@MaddahionlinYEKNET.IR - zamine - shabe 5 muharram 1400 - moghaddam.mp3
زمان:
حجم:
7.67M
#حضرت_عبدالله_ابن_حسن_ع
مداح#کربلایی_جواد_مقدم👌
#نوحه_سینه_زنی
#زمینه
#شب_پنجم_محرم
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
رها کن عمه دستمو، ببین گیر افتاده عموم
هر جوریه باید برم، نذار بریزه آبروم
بذار برم تو قتلگاه، تا برسم به آرزوم
آه
عمه ببین چقدر عموم غریبه
افتاده رو زمین خَدِّ التریبه
اگه که دیر کنم شیبُ الخضیبه
درسته که علمداری نداره
بذار برم نگن یاری نداره
فکر نکنن طرفداری نداره
آه جانم عمو، جانم عمو ...
تورو خدا بذار برم، عمه رومو زمین نزن
حالا که توی خیمهها، کسی نمونده غیر من
نگاه به سنِ من نکن، تو رگمه خون حسن
آه
نمیذارم عموم تنها بمونه
وسط لشکر اعداء بمونه
تنش به زیر دست و پا بمونه
شلوغِ قتلگاه عمو رسیدم
تا که صدای نالتو شنیدم
خطر راهو به جونم خریدم
آه جانم عمو، جانم عمو ...
با اینکه دستمو عمو، نمیتونم تکون بدم
میخوام که جنگیدنمو من به بابام نشون بدم
چی بهتر از اینکه عمو، تو بغل تو جون بدم
آه
من اومدم برات جونم فدا شِه
تا نذارم سر از تنت جدا شِه
بالا سرت عمو دعوا بِپا شه
فدا سرت اگه سرم شکسته
شبیه مادرت پَرم شکسته
عمو تموم پیکرم شکسته
آه جانم عمو، جانم عمو ...
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
@navaye_asheghaan
زمان:
حجم:
219.8K
#زمزمه
#شور
#شب_پنجم_محرم
مداح#کربلایی_یاسین_قنبری👌😭
#حضرت_عبدالله_ع
سبک #بسوی گودال از خیمه دویدم من
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
عمه عموی من، نشسته بر خاک است
ببین تن پاکش، خونی وصد چاک است
نگاه او باشد سوی حرم عمه
حالت روی او، عمه چه غمناک است
وای عمو جانم، وای عمو جانم، وای عمو جانم، وای عمو جانم۲
____________________
عمو شده تنها، مقابلش لشگر
حلقه زده دورش، تیغ ونی وخنجر
عمه رهایم کن، روم سوی میدان
فدا کنم جانم، بر پسر حیدر
وای عمو جانم....
_____________________
کشید دست خود، روانه شد میدان
عمو گرفت اورا، در بغلش چون جان
مثل عموعباس، بشد جدا دستش
گشت فدا جانش، در بغل جانان
وای عمو جانم
شعر:اسماعیل تقوایی
@navaye_asheghaan
#شب_پنجم_محرم
#روضه_اطفال_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
متن روضه 1
🔸دید زینب چون به دشت کربلا
🔸گشته بی یاور حسینش از جفا
تا خانم زینب کبری سلام الله علیها دید برادر تنها مونده...
صدای غربتش بلنده...
حسینش دیگه یاری نداره...
بچه هاش رو اماده کرد...
🔸کرد بهر یاری آن ممتحن
🔸هر دوطفل خویش را در بر کفن
صدا زد... عزیزانم...
ببینید آقاتون حسین غریب و تنها شده...
دیگه یاری نداره...
عزیزانم... من شما رو برا مثل یه همچین روزی تربیت کردم...
برید جانتون رو فدای آقاتون کنید...
قربان معرفتت بی بی جانم.. زینب...
🔸بوسه زد از مهربانی رویشان
🔸زد گلاب و شانه بر گیسویشان
خدا میدونه خیلی سخته برای یه مادر...
میدونی بالاترین لذت دنیا چیه...
بالاترین لذت دنیا اینه که خدا بهت فرزندی بده...
مقابل چشمات قد بکشه...
بزرگ بشه...
جوون بشه...
جلوت راه بره...
به قد و بالاش نگاه کنی...
اگه جوون داری بهتر میفهمی چی ميگم...
اما خدا نکنه کسی داغ جوونش رو ببینه...
الهی جوون مرده تو مجلسمون نباشه...
خدایا خیلی سخته برای زینب...
صدا زد... عزیزان من...
برید از آقاتون ابی عبدالله اذن میدان بگیرید...
بچه ها اومدن کنار ابی عبدالله...
آقا جان اذن میدان بده...
هر کاری میکنن ابی عبدالله قبول نمیکنه...
اصرار کردن...
آقا... ما طاقت نداریم زنده باشیم عطش بچه ها رو ببینیم...
طاقت نداریم اسارت اهل حرم رو ببینیم...
طاقت نداریم تازیانه خوردن مادرمون رو ببینیم...
ما طاقت نداریم صدای غربت شما رو بشنویم...
آقا بزار جانمون رو فدات کنیم حسین
🔸مکن نا مهربانی ای برادر
حالا حرف دل زینب...
🔸مکن نا مهربانی ای برادر
🔸مسوزان این چنین تو قلب خواهر
خودم و بچه هام فدای تو حسین...
🔸پسرهای مرا از خود مرنجان
🔸غلام اکبرند و عبد اصغر
انقدر اصرار کردن بلاخره...
هر طوری بود اقا اجازه داد...
گلهای زینب رفتن میدان...
جنگ نمایانی کردند...
خیلی از این نانجیب ها رو به درک واصل کردند...
اما... امان از اون لحظه ای که صداشون به ناله بلند شد...
