eitaa logo
کانال نوای عاشقان
17هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
392 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. اذا زلزلت الارض ، زمین محشر عظماست ‍ بسم الله الرحمن الرحیم یااهل البیت النبوت متن نوحه اذازلزلت الارض اذا زلزلت الارض ، زمین محشر عظماست چه شوریست چه غوغاست،از این حال زمین لرزه به دلهاست نه پستی نه بلندی و نه دریاست رسیدست همان روز قیامت ، همان لحظه موعود که فرمود خدا زود رسد زود... خلائق همه در حال فرارند، و بی تاب و قرارند آرام ندارند و این روز همان روز حساب است همان روز سوال است و جواب است که مردم همه اینگونه پریشند نه در فکر پسر یا پدر و مادر و فرزند همه در پی خویشند و مردم همگی مست ، همه بی خود و مدهوش که ناگاه رسید از سوی حق نغمه چاووش: الا اهل قیامت همه ساکت و سرها همه پایین و ای جمله خلائق همه خاموش ! شده گوش سراسر همه عرصه محشر پر از آیه کوثر،ملائک همه در شور غزل خوان همه سرمست شمیم گل حیدر،گل یاس پیمبر چه حالیست ، خبر چیست مگر کیست قدم رنجه نمودست به محشر یگانه گوهر حضرت داور، الله اکبر ... یا حضرت زهرا ، صدیقه اطهر... ملائک همگی بال گشودند و فرش قدم مادر سادات نمودند آری خبر این است ، امید همه آمد جبریل صدا زد که خلائق انگیزه خلق دو جهان فاطمه آمد و مبهوت جلالش همه ناس ، پیچید به محشر همه جا عطر گل یاس زهراست و آن وعده شیرین شفاعت،بر چشم ترش اشک نشستست چو الماس بر دست کبودش ، اسباب شفاعت همان دست جدا از تن عباس و زهرا شده گریان اباالفضل،هم گریه کن و نوحه سرای غم چشمان اباالفضل مردم همه ساکت همه مبهوت ، و حیران اباالفضل کین فاطمه ابر کرم و رحمت و عشق است کز او شده جاری به لب خشک زمین بارش باران اباالفضل ناگاه همه از دهن یاس شنیدند ، الله قسم میدهمت جان اباالفضل سوگند تو را حق دو دستان اباالفضل بر فاطمه ات بار الها تو ببخشا ، هر کس که زده دست به دامان اباالفضل و یاران اباالفضل ، همه مات از آن هیبت عباس انگار نه انگار که این روز حساب است یک بار دگر روضه و گریه ، یک بار دگر سینه زنی غربت عباس زهراست کند نوحه سرایی ، آری شده برپا به قیامت یک بار دگر هیئت عباس عباس همانی که قتیل و العبرات است هر قطره مشکش،آبی ز حیات است شرمنده ز شرمندگی اش آب فرات است با گریه زهرا ، دیدند ملائک همگی اشک خدا ریخت با نام اباالفضل و دستان شفیعش،ترس از جگر اهل ولا ریخت ناگاه در آن حال پریشان دل مادر سادات آمد ز سوی حضرت معبود ندایی که زهرا تو همه کاره مایی تا باز به چشم همه خصم رود خار تا باز ببینند همه وعده دادار تا کور شود هر که به دنیا ز حسد کرد حق تو و فرزند تو را ضایع و انکار بخشم به تو هر کس که تو فاطمه گویی ای شیر زن حیدر کرار... .
