|⇦• ذکر توسل و روضۀ جانسوز ویژۀ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن #عسکری علیه السلام به نفس سید رضا نریمانی •✾•
@emame3vom
•┄┅═══••↭••═══┅┄•
ما بین بچه های فاطمه فرق نیست که
ترس یزیدیان همه "اصلِ ولایت" است
بر خاک می کِشند تو را این حرامیان
این بی حیا شدن همه اش از لجاجت است
*یا امام حسنِ عسکری! قربونت برم آقا! اصلاً انگار هر کی اسمش حسنِ همینطورِ،اصلاً انگار هر کی اسمش حسنِ باید غریب باشه،اصلاً انگار هر کی اسمش حسنِ می زننش...این یه بیت رو سادات منو بخشن...آقا!...*
سیلی که میزنند به دیوار میخوری
محکم لگد زدن به تو از روی نفرت است
*این بیت رو ببینم یادِ کجا می اُفتی...*
بس کن نزن، زمین و زمان میخورد به هم
نفرین کند که لرزه به ارکانِ خلقت است
رحمت بس است، رو کن از آن هیبت خودت
نه…، صبر در قبیلۀ حیدر وراثت است
*اصلاً انگار تو این قبیله باید صبر کنند،زن رو می زنن باید همسر صبر کنه،یا امام حسن!آقا!...*
ذکر لبم شده همه شب "یابن العسکری"
میآید آنکه در پَسِ اسرارِ غیبت است
از یُمن توست "سامره" شد "سُرِّ مَن رَءآه"
سرداب سامرای تو "بابُ الاِجابت" است
انگار غربت تو به پایان نمیرسد
سوغات سامرای تو تربت نه، غربت است
شاعر : #محمد_کاظمی_نیا
*هر جایی رفتی مراسم ترحیم،صاحب عزا دَمِ در می ایسته،خوش آمدی میگه،امشب صاحب عزا ، خودِ امام زمانِ،دَمِ در ایستاده،خوش آمد میگه،آی عزادارای پدرم! خوش اومدید...ما امشب اومدیم خودمون رو بهت نشون بدیم،ما هم اومدیدم آقا! اما تو رو ندیدیم یوسفِ فاطمه!...
صدا زد خادمشُ ظرف آبی براش بیاره،میگه:ظرف آب رو برداشت آورد،داد دستِ امام حسن،اینقدر این آقا ضعیف شده،دست ها میلرزه،بدن داره میلرزه، ظرف آب رو که به دست امام حسن داد،اینقدر که دست ها میلرزید، ظرف آب رها شد، ریخت رو زمین،صدا زد:آی خادم!برو پسرم مهدی رو خبر کن،مهدیم بیاد... اینجا امام حسن پسرش مهدی رو صدا زد، یه مادری هم من میشناسم،پسرش مهدی رو صدا زد،ما بینِ در و دیوار قرار گرفت،صدا زد: مهدی جان! بیا... کمکِ مادرت کن ...
اومد امام زمانِ من و تو... کنار پدرش، ظرف آبی رو برداشت،با دستای مبارکِ خودش نزدیکِ دهان امام حسن...اینقدر امام حسن ضعیف شده،دندان ها بهم میخوره،میلرزه،ظرف رو آورد جلو... میگه:امام حسن شروع کرد گریه کردن،صدا زد: بابا! چرا گریه می کنید؟گفت:برا تو گریه میکنم،خیلی غریبی،بعد از من بیابون گرد میشی...بعد از من خیلی بی کس میشی...
من میگم:شاید ظرف آب رو جلو امام حسن آوردن،یاد لب های خشک حسین هم افتاده باشه،یاد اون لحظه ای که راوی میگه:دیدم لب های حسین داره بهم میخوره...از لب ها داره خون جاری میشه...لبها خشکیده است...ظرفِ آب رو برداشتم برا حسین آب ببرم،تا اومدم تویِ گودال دیدم اون نانجیب داره بالا میاد،ظرفِ آب رو ازم گرفت،برای کی داری آب می بری؟ گفتم:مگه نمی بینی حسینِ فاطمه تشنه است؟ گفت:نمیخواد آب ببری،الان خودم سیرابش کردم...اما دیدم بدنش داره میلرزه،چرا بدنت داره میلرزه؟ صدا زد:آخه اون لحظه ای که نشستم رو سینۀ حسین،دیدم یه صدایی داره میاد،یکی هی داره میگه: "بُنیَّ!..." پسرم...حسین...
