eitaa logo
کانال نوای عاشقان
23.4هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
610 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات مدیر کانال نوای عاشقان کربلایی هادی صالحی @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال نوحه مجمع الذاکرین ایتا 3143941.mp3
زمان: حجم: 10.56M
🔳 🔳 🔳 خدا ببین کی برگشته همون که دنبالش بودم همون که خیلی گریونه روضه گودالش بودم بابا، سلام عشقم ای همه زندگیم شکسته شدم اول بچگیم یه دختر به بابا فقط دلخوشه رگای بریدت منو میکشه بر آن لب خونی تو، الهی من بمیرم دیدی که تو بزم شراب بین طناب اسیرم نشد که خیزرون رو از دست یزید بگیرم کشته کرب و بلا سن یارالی من یارالی بو نه عالمده بابا سن یارالی من یارالی رفتی رقیه ات تنها شد اسیر نامحرمها شد روی کبود من مثل مادربزرگم زهرا شد بابا، بیا و بکش دستی روی سرم مثه موی تو سوخته موی سرم خودم رو زدم وقتی که دیدمت لبم خونی شد وقتی بوسیدمت تو کجا اینجا کجا سن یارالی من یارالی بو نه عالمده بابا سن یارالی من یارالی میون راه حس میکردم میباره بارون هر لحظه دیدم که خون بابامه میریزه از روی نیزه بابا، تا که رفتی تو بزم شراب جلوی چشامو گرفته رباب نمیخواستم اما شنیدم دیگه یکی داره حرف از کنیزی میگه اینه ختم روضه ها سن یارالی من یارالی
کانال نوحه مجمع الذاکرین ایتا 3143941.mp3
زمان: حجم: 10.56M
🔳 🔳 🔳 خدا ببین کی برگشته همون که دنبالش بودم همون که خیلی گریونه روضه گودالش بودم بابا، سلام عشقم ای همه زندگیم شکسته شدم اول بچگیم یه دختر به بابا فقط دلخوشه رگای بریدت منو میکشه بر آن لب خونی تو، الهی من بمیرم دیدی که تو بزم شراب بین طناب اسیرم نشد که خیزرون رو از دست یزید بگیرم کشته کرب و بلا سن یارالی من یارالی بو نه عالمده بابا سن یارالی من یارالی رفتی رقیه ات تنها شد اسیر نامحرمها شد روی کبود من مثل مادربزرگم زهرا شد بابا، بیا و بکش دستی روی سرم مثه موی تو سوخته موی سرم خودم رو زدم وقتی که دیدمت لبم خونی شد وقتی بوسیدمت تو کجا اینجا کجا سن یارالی من یارالی بو نه عالمده بابا سن یارالی من یارالی میون راه حس میکردم میباره بارون هر لحظه دیدم که خون بابامه میریزه از روی نیزه بابا، تا که رفتی تو بزم شراب جلوی چشامو گرفته رباب نمیخواستم اما شنیدم دیگه یکی داره حرف از کنیزی میگه اینه ختم روضه ها سن یارالی من یارالی @navaye_asheghaan
کربلایی حسین عینی فرد •✾• من از لگد بدم میاد از حرف بد بدم میاد از اونکه هی تو صورتم سیلی میزد بدم میاد من از طناب بدم میاد از اضطراب بدم میاد از اونی که نداد بهم یه ذره آب بدم میاد از خیزرون بدم میاد از ساربون بدم میاد از اونکه ما رو با چشاش میداد نشون بدم میاد من از غذا بدم میاد از دشمنا بدم میاد از این روزا که میگذره هی بی بابا بدم میاد از آبله بدم میاد از حرمله بدم میاد از قاتل بابام حسین، که سنگ دله بدم میاد *یه شب بی بی رقیه خوابش برد موند وسط بیابون نصفه شب هرکی باشه میترسه ..رقیه که سه سالشه..وسط بیابون هی ناله می زد یا جداه..بابا! عمه زینب! هرکاری کردن این نیزه تکون‌ نخورد ..دیدن چشمِ پر از خون باباش به مسیر نگاه می کنه..گفتن واویلا! یه بچه تو راه مونده.بی بی رقیه منتظره باباش بیاد با ناز بغلش بگیره..اما کی رفت دنبالش..اون زجر حروم زاده رو فرستادن دنبالش..که قلبش از سنگ بود...گفت: هممون رو‌ آوراه کردی کجا بودی؟ موی دختر بچه رو گرفت کشون‌ کشون برد..* هی گفتم بهش میام میام‌ میام موهامو نکش میام‌ میام میام از مردِ مست بدم میاد از زجرِ پست بدم میاد از اونی که سیلی زد و.. دستام و بست بدم میاد از میخونه بدم میاد از ویرونه بدم میاد از اونکه با خندش مارو میسوزونه بدم میاد از جیغ و داد بدم میاد از زخم حاد بدم میاد از اون که عمه مو میزد خیلی زیاد بدم میاد من از شرور بدم میاد از حرف زور بدم میاد از اونکه برد سر تو رو.. توی تنور، بدم میاد از جام می بدم میاد از طبل و نی بدم میاد از اونکه رأس بابامو زد روی نی بدم میاد من از سبو بدم میاد از سُرخْ مو بدم میاد از اونکه زَد ما رو پیشه سر عمو، بدم میاد من از شراب بدم میاد از تب و تاب بدم میاد از اونی که سر تو رو.. کرده خضاب بدم میاد *من از دختر یزید بدم‌میاد، من سیاه پوشیده بودم اون قرمز ...* ↫