یا حسین...
آقا به دادمون برس...
ابی عبدالله سریع خودش رو رسوند...
کنار بدن پاره پاره گلهای زینب...
اومد بچه ها رو در آغوش گرفت...
لحظات آخره...
وقتی آقا زاده ها نگاه کردند...
دیدند ابی عبدالله اومده بالاسرشون...
آماده ای بگم یا نه...
اما ساعتی بعد...
گودی قتلگاه...
وقتی ابی عبدالله چشم ها رو باز کرد... ببینه...
والشمر جالس علی صدره...
شمر رو سینه اش نشسته...😭
از سویدای دلت صدا بزن یا حسین
🔸دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
🔸آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
الا لعنت الله علی القوم
@navaye_asheghaan
🏴
#محرم۱۴۰۴
#زمزمه
#حضرت_عبدالله علیه السلام
#سبک_صدای_من_تنها
#احسان_جاودان ✍
#شب_پنجم_محرم
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
با هیچی نمیشه پَرت / به قرآن حواس من
زمینَم می سوزه از / غمِ التماسِ من
داره دیر میشه عمه / مگه چی ازت میخوام؟
نذار با خطای من / سرافکنده شه بابام
یا رها کن دستمو
یا که چشمامو بگیر
نمیخوای که دق کنم؟
ببینم باشی اسیر
داره دیر میشه خدا
وای از غم ها
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
یه خنجر دیگه مونده / از این هم یتیم تر شم
نذار عمه جون یک عمر / بدهکار کوثر شم
صدای نفسهاشو / داره می شنوه صحرا
ببین زندَمو دشمن / گذاشته رو سینه ش پا
ببین از سوز عطش
دیده هاش رو هم میره
داره به قصد گلوش
دسته موشو می گیره
داره میشه سر جدا
وای از غم ها
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
فدات شه عمو دستم / فدای تو این حنجر
میخوام توی آغوشت / عموجون بشم بی سر
ببخشید روی سینه ات / باید جون بدم آخر
چشاتو ببیند وقتی / صدا می زنم مادر
نیزه دار بی صفت
عممو راحت بذار
آخه گودی گلو
نمیخواد انقد فشار
تشنه کامه، بی حیا
وای از غم ها
.👇
🏴#شب_پنجم_محرم
🏴#حضرت_عبدالله_ابن_حسن_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حاج منصور ارضی
السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ
اَلسَلامُ عَلَیکَ یا اَبامُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بنَ عَلِی
حق تعالی روز اول آفریدم با حسین
مکتب توحید حق را برگزیدم با حسین
با حسین بن علی سرمایه دار عالمم
دست از دنیا و اهل آن کشیدم با حسین
برکت این زندگی هم از محرم شد شروع
می شود تحویل ، هر سال جدیدم با حسین
سجده روی تربت او پرده ها را زد کنار
تا کجاها که نمی دانم رسیدم با حسین
گریه کردن، روضه خواندن، نوکری، سینه زدن
طعم های بی نظیری را چشیدم با حسین
نوکری را از پدر آموختم، یادش بخیر
نوکری کردم، فراوان خیر دیدم با حسین
هر کسی دنبال شادی بود نوش جان او
بی خیال دیگران ، من غم خریدم با حسین
کار او را من اگر بر خود مقدم ساختم
روز محشر ، نزد زهرا روسپیدم با حسین
قطرۀ اشکِ عزایش شست و شویم می دهد
بعد هیئت، باز انسانی جدیدم با حسین
تا که بین سینه ام گرمای حبش حاکم است
هر نفس، هر لحظه در حکم شهیدم با حسین
کاش می شد تیرها را دفع می کردم از او
تا که در محشر بگویم چون سعیدم با حسین
روز و شب گریان آن جسم مقطع گشته ام
از هر آنچه غیر گریه ، دل بریدم با حسین
#محمد_جواد_شیرازی
سخن اهل عشق این سخن است
کربلا در احاطۀ حسن است
هر کسی رو به کربلا کرده
باطناً رو به مجتبی کرده
بزم ما را حسن فراهم کرد
او حسین را عزیزِ عالم کرد
این همه مجلسِ مصیبت ها
پرچم یا حسینِ هیئت ها
خیرها را به ما حسن داده
او به ما اذنِ سوختن داده
میوۀ نور میدهد شجرش
ای به قربانِ هر دو تا پسرش
با حسن جانِ تازه میگیرم
امشب از او اجازه میگیرم
که بگویم زِ جلوۀ آن ماه
مددی یا جناب عبدالله
یازده سالس صف شکن است
پس یتیم حسن خودش حسن است
دست آورده جای شمشبرش
همه مات، ماتِ تکبیرش
حق شده پیش هو بزرگ شده
این پسر با عمو بزرگ شده
شیرخواره بود بالاسرِ آقامون امام حسن ابی عبدالله داره گریه میکنه .. قاسم و دیگران ایستادن این بچه هم بغلِ عموِ .. سفارش کربلا رفتنِ این بچه ها رو امام حسن کرد .. از اول با عمو و عمه ش بزرگ شده .. انقدر عظمت داره، انقدر عقلش کامله .. وقتی بالای تل زینبیه فرمود عمه جان عموم افتاده رو زمین «والله لَا أُفَارِقُ عَمِّي» .. من یه لحظه ام از عموم غافل و فارق نمیشم .. دست رو بسته بود حضرت به دستِ عمه با پارچه ای .. چنان دست عمه رو رها کرد رسید بالاسرِ عموش ( شنیدید ) فرمود پاشو بریم زخم های بدنت رو تو خیمه مرهم بزارم .. یه وقت دید سایۀ یه نانجیبی اومد بالاسرش .. شمشیر رو بالا آورد حضرت صدا زد وَيْلَكَ يَا ابْنَ الْخَبِيثَةِ أَ تَقْتُلُ عَمِّي ؟.. دیگه وقت نشد حمله کنه .. فقط این دستِ کوچکش رو آورد جلو .. دست به پوست آویزان شد ..