بهترین کفن ها رو برای امام حسن عسکری آوردن...جعفرِ کذاب اومد به این بدن نماز بخونه،دیدن از دور یه بچۀ چهار ساله ای داره میاد جلو...برید کنار من باید بر این بدن نماز بخونم ...اومد جلو...ایستاد جلو،نمازِ مَیِّت رو خوند ...امامِ،باید امام رو امام خاک کنه،بدن امام حسن عسکری رو داخل قبر گذاشت...
کربلا هم امام سجاد بابا رو داخلِ قبر گذاشت...میگه:دیدم داخلِ قبرِ، اما از قبر بیرون نمیآد...سر به این بدن گذاشته داره های های گریه میکنه...یا امام سجاد! چرا از قبر بالا نمی آیید؟ صدا زد: آخه هر میتی رو که خاک میکنن،طرفِ راستِ صورتش رو روی خاک میذارن،اما من هر چی نگاه میکنم،بابام سر به بدن نداره... ای حسین...
#سید_رضا_نریمانی
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
واحد؛ زینبیه.mp3
3.67M
#واحد #رحلت_دختر #امام_علی
#حضرت_زینب علیهاالسلام
🔹زینبیه🔹
هوای ابریِ دلم، وا نمیشه بدون اشک
دلم با اشک روضهها، آروم میگیره
چشمامو رو هم میذارم، یادم میاد غربت شام
تو قفس غصه هنوز دلم اسیره
همسفر سلسلهها، تو هر قدم دلم شکست
چشمای من مثل لبای خشک تو به خون نشست
هر جایی که قاری شدی، دلنگران شدم برات
آخه با سنگ کینهها، به رنگ خون میشد صدات
«حسین من، حسین من»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شکر خدا که بال اشک، دلم رو آسمونی کرد
خودم رو واسه نوکری، بازم رسوندم
از مدینه تا کربلا، از کربلا تا شام غم
دنبال قافله دلم رو میکشوندم
امون از اون خرابه و غصههای شام خراب
آیۀ نور کجا و شام ظلمت و بزم شراب
تو عالم از صدای تو، کربوبلا بهپا شده
تو شام ظلم اموی، زینبیه بنا شده
«عقیلة العرب مدد»
شاعر: #محمد_کاظمی_نیا
@emame3vom
.
واحد؛ امید نجات.mp3
1.87M
#امام_صادق_علیهالسلام
#واحد
🔹شیعۀ جعفری🔹
میخوام آبروی تو باشم دیگه
زلال مثل بارون چشمام بشم
خوشم اسممه شیعۀ جعفری
میخوام زینت اسم آقام بشم
میخوام تو عمل یار تو باشم
تا زندهم گرفتار تو باشم
اجازه بده، منِ روسیاه
فُضَیل بن یَسار تو باشم
گرفتم سراغت رو از هر روایت آقا
از احسان و لطف تو داره حکایت آقا
بذار که بمونم تو سایهت آقا
«الهی نگیری از این بنده شاگردیو
که باشم، برا تو، حکیم و بروجردی و...»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میخوام پای عهدم بمونم دیگه
همون عاشق خوب سابق بشم
تو آقای من، جعفر صادقی
میخوام مثل تو دیگه صادق بشم
با تو عشق واسه دلها مفهومه
با عشقت دل آدم آرومه
تو دنیا با تو، عجینه دلم
مسیر بهشت اینجا معلومه
ما دوختیم به راه و مرام تو چشمامونو
میسازیم به سبک تو تصویر دنیامونو
به دنیا نمیدیم ما آقامونو
«الهی که باشیم ما هم لایق نوکری
برای تو زینت باشیم تا دم آخری»
شاعر: #محمد_کاظمی_نیا
نغمهپرداز: #محمدرضا_رضایی
#قرآن را بخوانیم و عمل کنیم
زمینه؛ قافله نور.mp3
1.5M
#شهیدان_کربلا
#حر_ریاحی علیهالسلام
#زمینه
🔹حرِّ شهید🔹
درسته که دیر اومدم، دست خالیمو بگیر
نمیشه برا توبه دیر، منم و شرمندگی
درسته که دیر اومدی، اومدی، خوش اومدی
دیگه نزن حرف از بدی، تویی و این بندگی
الله اکبر، به توبۀ حرّ دلاور
الله اکبر، به کرم مولای لشکر
آقا، دوری از تو یعنی قفس
