eitaa logo
کانال نوای عاشقان
16.9هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
391 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ خواندی حدیث خود را، هیهات منا الذله پیچید بین صحرا ، هیهات منا الذله تو فاطمی‌سرشتی، با خون خود نوشتی در موجی از بلایا ، هیهات منا الذله تو حیدری مرامی، تو حجتی، امامی گفتی به پیش اعدا ، هیهات منا الذله خون و شرف به پیکار، در روز عشق و ایثار یک‌جا شده‌است معنا، هیهات منا الذله تو جوشش جهادی، بر نیزه تکیه دادی پر گشت از تو صحرا ، هیهات منا الذله هم روی خاک صحرا ، هم پیش چشم زهرا بنوشت خون سقا، هیهات منا الذله با داغ اکبر تو ، با خون اصغر تو حک شد به آسمان‌ها، هیهات منا الذله با نغمه‌ی رضائک، صبرا علی بلائک گفتی تو در مصلا، هیهات منا الذله ای در گلوی نیزه، حتی به روی نیزه پیچید از تو آوا، هیهات منا الذله در راه دین و مکتب، می‌خواند خطبه زینب با ما رأیت و الا...، هیهات منا الذله با همت و نگاهت، با پیروی ز راهت شد ذکر ما به هرجا، هیهات منا الذله روز ظهور مهدی ، با عشق و با هم‌عهدی باشد شعار دنیا، هیهات منا الذله خورشید آشنایی، شد نغمه‌ی "وفایی" در سایه‌ی تولا، هیهات منا الذله
تو روی دست پیمبر تمام قرآنی تو دست لطف خدا را قدیم الاحسانی تو زندگاندی خونی تو کشته‌ی اشکی تو در کنار دو دریا ذبیح العطشانی تویی چراغ هدایت تویی تو فلک نجات تو منجی بشریت به موج طوفانی تو خون جاری قرآن به رگ‌رگ توحید تو روح پاک الهی به جسم ایمانی تو سایه‌بان الهی به قله‌ی عرشی چه روی داده که در آفتاب عریانی تو زیب شانه‌ی پیغمبر خدا بودی چه روی داده که زیر سم ستورانی تنت ز تیغ ستم سوره‌سوره گردیده به نیزه سوره‌ی نوری به خاک فرقانی یکی نگفت تو تنها عزیز زهرایی یکی نگفت تو اسلام تو مسلمانی ز بس کریم و عزیز و بزرگوار استی برای گریه‌کنت زیر تیغ گریانی هنوز وصف تو خرماست نخل میثم را هنوز بر سرنی آفتاب تابانی استاد حاج غلامرضا سازگار 🌸🌴🌸🌴🌸🌴🌸🌴🌸🌴
. 🏴 اشعار _____ وقتَش رسیده مستی ما باز رو شود هر استکانِ چاییِ روضه سبو شود وقتش رسیده بارِ دگر با گلابِ اشک روی سیاهمان کَمکی شستشو شود از تیر و طعنه ها دلمان پاره پاره است باید لباسِ مشکیِ مان هم رفو شود ای رنگ و روی ما به فدایش ، عزای او ننگا اگر که این دهه بی رنگ و رو شود ما ملتِ امام حسینیم پس بخوان باید تمامِ زندگی ام مثلِ او شود بر سینه می زنم که نفاق از دِلَم رود سینه زنِ حسین مبادا دورو شود دریای استقامت و کوه اراده ایم بی وقفه پای کار حسین ایستاده ایم...! 🔸شاعر: ________________ 🔹
. دوباره بغض و کمی آه، علتش این است حرم نرفته بمیرم... خجالتش این است «سلام می دهم از بام خانه سمت حرم ببخش نوکرتان را بضاعتش این است» هنوز توبه نکرده، مرا خرید آقا محبت و کرم یار سرعتش این است به ذکر و نام قشنگش لبم شده شیرین تمام لذت فرهاد و خلوتش این است رقیق شد دل آلوده از گناهم باز کمی ز معجزه ی چای هیئتش این است به قطره قطره ی اشکم ملک خورَد غبطه که اشکِ روضه ی ارباب قیمتش این است شفای هر مرضی گشت، خاک تربت دوست چه ها کند نظرش آنکه تربتش این است عجیب نیست که بدکاره هم شود زاهد که جذبه ی نظر یار، قدرتش این است محبتش ز ازل با گلم شد آغشته که ماجرای من و عشق قدمتش این است خوشا میان عزا جان دهم، همه گویند: غلام کویِ حسینیه قسمتش این است محمد جواد شیرازی ‌ .
