eitaa logo
کانال نوای عاشقان
13.7هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
313 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به نام خدا «سبڪ آمدے جانم به قربانت ولے حالا چرا» •┈┈••✾🍃🌼🍃✾••┈┈• آمدے خوش آمدے اے عزیز مرتضی نور چشمان نبے زادهٔ خیر النسا آیت الطاف حق مظهر مهر و وفا آمدے آئینه دار کربلا خوش آمدے تورسول دشت سرخ نینوا خوش آمدے •┈┈••✾🍃🌼🍃✾••┈┈• آمدے اے نازنین زینت بابا شوی چون ابوالفضل وحسین فاتح دلها شوی سر سپاه دین حق بعد عاشورا شوی آمدے آئینه دار کربلا خوش آمدے اے رسول دشت سرخ نینوا خوش آمدی •┈┈••✾🍃🌼🍃✾••┈┈• مادرت زهرا تو را شیرهٔ جان مے دهد او تو را درس کرم درس احسان مے دهد درس عشق وعاشقے درس پیمان مے دهد آمدے آئینه دار کربلا خوش آمدے اے رسول دشت سرخ نینوا خوش آمدی •┈┈••✾🍃🌼🍃✾••┈┈• دیده وا کن دخترم یڪ نگاهے کن مرا تا ببینم لحظه اے من دو چشمان تورا با پدر قهرے مگر تو نمے خندے چرا آمدے آئینه دار کربلا خوش امدے اے رسول دشت سرخ نینوا خوش آمدی •┈┈••✾🍃🌼🍃✾••┈┈• بوسه باران مے کنم یڪ نگاهم گر کنے خنده از جان مے کنم گر دمے لب تر کنے وا نما چشمان خویش حال ما بهتر کنے آمدے آئینه دار کربلا خوش آمدے اے رسول دشت سرخ کربلاخوش آمدی •┈┈••✾🍃🌼🍃✾••┈┈• دختر دردانه ام دل غمین هستے چرا بر من و بر مادرت دیدهٔ خود وا نما شادمان تر تا شود چهرهٔ بشاش ما آمدے آئینه دار کربلا خوش آمدے اے رسول دشت سرخ نینوا خوش آمدی •┈┈••✾🍃🌼🍃✾••┈┈• وا کنے گر چشم خود شاد و خرم مے شوم با مسرت با سرور زین سرا من مے روم ظاهرا شادم ولے از درون بحر غمم آمدے آئینه دار کربلا خوش آمدے اے رسول سرخ دشت نینوا خوش آمدی •┈┈••✾🍃🌼🍃✾••┈┈• بهر دیدار رخت با حسین آید حسن میرود زین غم سرا آنزمان رنج ومحن دانم آنموقع چرا دیده بربستے به من آمدے آئينه دار کربلا خوش آمدی اے رسول دشت سرخ نینواخوش آمدی •┈┈••✾🍃🌼🍃✾••┈┈• آید الان پیش تو ماه دل آراے تو وا نما ئے چشم خویش بر رخ زیباے او چون که هستے دخترم یاور فرداے او آمدے آئینه دار کربلا خوش آمدے اے رسول دشت سرخ کربلا خوش آمدی •┈┈••✾🍃🌼🍃✾••┈┈• شدمشرف باحسین ختم مرسل مصطفی گفت تبریڪ ابتدا بر علے المرتضی او سپس با فاطمه دخترش شد هم نوا با لب خندان سپس کرد فرمایش نبے نام این کودڪ نهم زین اب باید بلی 🖊مسلم فرتوت فاخر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به نام خدا «سبڪ آمدے جانم به قربانت ولے حالا چرا» •┈┈••✾🍃🌼🍃✾••┈┈• آمدے خوش آمدے اے عزیز مرتضی نور چشمان نبے زادهٔ خیر النسا آیت الطاف حق مظهر مهر و وفا آمدے آئینه دار کربلا خوش آمدے تورسول دشت سرخ نینوا خوش آمدے •┈┈••✾🍃🌼🍃✾••┈┈• آمدے اے نازنین زینت بابا شوی چون ابوالفضل وحسین فاتح دلها شوی سر سپاه دین حق بعد عاشورا شوی آمدے آئینه دار کربلا خوش آمدے اے رسول دشت سرخ نینوا خوش آمدی •┈┈••✾🍃🌼🍃✾••┈┈• مادرت زهرا تو را شیرهٔ جان مے دهد او تو را درس کرم درس احسان مے دهد درس عشق وعاشقے درس پیمان مے دهد آمدے آئینه دار کربلا خوش آمدے اے رسول دشت سرخ نینوا خوش آمدی •┈┈••✾🍃🌼🍃✾••┈┈• دیده وا کن دخترم یڪ نگاهے کن مرا تا ببینم لحظه اے من دو چشمان تورا با پدر قهرے مگر تو نمے خندے چرا آمدے آئینه دار کربلا خوش امدے اے رسول دشت سرخ نینوا خوش آمدی •┈┈••✾🍃🌼🍃✾••┈┈• بوسه باران مے کنم یڪ نگاهم گر کنے خنده از جان مے کنم گر دمے لب تر کنے وا نما چشمان خویش حال ما بهتر کنے آمدے آئینه