جانِ آن دخترکِ گمشده در دشت بیا آن سه‌ساله که حریمش همه دنیای من است گفت ای سر که پدرجانِ منی دستت کو؟ شوق لمسِ تو فقط حسرتِ موهای من است من هم شبیهِ بابا، در این مسیر هستم قبلاً عزیز بودم، حالا اسیر هستم من هم شبیه عمه پاهای خسته دارم چشمان باز دارم، دستان بسته دارم من هم شبیه داداش، بر گردنم طناب است چیزی که درد دارد، گرمای آفتاب است من هم شبیهِ هرکس که توی کاروان است حالم بد است اما، چشمم به عمّه‌جان است عمّه‌جانم عمّه‌جانم، عمه جانِ مهربانم عمه‌جانم عمه‌جانم، عمه‌جان قدکمانم عمه‌جانم عمه‌جانم، نگرانم نگرانم چندین نفر شنیدم، به من یتیم گفتند چندین نفر به بابام، ذبحِ عظیم گفتند معناش چیست بابا، این واژ‌های غمگین این حرف‌های بی‌ربط، این حرف‌های سنگین من اشتباه گفتم اصلاً گلایه‌ای نیست بَه‌بَه چه آفتابی، هرچند سایه‌ای نیست من هم شبیهِ زهرا، مادربزرگِ خوبم قدم فقط خمیده، باور کنید خوبم من هم شبیهِ بابا، در راه شام رفتم اصلاً کتک نخوردم، با احترام رفتم حالم خوش است اما بابای من کجایی خوابم نمی‌بَرد تا تو از سفر بیایی خواب بودم یه خُرده بد بیدار شدم یکی داشت نعره میزد بیدار شدم رو سرم دست می‌کشیدی پا بشم بعدِ تو، هی با لگد بیدار شدم بعد رفتنِ تو مهربونِ من خواهرت میشد بلاگردونِ من می‌شینم با دندونام قصّه میگم یکی بود یکی نبود دندونِ من دستایِ مردایِ شامی سنگینه بعدِ سیلی چشِ من تار می‌بینه تاری چشام فدا سرت فقط تورو خوب نمی‌بینم بدیش اینه کاش میشد تو رو شریک راز کنم خیلی حرفارو برا تو باز کنم کاشکی دردِ دست و گردنم می‌ذاشت برا باباییم یه خُرده ناز کنم بازوی شکسته بازو نمی‌شه دردی مثل دردِ پهلو نمی‌شه دوست دارم ناز بکنم برات ولی نازِ دختر بدونِ مو نمی‌شه غم رفیقِ چشمای تَرَم میشد سفرت داشت دیگه باورم میشد خواهرت اگر نبود موهای من از اینی که مونده کمترم میشد بینِ موهام سوره‌ی فجرو نگاه سه‌ساله دخترتم اَجرو نگاه دنبال موهام روی سرم نگرد لابه‌لای پنجه‌ی زَجرو نگاه همیشه پدر عزیزِ دختره به‌خدا که همه چیزه دختره من کبودیام سرِ تازیونه‌‌است بگو هی نگن مریضه دختره دشمنای تو امونم نمیدن زیرِ آفتاب سایبونم نمیدن به کنیزا اینجا نون خشک میدن باباجون به من همونم نمیدن رسیده آخر کارم بابایی پُرِ پاییزه بهارم بابایی هرچقدر دلت می‌خواد آیه بخون من‌که خِیزرون ندارم بابایی زخمای سرت منو پیر می‌کنه آیه‌های غمو تفسیر می‌کنه دست نبردم تو موهات درد نکشی تو موهای سوخته دست گیر می‌کنه دورِ گردنم غُل انداخته بودش همونی‌که چهارقُل انداخته بودش چقَدَر زود می‌خوای از پیشم بری تازه حرفامون گل انداخته بودش بی‌تو من بایدم آشفته باشم این اسیری رو پذیرفته باشم این دفعه خواستی بری منم ببر بدونِ من نمیری گفته باشم حرمله میزد دستمو می‌کشید و تو قافله میزد خسته نمی‌شد و سرِ حوصله میزد منو سکینه‌ رو تو چند مرحله میزد از بس که زده لبی نمونده دندونی برام نمونده بابا وقتی اومدی که تار می‌بینم سویی به چشام نمونده بابا قدم خمیده سه‌ساله‌ای شبیه من کسی ندیده بس‌که گرسنمه بابا رنگم پریده ببین که دونه دونه‌ی موهام سفیده داره موهام یواش یواش شبیهِ مادرت سفید میشه سرم شکسته عمو که رفته حُرمتِ حرم شکسته افتادم از رو ناقه و پرم شکسته پهلوی من شبیه مادرم شکسته