بردن چیزی به دربار کریمان خوب نیست سائل آقا شدن اصلاً ندارش بهتر است بردن چیزی به دربار کریمان خوب نیست سائل آقا شدن اصلاً ندارش بهتر است ما چرا بی چاره، آن ها که حسینی نیستند هر که شد وقف محرم روزگارش بهتر است فاطمه با گریه اش ما را اسیر خود نمود آری آری گریه اصلاً گریه دارش بهتر است نوکری آسوده می میرد که بیند بعد او در غلامی از خودش ایل و تبارش بهتر است سن پیری بیشتر از هر چه باید گریه کرد میوه فصل زمستان آب دارش بهتر است روز روشن بود آقا کشته شد پس بعد از این گریه ماه محرم آشکارش بهتر است علی اکبر لطیفیان ‌
برای روضه خوانی ات آقا نه روضه خوان كافی ست نه چشم های بهاریِ این و آن كافی ست نه اشك ما وَ نه اشك تمامی دنیا نه گریه های بلند پیمبران كافی ست برای شرح كمی از عنایت تو به ما نه این حسینیه كافی ست نه زمان كافی ست برای این كه شوم عاقبت به خیر شما همین دو قطره ی اشكِ شده روان كافی ست برای گریه ی ما ذكر خیر «یا زینب» برای گریه ی زینب «حسین جان» كافی ست برای حلّ تمام حوائج عالم اگر كُنَد نگهی شیرخوارتان كافی ست دعای مادر پهلو شكسته ی زینب برای آمدن صاحب الزمان كافی ست دم از عذاب مزن صبح محشر كبری همین نیامدن كربلایمان كافی ست علی اکبر لطیفیان .
هر کسی خواسته باشد به خدایی برسد باید از کشتی تو راهنمایی برسد نه فقط فطرس پر سوخته ی تو حتی بی تو جبریل محال است به جایی برسد سر به زیر قدم توست بها می گیرد پس چه بهتر سر ما نیز به پایی برسد نیستم عاشق اگر منت درمان بکشم به روی چشم اگر از تو بلایی برسد وقت تو وقت شریفی ست ولی بین مسیر منتظر می شوی این قدر گدایی برسد بعد از این وقت کرم پشت در خانه مرو بگذار این دل ما هم به نوایی برسد ما هنوزم که هنوز است سر کار تواییم تا ببینیم که از تو چه عطایی برسد طلب ماست نداریم همین ما را بس اگر از مادر تو چند دعایی برسد رحمت واسعه ات کیسه ی ما را پر کرد این چه لطفی ست به هر بی سر و پایی برسد گریه کن های تو همسایه ی زهرا هستند بگذارید فقط روز جزایی برسد یا حسین است و یا ذکر شریف زینب اگر از ما به صف حشر صدایی برسد به پریشانی گیسوت قسم نزدیک است که به ما هم خبر کرببلایی برسد علی اکبر لطیفیان .