. 📋 آب غسل و کفن ختم رسل خشک نگردیده/ ✔️ / مداحی‌های ✔️ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @emame3vom آب غسل و کفن ختم رسل خشک نگردیده که قران شده پا مال و فراموش شده حرمت پیغمبر و دین علی و ال گروهی که شده بنده دجال ستادند در بیت خداوند تبارک و تعالی به درون کینه مولا نه حیایی و نه شرمی ز رسول و علی و حضرت زهرا عوض دسته گل شاخه هیزم به سر شانه نهادند در خانه ستادند ز بیداد زبان را به جسارت بگشادند که هان یا علی از چیست که در خانه نشستی در از قهر به روی همه بستی اگر این لحظه در خانه خود را نگشایی و نیایی به سوی مسجد و بیعت ننمایی همه اتش به فروزیم در خانه بسوزیم بسوزیم حسین و حسن و فاطمه ات را که از این شورش و تهدید تن زینب و کلثوم و حسین و حسن فاطمه لرزید کشیدند ز دل ناله که ای ختم رسل سر به در اور ز دل خاک و ببین غربت ما را در ان حادثه شوم به اذن علی ان رهبر مظلوم که مظلومه او تا ابد الدهر بود بر همه معلوم مه برج حیا فاطمه امد پس در گفت که ای قوم ستمکار به جرات شده با ذات خدا احد قادر دادار پس از رحلت پیغمبرش اماده پیکار چه خواهید ز ال نبی و شیر خدا حیدر کرار ندیدید که ما در غم پیغمبر اکرم همه هستیم عزادار دریغا که همان عهد شکن های دو روی همه قدار عوض شرم و حیا پاسخشان شد شرر نار ز بیت الحرم وحی بر امد شرر و دود سوی گنبد دوار خدا داند و زهرا که چه رخداد میان در و دیوار چه با فاطمه از ان لگد و ضربت و در شد به هواداریه او محسن شش ماهه سپر شد به خدا زود تر از مادر مظلومه خود گشت فدا شیر خدا نفس فاطمه از درد درون قفس سینه افروخته پیچید که می خواست شود زیر و رو از ناله او شهر مدینه که به هم ریخت نظام فلک از ناله یک یا ابتایش چه بگویم که سخن در جگرم لخته خون گشته و انگار که بازوم شکستست و با درد کنم در دل و در سینه و در پهلویم احساس و یا مانده به رویم اثر سیلی و انگار که پشت در ان خانه ز شلاق ستم گشته تنم یک سره مجروح نه اخر مگر از اب و گل فاطمه کردند مرا خلق نباشم به خدا شیعه اگر حس نکنم ان همه دردی که فرو ریخت به جانت زهرا به تن پاک و شریفی که محمد زده گل بوسه چو ایات خدا بر همه اعضاش به قران بود این بدن درون تن ما تا پسرش مهدی موعود بیاید شرر اتش جان دل کل محبان علی را بنشاند ز عدو داد دل مادر مظلومه خود را بستاند بگشایید ز تعجیل ظهورش همه شب دست دعا را به خدایی خداوند در این صحنه ایجاد علی دوست تر از فاطمه نبود زیر این چرخ علی دوست تر از فاطمه نبود سند مستندم بازوی خون الود است ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
4_6023886035744720187.mp3
9.03M
بحر طویل میلاد سلام الله علیها...❤️ 🔸 سراینده : آقای
📋 آب غسل و کفن ختم رسل خشک نگردیده ✔️ ✔️ ✔️ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آب غسل و کفن ختم رسل خشک نگردیده که قران شده پا مال و فراموش شده حرمت پیغمبر و دین علی و ال گروهی که شده بنده دجال ستادند در بیت خداوند تبارک و تعالی به درون کینه مولا نه حیایی و نه شرمی ز رسول و علی و حضرت زهرا عوض دسته گل شاخه هیزم به سر شانه نهادند در خانه ستادند ز بیداد زبان را به جسارت بگشادند که هان یا علی از چیست که در خانه نشستی در از قهر به روی همه بستی اگر این لحظه در خانه خود را نگشایی و نیایی به سوی مسجد و بیعت ننمایی همه اتش به فروزیم در خانه بسوزیم بسوزیم حسین و حسن و فاطمه ات را که از این شورش و تهدید تن زینب و کلثوم و حسین و حسن فاطمه لرزید کشیدند ز دل ناله که ای ختم رسل سر به در اور ز دل خاک و ببین غربت ما را در ان حادثه شوم به اذن علی ان رهبر مظلوم که مظلومه او تا ابد الدهر بود بر همه معلوم مه برج حیا فاطمه امد پس در گفت که ای قوم ستمکار به جرات شده با ذات خدا احد قادر دادار پس از رحلت پیغمبرش اماده پیکار چه خواهید ز ال نبی و شیر خدا حیدر کرار ندیدید