eitaa logo
کانال نوای عاشقان
23.3هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
602 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات مدیر کانال نوای عاشقان کربلایی هادی صالحی @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. روزگاران همه را در شب یلدا ماندیم در تب حسرت و در تاب تمنّا ماندیم تا شنیدیم تویی منجی و خواهی آمد به مناجات نشستیم و به نجوا ماندیم بر سر جادّه، سجّاده‌ی صبر افکندیم چشم بر کعبه‌ی موعود به صحرا ماندیم با دعا بر تو همه روزه نمازی داریم روی بر قبله‌ی رویت به مصلّا ماندیم «رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد ما به قربان تو رفتیم و همان جا ماندیم» تو همانی که همه نور و حضوریّ و ظهور ما همانیم که در غیبت کبری ماندیم عجب این نیست شکیبایی‌مان را ببرد عجب این است به هجر تو شکیبا ماندیم در فراق تو دریغا! که غزل کم گفتیم وَ اگر هم که سرودیم، در آن وا ماندیم واژه‌ها در صف توصیف شما مانده و ما آه! از قافله‌ی قافیه‌ها جا ماندیم ▫️بيت تضمین شده از ، شاگرد است. (برای امر فرج، صلوات) .
. غزلی زیبا از صائب تبریزی در احوالات پیری بر من از پيري سراي عاريت زندان شده است زندگي دشوار و ترک زندگي آسان شده است خواب من بيداري و بيداريم گشته است خواب منقلب اوضاع من از گردش دوران شده است دل ضعيف و مغز پوچ و خلق تنگ و فهم کند اشتها کم، حرص افزون، معده نافرمان شده است چشم کند و گوش سنگين، دست لرزان، پاي سست جاي دندان جانشين گوهر دندان شده است مي رود آب از دهان و چشم من بي اختيار کشتي بي لنگرم بازيچه طوفان شده است رعشه برده است از کفم بيرون عنان اختيار زين تزلزل، خانه معمور تن ويران شده است عمر گرديده است از قد دو تا پا در رکاب زندگي زين اسب چوگاني سبک جولان شده است هر رگي در پيکر زار من از موي سفيد چون چراغ صبحدم بر زندگي لرزان شده است قامتم گشته است از بار گنه خم چون کمان آه چون تير خدنگ از سينه ام پران شده است کرده دلسرد از حياتم برگريزان حواس زين خزان بي مروت گلشنم ويران شده است در کهنسالي مرا کرده است صيد خويش حرص جسم من در زندگاني طعمه موران شده است گوي سر در فکر رفتن نيست از ميدان خاک قامت خم گشته ام هر چند چون چوگان شده است رفته جز ياد جواني هر چه هست از خاطرم طاق نسيان قامتم هر چند از دوران شده است ريشه طول امل هر روز مي گردد زياد از خزان هر چند نخل قامتم لرزان شده است چون کنم کفران نعمت، کز گراني هاي گوش عالم پر شور بر من شهر خاموشان شده است صبح محشر نيست گر موي سفيد من، چرا صائب اوراق حواسم نامه پران شده است؟ ✍ ‌...........................................................
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ سینه‌ای چاک نکردیـم درین فصل بهار صبحی ادراک نکردیـم درین فصل بهار گریه‌ای ازسرمستی به تهیدستی خویش چون رگ تاک نکردیم درین فصل بهار ابر چون پنبهٔ افـشرده شد از گریه و ما مژه‌ای پاک نکـــــــردیم دریـن فصل بهار جگر سنگ به جوش آمد وما سنگدلان دیده نمناک نکـــــردیم درین فصل بهار لاله شد پاک فروش از عرق شبنم وما عرقی پاک نکــــــردیم دریـــن فصل بهار غنچه از پوست برون آمد و ما بیدردان جامه‌ای چاک نکردیم درین فصل بهار با دو صد خرمن امید، ز غفلت صـائب تخم در خاک نکردیم درین فصـل بهار ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ @navaye_asheghaan
یوسفِ ما ز تهی دستی خلق آگاه است به چه امّید به بازار رسانَد خود را ؟ @navaye_asheghaan
آنچنان کز رفتن گـــــل خــار می‌مــاند به جـــــا از جوانی حسـرت بسیـــــــار می‌ماند به جــــا آه افسوس و سرشک گرم و داغ حسرت است آنچه از عمـــــر سبک‌رفتــــــار می‌ماند به جــــا کامجـــویی غیــــــر ناکامی ندارد حاصــــــــــلی در کف گلچین ز گلشن، خـــار می‌ماند به جـــا جســــــم خاکی مانع عمر سبک‌رفتار نیــست پیش این سیـــلاب، کی دیوار می‌ماند به جــا؟ هیچ کار از سعی ما چون کوهکن صورت نبست وقــــــت آن کس خوش کزو آثار می‌مـاند به جـــا زنگ افسوســــی به دســت خواجه هنگام رحیل از شـــــمار درهم و دینــــار می‌مـــاند به جــــــــا نیســــــت از کــــــردار ما بی‌حـــاصلان را بهره‌ای چون قلـــم از مــــا همین گفتــــار می‌ماند به جا عیش شیرین را بود در چاشنی صد چشم شور برگ صائب بیشــــتر از بار می‌مانـــــــد به جــــــا ✍️ @navaye_asheghaan
افسوس که ايام شريف رمضان رفت سی عيد به يک مرتبه از دست جهان رفت افسوس که سی پاره ی اين ماه مبارک از دست به يکبار چو اوراق خزان رفت ماه رمضان حافظ اين گله بُد از گرگ فرياد که زود از سر اين گله شبان رفت شد زير و زبر چون صف مژگان، صف طاعت شيرازه ی جمعيت بيداردلان رفت بی قدری ما چون نشود فاش به عالم؟ ماهی که شب قدر در او بود نهان، رفت برخاست تميز از بشر و ساير حيوان آن روز که اين ماه مبارک ز ميان رفت تا آتش جوع رمضان چهره برافروخت از نامه ی اعمال، سياهی چو دخان رفت با قامت چون تير در اين معرکه آمد از بار گنه با قد مانند کمان رفت برداشت ز دوش همه کس بار گنه را چون باد، سبک آمد و چون کوه، گران رفت چون اشک غيوران به سراپرده ی مژگان دير آمد و زود از نظر آن جان جهان رفت از رفتن يوسف نرود بر دل يعقوب آن ها که به صائب ز وداع رمضان رفت @nohe_sonnati