eitaa logo
کانال نوای عاشقان
16.9هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
392 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ صلے الله علیڪ یا بنت رسول الله هوالفاطر چون بر اوخصمِ قسم خوردهء دین راه گرفت بانگ برداشت مــوءذّن که: خــدا ! ماه گرفت کاینات است ازین واقعه در جوش و خروش که کشیدن نتوان بارِ چنین درد به دوش ماسِوا رفته فرو یکسره در بُهت و سکوت که چه آید به سرِ عالم مُلڪ و ملکوت! رزق را کرده دریغ از همه کس میکاییل عَنقریب است که در صور دمد اسرافیل چشم هستے نگران است که این واقعه چیست؟ وآن که دامن زده بر آتش این فاجعه ، کیست ؟ مو پریش ( آسیه) از خاڪ برون آمده است به گمانش که دمِ کُن فَیَکون آمده است! *( مریم) از خاڪ سراسیمه سر آورده برون* *شسته با اشڪ ز رخسارهء خود گَردِ قُرون* *کاتَشِ فتنه و آشوب دریغا تیز است* *مگر این لحظه همان لحظهء رستاخیز است؟!* این ( خدیجه ) است که فریاد زنان مے آید مو کَنان ، مویِه کُنان ، دل نگران مے آید کز چه رو رشتهء ایجاد ز هم بگسسته است نکند قائمهء عرشِ خدا بشکسته است ! کیست در پشت در اے فضّه که جبریل امین دوخته دیدهء حیرت زدهء خود به زمین خانهء کیست که در آتش کین مے سوزد؟ نکند کعبهء ارباب یقین مے سوزد ! روز همچون شبِ مُظلَم به نظر مے آید عمر هستے مگر امروز به سر مے آید پاسخِ این همه پرسش ز درِ سوخته پرس از درِ سوختهء لب ز سخن دوخته پرس گرچه چون سوختگان مُهرِ سکوتش به لب است لیکن از فرطِ برافروختگے مُلتَهَب است مے توان یافت از آن شعله که بر خرمن اوست که چها آمده از دست ستم بر سرِ دوست از سقیفه است هنوز آتش آشوب بلند دست بیداد رها ، پایِ عدالت در بند تیغِ عریان خلافت به عداوت تیز است خصم ، از پا فکن و صف شکن و خون ریز است ان که آن روز در آن معرکه یارے مے کرد سیلِ بنیان کنِ این حادثه جارے مے کرد مخزنِ سِرِّ خدا را چو عدو سینه شکست اه بر خاست بر افلاڪ که آیینه شکست این همان آینهء غیب نماے ازلے است که در او شعشعهء نور نبیّ است و ولے است این همان سینهء سینا ست که در وادے طور صد چو موسے ( اَرِنی) گو نپذیرد به حضور این همان طور تجلّے است که هنگام شهود بر رخ عارفِ سالڪ درِ اشراق گشود حیف و صد حیف که این آینه را بشکستند درِ اِشراق و تجلّے به رخ ما بستند کاش آن دم که عدو مَرکبِ کین را مے راند نبض هستے به همان دم ز تپیدن مے ماند نوبت دَبدَبهء دشمن بد اختر بود که عدو دایهء دلسوز تر از مادر بود! شعر:استاد گرانقدر محمدعلی مجاهدی ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