eitaa logo
کانال نوای عاشقان
17.8هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
416 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
.          🔹السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ...🔹 رسید صاعقه و شیشۀ گلاب شکست شب از در آمد و پهلوی آفتاب شکست چه شعله بود که از شش جهت به باغ افتاد چه زمهریر، که در چشم غنچه خواب شکست ورق ورق نفَسِ آیه‌های قرآن سوخت حریم امن دعاهای مستجاب شکست چقدر غم‌زده پرسید: "بهتری مادر؟" چقدر قلب حسن بعد این جواب شکست برای این‌که سر غم به چاه بگذارد شکست، قامت نخلِ ابوتراب شکست فائزه زرافشان   ✍ سلام الله علیها ................................................................. برای غربت مادر بی قرار و مضطرم دوباره اومدم بین روضه های مادرم دلم گرفته از تلخیه مدینه و غماش غم یه کوچه و اون مرد غریب و روضه هاش ای وای از غم و مصیبتاش روضه ی مادر جون به لبم کرده روضه ی مادر پُر از غم و درده روضه ی مادر روضه ی مسماره روضه ی مادر هجوم نامرده (آه وای مادر ) زدن یه مادر و نامردا میون کوچه ها میون شعله سوخت مادر با یه طفل بی گنا در و شکستن و ریختن توی خونه بی هوا توو اون شلوغیا مادر موند به زیر دستوپا میزد فضه رو همش صدا مادر مارو یکی لگد می‌زد نفس مادر به روی لب اومد پیش چشمای یه عده پست فطرت مادر مارو مغیره زد بی حد (آه وای مادر) الهی بشکنه اون پایی که زد درو شکست یا اونکه با لگد زد پهلوی مادرو شکست خونابه می‌چکید از زخم عمیق میخ در نمیره یادم اون وقتی که یکی شد حمله ور مادر شد توو کوچه بی پسر پیش چشمای حسن زمین افتاد مادر سادات به پشت در جون داد دستای مولا رو عده ای بستند آه و واویلا از این همه بیداد (آه وای مادر) ✍ فاطمیه ۱۴۰۱ .......................................... . صفای خانۀ من می رود؛ ز رفتن تو شرر به جان زند ای گل،ز کینه چیدن تو به غیر غم تو نخوردی ز خوان زندگی ات بریدم از همه جانا، ز دل بریدن تو فتاده است به شماره نفس کشیدن من چودیده ام که چه سختست ،نفس کشیدن تو سخن مگو ز جدائی،فراق تو درد است تحملم نَبُوَد از فراق ، گفتن تو دو دیده واکن و تا آنکه زنده ات بینم فتاده واهمه ای بر دلم ز خفتن تو چه کرده میخ و درو ضربۀ غلاف با تو که برده تاب و توان از تمامی تن تو مگیر چهره تو از من، بگیر جانم را که غصه از دل من میرود ز دیدن تو تمام ترس من اینست، بر دلم ماند زبعد اینهمه غم آرزوی ماندن تو چه حیف شد که نشدتا که محسنت بینی به لب رسیده مرا جان از این ندیدن تو .................................................................