دار کربلا خوش آمدے اے رسول دشت سرخ کربلاخوش آمدی •┈┈••✾🍃🌼🍃✾••┈┈• دختر دردانه ام دل غمین هستے چرا بر من و بر مادرت دیدهٔ خود وا نما شادمان تر تا شود چهرهٔ بشاش ما آمدے آئینه دار کربلا خوش آمدے اے رسول دشت سرخ نینوا خوش آمدی •┈┈••✾🍃🌼🍃✾••┈┈• وا کنے گر چشم خود شاد و خرم مے شوم با مسرت با سرور زین سرا من مے روم ظاهرا شادم ولے از درون بحر غمم آمدے آئینه دار کربلا خوش آمدے اے رسول سرخ دشت نینوا خوش آمدی •┈┈••✾🍃🌼🍃✾••┈┈• بهر دیدار رخت با حسین آید حسن میرود زین غم سرا آنزمان رنج ومحن دانم آنموقع چرا دیده بربستے به من آمدے آئينه دار کربلا خوش آمدی اے رسول دشت سرخ نینواخوش آمدی •┈┈••✾🍃🌼🍃✾••┈┈• آید الان پیش تو ماه دل آراے تو وا نما ئے چشم خویش بر رخ زیباے او چون که هستے دخترم یاور فرداے او آمدے آئینه دار کربلا خوش آمدے اے رسول دشت سرخ کربلا خوش آمدی •┈┈••✾🍃🌼🍃✾••┈┈• شدمشرف باحسین ختم مرسل مصطفی گفت تبریڪ ابتدا بر علے المرتضی او سپس با فاطمه دخترش شد هم نوا با لب خندان سپس کرد فرمایش نبے نام این کودڪ نهم زین اب باید بلی 🖊مسلم فرتوت فاخر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بنام خدا _ نام خولی را شنیدیم بارها/در کتاب و دفتر وطومارها نام او آتش زند بر جان ما/می شود پرسوز دل سوزان ما کاراو باشد فراتر از گمان/سخت باشد باور این داستان یا اباصالح کمک کن بنده را/تا نمایم بازگو این قصه را روز عاشورا زمان ایستاده بود/ماه گردون بر زمین افتاد بود آن زمان فرمانده قوم عناد/بر سپاه خود چنین دستور داد رأس ها را از بدن ها بَرکَنید/هر کدام را بر سرنیزه زنید هر کسی یک سرکُند از تن جدا/او بگیرد قدر آن از ما طلا عاجزم از وصف و شرح ماجرا/گریه کرد بی شبهه آندم ماسوا رأس ها را بر سر نیزه زدند/شاد وخندان راهی کوفه شدند یک مه و هفده ستاره دورآن/شد به سوی کوفه برنیزه روان گاه سرها برسرِ سرنیزه بود/گاه گاهی هم درون جعبه بود خولی آن مرد خبیث و کج مرام/خنده می کرد ازدل و؛ از جان مدام سیم وزر مست و خمارش کرده بود/رتبه وجاه پَست و خوارش کرده بود او نمی شد یکدم ازسرها جدا/بالاخص از رأس پور لافتا شورو شوقش خارج از ادراکف ماست/فوق افکار و خیال پاک ماست الغرض تا کوفه آمد کاروان/ابن سعد گفتا به خولی آن زمان رأس خونین را بیا با خود ببر/برعبیدالله فوری ده خبر اول شب بودو وقت شام و خواب/شهر کوفه در سکوت و اضطراب آن زمان دارالعماره وا نبود/سر سپاه قوم کین آنجا نبود خولی شد در بحر فکرت غوطه ور/رفت سوی منزلش آن خیره سر خولی ملعون چو بر منزل رسید/او به سمت مطبخ خانه دوید آری آن نامرد شوم و بدنهاد/رآس را بر روی خاکستر نهاد بعداز آن با همسرش شد روبرو/با عیال خود نمود او گفتگو خواب برآن پیک جاهل چیره گشت/او ز فرط خستگی برخواب رفت همسر او ناگهان از جا جَهید/نورفوق باور آن بانو بدید او بدید از داخل مطبخ سرا/نور ساطع می شود تا نه سما گم نمود او دست پای خویش را/کرد خولی را همان دم او صدا گفت بر مطبخ چه پنهان کرده ای/علت آیا چیست کتمان کرده ای گو چه آوردی برایم ارمغان/کرده ای آن را چرا از من نهان گفت خولی سیم و زر آورده ام/از سفر بهر تو سر آورده ام قدر وزن آن گهر خواهم گرفت/وجه نقد وسیم و زر خواهم گرفت برکشید آن لحظه آن زن آه سرد/روی بر آن مردک خودکامه کرد عمر پربارم شده با تو تلف/تو شرف اصلا نداری ناخلف این سر ای مردک بگو از آن کیست/نور از این سر در دل شب