از روی تل خدا خدا میکرد
عمویش را فقط صدا میکرد
چه عمویی میانِ چند سپاه
تشنه ای در میانِ قربانگاه
صحنه را تا که دید گفت حسین
دستِ خود را کشید گفت حسین
حسن کربلا به جان آمد
پا برهنه دوان دوان آمد
آمد و دید گریه بی اثرست
یک نفر روی سینۀ پدر است
پاره پاره شدهست پیرهنش
میزند با قلاف بر دهنش
بند بندِ تنش گسسته شده
نیزه ها در تنش شکسته شده
داد زد ای عموی خون جگرم
غم نخور من برای تو سپرم
چشم بر سمتِ خیمه گاه ندوز
دستِ ناقابلم که هست هنوز
میدهم دست در برابرِ تو
تا بلا دور باشد از سرِ تو
دیدی آخر تنم زِ عشقت سوخت
تیر من را به جسم تو میدوخت
حرمله اومد جلو .. تا نزدیک شد، عبدالله هم تو بغلِ عموِ .. چنان با تیر سر این بچه رو تو دامن عمو جدا کرد .. آی حسین ..
قربانی عشقِ شاهِ کربلایم
از نسلِ کریمم پورِ مجتبایم
مجنون تو بودم از روزِ ولادت
مست و بی قرارم از جام شهادت
واویلا عمو جان ..
مانده از مدینه بغضی در گلویم
می آیم زِ خیمه امدادِ عمویم
رویِ سینۀ تو با خون دیده بسته
مثله مادرِ تو دستم را شکسته
واویلا عمو جان ..
@navaye_asheghaan
زمان:
حجم:
303.5K
#نوحه
#شب_پنجم_محرم
🎤کربلایی نصرالدین حیدری
سبک.. همه جا کربلا
قصد میدان کند قاسم مه جبین۲
دیده گریان بود در پی اش شاه دین۲
ای عمو ای عمو ای عمو ای عمو۲
_____________________
نوجوان حرم ای گل یاسمن
می بری جان من ای یتیم حسن
سوی میدان روی بی کلاه وزره
بر دلم اینچنین قاسم آذر مزن
ای عمو.....
______________________
نگهت می کند مادر خونجگر
سینه وسر زند بهرتو ای پسر
عمه ات می کند قاسمش را دعا
با دلی خون کند قامتت را نظر
ای عمو...
_____________________
گفت من قاسمم رو به قوم دغا
پسرمجتبی نوه ی مرتضی
پدر من حسن بوده شیر جمل
آمدم تا کشم خصم خون خدا
ای عمو....
___________________
جنگ خوبی نمود آن گل نازنین
لیک با ضربه ای گشت نقش زمین
ای عمو جان بیا رس به فریاد من
زیر نعل ستور شدم از روی زین
ای عمو....
_____________________
سوی میدان دوید شهدا را امیر
گرتواند دهد مددی بچه شیر
تا رسیدی عمو بر سرقاسمش
جان زکف داده بود آن مه بی نظیر
ای عمو....
🪴🪴🪴🪴🪴
.
#زمزمه
#شب_سوم_محرم ۱۴۰۴
#زمزمه_حضرت_رقیه(س)
#پنجم_صفر
بلندشو دخترم ، بریم با همدیگه
بلندشو بریم پیش اصغر
میدونم خسته ای ، بگیر دست منو
بلندشو بریم یاس پرپر
زخمای روی دست و پات ، واسه بابا عذابه ها
پاشو دست منو بگیر ، بریم از این خرابه ها
پاشو از خاک ای نازنین ، پاشو از روی این زمین
روی خاکا نَشین گلم ، پاشو رو دامنم بشین
بمیرم دخترم ، شکسته دندونات
ببینم ؛ چرا سوخته گیسوت
بمیرم دخترم ، چرا قَدّت خَمه
شکسته چرا دست و بازوت
چی شده ای عزیزکم ، نمیبینه چرا چشمات
انقدَر خونیه لبت ، شباهت داری به بابات
تاوله روی پات چرا؟ ، قهری بامن ، فدات چرا؟
چه بلایی اومد سرت؟ ، بگو سوخته موهات چرا؟
گلم گریه نکن ، نکن خون قلبم و
بخواب توی آغوش بابا
بیا و دردات و ، تموم حرفات و
بگو باز توی گوش بابا
قهر نکن دخترم باهام ، تو عزیز دل منی
سوخته موهات ولی هنوز ، دختر خوشگلِ منی
تویی تاج روی سرم ، تا ابد هستی دلبرم
من بابای تو هستم و ، هنوزم هستی دختر
✍بهمن عظیمی
..............
#زمزمه
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله بن_الحسن(ع)
رو خاک قتلگاست ، عموی بیکسم
عمویی که مثل بابامه
اگه تیکه تیکه ، بشم ای عمه جون
همین راه و میدم ادامه
احتیاجم داره الان ، شده تنها بذار برم
خنجر شمر رو حنجره ، تو رو زهرا بذار برم
میمیرم تو راه عمو ، تا بشم خونخواه عمو
جونِ ناقابلم میشه ، هِدْیه به پیشگاه عمو
با کلی آرزو ، رسیدم پیش تو
که باشم باتو یار و همراه
اگه زنده به گور ، بشم حتی عمو
نمیرم ازینجا به والله
من بدهکارِتم عمو ، گردنم داری آخه دِین
بابامم راضیه برات ، جون بدم ای عمو حسین
مثل قاسم میدم نشون ، پیشِت هستم تا پای جون
گردن ما حق داری تو ، پدری کردی واسمون
بمیرم واسه ی ، جراحات تنت
بمیرم که اینطور غریبی
تا وقتی زنده ام ، نمیذارم عمو
بشه نزدیکِت نانجیبی
توو گلوم بغض بی کسی ، رو لبم ذکر ربّنا
اومدم تا سپر بشم ، جلو شمشیر دشمنا
خارِ چشمای دشمنم ، مگه از تو دل میکَنَم
وقتشه تا ثابت کنم ، بچه شیر حسن منم
✍بهمن عظیمی
..................