که ما در غم پیغمبر اکرم همه هستیم عزادار دریغا که همان عهد شکن های دو روی همه قدار عوض شرم و حیا پاسخشان شد شرر نار ز بیت الحرم وحی بر امد شرر و دود سوی گنبد دوار خدا داند و زهرا که چه رخداد میان در و دیوار چه با فاطمه از ان لگد و ضربت و در شد به هواداریه او محسن شش ماهه سپر شد به خدا زود تر از مادر مظلومه خود گشت فدا شیر خدا نفس فاطمه از درد درون قفس سینه افروخته پیچید که می خواست شود زیر و رو از ناله او شهر مدینه که به هم ریخت نظام فلک از ناله یک یا ابتایش چه بگویم که سخن در جگرم لخته خون گشته و انگار که بازوم شکستست و با درد کنم در دل و در سینه و در پهلویم احساس و یا مانده به رویم اثر سیلی و انگار که پشت در ان خانه ز شلاق ستم گشته تنم یک سره مجروح نه اخر مگر از اب و گل فاطمه کردند مرا خلق نباشم به خدا شیعه اگر حس نکنم ان همه دردی که فرو ریخت به جانت زهرا به تن پاک و شریفی که محمد زده گل بوسه چو ایات خدا بر همه اعضاش به قران بود این بدن درون تن ما تا پسرش مهدی موعود بیاید شرر اتش جان دل کل محبان علی را بنشاند ز عدو داد دل مادر مظلومه خود را بستاند بگشایید ز تعجیل ظهورش همه شب دست دعا را به خدایی خداوند در این صحنه ایجاد علی دوست تر از فاطمه نبود زیر این چرخ علی دوست تر از فاطمه نبود سند مستندم بازوی خون الود است https://eitaa.com/emame3vom/35425 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. (س) صبح زود است و رها از همه غم ها شده زهرا و آماده ی رفتن شده است ام ابیها... بنشینید ، ببینید که این آخر روزی ، نشسته است کمی نان ، بپزد بهر یتیمان شده است دست به زانو ، به این سو و به آن سو ، زده جارو همه ی خانه ی خود را و عوض کرده لباس های حسین و حسنش را ، گل پر محنش را ،  و می داد به زینب کفنش را ، همان پیروهنش را ، که با زحمت بسیار به اتمام رسانده صدا کرده کنون دختر خود را ، همان زینب کبری ، همان زینت بابا ، همان ثانی زهرا ، خدا ختم به خیرش کند این قصه ی اورا عزیزم ، امیدم ، ببین دختر من ، دلبر من مادر تو بار سفر بسته و حالا اگر اینجا بنشسته ، بدان امر مهمی است بدان مادر تو ، مادر غمزده ی خونجگر پرپر تو آخر راه است ، بدان مارد تو رفتنی است لیک تو می مانی و بابا ، تو می مانی و غم های علی شیر خدا ، حضرت مولا تو می مانی و حیدر ، تو ای مونس مادر ، تو ای دختر مضطر ، حواست به علی باشد هرگز نکنی گریه کنارش ، که بس باشد و بابای تو را آن دل زارش که از دست بداده همه دارو ندارش ، همه باغ و بهارش ، و سعی کن که نیفتد گذارش ،به آن کوچه ای که مادرت افتاد . تو می مانی بغض حسن و چشم پر از اشک و ستاره ، همان چشم که بسیار ، شده خیره به دیوار ، به دیوار و در و کوچه و مسمار عزیز دل من آه... تو می مانی و آن تشنه لب خانه ی ما ، پسر کوچک کاشانه ی ما ، آه تو می مانی و غم های حسینم برسان هر شب بی مادریش آب به لبهای حسینم مادری کن پسرم را و اگر رفت حسین کرببلا همره او باش در آن وادی غم بار ، در آن عرصه ی خون بار ، در آنجا که حسین بی کس و بی یار ، گرفتار گرفتار ، میان همه اغیار ، همه کافر و اشرار تویی تو فقط ای زینب من یار و مددکار تو هم مادر و هم خواهر و هم دلبر و هم لشگر اویی در آن موقع که شد عازم میدان اگر آب نداری ، به اشک پشت سرش آب ، به بالای سرش آیه ی قرآن ، به زیر گلویش بوسه بکاری ، نگذاری نگذاری برود تا به تن او کنی این پیرهن بافته ام را تو در بالای آن تل ، حسینت هم به مقتل ، نگه کن به گودال ، شده بی پر و بی بال ، به زیر چکمه ی پست ترینی ، تنش آه  چه پامال ، تنش آه  شده چال ، تنش پخش به صحرا ... سرش بر روی نی ها .... خدا یا... خدایا...? * و آنگاه صدا می رسد از عرش،  زنی ناله کنان ، مویه کنان  ، موی کنان ، دل نگران ، ناله زد ای وای   بنی قتلوک ، بنی قتلوک بنی قتلوک .... https://eitaa.com/emame3vom/35426 .
