eitaa logo
کانال نوای عاشقان
23.4هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
605 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات مدیر کانال نوای عاشقان کربلایی هادی صالحی @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم مُسمَّط مثلّث مدحِ حضرت علی علیه السلام شبِ یلدا شبِ یلدا شده و بر سرِ خوانِ پدریم ما مُریدانِ علی صاحبِ تیغِ دوسَریم نانِ او خورده نمک‌گیرِ اَمیرِ قَدَریم قصّه‌هایِ شبِ یلدایِ محبّان حیدر زاهد نیمه‌شب و فاتحِ میدان حیدر تا خدا بود علی تا که خدا هست علی بنده‌یِ خاضع و اُستادِ زِبَردست علی درِ قلعه به کفِ دست گرفته‌َست علی لرزه‌یِ کاخِ ریا حاصلِ تدبیرِ نبی‌ست ما که نَه کارِ رسولِ دوسرا گیرِ علی‌ست شیرِ خیبرشکنِ پهنه‌یِ اَحزاب ببین گردنِ کج شده‌یِ گوشه‌یِ محراب ببین نیمه‌شب شاهِ عرب می‌زند از خواب ببین کیسه‌یِ رزقِ یتیمان به سرِ دوشِ علی‌ست مَأمنِ طفلِ پریشان شده آغوشِ علی‌ست دَمِ یا لَلْعَجَبِ کون و مکان می‌شنوم مدحِ تو را نَه به‌گوشم که به‌جان می‌شنوم تا نَفَس هست من اینگونه اذان می‌شنوم أَشهَدُ اَنَّ علیّاً ولیُّ اللّه علی برقِ شمشیرِ خدا یا اسداللّه علی شبِ یلدایِ فراقِ پسرت طولانی‌ست منتظِر هست ولی منتَظَرِ دنیا نیست جشنِ ما مَزِّه ندارد تا که این آقا نیست صبحِ وصلِ گلِ یاسی که کبود است بیا تو بگو جایِ حسن قصّه چه بوده‌َست بیا
اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم غزل پیوسته ولایی و شهدایی هفته‌یِ بسیج سنگر عوض کرده ولی جبهه همان جبهه‌َست تا روزِ محشر خانه‌یِ این پهلوان جبهه‌َست یک روز در دستَش سِلاحی بود در میدان حالا به دستَش حَربه‌ای دیگر در آن‌جبهه‌َست ویروس باشد می‌شود کارش پرستاری قحطی ُو سیل ُو آتش ُو بحران چنان‌جبهه‌َست علم و تلاش و معرفت ایثار و هَمِّیَّت زیباترین جایی که دیده این جهان جبهه‌َست گاهی نظامی می‌شود گهگاه فرهنگی گاهی نبردی اقتصادی در همان جبهه‌َست باشد بسیجی اِمتدادی از اَزل تا حشر که باخِصالش می‌دهد دین و وِلا را نشر این ظاهرِ اَمر است با فرمانِ روح اللّه .... جان داده‌ او امّا نداده خاکِ ایران را این پرچمِ عشق است پرچمدارِ آن مولاست تضمینِ بالا ماندنَش شد کوچه‌یِ غمها دستِ غریبی بسته و دستی شکست اِی وای دارد غلافِ بُخل و کینه می‌رود بالا سنگینیِ ضربه شکسته قلب و بازو آه چادر که خاکی شد حسن می‌گفت واٰ اُمّاه اوّل بسیجیِ ولایت مادرِ سادات مانده به رویِ چادرش در کوچه ردِّ پا هرکس ولایی شد به عشقِ رهبرش جان داد حتی اگر عاشق شد آسان سخت تاوان داد کرب‌و‌بلا از این بسیجی‌ها فراوان دید پیر و جوان در راهِ جانان بی‌امان جنگید حُرُّ و حبیب و مسلم و عون و زُهیر و جوُن که خونشان تضمینِ دین شد بر زمین خشکید تکّه‌حصیری تکّه‌هایِ پیکری را برد اَشکِ پدر جاری شد امّا دشمنش خندید ایثارگر بی‌دست سویِ خیمه‌ها می‌رفت مشک و عَلم افتاده و چشم و سرَش پاشید بالایِ تل با گریه بانویی تماشا کرد خنجر اگر چه سخت اَمّا داشت می‌بُرّید خونِ بسیجی‌هایِ دین نذرِ ولایت شد بالایِ نیزه ندبه و قرآن تلاوت شد @navaye_asheghaan