#زمزمه
#شب_هفتم_محرم
#زمزمه_حضرت_علی_اصغر(ع)
لالا لالا لالا ، گل نیلوفرم
بخواب آروم آروم عزیزم
هنوز بازه چشات ، بگو آخه چطور
رو چشمای تو خاک بریزم
داره میخنده حرمله ، الهی که بشه سقط
توی آغوش من چطور ، پرپرت کردن عاقبت
شده خونی موی سرت ، سرتاسر کل پیکرت
کفن تو قنداقه تِه ، شده بیچاره مادرت
تو رو غسلت دادن ، با خون حنجرت
ملائک شدن مضطر تو
سه شعبه گوش تا گوش ، بریده حنجر و
الهی نیاد مادر تو
این صدایی که میشنوی ، سوز و آه منه بابا
شکاف حنجرت علی ، بوسه گاه منه بابا
میگیرم به سینه تو رو ، صورت غمگین تو رو
بگو آخه با چه دلی ، بخونم تلقین تو رو
بمیره مادرت ، به مو بنده سرت
منو میکُشه آخر این غم
امید داشتم بهت ، تازه شیش ماهِته
چجوری بگم اِسْمَعْ اِفْهَمْ
از غم رفتنت علی ، دیگه بابا شده هلاک
جای آغوش مادرت ، تو رو میسپارمت به خاک
داری میری نور چشام ، برسون به زهرا سلام
سخته واللهه اصغرم ، لحظه ی تدفینت برام
✍بهمن عظیمی
.👇
@navaye_asheghaan
.
#زمزمه_شب_هشتم_محرم
#زمزمه_حضرت_علی_اکبر(ع)
#زمزمه #زمینه
دارم دق میکنم ، بلند شو اکبرم
نذار روی خاک صورتت رو
عزیز جون من ، چی شد که خاک و خون
گرفته همه هیبتت رو
میمیرم تو بمیریا ، منو تنها نذاریا
دارم از غصه جون میدم ، از حرم زینبم بیا
سیرم از این عالم علی ، از غمت مینالم علی
پاشو دست من و بگیر ، که وخیمه حالم علی
با بغض مرتضی ، چه بدجور کشتنت
غمت قبر بابا رو کَنده
سر اومد طاقتم ، میبینی که داره
به اشکم یه لشکر میخنده
مثل تسبیح پاره که ، دونه هاش ریخته رو زمین
بدن تیکه تیکه تُ و ، من باید جمع کنم ببین
سهم این صحرایی علی ، میبینم هر ، جایی علی
توی صحرا گم کردمت ، یوسف بابایی علی
چقد بد کشتنت ، چه اوضاعی شده
که هیچ کس شبیهش ندیده
دلم شد مضطرت ، بیچاره مادرت
برات خیلی زحمت کشیده
چه بی رحمانه توی دشت ، دوره کردن جَوونم و
جون دادم تا رو خاک دیدم ، خورشیده آسمون مو
دشمنا بی دردن علی ، چقدَر نامردن علی
تو رو کشتن پیش چشام ، نیمه جونم کردن علی
#بهمن_عظیمی ✍
.....
.
#زمزمه #شب_اول_محرم
#طلیعه_محرم
چطور باور کنم ، که من هم دعوتم
توی بزم روضهت نشستم
اگر چه روسیام ، اگرچه بی کسم
دلم رُو به زلف تو بستم
نمک زندگیم حسین ، سند بندگیم حسین
من بودم نوکر خودت ، از قدیم و ندیم حسین
غمی دل رو مضطر نکرد ، چشم ماها رو تر نکرد
هیشکی غیر از تو یاحسین ، نوکرش رو باور نکرد
غم تو قلبارو ، به خاک و خون کشید
غمت خاصه و بی شباهت
میدونم عاقبت ، میگیری دستم و
به دست توئه چون شفاعت
شافع محشرم حسین ، سایه ی رو سرم حسین
میگم از عمق دل اینو ، من سَنَه نوکرم حسین
مثل بارون رحمتی ، چشمه ی جود و نعمتی
تا نفس دارم پای تو ، میمونم با هر قیمتی
خداروشکر آقا ، که قلب عاشقم
شد از غصه ی تو لبالب
شنیدم تشنه لب ، بریدن از قفا
سرت رو جلو چشم زینب
لعنت حق به دشمنت ، چقدَر زخمیه تنت
همه ریختن تو قتلگاه ، چه غریبونه کشتنت
دل زینب مضطر شده ، سوخته و خاکستر شده
بمیرم جسم اطهرت ، سهم تیغ و خنجر شده
✍بهمن عظیمی
.........
