حاج محمود کریمی4_5773761399717106693.mp3
زمان:
حجم:
12.05M
وقت خوش دعا شده دست مرا بگیر
#حاج_محمود_کریمی
#شب_هفدهم_رمضان ۱۴۰۳
#مناجات_با_خدا
وقت خوش دعا شده ، دست مرا بگیر
درهای خیر وا شده دست مرا بگیر
کرده جواب ، هر کس و ناکس مرا خدا
این درد بی دوا شده ، دست مرا بگیر
این التماس هام به جایی نمی رسد
بی رنگ این حنا شده ، دست مرا بگیر
مثل قدیم از تو خجالت نمی کشم
این بنده بی حیا شده ، دست مرا بگیر
قربانی گناه شد اخلاص سابقم
قلبم پر از ریا شده ، دست مرا بگیر
بی آبرویی ام علنی شد ، نشانه اش
دوری کربلا شده ، دست مرا بگیر
جان همان که با لب تشنه دم غروب
سر از تنش جدا شده ، دست مرا بگیر
#محمد_حسین_رحیمیان ✍
.
@navaye_asheghaan
.
|⇦•بعد از نبی.....
#مدح_امام_علی و توسل به امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام اجرا شده #شب_هفدهم_رمضان به نفسِ حاج #محمدرضا_طاهری
●━━━━━━───────
دست خدا و «نفْس» پیمبر فقط علی است
شمشیر و شیر خالق اکبر فقط علی اس
بعد از نبی به امر خداوند ذوالجلال
ما را امام و هادی و رهبر فقط علی است
دست خدا که با سرِ انگشت خویشتن
خورشید را نمود مسخَّر فقط علی است
این نام را مباد به دیگر کسان دهند
این حق حیدر است که حیدر فقط علی است
مردی که جان به دست، شب لیلة المَبیت
جای رسول خفت به بستر فقط علی است
ای تشنگان حشر به حق خدا قسم
باور کنید ساقی کوثر فقط علی است
مردی که در مهاجر و انصار از نخست
گردید با رسول برادر فقط علی است
دیوار کعبه سینه گشود از برای او
مولود بیت حضرت داور فقط علی است
نوزاد بیت و صاحب بیت و امیر بیت
مهمان بیت همره مادر فقط علی است
روز اُحد به رغم تمام فراریان
یاری که گشت دور پیمبر فقط علی است
از منبر رسول خدا آید این ندا
بعد از رسول صاحب منبر فقط علی است
کس را چه زَهره تا که شود کفو فاطمه
آنکس که شد به فاطمه شوهر فقط علی است
ممدوح «انّما» که خدا گفته در کتاب
گفتیم و گفتهاند مکرر فقط علی است
شاهی که رخت کهنه به تن کرد و رخت نو
با دست خویش داد به قنبر فقط علی است
فرمود: مصطفی که منم شهر علم و بس
این شهر علم را که منم، در فقط علی است
«الًا علی» ندای خدا بود در احد
ممدوح این ندای منور فقط علی است
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#ماه_رمضان
#حاج_محمد_طاهری
#امام_علی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
@navaye_asheghaan
.
|⇦•سلام حضرت دریا...
#روضه و توسل به #حضرت_عباس علیه السلام اجرا شده #شب_هفدهم_رمضان به نفسِ کربلایی #حسین_طاهری
●━━━━━━───────
سلام حضرت دریا ! سلام یا عباس !
سلام ما به تو ای با مرام یا عباس!
نگاه مرحمتت ،مِهر میکند نازل
سلامِ ام بنین بر تو یا ابو فاضل!
*آقا جان،چقدر دلم همین الان پر زد برا شنبه صبحای با ب القبله ی حرمت،
سفره ام البنین میندازن ،مردم باید بیاین ببینین. همه گرفتارا جمع میشن میگن آی عباس بحق ام البنین...این عراقیا یه اعتقادایی دارنا،بخدا محاله کسی دست خالی از اون سفره ها بره،بگو حاجات،ما هم نصف شبی سفره ام البنین انداختیم.