روز اول با همان خاکی که قنبر ساختند از من و تو سمت باب القبله نوکر ساختند پرچمی بر عرش کوبیدند اینجا روضه است دسته ی سینه زنی پشت پیمبر ساختند شیشه شیشه گریه ی مارا ملائک برده اند قطره قطره ریختند و حوض کوثر ساختند چشم هرکس خیس باشد جای پای فاطمه ست چشم مارا با حسینیه برابر ساختند میشود بابا حسین و میشود مادر رباب سینه زنها را به این صورت برادر ساختند هرکسی بهتر برایش سوخت مزدش را گرفت سوخت فطرس از همان خاکسترش پر ساختند باوضو باید دراین ده روز از هرجا گذشت هرمحله بچه ها صحنی مطهر ساختند شاهراه آسمان در کوچه های کربلاست تا خدا از مرقد شش گوشه یک در ساختند کربلا تاریک شد پیکر ته گودال ماند آفتاب نیزه را با یک سر آخر ساختند سیدپوریا هاشمی
گلیم خاکی دل را خودش تکان داده خودش مسیر حسینیه را نشان داده همیشه دعوتمان می کند و این یعنی برای توبه دوباره به ما زمان داده یکی به روضه و جمعی به اشک مشغولند و او حواله ی جنت در این میان داده بهشت در عوض قطره ای نمک آلود؟ نشد معامله اینکه، به رایگان داده هوای شرب طهورا نمی کنیم آخر حسین چائی روضه به خوردمان داده به یک سلام، ثواب زیارت حرمش به نوکران خود از لطف بیکران داده گدا طلب نکند هم کریم می بخشد تکان نخورده لب حر به او امان داده خوشا بحال حبیب آنقدر که عاشق بود به راه عشق حبیبش دوبار جان داده پدر به حال رکوع و پسر به خاک خضوع پدر هر آنچه که داده پسر همان داده غروب سرخ و گلو سرخ و در همان حالت عقیق سرخ یمانی به ساربان داده... حامد خادمیان
فقیرم نوشتید، من راضی‌ام به این شب به شب در زدن راضی‌ام دل من شکسته‌ست چیزى بگو بوالله حتى به " لن" راضی‌ام مرا هم معطل کنى، اولا : تو رب منى، ثانیا: راضی‌ام به این پنج نوبت نمازم قسم خدایا ازین پنج تن راضی‌ام کلاف مرا برنگردان، ولو ببافى از آن پیرهن راضی‌ام فقیر حرم را سلیمان نکن ازین منصب خویشتن راضی‌ام به پروانه‌هاى سحر گفته‌ام که من هم به این سوختن راضی‌ام مرا آخر عمرى آواره کن به شب‌هاى دور از وطن راضی‌ام اگر تن نباشد، به سر راضی‌ام اگر سر نباشد، به تن راضی‌ام فداى حسینم، ولیکن مرا بخوانى شهید " حسن" راضی‌ام حرم می‌روم باز در می‌زنم اگر هم ندادند، من راضی‌ام ** مرا آخرش هم کفن می‌کنند ولیکن بدون کفن راضی‌ام... علی اکبر لطیفیان
چقدر خیر دیده‌ایم از محبت حسین به روی شانه‌های ماست دست رحمت حسین زبانزد تمام عالم است مهربانی‌اش دل مرا که برده است؛ این عطوفت حسین! روایت است این که هر سحر فرشته می‌برد سلام صبح‌گاهی مرا به خدمت حسین شفیع روز محشر است آجر حسینیه به این بهانه که درآن شده‌ست صحبت حسین چه بهتر است با وضو میان روضه گریه کرد عبادت است گریه‌های بر مصیبت حسین رفیق! روضه‌خانه سنگر ولایت علی‌ست هزینه داده است شیعه پای هیئت حسین رضایت حسین باطناً رضایت خداست رضایت خداست باطناً رضایت حسین به یک نظر دل خراب را درست می‌کند خدا کند شویم شامل عنایت حسین نترس! ظرفیت برای حر شدن هنوز هست رسول ترک حر شده‌ست با هدایت حسین گناهکار دوتا قطره اشک بین روضه ریخت خدا هم از گناه او گذشت بابت حسین حسین بانیِ قبولِ توبه‌های آدم است همین هزار و چند ساله نیست قدمت حسین به گرد و خاک معجر سه ساله دخترش قسم برای دردهای ما دواست تربت حسین به حشر هم قدم که مینهد هنوز بی سر است قیامتی‌ست لحظه‌ی ورود حضرت حسین علی محمدی