#زمزمه #شب_سوم_محرم
#زمزمه_حضرت_رقیه(س)
بلندشو دخترم ، بریم با همدیگه
بلندشو بریم پیش اصغر
میدونم خسته ای ، بگیر دست منو
بلندشو بریم یاس پرپر
زخمای روی دست و پات ، واسه بابا عذابه ها
پاشو دست منو بگیر ، بریم از این خرابه ها
پاشو از خاک ای نازنین ، پاشو از روی این زمین
روی خاکا نَشین گلم ، پاشو رو دامنم بشین
بمیرم دخترم ، شکسته دندونات
ببینم ؛ چرا سوخته گیسوت
بمیرم دخترم ، چرا قَدّت خَمه
شکسته چرا دست و بازوت
چی شده ای عزیزکم ، نمیبینه چرا چشمات
انقدَر خونیه لبت ، شباهت داری به بابات
تاوله روی پات چرا؟ ، قهری بامن ، فدات چرا؟
چه بلایی اومد سرت؟ ، بگو سوخته موهات چرا؟
گلم گریه نکن ، نکن خون قلبم و
بخواب توی آغوش بابا
بیا و دردات و ، تموم حرفات و
بگو باز توی گوش بابا
قهر نکن دخترم باهام ، تو عزیز دل منی
سوخته موهات ولی هنوز ، دختر خوشگلِ منی
تویی تاج روی سرم ، تا ابد هستی دلبرم
من بابای تو هستم و ، هنوزم هستی دختر
✍بهمن عظیمی
.....
#زمزمه #شب_پنجم_محرم
#زمزمه_حضرت_عبدالله(ع)
رو خاک قتلگاست ، عموی بیکسم
عمویی که مثل بابامه
اگه تیکه تیکه ، بشم ای عمه جون
همین راه و میدم ادامه
احتیاجم داره الان ، شده تنها بذار برم
خنجر شمر رو حنجره ، تو رو زهرا بذار برم
میمیرم تو راه عمو ، تا بشم خونخواه عمو
جونِ ناقابلم میشه ، هِدْیه به پیشگاه عمو
با کلی آرزو ، رسیدم پیش تو
که باشم باتو یار و همراه
اگه زنده به گور ، بشم حتی عمو
نمیرم ازینجا به والله
من بدهکارِتم عمو ، گردنم داری آخه دِین
بابامم راضیه برات ، جون بدم ای عمو حسین
مثل قاسم میدم نشون ، پیشِت هستم تا پای جون
گردن ما حق داری تو ، پدری کردی واسمون
بمیرم واسه ی ، جراحات تنت
بمیرم که اینطور غریبی
تا وقتی زنده ام ، نمیذارم عمو
بشه نزدیکِت نانجیبی
توو گلوم بغض بی کسی ، رو لبم ذکر ربّنا
اومدم تا سپر بشم ، جلو شمشیر دشمنا
خارِ چشمای دشمنم ، مگه از تو دل میکَنَم
وقتشه تا ثابت کنم ، بچه شیر حسن منم
✍#بهمن_عظیمی
👇
.
#نوحه #دهه_محرم ۱۴۴۷
#امیرحسین_الفت ✍
صلا علیک یا ذبیح بالقفا
صلا علیک یا حسین و بالعرا
اخر شدی بر خاک گرم کربلا
وجه الثری
الله و اکبر
الله و اکبر
قران بخوان بر روی نی ای جان خواهر
جانم حسین جان
جانم حسین جان
جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان
...........
.
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
#زمینه محرم ۱۴۴۷
#اسارت
صلا علیک یا دّیح بالقفا
صلا علیک یا حسین و بالعرا
اخر. شدی بر خاک گرم کربلا
وجه الثری
الله و اکبر
الله و اکبر
قران بخوان بر روی نی ای جان خواهر
جانم حسین جان
جانم حسین جان
جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان
راس شریفت رفته روی نیزه ها
بر رمل صحرا پیکرت مانده رها
با دست بسته خواهرت را میبرند
از کربلا
هستم به سوی
کوفه روانه
بر ناقهء عریان به زور تازیانه
جانم حسین جان
جانم حسین جان
جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان.
ای گشته در مقتل قتیل العادیات
بزم عزایت شد به پا در کائنات
خون گریه کرده بر لبان تشنه ات
اب فرات
جان علی و
جان بتولی
اخر دراوردی سر از خرجین خولی
جانم حسین جان
جانم حسین جان
جانم حسین جانم حسین جانم حسبن جان
...........
نوحه محرم ۱۴۴۷
صلا علیک یا ذبیح بالقفا
#شب_اول_محرم
#حضرت_مسلم
سر گشته و آواره ء صحرا شدم
محصور تیغ و نیزه ء اعدا شدم
در کوچه های شهر کوفه بی کس و
تنها شدم
ای نور عینم
در شور و شینم
من اولین قربانی راه حسینم
جانم حسین جان
جانم حسین جان
جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان
_
بنما حذر از این سفر با خواهرت
جان رقیه و علی اصغرت
کوفه نشسته در کمین کشتن
آب اورت
با چشم گریان
با قلب سوزان
از نامه ای که داده ام هستم پشیمان
جانم حسین جان
جانم حسین جان
جانم حسین جانم حسین جانم حسین
___
#شب_دوم_محرم #ورودیه کاروان
در دشت ماتم خیمه ها برپا شده
اشفته حال زینب کبری شده
در قلب مادرها برای کودکان
غوغا شده
اه و واویلا
اه و واویلا
خیمه زده در کربلا فرزند زهرا
جانم حسین جان
جانم حسین جان
جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان
اینجا ببیند دختری داغ پدر
اینجا ببیند مادری داغ پسر
اینجا بگردد خواهری بر سر زنان
خونین جگر
اه و واویلا
اه و واویلا
بر زیر لب گوید حسین اعوذ و بالله
جانم حسین جان
جانم حسین جان
جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان
.............
