.
👤ضحاک بن عبدالله مشرقی؛ مردی که تنهایی #امام_حسین_علیه_السلام را دید، ولی پای ماندن نداشت!
#عبرتهای_عاشورایی
✅طبری می نویسد :
ضحاک بن عبدالله مشرقی به همراه مالک بن نضر ارحبی، در میانه راهِ کاروان امام حسین(ع) به سوی کوفه، با ایشان ملاقات کردند.
امام حسین(ع) آن دو نفر را به یاری خود دعوت کرد، وقتی آنان عذر خواستند!
امام حسین(ع) فرمود :
📋«فَمَا يَمْنَعُكُمَا مِن نُصرَتِی؟»
♦️چه چیز مانع یاری شما می شود؟
مالک بن نضر گفت :
📋«عَلَيَّ دَيْنٌ و لِى عِيَالٌ»
♦️من بدهی و نانخور دارم.
اما ضحاک دعوت امام حسین(ع) را مشروط قبول کرد و گفت :
📋«إِنَّ عَلَيَّ دَيْنَاً وَ إِنَّ لِى لَعِيَالاً وَلكِنَّكَ إِنْ جَعَلْتَنِي فِي حِلٍّ مِن الاِنصِرَافِ إِذَا لَمْ أَجِدْ مُقَاتِلاً قَاتَلتُ عَنكَ مَا كَانَ لَكَ نَافِعَاً وَ عَنكَ دَافِعَاً»
♦️من هم فردی عیال وارم و به مردم مقروض هستم؛ اما اگر به من اجازه دهی، هنگامی که هیچ جنگجویی در کنارت نیافتم، بازگردم و فقط تا آنجا برایت بجنگم که برایت سودمند باشد و بتوانم از تو دفاع کنم!
امام حسین(ع) نیز پذیرفت.(۱)
گذشت تا اینکه روز عاشورا فرا رسید.
ضحاک خود می گوید :
وقتی دیدم یاران امام حسین(ع) کشته شدهاند و نوبت به ایشان و خاندانش رسیده و با او به جز سوید بن عمرو خثعمی و بشیر بن عمرو حضرمی باقی نماندهاند، خدمت حضرت ابا عبدالله(ع) رسیدم و گفتم :
📋«يَابنَ رَسُولِ اللهِ(ص)! قَد عَلِمتَ إِنِّي قُلتُ؟ أَنِّي أُقَاتِلُ عَنكَ مَا رَأيتُ مُقَاتِلاً فَإِذَا لَم أَرِ مُقَاتِلاََ فَأَنَا فِي حِلٍّ مِن الاِنصِرَافِ؟»
♦️ای پسر رسول خدا(ص)! به خاطر دارید که بین من و شما چه شرطی بود؟
قرار بود هنگامی که هیچ جنگجویی در کنارت نیافتم، بازگردم و اکنون نیز جنگجویی در اطرافت نمی بینم تا بجنگم و الان من تکلیفی در قبال شما ندارم.
امام حسین(ع) فرمود :
📋«صَدَّقتَ! فَأَنتَ فِي حِلٍّ! وَ كَيفَ لَكَ بِالنَّجَاةِ إِن قَدَّرتَ عَلَيهِ؟»
♦️آری! من بیعت خود را از تو برداشتم ولی تو چگونه میتوانی از بین سپاه دشمن فرار کنی؟
ضحاک گفت :
📋«فَأَقبَلتُ فِي فَرَسِي وَ كُنتُ قَد تَرَكتُهُ فِي خِبَاءِِ حَيثُ رَأَيتُ خَيلَ أَصحَابِنَا تُعقَرُ»
♦️با اسبم می گریزم! اسبم را وقتی دیدم یاران و اصحاب پِی می کنند، در خیمهای پنهان کردهام و به همین جهت بود که پیاده میجنگیدم.
سپس ضحاک بن عبدالله سوار بر اسب شد و از صحنه نبرد گریخت.
۱۵ نفر از اصحاب عمر بن سعد به تعقیبش پرداختند، تا اینکه ضحاک به دهکدهای نزدیک ساحل فرات رسید و به آنجا پناه برد و از کشته شدن رهایی یافت.(۲)
📚منابع :
۱)تاریخ طبری، ج۴، ص۳۱۷
۲)الکامل ابن أثير، ج۴، ص۷۳
.