. ‍ 📝 🖊 🖊 ۱۴۴۲_۱۳۹۹ 🖊 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ جانم به اون بانو که دختر حیدر و شیر زنه شهر کوفه رو بهم میزنه وقتی خطبه میخونه انگاری داره درب خیبر و میکَنه اون کیه خطبه هاش محشره شبیه حیدره بی بی زینبه اون کیه بانوی عالِمه دختر فاطمه بی بی زینبه فاتح معرکه ی کوفه و شام کسی نیست بجز عمه ی سادات همان کس که بُوَد وارث صدیقه ی کبریٰ تماماً خودِ زهرا بُوَد صاحب فتوا همان کس بُوَد صاحب این پرچم و این مکتب و مذهب بی بی حضرت زینب (س) صبره بی بی جان ما فوق صبره حضرت ایوبِ اونکه بین شیعه ها محبوبه کیه جز بنت علی کوه وقار که یزید مقابلش مغلوبه اون کیه که شده جاودان بانوی قهرمان بی بی زینبه اون کیه معدن رحمته معنی عفته بی بی زینبه من چه گویم ز مقام جبل الصبر که دنیاست به نام جبل الصبر همان عالمه ی آلِ علی صاحب عفت همان کوه شجاعت همان معنی مقدرت به ولله ندیدست کسی هیچ کجا هیچ سخنرانی و مطلب در اندازه ی زینب بی بی حضرت زینب (س) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حاج حسین سیب سرخی .👇
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅ " به طه به یاسین بسیار زیبا 👌 عجب شور وشینے،عجب کاظـمینی دوتا گــــنبد زرد و چنــــد تا کبـوتر چه گلدسته هایی،چه حال وهوایی دو پرچـــم دو گنـــــبد دقیــقا برابر همه گـــــرم راز و نــــیاز و زیارت همه مات و حیران ،همه دیده ها تر قیامت شده در حــــرم مثل محشـر عجب ازدحامے شده ازمحبان حیدر حرم پرشده از هیاهوے زوار از ره رسیده سراسر سلامے به آقـــا جــــوادالائمـــــــه ، سلامے دگرمحضر پاڪ موسے بن جعفر دو دلبر که غـــــــرق صفاے خـدایند به درد دل عــاشــــــقان آشــــــنایند توجه توجـــه چــه حُســــنِ قشنگی که هر دونفر آشناے علے بن موسے الرضایند من از جیــــره خواران ابن الرضـایم گـــداے گـــــدایـان ابـن الرضـــــایم شدم محتــــرم نزد مردم چـــــرا که غــلام غـلامــان ابــــن الرضـــــــایم غم او غم من ، ســـرورش ســرورم که گریان و خنــدان ابن الرضــــایم مرا کرده در بنـد خــــود با عطایش اســـیرے به زنـدان ابـن الرضــــایم بهشـــت دل مـن بُـــوَد کاظـمینــش هـــوایی ایـــــوان ابــن الرضـــــایم شود شاه مشهد خـــودش میــزبانم زمانے کـــه مهـمـــان ابن الرضـــایم هـمه افتخار و غــرورم همین است محـبّ محـــــبان ابــن الرضــــــایم جوادے و جــود از تو معــنا گـرفته عـطا و کــــــرم از درت پا گـــرفته خــدا با قــــــدم هاے با برکـت تو ، ولایت براے علے بن موسـی گـرفته علے بن موسے الرضــــا را تو جـانی نه جــــان رضــــا بلکه جان جهـانی کسے نا امیـــــد از درت بر نگــردد تو هـــم مثل باباے خــود مهـربانی در این خاندان که همـه اهل جودند جــوادِ جــــوادان ایـن خـــــانـدانی تو در کـــودکے بر دو عـــالم امـامی شهادت نصـــیب تو شـد در جـوانی به روے زمیــن بوده اے گـرچـه آقا ولے زندگے کــــــــرده اے آســمـانی نگـفته، تویـی با خبـــــــر از درونم تو درد مــرا از نگاهــــــم بخـــوانی تو باب الحوائـج ، تو باب المـــرادی بده حاجتـــــــم را کـه تو مے توانی شعر:رضا یزدے (اصل)
. قطعه و تلفیقی روضه‌یِ فاطمیه و امام حسن علیه السلام روضه یعنی کوچه‌هایِ بی‌کسی گامِ لرزان مادر و دلواپسی سینه‌ یعنی سینه‌ای پر راز و رمز از هلائل پیکری بی‌جان و سبز سبز یعنی صورتِ راز و نیاز یک زره در زیرِ تن‌پوشِ نماز سبز یعنی آسمانی داغدار چشمی از سیلیِ کینه تارِ تار چشم یعنی اشک و خون آمیختن با درِ آتش گرفته سوختن ناله یعنی صورتی نیلوفری خونِ سینه بر رویِ میخِ دری آه یعنی سیلی و غصبِ فدک مادری پیشِ پسر خورده کتک سیلی یعنی غربتِ خیرُالنّسا داستانِ مجتبی و کوچه‌ها خاطره یعنی دلی با غم عجین دم به دم در کوچه‌ها خوردن زمین دشمن اشاره کرد کوچه سیاه شد آوار شد تمامِ جهان بر رویِ سرم افتاد بر زمین پیشِ دو چشمِ مضطرب از ضربه‌یِ جفا ای وای مادرم وقتی که آمدیم دستم گرفته بود مبادا که گم شوم امّا کنون منم که شدم رهنمایِ او سیلی گرفت قوّتِ چشمانِ مادرم مادر ..... اَمرت مُطاع هیچ نگویم به خواهرم هرگز نمی‌زنم سخنی با برادرم سِرِّ مگویِ رویِ تو در گور می‌برم امّا خودت بگو چادر چه مادرم!!! این خاک می‌گوید به خدا رازِ کوچه را رازِ مغیره را گوید تمامِ قصّه‌یِ جانسوزِ کینه را رازِ سقیفه و فدک و بغضِ سینه را رازِ غریبیِ تو و شهرِ مدینه را اشک یعنی گوشه‌ای تنها شدن روضه‌خوانِ روضه‌یِ زهرا شدن روضه یعنی افتخارِ نوکری گفتن از رویِ کبودِ مادری سوره یعنی کوثرِ بدرُالدُّجا دست و رویِ فاطمه تَبَّت یَداٰه قلب یعنی مَحرمِ سِرّی غریب دورِ بستر خواندنِ اَمَّن یُجیب عشق یعنی قبرِ بی‌نام و نشان لحظه‌یِ دلواپسیِ کودکان یاحسن اِی رازدارِ اهلِ بیت ای دلم از غصّه‌هایت بیت بیت با من از کوچه نمی‌گویی سخن ای غریبِ آشنایِ قلبِ من صحنِ تو ای بی‌حرم کنجِ دلم غصّه‌ات ای کاش گردد قاتلم قلبِ زارِ ما و سوزت یاحسن ای امامِ شاهِ بی‌غسل و کفن ✍ .