#شب_سوم_محرم
#زمینه_حضرت_رقیه
ای جان من ای جان من ای جان من
ای میهمان کلبهء ویران من
خاکستر موی سرت افتاده بر
دامان من
محنت کشیدم
دیگر بریدم
بابا نمیبینی مگر موی سپیدم
بابا حسین جان
بابا حسین جان
بابا حسین بابا حسین بابا حسین جان
از هر کس و ناکس شنیدم حرف بد
شمر لعین با چکمه بی رحمانه زد
بازار کوفه از تمام کوفیان
خوردم لگد
قدم کمانی
رخ ارغوانی
با خود ببر من را اگر که میتوانی
بابا حسین جان
بابا حسین جان
بابا حسین بابا حسین بابا حسین جان
.......
#شب_چهارم_محرم
#طفلان_حضرت_زینب
این دسته گلها هدیه های خواهرت
نذر تو و نذر علی اصغرت
زینب نبیند اینچنین در بی کسی
چشم ترت
من زنده باشم
تنها شوی تو
محصور تیغ و نیزهء اعدا شوی تو
جانم حسبن جان
جانم حسین جان
جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان
#اصحاب #حضرت_حر
راه تو را در کربلا بستم حسین
شرمندهء طفلان تو هستم حسین
کردی بزرگی و گرفتی عاقبت
دستم حسین
ای شاه عالم
غرق ملالم
گو خواهرت زینب کند من را حلالم
جانم حسین جان
جانم حسین جان
جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان
........
امیرحسین الفت 👉
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله
عبداللهم عبداللهم عبداللهم
من اخرین قربانی ثاراللهم
در راه مولایم حسین ابن علی
سر می دهم
شام غم من
اخر سحر شد
در یاری خون خدا دستم سپر شد
جانم حسین جان
جانم حسین جان
جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان
مثل کبوتر از قفس گشتم رها
جانی که نذر تو شود دارد بها
اخر ادا شد نذر بابایم حسن
در کربلا
مثل همیشه
هستی پناهم
اغوش تو گشته عموجان قتلگاهم
جانم حسین جان
جانم حسین جان
جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان
.......
#شب_ششم_محرم #حضرت_قاسم
دارد عجب سروی به میدان میرود
ماه حسن از زیر قران میرود
از جسم نجمه روح و از جسم عمو
جان میرود
از خیمه اید
گلبانگ تکبیر
به به چه جنگی میکند با رقص شمشیر
جانم حسن جان
جانم حسن جلن
جانم حسن جانم حسن جانم حسن جان
شهزاده قاسم ای مرا دنیا و دین
شهزاده قاسم ای نگار مه جبین
بر روی مرکب انچنان سنگت زدند
خوردی زمین
ای سرو طوبی
افتادی از پا
شد پهلوی بشکسته ات مانند زهرا
اه و واویلا
اه و واویلا
واویلتا واویلتا اه و واویلا
......
.👇
@navaye_asheghaan
.
#واحد_حضرت_عبدالله(ع)
#شب_پنجم_محرم
#واحد
پریشونم از آه تو ، شلوغه قتلگاه تو
میخوام جای بابا امروز ، فداشم توی راه تو
آخه تو دین و دنیامی ، تمامه آرزوهامی
توو این دنیا ندارم غم ، یتیم نیستم تو بابامی
از دوری خستم ، عاشق و مستم ، بچه شیرِ تو ، عبدالله هستم
میکنم اِبراز ، عاشقی مو باز ، توو راهت میشم ، آخرین سرباز
عموحسینم عموحسینم
توو این غوغا توو این جنجال ، میام سَمتِت پریشون حال
تمومه زندگیمی تو ، چرا افتادی توو گودال
پر از حسرت پر از دردم ، چقد گریه برات کردم
به راه تو فدا میشم ، میام و برنمیگردم
وَصْله ی جونی ، درد و درمونی ، من نمیذارم ، تنها بمونی
تنها نیستی تو ، بین این میدون ، من طرفدارت ، هستم عموجون
عموحسینم عموحسینم
به عشق تو اسیرم من ، شدی زخمی بمیرم من
اگه حتی بشم بی سر ، ازین گودال نِمیرم من
میخوام این لحظه ی آخر ، توو آغوشت بشم پرپر
خودت رو قبر من بِنْویس ، فدای شاهِ بی لشکر
به آروزی ، خودم رسیدم ، مثل علمدار ، دستم و میدم
قربونیِ تو ، هستم عموجان ، حتی بابامم ، خوشحاله الان
عموحسینم عموحسینم
#بهمن_عظیمی ✍
👇
.
#زمزمه #زمینه
#گودال #قتلگاه
#شب_دهم_محرم
کمت کردن
با هم دیگه سنان و شمر و خولی درهمت کردن
میگن بعد سه روز داهاتیا تورو جمت کردن
کمت کردن
غریب بودی
تو قتلگاه زیر چکمه ی شمر نا نجیب بودی
بگو چرا که از آب فرات تو بی نصیب بودی
غریب بودی
این همه رفت و آمد تو مقتل نکنید
اگر میخواید بِبُرید معطل نکنید
حسین جانم ۵
__
چه خوشحالن
تموم پیرمردا با عصا راهی گودالن
همه تو فکر غارت النگوهای اطفالن
چه خوشحالن
لگد خوردی
تو دست و پا زدی و ضربه ی آخرو بد خوردی
تو گودال بلا هرچی که خوردی از حسد خوردی
لگد خوردی
ریختن سرت تو گودال برای پیرهنت
یکی شده حسین جان زیر و روی تنت
حسین جانم ۵
#سبک_کمت_کردن
#میثم_میرزایی
.............
.
#زمزمه #زمینه
#پنجم_صفر #شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#سبک_کمت_کردن
چه رویایی
برا تشییع جنازم آخرش اومدی بابایی
میشه یه بار دیگه برای من بخونی لالایی
چه رویایی
نبودی و...
