حسن ع ) ٢ بند٢ آه از مسمارِ داغ رفت تویِ پهلوش، وای از این اتفاق غم نداریم بیشتر از این غم سراغ آه از مسمارِ داغ وای فضه می دوید خورد زمین زهرا(س)رنگ از چهره ش پرید پشتِ در محسن جون داد و شد شهید وای فضه می دوید (درِ این خونه رو کاش نامرد نمیزد لگد زهرا(س) ضربه خورد خیلی بد زهرا(س) ضربه خورد خیلی بد) ٢ بند٣ وای از کرب و بلا از حسین(ع)تشنه-لب زیرِ نیزه ها از تنی که چیدنش تویِ بوریا وای از کرب و بلا آه از گودالِ خون آسمون شد از این ماتم روضه خون ذوالجناح اومد با زینِ واژگون آه از گودالِ خون (دم مغرب شد و کارم اشکِ پیوسته شد دستِ زینب(س) بسته شد دستِ زینب(س) بسته شد) ٢ بند۴ ای... وای از شهر شام میزدن با کینه سنگ از روو پشت بام کاروان مونده معطل توو ازدحام ای... وای از شهر شام آه از بزم شراب چوب خیزران به لب می‌خورد و رباب(س)- -سر و توو بغل گرفت با حالِ خراب آه از بزم شراب وای از تشتِ طلا سرِ بابا رو رقیه(س) دید بیهوا چه کنه آخه بااین رگهای رها؟! وای از تشتِ طلا (لب کوچیکش و روو لبهایِ بابا گذاشت دق کرد و دیگه جون نداشت دق کرد و دیگه جون نداشت) ٢
🌺 به شوق آمرزش و کسبِ نیم نگاهی مهربان 🌺 ای که از حال دلم هر لحظه هستی با خبر حالِ من هر روز دارد میشود آشفته تر بی تو یک‌ گمکرده دارم! جانِ من برگرد زود کاش میگفتی که مانده چند روزی از سفر خیرِ این و آن نمیسازد به من! شر میشود... زخم ِ منّت ها مرا بیچاره کرده بیشتر منفعت دارد برای عاشقانت انتظار من ولی غافل شدم از تو...فقط کردم ضرر غیرِ گریه در بساطم نیست! فقرم را ببخش هست آقاجان همه-دارایی ام چشمانِ تر اشک میریزم که اشکَت را درآوردم چرا؟! کاش من هم داشتم کمتر برایت دردسر میشوم مشغولِ عصیان و حواسم به تو نیست چشم میپوشی ولیکن میخوری خون جگر از دعایِ خیرِ خود یک لحظه محرومَم نکن چشم هایم را ببند از غیر؛ مقدور است اگر میشدم ایکاش بیتابِ تو؛ مثلِ مهزیار میشدم با عشق تو در هر دو عالم معتبر می‌نشستم یک شبِ جمعه میانِ خیمه ات میشدم از داغِ خیمه گاهِ جدّت شعله ور تا که "یا جدّاه" میگفتی؛ کنارِ قتلگاه میشدم بی طاقت از سرنیزه و تیر و حجر با تو در کرب وبلا بر سینهُ سر میزدم در عزای پیکری غرق به خون و مختصر! @navaye_asheghaan