. (ع) به اذن و مدد خالق یکتا به اذن و مدد حضرت طاها به اذن و مدد حضرت زهرا بنویسم نمی از مدحت دریا وصیِّ سید بطحا ولی والی والا علی عالی اعلا تولا و تبرا دمش معجز عیسای مسیحا ونامش ید بیضایی موسی به خلیل آتش نمرود زعشقش شده بردا و سلاما علی کیست علی عبد عبیدی که قیاسش به خداوند نمایند شگفتا به وصفش چه بگویم که کند وصف امیر دوجهان را خداوند تعالی علی صوم و صلاه است که در حال رکوع اهل زکات است و شایسته ی صدها صلوات است بگو مظهر الطاف خداوند جلی کیست بگو در همه آفاق ولی کیست بگو ذکر خفی ذکر جلی کیست بگو تا ابدالدهر امیر دوجهان غیر علی کیست کسی نیست به جز او که هم شان رسول است کسی نیست به جز او که هم کفو بتول است علی بحر معارف علی کنز عقول است به دستش همه عالم شده تسخیر زده با مدد خالق اکبر سر تزویر دو رویی و صداقت به کرسی قضاوت به دستش شده تدبیر شجاعان عرب روبه رویش خارو حقیرند‌ وباید که به دست اسدالله بمیرند میان همه ی معرکه ها شیر و دلیر است علی مونس هر فرد فقیر است وهم بازی هر طفل صغیر است به هر شیعه ی اثنی عشری نعم الامیر است و روزی ده مسکین و اسیر است علی خیر کثیر است بپرسند اگر مذهب مارا بگوییم که آغاز مسلمانی ما عید غدیر است علی ساقی کوثر علی مُظهر و مَظهر علی شیر دلاور علی صاحب محشر علی حیدر صفدر علی برهمه رهبر علی نفس و دم و لحم پیمبر علی سرور قنبر علی عشق ابوذر علی فاتح خیبر چه جنگی همان جنگ که شد بر همگان واضح و روشن چه کسی اهل شکاراست چه کسی اهل فرار است بگو دشمن شیعه که بی مهر علی شیعه شدن نیز محال است همه زندگی ات رو به زوال است بهشتی شدنت خواب و خیال است اگر نطفه ی تو حیض و حرام است ولی نطفه ی ما پاک و حلال است ولی حیف نه گوش شنوایی نه تصدیق زبانی که دشمن کر و لال است رود در پی آن پیر خرفتی که شغال است به کوری شما حب علی در رگ ما در جریان است به روی همه ی ماذنه ها ورد زبان است بزرگ مرد جهان است و با خطبه ی بی نقطه ی نابش نشان داد که استاد بیان است به تن روح و روان است و آرامش جان است ✍ . @navaye_asheghaan
شاعر با نوای می گشایم لب خود را ز ثنای ولی الله جنابِ اَسد الله امامی که امیرِ مؤمنین است و از بعدِ پیمبر به همه مَردم دنیا پیام آور دین است نگاهش به خدا عین یقین است همه هستی عالَم پدر خاک و زمین است مپندار که او هم بَشری خاک نشین است به والله قسم او شَرف عرش بَرین است و نامش به اذان تا اَبدُالدَهر طَنین است چه در عرش و چه در فرش فقط عشق همین است علی بر دل خشکیده ی ما آب حیات است علی یا علی مدد علی یا علی مدد علی یا علی مدد علی یا علی مدد علی کیست؟ علی حیدر کرار علی چیست؟ علی عشق شَرربار علی صاحب اسرار علی ماه شب تار علی کعبه و عالم همه پرگار علی کیست؟ علی شرط ولایت علی چیست؟ علی شور قیامت علی اصل شهامت علی بابِ امامت علی بر همه ی خلق جهان شاه کرامت علی بر همه ی خلق جهان راه نجات است علی یا علی مدد علی یا علی مدد علی یا علی مدد علی یا علی مدد علی شیر خروشان به میدان نبرد است گهِ رزمِ دلیرانه فقط اوست که مَرد است وجودش واسه ی لشکر کفار چو درد است همه پا به فرارند و رَمیده بر آنان غضب حیدر کرّار چه کرده است! برایش به زمین ریختن لشکر دشمن به آسانی فوتی روی گرَد است! علی ساقی کوثر علی عشق پیمبر علی فاتح خیبر علی