هر جا برا توگریه کنیم،مادرتم میاد میشینه با ما گریه میکنه،خودش که خیلی براتو گریه نکرد.چهارتا صورت قبرم درست میکرد؛اما تا میگفتن ،ام البنین،زینب اومد،قبرا رو پاک میکرد،میگفت آی حسین، به همه میگفت اینو بگینا بگین غریب حسسسین،آخه ابالفضل مادر داره،من براش گریه میکنم.اما حسینم مادر،،، نداره..*
به آبروی تو بسته است،ابروی حرم
دخیل بسته ام امشب به تو ،عموی حرم
*آقا !هیچ کجای عالم کسی نمیاد با افتخار بگه من غلامم، من نوکرم. غیر در این خونه..*
غلام در به در گوشه گیر یعنی من
اسیر حلقه بگوش فقیر یعنی من
کریم حضرت رازق ،مراد یعنی تو
کسی که روزی هر ساله داد یعنی تو
بزرگ قافله ی فتح باب کرده تویی
امید هرچه مریضِ جواب کرده تویی
چه لذتی است،که زهرا نگاه کرده مرا
محبتت هر جا رو به راه کرده مرا
به اذن صادره از سوی فاطمه گویم
مرا ببخش اگر بی مقدمه گویم
چه شد کنار شریعه چرازمین خوردی؟
چه شد که آخر سر با وفا زمین خوردی؟
شبیه مادر پهلو شکسته ات زهرا
ز روی مرکب خود بی هوا زمین خوردی
*تمام عمر منتظر بود،هم برادر هم خواهر، هم ابی عبدلله هم خانم زینب سلام الله علیها،همیشه این مادر اینقدر به این بچه ادب یاد داده بود، اینقدر به این فرزند ادب یاد داده بود.گفت:خیال نکنی یه روزی به حسین بگی داداش، به زینب نگی خواهر، تو غلام بچه های فاطمه ای، هر موقع میومد می ایستاد روبه روشون، ،سرشو پایین مینداخت سیدی!سیدتی! اینطور ادب میکرد، این صدا رو که یه وقتی یه باری عباس بگه داداش تا حالا به گوش ابی عبدالله نخورده بود. اما داره از خیمه ها میبینه، علم داره دست به دست میشه نگرانی تو حرم افتاده، ولوله شد، زینب رفت همه گوشواره هارو در آورد هی دخترا میگفتنتد چی شده عمه؟ چیزی نیست، چیزی نیست،یه چند وقت گوشواره هاتونو به عمه بدبن اما دیدن یه صدایی داره از طرف علقمه میاد اخاه!أدرک اخاه! هی ابی عبدالله گوشش رو تیز میکنه. صاحب صدا آشناست، اما تا حالا با این کلام روبرو نشده.أخاه،هی فریاد میزنه.. ادرک اخاه، دیگه داداشتو دریاب.میگه ابی عبدلله مثل باز شکاری خودشو رسوند.. بالا سر دید نه دست در بدن داره،نه چشمی داره،اما داره زار میزنه،گفت عباسم فقط یه سوالمو جواب بده قربونت برم،اصلا فدا سرت،نکنه خجالت بکشیا، بگی قول دادی به علی اصغر به رقیه..اصلا اینارو ولش کن،یه سوال ازت دارم یه عمر گفتم به من بگو داداش نگفتی! آخه الان وقتشه؟چرا با این حالت به من گفتی داداش..عباس جواب داد،آقا جان!..*
به سرم بود بیاید به برم ام بنین
اما مادرت فاطمه آمد عوض مادر من
گفت: حالا دیگه به حسینم بگو داداش..هی نگاش کرد دید داره گریه میکنه،گفت تو داری گریه میکنی؟ من علمدارمو ازدست دادم، من پشت و پناهمو از دست دادم، چرا تو داری گریه میکنی؟
گفت: آقا جان! الان دیدم سرمنو شما رو زانو گرفتی.اما من دیگه آخریام..دارم فکر میکنم یه چند ساعت بعد،کی سر تو رو، رو زانو میگیره؟ من میگم آی عباس خوب نگران بودی همون روضه شما،نه اینکه کسی نبود سرشو رو زانو بگیره،فقط گفتن یه صدای زنونه از توگودال میومد، یعنی مادرش اومده بود، صدا میزد بنی!قتلوک عطشانا!
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#ماه_رمضان
#کربلایی_حسین_طاهری
#روضه_حضرت_عباس
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
@navaye_asheghaan
.
|⇦•شب سقایی..