🍂🍂🍂🍂🍂🍂 # التماس دعا . السلام علیک یا ابا عبدالله السلام علیک یا بنت الحسین ▪️ماه شبهای همه ،خورشید نا پیدا حسین حسینشو تو بگو ▪️هرکسی تنهاست ،ذکرش میشود تنها حسین ▪️دستگیری میکند از عاشق بی دست و پا ▪️می نشاند نوکر آلوده را بالا حسین ▪️بر کسی دل بسته ام که دل نبسته بر کسی ▪️از همه دل کنده ام در این جهان الاّ حسین بگذار همه عالم بدونند ▪️کار من گریه است از بدو تولد تا ابد ▪️خیر دیگر که ندیدم من از این دنیا حسین ▪️بارها گفتم نمیبخشد ولی بخشیدورفت ▪️بار آفت خورده ات را میخرد یکجا حسین ▪️باز محتاج خدا بودم که بین روضه ها.. حضرت آقا فرمودند در کنار توسلات، حتما عزیزان اهل دعاو استغفار باشند لذا هرروز، ماقبل تشرف به روضه استغفار میکنیم ▪️باز محتاج خدا بودم که بین روضه ها ▪️وقت یاالله آمد بر زبانم یا حسین بلا نبینی ان شاء الله این تازه مال ظرف دنیاست. ▪️هم امامت هم قیامت هم شفاعت میکند ▪️روز محشر هم بیاید کار دارم با حسین بی مقدمه ببرمت تو روضه ▪️من فدای دختری که در خرابه بود و گفت چی گفت؟ ▪️من فدای دختری که در خرابه بود و گفت ▪️با همان لکنت به سختی چند تا بابا حسین فهمیدی چی گفتم دیگه با لکنت داره حرف میزنه بابا ▪️خورده ام از این و آن مشت و لگد بابا، یه بچه ی سه چهار ساله، مگه چقدر توان داره که لگد بخوره ▪️خورده ام از این و آن مشت و لگد ▪️حالا بگو که شدم من پیرتر یا مادرت زهرا حسین حسیــــن... ▪️بال و پرت دست کسی بال و پرم دست کسی ▪️برگ و برت دست کسی، برگ و برم دست کسی بابا ▪️نه موی تو شانه خورد نه موی من شانه خورد ▪️موی سرت دست کسی موی سرم دست کسی حسیــــــــن.... ==================== @navaye_asheghaan
‍ 🕊 و توسل جانسوز _ ویژۀ شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها مداح .👌  •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• جاموند از بقیه .. یه سه ساله دختر میره یه یهودی .. به دنبالِ دختر یکی نیست بگه این .. چی کار با تو داره؟ مگه یه سه ساله .. چقد تاب میاره؟ رسید خیلی بد زد .. با مشت و لگد زد نه تنها فقط اون .. که هرکی اومد زد همون دستایی که .. علی اکبرُ زد حالا روزی صد مرتبه دخترُ زد آخه ... چی بوده جرمش که اینجور ... چشاش پر از اشکه چشمش ... به صاحبِ مشکه یه غم‌ دیده دختر .. بی‌یار و بی‌همدم دستاشو میبنده .. یه مرد نامحرم ... روزا تویِ بازار .. شبا تو خرابه مگه جایِ دختر تو بزم شرابه؟ الان خوبه عمّه .. میگیره چشامو نمیبینه چوب زد لبای بابامو ولی آخرش چی ؟! آخر که میبینه سر بابا جونش رو پاش که میشینه زینب ... ترسش فقط همینه دختر ... پیش باباش نَشینه جای چوبو رو لب نبینه ... *خیلی از روضه ها رو باید عمق وجودت جا بگیره بارها روضۀ این سه ساله رو شنیدی ، اما به این نکته تا به حال توجه نکرده بودی؛ همه از روضه خونا، بزرگان، اساتید شنیدید که سر و وارد خرابه کردن، گذاشتن جلوی این سه ساله؛ حرفایی این سه ساله با این سر زده، نگفتنیه، کار باهاش ندارم. اما یه حرفایی زده؛ گفت بابا چرا اینجوریه سرت؟! سؤال شده برام ! مگه قبلِ شهر شام ، تو دِیرِ راهب این سر رو راهب مسیحی با گلاب شستشو نداد؟! با گلاب که شستشو داد همۀ زخم‌ها  رو گرفت ... سر رو پاک کرد ... سر رو تر و تمیز آوردن تو شهر شام ... اما بابا !! (زبانحال) من دیدم سرت خیلی تمیز شده بود ... اصلا زخم بهش نبود. اما الان که سرتو جلوم گذاشتن میبینم لبات به هم ریخته... دندونات شکسته‌ست... حالا فهمیدم بابا .... حالا فهمیدم ... دیروز تو مجلس اون نامرد قدّم نمی‌رسید، اما میدیدم این چوب بالا میره ... دستای عمه‌م هم بالا میره ... چوب که پایین میومد دستای عمه ‌م هم به صورتش میخورد ... حالا فهمیدم با سرت چی کار کردن ... ای حسین ...*  •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• @navaye_asheghaan