معنی محشر علی نور مُنَوَّر علی اول و آخر علی روز جزا صاحب اوج درجات است علی یا علی مدد علی یا علی مدد علی یا علی مدد علی یا علی مدد علی عشق خود خالق اکبر علی بهر نبی بوده برادر علی کُفوِّ بَتول حضرت صدیقه ی اَطهر علی بهر ملائک، بُوَد ذکر مُکرَّر علی بوده و باشد واسه ی اهل یقین سرور و رهبر علی هست مَع الحق و حقُ مَع حیدر به یک خط و یه محور علی معجزه ی دست خداوند علی فوق بشر خلقت برتر علی اُقسم جَنت و جهنم بُوَد بر همگان در صفِ محشر علی هر نَفَسی لایق ذکر صلوات است علی یا علی مدد علی یا علی مدد علی یا علی مدد علی یا علی مدد @navaye_asheghaan
. ° وسط معرکه‌ی جنگ که غوغا شده صد گرد و غبار از پی هر اسب چنان پا شده هر گوش پر از بانگ چکاچک شده یک سو طرف لشکر مشرک شده سوی دگرش لشکر حلت بفنائک شده یک مرتبه فرمانده‌ی‌شان حضرت حیدر دل و دلبر سر و سرور وَ همان کس که ز جا کند در قلعه‌ی خیبر به جلو خواند محمد حنفیه پسرش را و به او نیزه‌ی خود داد ° داد دستور محمد حنفیه پسرش را که برو سمت جلو محمل آن زن ، زن فتان که شده الگوی شیطان بزن و کار شتر را به دمی یکسره کن ° رفت تا معرکه شمشیر زد و بر دل سرباز مسلمان به کج رفته به تکفیر زد و ضربه پس از شیهه‌ی تکبیر زد و یک نفس خسته کشید آه حوالی شتر تا که رسید آل بنی‌ضَبّه‌ جان بر کف زن دور شتر یکسره حائل شده بودند چنان حامی محمل شده‌بودند که او قافیه را باخت و سر را به گریبان ز روی خجلتش انداخت و برگشت عقب پیش پدر ° او که نامش حسن‌ست و صف دشمن شکن‌ست و پسر ارشد مرحب فکن‌ست و یل یل‌ها ، به دمی نیزه ز دستان برادر چو گرفت از ته دل جمله‌ی لاحول و لاقوه الا به زبان گفت ، سپس مرکب خود طاویه را با مدد از مادر خود فاطمه هی کرد ره معرکه طی کرد به میدان زد و یک نعره چو طوفان زد و در روبروی شیر چنان شیر شد و میمنه را میسره را از دم تیغش گذراند و رجز حیدری‌اش را ز ته حنجره‌‌اش خواند و پس از آن صف اول صف دوم همه را راند و چو شمشیر برای عدم آورد همانجا ملک‌الموت کم آورد ؛ حوالی جمل رفت چه مِثل و مَثَل رفت وَ تقدیر عدو سوی اجل رفت ، که از ترس ، بنی ضبّهِ جان‌برکف آن زن ، که روا نیست بیارم وسط شعر نشان و لقبش را به عقب رفت ، چو انگشت تحیر به دهان‌ها به عجب رفت ، به خون همه‌شان نیزه‌‌اش آلوده شد و ذره‌ای آسوده شد و رفت و ره معرکه را آن‌همه طی کرد ، شتر را که به یک ثانیه پی کرد ، زن فتنه‌جوی لشکر اعدا به زمین خورد ، نگون بخت شد و کار عدو سخت شد و حیدر کرار دلش تخت شد و قائله‌ هم ختم به تکبیر سپاهش وَ نبودیم ببینیم علی را و نگاهش ، و نوشتند که شهزاده رسیده‌ست به خشنودی شاهش ، پس از آن هم حسنِ شکر گذار از وسط معرکه برگشت عقب پیش پدر ° و پدر دید محمد پسرش را که عرق از سپرش ریخت که شرم از نظرش ریخت ملال از کمرش ریخت به دلداری او رفت و چنین حضرت حیدر به پسر گفت که سرخوردگی‌ات چیست و دلمردگی‌ات چیست؟ تو تنها پسر حیدری امّا حسن از آل عبا و پسر تاج نبوت ، پسر ختم رسالت وَ چنین شان ، تو را نیست ، پس اینگونه روا نیست که با خویش قیاسش بکنی ✍ . @navaye_asheghaan