#روضه_امام_علی و توسل به امیرالمومنین و #حضرت_عباس علیه السلام اجرا شده #شب_هفدهم_رمضان به نفسِ حاج #محمدرضا_طاهری
●━━━━━━───────
شب، شب سقایی یعثوب دین است
پیمانه ها دست امیرالمومنین است
*شب جنگ بدره. پیامبر خدا فرمود : کیه که بره برا سپاه من آب بیاره؟ مولا بلند شد، فرمود: نه علی جان.. پیغمبر میخواد ببینن اونا که ادعا دارن،کیا هستن؟ هیچکی بلند نشد، سه بار پیغمبر تا فرمود: فقط،مولا بلند شد.یا رسول الله!من برم؟ تمام دشمن دور تا دور و گرفته بودند.اونا از ترس جونشون نرفتن، مولا گفت: من میرم. یا ر سول الله!*
بر تشنه کامان حرم سقاست حیدر
بر حضرت زهرا قسم آقاست حیدر
او، صورت انسانیِ الله باشد
وجه الله او کاشفُ الکرب رسول الله باشد
او جلوه ی ربّانی شبهای قدر است
او مشک بر دوش آمده سقای بدر است
او را تمام عرشیان تکریم کردند
خیلِ ملائک بر علی تعظیم کردند
*امیرالمومنین یک تنه اومد تا کنار چاه آب
دلوی مولا باخودش نبرده بود.خودش رفت داخل چاه،مشکها رو پر از اب کرد ،داره برمیگرده به سمت سپاه،چنان باد تندی وزید ،مولا مجبور شد رو زمین نشست.باد ساکت شد ،مولا بلند شد راهشو ادامه داد.برا بار دوم همینطور،برا بار سومم باد شدید وزید، مولا نشست دوباره رفت.تارسید به پیغمبر،پیغمبر فرمود: علی جان چرا دیر کردی؟عرضه داشت یا رسول الله. باد تندی بود،زمینگیرم کرد.فرمود: علی جان متوجه شدی اینا چی بودش؟گفت: رسول خدا بهتر از من میدونه، فرمود: اولین باد، برادرم جبراییل با هزار تا ملک اومدن سمت تو بهت سلام کردن. دومین بار برادرم میکائیل با هزار تا ملک اومدن، بار سوم برادرم اسرافیل با هزار تا ملک اومدن این که زمینگیر هم شدی، این باد نبود، ملائکه خدا میومدن بهت سلام کنن.سه هزار تا ملک اومدن عرض ارادت کردن به این سقا...یه سقایی هم کنار علقمه سراغ دارم، چهار هزار تا تیرانداز اومدن برا عرض ارادت.میان این تیراندازها یه نانجیبی به نام حرمله بود.*
پیداست او را تمام عرشیان تکریم کردند
خیل ملائک بر علی تعظیم کردند
پیداست قد و قامتش گرده است،صدشکر
سقای حق با دست پر برگشت صدشکر
روی سخن با آن امیر عالمین است
تنها خجالت بهر سقای حسین است
*حالا که درخونه قمر بنی هاشم داریم اشاره ی روضه مونو میبریم کسی دست خالی از این خونه بر نگرده*
در علقمه عباس عمود آهنین خورد
در خیمه،زینب ناله کرد و بر زمین خورد
*همه ی رسالت سقا این بود آب و برا تشنه ها ببره، امیرالمونین این رسالتو انجام داد عباس هم همه تلاششو کرده، نانجیب دست راستشو قطع کرد، سریع مشکو دست به دست کرد، با دست چپ گرفتش، یه نانجیب دیگه دست چپ عباسو قطع کردیا اباالقبله! میگن قمر بنی هاشم مشکو به دندان گرفته، روی اسب خم شده، مثل بابای بی مشک،بابا را دیدی بچه راچجوری به اغوش میگیره.اینجوری افتاده روی مشک اگر قراره این چهار هزار تیراندازی کنن به عباس بخوره اما این مشک آب را برا بچه ها ببره. یه مرتبه دیدن،عباس بین این صحرا حیران شد، این نانجیب حرمله تیر اندازیش خیلی قوی بود.وقتی با تیر مشکو هدف گرفت. دیگه قمر بنی هاشم روی برگشتن به خیمه رو نداره.یادش افتاد وعده آب رو به رباب کرده.یادش افتاد رقیه تو خیمه منتظرشه یه وقت دید برگشت به سمت دشمن هی زیر لب داره میخونه: *
ای مشک مریز آب رویم
بر باد مده تو آرزویم
ای مشک!سیراب ز آب خوشگواری
اما زحرم خبر نداری
*جانم به وفای ابالفضل،تو این دو خط گفت:*
این دست یه تن بریده بادا
از حدقه برون دو دیده بادا
هرچند که آب را نخوردم
اما کف در خنکای آب بردم
*آخه بچه ها گوشه ی خیمه یه گوشه نمناک پیدا کرده بودند،وقتی اباالفضل رفت مشکارو بگیره بچه ها رو به این حال دید این پیرهن های عربی را بالا بودن، شکمهاشونو رو این زمین نمناک گذاشته بودن یه مقدار از عطشه اشون کم بشه
میگه*
هر چند که آب رانخوردم
اما کف در خنکای آب بردم
کفّاره ی لمس آب اینست،
خوش باش که عاشقی همین است
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#ماه_رمضان #امام_علی
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
@navaye_asheghaan