هر که را مهر تو ای دوست عطایش نکنند عاشق وشیفتۀ کرببلایش نکنند پای میزان قیامت چه تهی دست بود آنکه را گوهر مهرتو عطایش نکنند به حریم تو که شد کعبۀ مقصود قسم دل بی عشق تورا قبله نمایش نکنند به حرمخانۀ عشق تو کجا ره یابد هرکه را درره تو آبله پایش نکنند کی غنی می شود ایدوست دل مسکینم بردر خانۀ تو گرکه گدایش نکنند هرکه امروز نبندد کمرخدمت تو به جزا با نظر لطف صدایش نکنند دل اگرنیست گرفتار کمند غم تو روز محشر زغم وغصه رهایش نکنند همۀ عمرطلب کرد «وفائی» زخدا که زدرگاه تو یک لحظه جدایش نکنند سيدهاشم وفايي
تو روی دست پیمبر تمام قرآنی تو دست لطف خدا را قدیم الاحسانی تو زندگاندی خونی تو کشته‌ی اشکی تو در کنار دو دریا ذبیح العطشانی تویی چراغ هدایت تویی تو فلک نجات تو منجی بشریت به موج طوفانی تو خون جاری قرآن به رگ‌رگ توحید تو روح پاک الهی به جسم ایمانی تو سایه‌بان الهی به قله‌ی عرشی چه روی داده که در آفتاب عریانی تو زیب شانه‌ی پیغمبر خدا بودی چه روی داده که زیر سم ستورانی تنت ز تیغ ستم سوره‌سوره گردیده به نیزه سوره‌ی نوری به خاک فرقانی یکی نگفت تو تنها عزیز زهرایی یکی نگفت تو اسلام تو مسلمانی ز بس کریم و عزیز و بزرگوار استی برای گریه‌کنت زیر تیغ گریانی هنوز وصف تو خرماست نخل میثم را هنوز بر سرنی آفتاب تابانی استاد حاج غلامرضا سازگار ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ فقیرم نوشتید، من راضی‌ام به این شب به شب در زدن راضی‌ام دل من شکسته‌ست چیزى بگو بوالله حتى به " لن" راضی‌ام مرا هم معطل کنى، اولا : تو رب منى، ثانیا: راضی‌ام به این پنج نوبت نمازم قسم خدایا ازین پنج تن راضی‌ام کلاف مرا برنگردان، ولو ببافى از آن پیرهن راضی‌ام فقیر حرم را سلیمان نکن ازین منصب خویشتن راضی‌ام به پروانه‌هاى سحر گفته‌ام که من هم به این سوختن راضی‌ام مرا آخر عمرى آواره کن به شب‌هاى دور از وطن راضی‌ام اگر تن نباشد، به سر راضی‌ام اگر سر نباشد، به تن راضی‌ام فداى حسینم، ولیکن مرا بخوانى شهید " حسن" راضی‌ام حرم می‌روم باز در می‌زنم اگر هم ندادند، من راضی‌ام ** مرا آخرش هم کفن می‌کنند ولیکن بدون کفن راضی‌ام... علی اکبر لطیفیان
دوای درد عالم یا حسین است شفای روح آدم یا حسین است به لوح آفرینش با خط نور نوشته اسم اعظم یا حسین  است اگر باشد تمام عمر یک‌دم همان یک‌دم مرا، دم یا حسین است اگر بر مرده جان بخشد عجب نیست دم عیسی بن مریم یا حسین است پس از ذکر خداوند تعالی ز هر ذکری مقدّم یا حسین است نجات اهل محشر، روز محشر خموشی جهنم یا حسین است به یاد آن لب عطشان هماره صدای آب زمزم یا حسین است نوار قلب کل سینه‌زن‌ها نفس‌های محرّم یا حسین است درون سینه آهم یا ابالفضل به صورت نقش اشکم یا حسین است نسیم نینوا، پیک شهادت صدای کربلا هم یا حسین است کتاب "نخل میثم" را بخوانید تمام نخل میثم یا حسین است استاد حاج غلامرضا سازگار در عمق غصه ها، فرّ الی الحسین در اوج هر بلا، فرّ الی الحسین خسته اگر شدی از دست این و آن رو کن به کربلا فرّ الی الحسین از سوی آسمان بر ما زمینیان هر دم رسد ندا فرّ الی الحسین از دست معصیت خونین دل و حزین تا که شوی رها فرّ الی الحسین موسی اگر شدی از ترس اژدها هر چند بی عصا فرّ الی الحسین وقتی دلت گرفت از شهر و کوچه ها از قوم بی حیا فرّ الی الحسین گر