شب میلاد رضا و شب نور است و سرور است همه جا وادی طور است، در هشتم ز ابواب جنان باز شد امشب، بروی عاشق دلباخته و هرآنکس که بُود شیعه ی حیدر، همه تبریک بگوئید به زهرا و به حیدر، چه مبارک سحری و چه قرص قمری و چه مبارک پسری! دُرّدانه ی کاظم که صد موسی عمران مقیم است به طورش،عیسای مسیحا شده سرمست حضورش، جبریل امین مست شد از جام طهورش، بسی آیات که نازل شده در شأن نزولش،یوسف شده حیران از وصف جمالش، ادریس، شعیب و یسع و خضر نبی محوکمالش از بی خردی گفت: که جمعند بسی کور و کر لال و فلج اینجا، بیچاره و آواره و محتاج در اینجا، لیک اعتقادم همه این است که این روشندل بینا، چشم بسته ز همه زشت و بدیها و فقط دیده ی دل دوخته بر دست مسیحا، که اگر مصلحت حق باشد و برسد دست مسیحا و شود دیده اش بینا، نبیند بجز روی دل آرای رضا را و بپوشد چشم از غیر رضا را ۱۴٠۳/٠۲/۲۸
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم بحرِ طویل میلاد حضرت زینب سلام اللّه علیها سحر آمده وُ گاهِ‌ تراویدنِ باران به چمن‌هاست گهِ خنده‌یِ غنچه به برِ دشت و دَمن‌هاست وَ شبنم متبلور به رویِ برگه‌یِ سبزینه‌یِ باغ وُ .... به رویِ صورتِ گلهاست آفتابی به زمین تاخته و ُ ظلمت و اندوه برانداخته و ُ بعدِ بارش هفت رنگی به سماوات مهیّاست آسمان گلشنِ عشقِ علوی گشت چه زیباست ؟! چه زیباست ؟! بیایید درِ خانه‌یِ حیدر که کنون اسوه‌ای از حُجب وُ عفافِ نبوی شهره‌یِ آفاق به ایثار و پرستاریِ دلدار بلیٖ زینبِ کبری به رویِ دامنِ زهراست چه زیباست ؟! چه زیباست ؟! شگفتا که شکوفا شده گلواژه‌یِ صبر و ُ همه‌یِ معنی وُ اندازه‌یِ یک لیله‌یِ قدر و ُ صورتِ ماهِ شبِ چاردهِ بدر و ُ پس از فاطمه چون مریم و ساره همچنان مادرِ غم‌پرورِ موسی می‌نشیند به اِرم بر رویِ تختِ افضل و صدر و ُ می‌فروشد به تمامِ بانوانِ جنّتی فخر که من یارِ حسینِ ابنِ علی فخرِ جهانم عاشق و مستِ حسینم مقتدایِ عاشقانم قلبِ من می‌تپد از عشقِ وی و ُ می‌رود از تن به در از غصّه‌یِ او تابم و جانم عشقش آمیخته با گوشتم و پوستم و روح و روانم آتشِ ماتم و داغش می‌زند بر استخوانم ضربانِ دلِ من نامِ حسین و مدحِ او وِردِ زبانم من پلی بینِ دو دریایِ کمالم مَظهرِ یَلتَقیانم بحرِ صبر است حسن بحرِ کرامات حسین و ُ در میانِ این دو دریا من نشانم عصرِ عاشور به آن قافله‌یِ بی‌سر وُ سامان ساربانم مادرِ ماتم وُ اندوه وُ غم وُ دردِ زمینم در صبوری آسمانم من گرفتارِ حسینم دل و دلدارِ حسینم بی حسینم نتوانم بی حسینم نتوانم زینبم دخترِ صبر وُ زینبم مادرِ ایثار زینبم خواهرِ عشق وُ عمّه‌یِ سرورِ بیمار زینبم بانویِ ویرانه‌نشینِ مَه‌جبین وُ اُختِ عبّاسِ علمدار منم انگشت‌نشانِ شهرِ کوفه منم آنکه دست بسته می‌کند شام گرفتار من سخنور چو علی‌ام صابرم من حسنی‌ام باحیایم فاطمی‌ام مونسِ خونِ خدایم سِپرِ دوّم علی‌ام عمّه‌یِ داغ به جان دیده‌یِ یابن‌العسکری‌ام زینبم من زینبم من @navaye_asheghaan
. ولادت حضرت زهرا جبرئیل است که باز آمده از جانب معبود سوی ختم رسل احمد محمود ولی خرم و خشنود که ای بود خدا را ز ازل مقصد و مقصود خدا راست یکی گوهر نایاب رخش مهر جهان تاب کفش بحر در ناب تنش جان مجسم دمش آیت محکم که خواهد کند از لطف وکرامت این گوهر را به تو تقدیم که غیر از تو کسی لایق این هدیه شایسته نبود است و نباشد به تو حکم آمده از ذات الهی که چهل روز و شب از همسر خود دور شوی غزق یم نور شوی نورعلی نور شوی ، آن در یکتای احد مظهر ا... و صمد دور شد از