منجلی ست گفت این سرصاحبش میرهداست/زادهٔ زهرا شه کرب و بلاست برنمود آن لحظه آن‌ زن جیغ و داد/رفت از هوش برزمین او برافتاد رفت برون خولی همان دم ازهراس/بهر او دیگر نماند هوش و حواس همسرش تا شد کمی آرام تر/گفت بر او شرم کن ای خیره سر ان سری که از همه سرها سر است/گو چرا آغشته بر خاکستر است من شنیدم ناله های دلربا/از زبان این سر از تن جدا داخل مطبخ دمی غم خانه بود/فاطمه مهمان این کاشانه بود طائران پر می زدند دور و برش/می نمود گریه برآن سر مادرش ای که بوده هستی عالم زتو/ایکه بوده انس و جان خرم ز تو زینت دامان خاتم بوده ای/با نبی همراز و همدم بوده ای سید و سالار و میر عاشقان/سرپناه و رهبر آزاده گان ت جای تو جانا تنور سرد نیست/بهرمن بالاتر از این درد نیست آسیه گرید چو ابر نوبهار/هاجر و مریم چو حوا اشکبار الغرض خولی دمی شد دل پریش/بر نگشت اما ز راه شوم خویش رفت بر دارالعماره با شتاب/با سر خونین پور بوتراب حب دنیا خوار و پستش کرده بود/غافل از روز الستش کرده بود فاخرا یک لحظه گرغافل شوی/روسیه در روز محشر می شوی آل کین تا به ابد شرمنده است/آل طاها زنده و پاینده است «اشعار آئینی» گنجینه اشعار مذهبی ترکی و فارسی از شائر آئینی: مسلم فرتوت(فاخر) @navaye_asheghaan
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ﷽ سبک: این دل تنگم عقده ها دارد •┈┈••✾••✾••┈┈• اربعین آمد خیلی دلگـیــرم از غــم و غصه دارم می میرم روز و شب مولا دیده گریانم مـن پریشان و زار و حیرانم کربلا میخام یا حسین جانم «مددی مولا مددی مولا» 2 •┈┈••✾••✾••┈┈• صــبر من مــولا رفته از دستم ازجدایی من جان به لب گشتم یا حسین گویم روز و شب آقا خواب ندارم یک لحظه یا مولا از غـــم هــجران چــــه کنم آیا «مددی مولا مددی مولا» 2 •┈┈••✾••✾••┈┈• غـصه و غم با من هم آغوشه سینه ام گشته قبرشش گوشه اربـــعیـن آمد زار و مــحزونم گشته ام شیدا همچو مجنونم از شـما دورم خـیـلی دلخونم «مددی مولا مددی مولا»2 •┈┈••✾••✾••┈┈• جان عــباست منو راهی کن کربلا میخام خود نگاهی کن می کــنم هــمّت تو بـراتم ده زین همه محنت تو نجاتم ده دارم می میرم تـو حیاتم ده «مددی مولا مددی مولا»2 •┈┈••✾••✾••┈┈• من نجف میخام سامرا میخام من بـراتم را؛ از شما میخام فـاخـرم مــحتاج دعــایـم مـن بـر غـم و مـحنت مــبتلایم من بـر در کـــوی تـــو گــــدایم من «مددی مولا مددی مولا»2 🖊مــسلم فـرتوت فاخر @navaye_asheghaan
بنام خدا طلب زیارت اربعین و شرح حال زائران جا مانده «سبک : کربلا منتظر ماست بیا تا برویم » ____ اربعین آمده یا زینب کبرا چه کنم می رسد نالهٔ من تا به ثریا چه کنم روزها فکرمن این است وهمه شب سخنم نشود تذکرهٔ من اگر امضا چه کنم زده آتش به دلم شوق زیارت به خدا نتوانم بروم محضر آقا چه کنم مانده ام حکمت جاماندنم آیا چه بود نکنم راز دل خویش من افشا چه کنم وای ازاین دیدهٔ پرخون؛ امان از دل زار مانده ام دست دل و دیده به مولا چه کنم چون پرستو به سرم نیست بجز میل سفر نتوانم بروم؛ این سفر آیا چه کنم مرد و زن پیر و جوان جابردوران شده اند نتوانم بشوم‌؛ وصل به دریا چه کنم فاخرم فطرس بی بال و پرم یا زینب نکنید باز؛ شما بال و پرم را چه کنم جان مولا بر آرید مراد دل من نشود گرکه روا؛کام من آیا چه کنم "" "" "" "" "" "" " گنجینه اشعار مذهبی ترکی و فارسی و اشعار انتقادی اجتماعی شاعر : مسلم فرتوت(فاخر) @navaye_asheghaan