بی تو عمرم میشه عَبَس
یه گوشه چشمت ما رو بس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صدای «اِنَی اَنا الحُرّ»، نبض میدونو گرفت
از همه امونو گرفت، اومده حرّ حسین
صدای «قد کُنتَ حُرّا»، میرسه از خیمهها
با تنی به خون آشنا، اومده حرّ حسین
الله اکبر، قوت بازوی سپاهی
الله اکبر، به حر شهید ریاحی
حسین، ابا الاحرار عالمی
تو که شور محرمی
نداریم با عشقت غمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همیشه دارم آرزو، لیتنا کنا معک
میزنه به زخمم نمک، فکر مردن تو گناه
ایشاالله که میشم یه روز، جزو انصار الحسین
شبیه زهیر بن قین، میشه کعبهم قتلگاه
الله اکبر، به خروش آزادگیها
الله اکبر، به شکوه دلدادگیها
دلم، توی کربلا شد مقیم
که تویی مولای کریم
میدونم آخر میخریم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«السابقون السابقون»، میدرخشه رو لبا
محشریه تو کربلا، میون این عاشقا
«دینی علی دین حسین» ذکر لبهای همه
برا پسر فاطمه، ببینید میشن فدا
الله اکبر، هر کجای این سرزمینید
الله اکبر، معجزۀ عشقو ببینید
همه، تشنۀ این جام بلا
«لا اَری الموتِ» رو لبا
وَ ما اَدراک کربلا
شاعر: #محمد_کاظمی_نیا
.
#شهدا
شیعه سرش فدای سر حیدر است و بس
سرمایهی جوانِ حسینی سر است و بس
نسل جوان مرید علی اکبر است و بس
این مکتب جنون "حججیپرور" است و بس
در مکتب امام سرافراز عاشقان
فهمیده است راز جنون را "طحانیان"
صدام رفت، حیله و نیرنگ عوض نشد
دشمن میان خلعت صد رنگ عوض نشد
"آهنگران" نماد شد آهنگ عوض نشد
خط از "حلبچه" رفت "حلب"، جنگ عوض نشد
امروز خط کوفی عوض شد به خط عشق
بوی "دوکوهه" میوزد از جانب دمشق
دشمن نبیند اینکه دمی خستهایم ما
همواره خواستیم و توانستهایم ما
زیرا به لطف فاطمه دل بستهایم ما
بیگانه با نظام؟ نه، وابستهایم ما
هرچند رنج و محنت دوران کشیدهایم
یک چله طی شد و به تکامل رسیدهایم
طی شد مسیر ملت ایران به اتحاد
باقیست بین ما و ولیّ حس اعتماد
هرچند شاکی و گلهمندیم از فساد
خالی نمانده سنگر این نهضت از جهاد
هر تیشهای به ریشهی این مملکت زده_
کم کاری و خیانت و اشرافیت زده
ما دست از آرمان مقدس نمیکشیم
در هیچ پرچمی دو مثلث نمیکشیم
تحریم هم کنند که پا پس نمیکشیم
جز عشق منت کس و ناکس نمیکشیم
ما را کسی شناخت که با عشق آشناست
تاریخ ما ادامهی تاریخ کربلاست
فتحالفتوح قلهی دوران به دست ماست
پیروزی نهائی ایمان به دست ماست
امروز آرمان شهیدان به دست ماست
چشمِ امید ظلمستیزان به دست ماست
دیدید اربعین به کجا میرویم؟ قدس!
از راه سرخ کرببلا میرویم قدس
یا #امام_زمان
آقا بیا از این دل مجنون عبور کن
این قلب بیرمق شده را کوه طور کن
ما را برای غربت غیبت صبور کن
آوینی "روایت فتحِ" ظهور کن
ای داغدار غزه و بحرین و ضاحیه
برگرد زخم خوردهی هر بند "ناحیه"
برگرد، روضه در ته گودال مانده است
مردی غریب، زخمی و بیحال مانده است
فصل اسارت و غم و جنجال مانده است
تازه هنوز قصهی خلخال مانده است
یابن الشبیب گریه فقط وقف کربلاست
این انقلاب زنده ازاین اشک و روضههاست
*شاعران :
#داوود_رحیمی #محمد_کاظمی_نیا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.