یادم نمیره هیچ وقت دیگه بازار یهودی و
میبینی روی صورت من آثار کبودی و
نبودی و...
بردن عروسکامو عمو بو نبره
بسه دیگه، فقط کاش النگو نبره۲
حسین جانم ۵
--------------------------------------
نمی بخشم
اونی که نیمه شب دنبالم اومد و نمیبخشم
همون که تا میگفتم بابا، میزدو نمیبخشم
نمیبخشم
پرم سوخته
مثه محاسنت ببین که موهای سرم سوخته
گل سری که واسم خریدی با معجرم سوخته
پرم سوخته
حالا که اومدی ،نا مرتب اومدی
چشمام کم سوئه بابا چرا شب اومدی؟
حسین جانم ۵
#میثم_میرزایی✍
مشابه سبک زیر خوانده میشود
..............
.
#زمینه #زمزمه
شهادت #امام_حسن مجتبی علیه السلام
میاد اشکام
میخواستم تو رو خونه ببرم جونی نداشت پاهام
میگفتم که الان داد میزنم تا برسه بابام
میاد اشکام
دلم شد زار
میبینم خونِ پیشونی تو مونده روی دیوار
اگه چشات میبینه از روخاک گوشوارتو بردار
دلم شد زار
تا نیومده پاشو بگیر دست منو
کجا میری عزیزم میبینی حسنو؟؟؟
بند ۲
چشام تر بود
تو کوچه گفتم ای کاش که قدم یه کم بلند تر بود
دیدم که زیر پای وحشیا چادر مادر بود
چشام تر بود
شدم پرپر
تو رو یه جوری زد که افتادی روی زمین با سر
دیدم که صورتت سیاه تر از چادرته ، مادر
شدم پرپر
یک مرد نبود تو کوچه بگه این یه زنه
گوشواره با یه سیلی نباید بشکنه
حسن جانم ۵
#میثم_میرزایی✍
#سبک_کمت_کردن
#هفتم_صفر #شهادت_امام_حسن
#بیست_و_هشت_صفر
#بیست_و_هشتم_صفر
...............
.
#زمزمه
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله ابن الحسن علیه السلام
محن داره
میخوام همه ببینن که چه لشکری حسن داره
باید سریع برم تا که عمو جون به بدن داره
محن داره
چه بلوا شد
یه چشم به هم زدن تو قتلگاه چهل نفر جا شد
ببین دست منم حالا دیگه شبیه سقا شد
چه بلوا شد
عمه چجوری چادر بذاره رو تنت
دیدم که نیزه هارو شکستن تو تنت۲
حسین جانم۵
______
دم آخر
دیدم چجوری توی قتلگاهت افتادی با سر
نشست رو سینه ات و یکی میگفت ای غریب مادر
دم آخر
جسارت شد
تو رو غ یب گیر آوردن و پیکر تو غارت شد
ازین معرکه سهم خواهرت فقط اسارت شد
جسارت شد
موهای تو رو از پشت اومد دس بگیره
میگم عمه سرت رو بیاد پس بگیره
حسین جانم ۵
............
#زمزمه
#شب_نهم_محرم
#حضرت_عباس #دهه_محرم
غمت سخته
برام دیدن فرقِ پره خون و درهمت سخته
تک و تنها تورو به خیمه ها بیارمت، سخته
غمت سخته
ای امیدم
پاشو بریم حرم که جواب رباب و من میدم
تا افتادی، برا غارت گوشواره ها ترسیدم
ای امیدم
روی خاک بیابون نشسته قمرم
پاشو ببین داداش جون شکسته کمرم
حسین جانم ۵
چه غم باره
که بی عمو شدن سیلی شمر و حرمله داره
النگوهارو میبرن حالا این اولِ کاره
چه غم باره
زمین خوردم
تا مشکت و دیدم برا رباب هزار دفه مُردم
پاشو بازم علم بگیر ببین دستاتو آوردم
زمین خوردم
داره به اشک چشمام میخنده حرمله
رو نیزه ها سرت رو میبنده حرمله
حسین جانم ۵
#میثم_میرزایی ✍
..........
زمزمه زمینه
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
قدم خم شد
عصای پیریمو ببین که با چه زحمتی جمع شد
من هربار که شمردمت یه تیکه از تنت کم شد
قدم خم شد
برو باشه
گمون نمیکنم این همه اکبر تو عبا جاشه
میام کنار هم بچینمت دوباره میپاشه
برو باشه
حالا چطور بیارم به خیمه تنتو
دیدم از روی مرکب زمین ریختنتو
حسین جانم۵
___
علی جانم
مثه برگ خزون ریخته توی دشتی علی جانم
با پا رفتی ولی تو عبا برگشتی علی جانم
علی جانم
شدی پرپر
چکار کنم با یک عبا و با صد تا علی اکبر؟
علی اکبر من بودی شدی چندتا علی اصغر
شدی پرپر
جمع کردن تو از خاک شده دردسرم
عمه منو میاره تورو اهل حرم
حسین جانم
............
.👇
@navaye_asheghaan
.
#امام_حسین علیهالسلام
#نوحه
#سبک_السلام_اى_روح_ايمان
■سربند■
السلام اى روح ايمان
ما رعیّت زاده هستیم و تو سلطان
انت مصباح الهدی ای خوب خوبان
یابنزهرا یابنحیدر اى حسين جان
ای حسین جان
تکیهگاهم پادشاهم
دادهایی عمری در این روضه پناهم
ای حسین جان
تو سلیمان من چو مورم
پیرو راه تو تا صبح ظهورم
مولاناحسینجان
●بند۱
السلام اى شاه شاهان
ذات حق در عرش خود بهر تو گريان
من فداى پيكرت اى شاه عريان
بر لب آب السلام اى شاه عطشان
اى حسين جان
شاه مظلوم شاه تشنه
عاقبت تنها شدى در زير دشنه
اى حسين جان
بر سر تو گشته جنجال
من بميرم از غمت در قعر گودال
●بند۲
السلام اى پور زهرا
پيكرت صد پاره شد در دشت و صحرا
شد خميده از اَلم آن قد رعنا
بىپناه و بىسپاهى بعد سقا
اى برادر
اهل كوفه بس پليدند
جسم پاكت را چنان گرگی دريدند
اى برادر
بعد تو واى از اسارت
بعد تو بر دخترانت شد جسارت
#مرتضی_حضرتی ✍
.........
