eitaa logo
کانال نوای عاشقان
23.5هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
610 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات مدیر کانال نوای عاشقان کربلایی هادی صالحی @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
 بسم الله الرحمن الرحیم تشنه‌ای در پنجه‌ای سیراب گیر اُفتاده است کودکی در حمله‌ی اعراب گیر اُفتاده است بعدِ بابا آبِ خوش از حنجرش پایین نرفت در گلویش جرعه‌های آب گیر اُفتاده است کاش در تاریکیِ صحرا نمی‌دیدش کسی دخترک از دستِ این مهتاب گیر اُفتاده است بارها از رویِ نِی بابا به داداش می‌رسید آی خواهر زودتر بشتاب  گیر اُفتاده است زجر آوردش به روی ناقه‌ای انداختش مثل آن ماهی که در قلاب گیر اُفتاده است این طرف از زجر می‌خورد آنطرف از حرمله مثل آن برگی که در سیلاب گیر اُفتاده است چشمهایش گرم می‌شد می‌پرید از خوابِ ناز بسکه طفلی زیرِ پا در خواب گیر اُفتاده است هیچکس در بینِ کوچه احترامش را نداشت آه با نان‌هایِ در پرتاب گیر اُفتاده است (حسن لطفی ۹۹/۰۵/۳۱) .
 بسم الله الرحمن الرحیم خواست بابا گفتنِ او بی صدا باشد نشد عمه می‌کوشید از این سر  جدا باشد نشد خوب می‌دانست بابایش بیاید  می‌رود کاش می‌شد بینِشان قدری دوا باشد نشد داد بر دیوار تکیه تا کمی بازی کند عمه دستش را گرفته رویِ پا باشد نشد با پدر می‌گفت با گریه  عمویم پس کجاست کاش می‌شد آرزوهایش دوتا باشد نشد چند باری دخترک چرخاند سر را در بغل گشت شاید که برای بوسه جا باشد نشد آمد آهسته بگوید روسری‌هایم چرا... مثل رگهای گلویت نخ نما باشد نشد آه میبخشی که اینجا را بهَم من ریختم هرچه کردم که سرت ویران‌سرا باشد نشد آرزویم بود با اصغر بخوابم باز هم دخترت می‌خواست تا در بوریا باشد نشد خواست گوید با همان وضعی که دارد سینه‌ات حتم دارم جا برای ما سه تا باشد نشد زجر را گفتند اما باز در گوشش نرفت ضربه‌های تو نباید بی هوا باشد نشد (حسن لطفی ۹۹/۰۵/۳۱) .
بسم الله الرحمن الرحیم شب ویرونه که با گریه چراغونی می‌شه من که هق هق می‌کنم خرابه بارونی میشه هِی می‌خوام نشون بدم بابا که هیچیم نشده ولی سرفه‌ام می‌گیره کُنج لبم خونی میشه بو دلِ شَبدَه بِویرانه گَلیبسَن یارالی بو نَ دُنیادی بابا سَن یارالی من یارالی می می میشه که نفس  مو موقع صحبت نگیره سر سرو پایین یتیمی از خجالت نگیره ب ب بچه‌ها بهم بهم می می میخندیدن الهی د دختر یتیمی لکنت نگیره بو دلِ شَبدَه بِویرانه گَلیبسَن یارالی بو نَ دُنیادی بابا سَن یارالی من یارالی من که درگیر توام غیر تو گیری ندارم اگه تو پیشم باشی درد اسیری ندارم من دیگه بزرگ شدم نشون به این نشونی که... بعد تو چند روزه که دندون شیری ندارم بو دلِ شَبدَه بِویرانه گَلیبسَن یارالی بو نَ دُنیادی بابا سَن یارالی من یارالی وضع ما رو می‌بینه هرکی از اینجا رد بشه نمی‌خوام گریه کنم برای عمه بد بشه شنیدم زجر اومده حرفمو آروم می‌زنم نکنه نشونی خرابه رو بلد بشه بو دلِ شَبدَه بِویرانه گَلیبسَن یارالی