در شب میلاد تو حال و هوایم دیدنی ست
ذکر مادر مادر و شور و نوایم دیدنی است
دوستم داری که دعوت کردی ام در این حرم
پس تماشا کن ببین عشق و صفایم دیدنیست
(مادر سادات قربانت شوم راهم بده)
(خواهشاً مقدور شد جایی به درگاهم بده)
شاد و خوشحالم به دنیا آمدی بانوی نور
گرچه در غربت چه زیبا آمدی بانوی نور
دامن پاک خدیجه خوش ثمر بخشیده است
مادر خلقت چو دریا آمدی بانوی نور
(حضرت مادر به این دنیا کمی محتاط باش )
(مهربانی کن به خاکیها دمی محتاط باش )
ای پناه بچههای مانده در راه جهان
مادر اهل زمین ای مادر افلاکیان
دادن عیدی بود مرسوم پس عیدی بده
نوکر خود را به فرزندی این درگه بخوان
(مادر سادات در پایت مسلمان میشوم)
(از عنایاتت همیشه غرق احسان میشوم )
لیله القدر خدا، قدری بده بر نوکرت
از درت هرگز نران هستم همین دور و برت
سخت دلتنگی سراغم آمده رزقی بده
دعوتم بنما مدینه تا بیایم محضرت
(مادر سادات خوشحالم کن ای اصل الکرم)
(کربلایم را بده هستم خمار یک حرم)
#محسن_راحت_حق
#شعر_ولادت_حضرت_زهرا_س
@navaye_asheghaan
رو کرد خدا قدرت پنهانی خود را
تا خلق کند حوری انسانی خود را
ابلیس بهشتی بشود گر بگذارد
بر خاک قدم های تو پیشانی خود را
هفتاد یهودی نه، که سلمان و ابوذر
مدیون تو هستند مسلمانی خود را
در بند غمت هر که اسیر است عزیز است
آزاد مکن یوسف زندانی خود را
چون مور اگر ریزه خور خوان تو باشیم
یک روز ببینیم سلیمانی خود را
ترسی ز اجل نیست به این شرط که باشیم
در روضه تو لحظه پایانی خود را
محشر همه فاطمیون چشم به راهند
از یاد مبر این همه قربانی خود را
#شعر_ولادت_حضرت_زهرا_س
#علی_ذوالقدر
@navaye_asheghaan
خدا در شعر خود مضمون والای جدید آورد
برای ظلمتِ اشعار ما شعری سپید آورد
برای مشکلات سخت خلقِ خود کِلید آورد
خدا از نورِ خود زهرایِ خلقت را پدید آورد
نمیفهمد پیمبر را و حیدر را کسی، بی او
نخواهد داد رونق شور محشر را کسی، بی او
بنای خلقت از نور وجود حضرت زهراست
ملک از عرش خیره بر سجود حضرت زهراست
علی مرتضی بود و نبود حضرت زهراست
"فِداکَ یاعَلی" اوج سرود حضرت زهراست
علی مردی که زهرا جان سپر کرده برا او
تمام عشق را آسیمه سر کرده برای او
زنی که بر کلامش واژهها تعظیم میکردند
کتاب واژه را با فضل او تنظیم میکردند
ملائک خویش را بر درگهش تسلیم میکردند
طریق عشق را با شیوهاش ترسیم میکردند
هنوز از نام زهرا واژهها الهام میگیرند
تمام شاعران از حرف حرفش وام میگیرند
زنی "حَوراءُالاِنسیّه" زنی "راضیّه، مرضیّه"
و ذکرش آسمان روح را دادهست تزکیّه
زنی که برده از ختم رسولان حِلم، ارثیّه
حماسه خوانده درحالی که میخواندهست مرثیّه
فدک را پس گرفت، اما شرافت را به کَس نفروخت
زنی که حب حیدر را به مشتی خاروخس نفروخت
دو عالم با کمند نور زهرا در تصاحب بود
زنی که آسمان حیرت و کوه تعصّب بود
زنی که واژهی غیرت از او غرق تعجّب بود
بیانش با تمام عِلم سرگرم تخاطب بود
زنی که علم را تسخیر معلومات خود کرده ست_
_ علی را شاه بیت نغز منظومات خود کردهست
زنی که الگوی حجب و حیا و عفت پاکیست
زنی که رشک عرش و افتخار شاه افلاکیست
زنی که در کلامش تیغِ فتح و شور و بیباکیست
اگرچه چادرش از ماجرای کوچهها خاکیست
یهودی را مسلمان کرده نور چادر زهرا
فلک را نور باران کرده نور چادر زهرا
بنازم مادری که حُسن او را در حَسن دیدند
حسن را نور چشمان رسول موءتمن دیدند
حسن آنکه کرامتهای او را مرد و زن دیدند
شجاعتهای او را وقت جنگِ تن به تن دیدند
به قلب فتنه زد مانند مادر، فتنه رسوا شد
به چرخ تیغ تیزش خیمهی اسلام احیا شد
بنازم مادری که "اَشبهُالنّاسَش" حُسیناش بود
حسین آنکه پیمبر را ضیاء و نورِ عیناش بود
حسیناش، آنکه خلق از روز اول زیر دِینش بود
به جز کار خدایی، کار دنیا در "یَدِین"اش بود
هر آنچه مادرسادات دارد این پسر دارد
فقط زهرا از احوالات فرزندش خبر دارد
بنازم مادری که از وجودش دختری آورد_
_که در شام بلا از علم و حلمش محشری آورد
برای معنی صبر و صلابت مظهری آورد
حَسن را و حسینش را به واقع مادری آورد
برادرهای خود را مادری کردهاست زینِ اَب
پدر را مادرانه دختری کردهاست زینِ اَب
بنازم محسناش را ، سِتر سادات جهان بوده
عیان نتوان نمودن ، آنچه در سِتر بیان بوده
همان که پشت دَر گفتند در مقتل، همان بوده
که بعد از قتل محسن قد مادر هم کمان بوده
برای بار سوم خوان مولا را پسر آورد
بمیرم اینکه با آن وضعیت در پشت در آورد
#شعر_ولادت_حضرت_زهرا_س
#ایمان_کریمی
@navaye_asheghaan