همسر و گردید روانه به سوی خانه بنت اسد آن مادر فرخنده مولا ، همه شان غرق تجلی همه شان محو تولی و در آن چهل شب و چهل روز خدا گفت و خدا خواند و خدا دید و نمی دید به جز روی خدا را. این چهل شب همه پایان شد و پیغمبر اسلام ز سر تا به قدم جان شد و آئینه جانان شد و خندان به سوی خانه شتابان شد و کوبید در خانه و بگشود خدیجه در و ناگه نگهی کرد به خورشید رخ خواجه لولاک چراغ دل افلاک تبسم به لبش بود و به از روز شبش بود ، گل انداخته ماه رخش از دیدن رخسار محمد ، و در آن مرحله جبریل امین بوسه نهادی به زمین گفت ای صاحب دین آمدم از خلد برین بر تو فرستاده خدا میوه جنت که در آن طینت زهراست گل گلبن طاهاست که او را شرف ام ابیهاست تناول کن و رو کن به سوی بستر دلدار به فرمان خدای احد قادر قفار ، چو شد منتقل آن نور مکرم ز پیغمبر اکرم در آن بانوی عالم جلوات روی زهرا ز رخش گشت نمایان و ثنا گفت رسول دو سرا را. زنان قرشی یکسره از مادر اسلام بریدند ز کاشنه او پای کشیدند چو دیدن شده همسر و دلدا رپیمبر ، ز خدا باد درودش به قیام و به سجودش که یکی طرفه ندا خواست ز اعماق وجودش چه صفابخش ندایی چه فرخنده صدایی چه دل انگیز کلامی چه پیامی که الا مادر پاکیزه سرشتم گل خوشبوی بهشتم منم ای مادر فرخنده منم فاطمه فرزند تو دلبند تو هم صحبت تو هم دم و غمخوار تو ، غم نیست اگر خیل زنان از تو بریدند ، مقام تو ندیدند تو ناموس خدایی تو کانون وفایی تو دنیای صفایی تو که از هستی خود دست کشیدی و خدا فاطمه ات داد که روشن کند از پرتو انوار رخش چون دل پیغمبر و چشم تو همه عرض و سما را ، خدیجه تک و تنها در امواج محن ها نه یاور نه معین و نه مدد کار زده تکیه ببه دیوار که از لطف خدای احد قدر قفار رسیدند ز ره چهار زن پاک لب خویش گشودند و سلامش بنمودند سلامش ز ادب باز نمودند یکی گفت منم مریم عضرا یکی گفت منم خواهر موسی یکی گفت منم ساره یکی گفت منم آسیه ای مادر زهرا ، همگی دل به تو بستیم و تو را قابله هستیم که آری به جهان سیده کل نساء را خواطین بهشتی همه گشتند ثناگوش گهی بوسه نهادی به گل روش گهی دست کشیدند به پهلوش که یکباره همه حجزه او گشت پر از نور و درخشید جمالی که از آن چشم قمر کور و به رخ سوره والشمس به قامت شجر طور بسی خوب تر از حور نهاده به چشم کره خاک دو دستش سوی افلاک به ذکر احد پاک گهی حمد خدای ازلی گفت گهی وصف نبی گفت گهی مدح علی گفت به آواز جلی گفت سپس خنده به رخ مادر زد و آن چهار زن پاک بگفتند سلامش بستودند تمامش همگان محو مقامش همه سرمست کلامش همه شستند به ابریق بهشتی همه گفتند درود و صلواتش همه محوش همه ماتش همه مستش همه دادند به هم دست به دستش همه دیدند در او آئینه غیب نما را به تو پیوسته درودم به تو هر لحظه سلامم که تویی حجت کل حجج ا... تویی از همه اسرار الهی همه واقف همه آگاه زنور تو شده خلق بهشت و ملک و حوری و قلمان و سپهر و فلک و اختر و شمس و قمر الحق که تو خود جان رسولی و تو مرآت عقولی و تو زهرای بتولی و تویی حاکم صحرای قیامت و تویی مادر والای امامت تویی آن عبد خدا جلوه که پیوسته خداوند فرستاده سلامش تویی آن کس که همه هست جهان هست ز هستش تویی آن کس که محمد زده گل بوسه به پیشانی و دستش تو که دست همه گیری چه شود دست بگیری ز من بنده دلباخته بی سرو پا را. @navaye_asheghaan