.
متن_روضه توسل به امام زمان عج
🔘 درد و دل با امام حسین علیه السلام #ویژه_آخر_سال 🔷
*
مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا ۲
یعنی غبار جاده ی لیلا کنی مرا
کوچک همیشه دور زلطف بزرگ نیست
*از بالا به پایین می باره ...از ما نوکری میاد،از تو آقایی ...اگه بخوای تو از من توقع داشته باشی،خو من باختم ... اگه میبینی این همه سختی پای کارت میکشیم چون حساب اینه ما زیریم تو بالایی ....از ما چیزی به تو نمی رسه،معطل نکن ....اما : کریم کار خودشو بلده ...دارم یه خورده باهات حرف میزنم ... من زبونم اینه ... من با همین زبون گناه کردم ... جور دیگه بلد نیستم .... آخدا غلط کردم ...یه گناه رو تو ملاء عام نکردم .... اما هزار بار تو ملاء عام گفتم غلط کردم ... من سربه راهم .... بابا درست میشم .... یکم رو من وقت بزار .....خوب اگه تو هم ولم کنی با بقیه چه فرقی داری ....*
کوچک همیشه دور زلطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا ....
حسین .......الهی مادرم برات بمیره
حسین....عشق تو رو ، خدا ازم نگیره ....
آقا ....پیش طبیب آمده ام
*همین سه چهار هفته ی آخر سال ، ساده نمیگذرم کار داریم..اگه نجنبیم ، چشم رو هم بزاریم سال تموم شده.....یه سال ما رو بزن ....یه محرم داشتم .... یه ماه صفر .... یه ماه رمضان گفتم حسین ......آقا ..... دارم از الان خواهش میکنما .... من سال تحویل یه حرمی برام دست و پا کن .... مردم دارن برنامه ی سفرشونو می چینن .... ما هول و ولای حرم داریم ...یه نجفی .... یه کربلایی .... یه امام رضا ... میگن هرکی دم سال تحویل درگیر هر چی باشه ، تا آخر سال درگیر اوست .... یه کاری کن من درگیر تو باشم ...*
حسین ، دلم یه کربلا میخواد ...
حسین ، یه گنبد طلا میخواهد ...
حسین ، دلم امام رضا میخواد ...*
پیش طبیب آمده ام درد می کشم ...
*تو همه جای این عالم هر کسی دردی سراغش میاد میگن برو دکتر،برو طبیب ببینتت" اگه قرار من تو دم و دستگاه تو باشم درد بکشم ..... مردم چی میگن ؟!!
هر جا رو رفتی تکلیفتو معلوم کنی ، برو ... اما اینجا هی رفتی ، اومدی یهو نیای بگی میخوای نمیخوای ....
به خدا باخت ، من و تو میدیم .... یه جور باهاش حرف بزن انگار روبه راهی .... اما تو خلوتت باهاش حرف بزن .... بگو تو خیلی آدم داری،من کسی رو ندارم ....
تو بازارت داغه .....نمی دونم دیدی یه جایی میری از لا جمعیت تو شلوغی یهو تا می بیننت ، صدات می کنن میگن فلانی ما رو خیلی دعاکن،تو روضه خوانی تو گریه کنی ... میدونی یاد چی افتادم قیامت تو شلوغی ها ... ارباب حواسِش هست .... یهو جلو همه میگه ... تو بیا .... تو بیا .... یادت شبا دستت رو میزاشتی رو زانوت .... مثه بچه مرده ها برام گریه میکردی ؟؟؟ مردم هم حرفت می زدن .... حالا بیا ....هرکی گفت باکی هستی ؟ بگو با حسین ....*
پیش طبیب آمده ام درد می کشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا ......
#امام_زمان عج
#امام_حسین ع
@emame3vom
#بدون_صوت
☑️ حاج حيدر خمسه
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
.
#روضه_حضرت_ام_البنین_س
#بدون_صوت⏬
اللهم صل علی فاطمهٔ و أبیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک
السلام عليكِ يا زوجة ولِي الله، السلام علَيكِ يٰا زوْجةَ أمِيرالمومِنِينَ، اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكِ يٰا أُم الْبنِينَ، اَلسلاٰمُ عَلَيْكِ يٰا أُمَّ الْعباسِ بْنِ أَمِيرالْمؤمِنِينَ عَلِي بْنِ أَبِي طٰالِب، رَضي اللّٰهُ تَعٰالىٰ عَنْكِ، وَجَعَلَ الجنَّةَ مَنْزِلكِ وَمَاوٰاكِ، ورحْمة اللّٰهِ وبَرَكٰاتُه
اللهم کن لولِیکَ....
آهم چرا از سوزِ هجرت آتشین نیست
قلبم چرا چون قبل از دوری غمین نیست
من را همیشه در بدی می بینی اما
دیگر شرارِ قهرت آقا، در کمین نیست
آنقدر که غیر از تو را با چشم دیدم
چشمم دگر با گریه در روضه قرین نیست
دیگر ندارم انتظارِ دیدنت را
تقدیرِ این آلوده دامن، اینچنین نیست
تنها مسیری که نجاتِ من در آن است
جز کربلایِ روزهایِ اربعین نیست
روضه بخوانم، مادری جانسوز می گفت
بعد از حسین، ام البنین ، ام البنین نیست
*آقاجان یابن الحسن! خودتون فرمودید: هرجایی نام عموم عباس برده بشه سراسیمه میام، آقا جانم! امشب مجلس روضه ی اُم البنین مادرِ عموجانتون عباسِ، نمی دونم کجای مجلس نشستید دارید روضه گوش میدید...