بو نَ دُنیادی بابا سَن یارالی من یارالی نمیشه که پا بشم تا به سر و روم برسم عمه نشنوه باید به زخم بازوم برسم نمی‌‌تونم که نفس پیش تو راحت بکشم نمی‌دونم چطوری به داد پهلوم برسم بو دلِ شَبدَه بِویرانه گَلیبسَن یارالی بو نَ دُنیادی بابا سَن یارالی من یارالی مشکل از چشام که نیست نمی‌بینه ، نیمه شبه من می‌خوام ببوسمت مشکل ما زخم لبه معلومه کارِ فقط یکی نبوده بابا جون چقده رگای حنجره تو نامرتبه بو دلِ شَبدَه بِویرانه گَلیبسَن یارالی بو نَ دُنیادی بابا سَن یارالی من یارالی میشه که بگی دیگه موهامو شونه نزنن میشه که دعام کنی با هر بهونه نزنن میشه که بیای پیشم صحبت کلفَت نکن سر قیمتِ اسیرا دیگه  چونه نزنن بو دلِ شَبدَه بِویرانه گَلیبسَن یارالی بو نَ دُنیادی بابا سَن یارالی من یارالی (حسن لطفی) @navaye_asheghaan
بسم‌الله الرحمن الرحیم مرثیه اول تماشات می‌کنم با اشک اگه پلکای من واشه تو با سر اومدی گفتی رقیه سختشه پاشه دیگه چیزی نمونده که بگم خوشکل‌ترم اینطور قشنگیِ قدَّ دختر به موهاشه به موهاشه یتیما هِی کتک خوردن همه همبازیام مُردن منم حالا و اون دختر که گوشوارم رو گوشاشه تمومِ نون و خرماشون که سهم نیزه دارا شد نشونم داد عمه گفت: که دنیا مال باباشه از اون شب بینِ اون صحرا دوتا دندونم اُفتادن نشه باز گُم بشم عمه دوباره زجر پیداشه ندیدی پیش اون ناقه گرفت از مو بلندم کرد آخه بچه نمی‌تونه سوار ناقه تنها شه مگه من مُرده بودم که لباتو خیزرون بوسید حالا می‌بوسمت اما اگه با تو لبی باشه سرت شرط قُمارش بود شراب اما کنارش بود که عمه داد می‌زد که بزن ما رو، بزن باشه (حسن لطفی ۴۰۴/۰۴/۰۶) @navaye_asheghaan
بسم‌الله الرحمن الرحیم مرثیه دوم هوای شونه‌تو بابا هنوزم موی من داره بگیر دستامو که بالم هوای پر زدن داره حراجی بودم و مُردم تو اون اوضاعِ بد گفتم بپرس عمه که این بازار به قدِّ من کفن داره ؟ برا تَه مونده‌ی موهام دو سه تا چنگ هم بس بود خدایا این مسیرِ تنگ زیادی پیرزن داره گوشام و میگیرم اینجا نه واسه زخمِ رو گوشام می‌بینی کوچه‌های شام که خیلی بد دهن داره تو دستم رَدِّ زنجیره بجای اون النگوها تو دستش ساربان اما عقیقی از یمن داره سکینه خیلی می‌ترسه هنوز از عمه می‌پُرسه یتیمِ خاکیِ بی جون مگه چونه زدن داره تو رو عریان رها کردن تو رو از من جدا کردن تنت رو دیدن و گفتن بَده که پیرهن داره الهی جون بده خولی چه خورجینی به همراشه الهی دق کنه اَخنَس لباساتو به تن داره... (حسن لطفی ۴۰۴/۰۴/۰۶) @navaye_asheghaan
بسم الله الرحمن الرحیم حالا سه شب گذشته و خوابش نبرده است طفل سه‌ساله‌است ولی سالخورده است در گوشه‌ی خرابه به جای ستاره‌ها تا صبح زخم‌های تنش را شمرده است از ضعف، نایِ پاشدن از جای خود نداشت آخر سه روز رفته که چيزی نخورده است با دست‌های كوچكش آرام و بی صدا از فرطِ درد، بازوی خود را فشرده است اين نيمه‌جان مانده هم از لطف زينب است باور نمیکند خودِ او که نمُرده است (حسن لطفی ۴۰۴/۰۳/۲۵) @navaye_asheghaan