#هفتم_صفر
#شهادت_امام_حسن
#امام_حسن علیهالسلام
#نوحه
سبک السلام ای روح ایمان
●بند۱
قبلهی اهل یقینی
نائب بر حق میرمومنینی
تو کریم اهل بیت مرسلینی
فخر سادات و معزالمومنینی
ای حسن جان
قبلهگاه و روح و جانم
صاحب قلب من و کهف امانم
ای حسن جان
از سر لطف کن عنایت
کرده عشقت بر محبانت سرایت
ای جانم حسن جان
●بند۲
ای شهید زهر کینه
عالم از داغ دلِ خونت حزینه
در عزایت میزند زهرا به سینه
قتلگاهت کوچهی تنگ مدینه
ای حسن جان
داغ و غصه حاصلت شد
خاطرات قتل مادر قاتلت شد
ای حسن جان
شد کفن بهر تو گریان
تا که جسم اطهرت شد تیرباران
واویلا حسن جان
#مرتضی_حضرتی ✍
.............
.
#طفلان_حضرت_زینب
#شب_چهارم_محرم
#ابناءالزینب سلاماللهعلیها
#نوحه #محرم۱۴۰۴ #شبچهارم
■سربند■
السلام اى روح ايمان
ما رعیّت زاده هستیم و تو سلطان
انت مصباح الهدی ای خوب خوبان
یابنزهرا یابنحیدر اى حسين جان
ای حسین جان
تکیهگاهم پادشاهم
دادهایی عمری در این روضه پناهم
ای حسین جان
تو سلیمان من چو مورم
پیرو راه تو تا صبح ظهورم
مولاناحسینجان
●بند۱
اى چراغِ راه زينب
در شب تيره تو هستى ماه زينب
اى يگانه دلبر دلخواهِ زينب
من عزيزت هستم و تو شاه زينب
اى برادر
اين پسرها نذر راهت
ما همه قربانيان روى ماهت
اى برادر
بعد اكبر آهِ حسرت
فكر و ذكر اين پسرها شد شهادت
●بند۲
اى عزيزم سايهى سر
در ره تو جان به كف ابناى جعفر
در ید دشمن پر از شمشير و خنجر
در دل ميدان شده غوغاى محشر
اى برادر
بين ميدان نيزه و تير
سهم جسم پاکِ هر دو فوجِ شمشير
اى برادر
در ره تو نيزه خوردند
بر روى زانوى تو جان را سپردند
#مرتضی_حضرتی ✍
..........
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله
■سربند■
السلام اى روح ايمان
ما رعیّت زاده هستیم و تو سلطان
انت مصباح الهدی ای خوب خوبان
یابنزهرا یابنحیدر اى حسين جان
ای حسین جان
تکیهگاهم پادشاهم
دادهایی عمری در این روضه پناهم
ای حسین جان
تو سلیمان من چو مورم
پیرو راه تو تا صبح ظهورم
مولاناحسینجان
●بند۱
بهر عمه تن عصا شد
عاقبت دستم ز دستانش رها شد
روى جسم تو عمو دستم جدا شد
عاقبت پور حسن بر تو فدا شد
اى عمو جان
در ره تو جانفدايم
نذرى بيت حسن در كربلايم
اى عمو جان
اين جماعت ديده بستند
استخوانهاى تن من را شكستند
●بند۲
در كنارت رفتم از حال
واى من از ماجراى قعر گودال
پيكر پاک تو و من گشته پامال
جان به اين ره دادم و دل گشته خوشحال
اى عمو جان
آتش غم شعله ور شد
لشكر كوفه به سويم حمله ور شد
اى عمو جان
زير سم مركبى تو
تو عزيز عالمين و زينبى تو
#مرتضی_حضرتی ✍
.............
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم
■سربند■
السلام اى روح ايمان
ما رعیّت زاده هستیم و تو سلطان
انت مصباح الهدی ای خوب خوبان
یابنزهرا یابنحیدر اى حسين جان
ای حسین جان
تکیهگاهم پادشاهم
دادهایی عمری در این روضه پناهم
ای حسین جان
تو سلیمان من چو مورم
پیرو راه تو تا صبح ظهورم
مولاناحسینجان
●بند۱ *
بر سر ما سايهى تو
حضرت اكبر بُود همپايهى تو
در دل اهل شميران آيهى تو
شكر حق كه ما شديم همسايهى تو
شاه شاهان
قاسم بن المجتبايى
تو عزيزى و عريس كربلايى
شاه شاهان
همچو بابا شاخ شمشاد
جان ما قربان تو اى تازه داماد
●بند۲
قاسمت ضربالمثل شد
طعمهى نامردمِ قوم دغل شد
در ضريح پيكرم پر از عسل شد
عاقبت جسمم به دستانت بغل شد
اى عمو جان
مادرم در خيمه در تب
پيكرم ماند عاقبت در زير مركب
اى عمو جان
شهد عشقت را چشيدم
در ره تو مثل سقا قد كشيدم
#مرتضی_حضرتی
...........
.👇👇
@navaye_asheghaan