روضه روضه ي همون خانومی است که وقتی آقا امیرالمومنین فرمود یه همسری میخوام با چنین خصوصیاتی، بی بی اُم البنین رو انتخاب کردن
وقتی میخواست برا اولین بار بره خونه ی امیرالؤمنين، دَم در ایستاد وارد خانه نشد گفتن وارد نمیشی؟ گفت اجازه بدید زینب بیاد، یه عدهگفتن هنوز نیومده داره بزرگی میکنه، نقل میکنن: وقتي حضرت زينب سلام الله عليها اومد خودش رو روی پای زینب انداخت صدا زد: خانوم! نیومدم توی این خونه خانومی کنم، من کنیز این خونه ام
تو خانه فاطمه صداش میزدن یه روز سرش رو پایین انداخت فرمود: یا امیرالمومنین! مادر و پدرم خیلی سفارش کردن تو این خونه از شما چیزی نخوام، اما ازت یه خواهش دارم، دیگه من رو فاطمه صدا نزن
نام به این زیبایی چرا؟ صدازد: آقا وقتی من رو فاطمه صدا میزنی، بچه های فاطمه غصه دار میشن
وقتی عباسش به دنیا اومد بی بی دید آقا بند قنداق رو باز کرد، دستهارو بیرون آورد شروع کرد بوسیدن، دید چشای امیرالمؤمنین خیس شده گریه میکنه، آقا بچه ام ایرادی داره اینطور بی تاب گریه میکنید؟فرمود نه اُم البنین نمیدونی این دستها قراره قطع شه، این چشمها قراره تیر بخوره *
عهدی است بین اُم بنین و خدای خود
من دل نبسته ام به دل بچه های خود
اصلا حسین و زینب و کلثوم جای خود
عباس من فدای علی اصغر حسین
*یه وقت صدا تومدینه بلند شد"یا اهل المدینه قُتِلَ الحُسینُ بكربلا" همه پریشان دور بشیر جمع شدن، گفتن: اُم البنین هم اومده راه رو باز کردن، یه نگاه کرد اُم البنین فرمود:"أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین" بشیر گفت:کیه این خانم احترام میکنید؟ گفتن این خانوم ،خانوم امیر المؤمنینِ، مادر عباسِ ،یه نگاه کرد گفت خانم عباست رو کشتن، دوباره اُم البنین صداش بلند شد "اأخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین" باز بشیر صدا زد: عثمانت رو کشتن ، جعفرت رو کشتن، اُم البنین صدا زد:"أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءُ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین"همه ی بچه هام فدای حسین، یه نگاه کرد بشیر صدا زد: خانوم! حسینت رو بین دو نهر آب لب تشنه، درحالی که دوره اش کرده بودن سرش رو از قفا جدا کردند، یه آه اُم البنین کشید و از حال رفت.
چند روز بعد بشیر رو صداش زدن بیا بی بی اُم البنین کار باهات داره، رسید محضر خانوم، صدا زد: بشیر! چندروزی دارم فکر میکنم باورم نمیشه از خبری که آوُردی.... بشیر گفت: خانم! هرچی دیدهو شنیده بودم عرض کردم، گفت: هیهات اگه کسی بتونه به سر عباسم عمود بزنه! عباس من رشید بود، شنیدم با عمود به سرش زدن،گفت: خانوم! چون سؤال میکنی میگم.. اول دستاشو قطع کردن، جرأت نمی کردن به چشاش نگاه کنن، با سه شعبه به چشمش زدن .. خانوم جان! خم شد تیر رو بین زانو قرار بده، کلاه خود ازسرش افتاد... حَکیم بن طُفَیل صدا زد: عباس اگه دست به بدن نداری من دست دارم، چنان با عمود به سرش زد...
لذا مقتل نوشته: حسین مثل باز شکاری اومد طرف علقمه، یه وقت متحیر ایستاد ..میدونید چی شده بود؟ صدا زد: عباس! *
دیدم از دور که با نیزه بلندت کردند
بی سبب نیست که بال و پر تو می ریزد
*یه وقت یه سرباز زمین میخوره یه نفر سراغش میره کارش رو تموممیکنه .. اما عرب رسم داره برا خودش افتخار میدونه وقتی سردار زمین میخوره همه میرن، افتخار میکنن میگن ما این نیزه رو تو تن فلان سردار شکستیم .. فلان بزرگرو ما این طور شمشیر زدیم .. لذا همه حمله کردن ..*
نیزه زار آمده ام یا تو پُر از نیزه شدی؟!
چو ملائک بدنت پُر شده از بال و پر است
سقای دشت کربلا اباالفضل
دستش شده ازتنجدا اباالفضل
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅
@navaye_asheghaan