آخر الزمان بیمار گشته ای با نیت شفا فرّ الی الحسین ایمان فقط حسین قرآن فقط حسین از کفر و از خطا فرّ الی الحسین فریاد می زند فطرس علی الدوام فی الارضِ و السَّما فرّ الی الحسین بگرفته دست ما با دست غرق خون در بین بوریا... فرّ الی الحسین مجتبی قاسمی با حال زار و مضطرم بوسه گرفتم از عکس صحن دلبرم بوسه گرفتم با گریه خوابم برد دیشب، تا خودِ صبح در خواب از کل حرم بوسه گرفتم روی نگین خاتمم نام حسین است با نیت از انگشترم بوسه گرفتم کارم جلو افتاد تا از مهر تربت در سجده با چشم ترم بوسه گرفتم من که نشد از مرقدش بوسه بگیرم جایش ز دست مادرم بوسه گرفتم جانم فدایش زیر لب ارباب می گفت: از لاله های پرپرم بوسه گرفتم مانند صفحه صفحه ی قرآنِ پاره از قطعه های اکبرم بوسه گرفتم می گفت با مشک پُر از تیر علمدار از بازوی آب آورم بوسه گرفتم جای رباب و اهل خیمه پشت خیمه از کام خشک اصغرم بوسه گرفتم وقت وداع آخرم با نیمه ی خود از چشم خیس خواهرم بوسه گرفتم شاید برای آخرین بار است، شاید... از روی ناز دخترم بوسه گرفتم محمدجواد شیرازی روز اول با همان خاکی که قنبر ساختند از من و تو سمت باب القبله نوکر ساختند پرچمی بر عرش کوبیدند اینجا روضه است دسته ی سینه زنی پشت پیمبر ساختند شیشه شیشه گریه ی مارا ملائک برده اند قطره قطره ریختند و حوض کوثر ساختند چشم هرکس خیس باشد جای پای فاطمه ست چشم مارا با حسینیه برابر ساختند میشود بابا حسین و میشود مادر رباب سینه زنها را به این صورت برادر ساختند هرکسی بهتر برایش سوخت مزدش را گرفت سوخت فطرس از همان خاکسترش پر ساختند باوضو باید دراین ده روز از هرجا گذشت هرمحله بچه ها صحنی مطهر ساختند شاهراه آسمان در کوچه های کربلاست تا خدا از مرقد شش گوشه یک در ساختند کربلا تاریک شد پیکر ته گودال ماند آفتاب نیزه را با یک سر آخر ساختند سیدپوریا هاشمی @navaye_asheghaan
در هر مصیبت و محنی فَابکِ لِلحُسَین در هر عزای دل‌ شکنی فَابکِ لِلحُسَین در خیمه‌ ی مراثی و اندوه اهل‌ بیت قبل از شروع هر سخنی فَابکِ لِلحُسَین در مکتب ارادت ابن‌ شبیب‌ ها هم ناله با أباالحسنی فَابکِ لِلحُسَین إن کُنتَ باکیاً لِمُصابٍ کَالأنبیاء فِی الإبتلاءِ و الحَزنِ فَابکِ لِلحُسَین شب‌ های جمعه مثل ملائک میان عرش با بوی سیب پیرهنی فَابکِ لِلحُسَین در تند باد حادثه‌ ای گر کبود شد بال نحیف یاسمنی فَابکِ لِلحُسَین دیدی اگر میان هیاهوی تشنگی طفلی و لب به‌ هم‌ زدنی ! فَابکِ لِلحُسَین لب تشنه جان سپرد اگر عاشقی غریب یا روی خاک ماند تنی فَابکِ لِلحُسَین گرم طواف ، نیزه و شمشیر و تیرها دور شهید بی‌ کفنی فَابکِ لِلحُسَین در لحظه‌ ی تلاوت قرآن که دیده است ؟ غرق به خون شود دهنی فَابکِ لِلحُسَین با نعل تازه جای دگر غیر کربلا تشییع شد مگر بدنی ؟ فَابکِ لِلحُسَین رحمی نکرده‌ اند در آن غارت غریب حتی به کهنه پیرهنی فَابکِ لِلحُسَین... یوسف رحیمی @navaye_asheghaan زهرا کنار درب حسینیه دم گرفت هَل مِن مُعین... دوباره جهان رنگ غم گرفت هیئت حریم توست که ما زائر توییم خوشبخت شد کسی که شفا از حرم گرفت صدها گره ز مشکل او باز می شود هر کس برای روضه ی تو یک قدم گرفت رحمت بر آن کسی که به تو اعتماد کرد لعنت بر آن کسی که تورا دست کم گرفت باید دخیل پرچم مشکی روضه شد باید شفا ز مرثیه ی محتشم گرفت دم کرده است مادر تو چای روضه را با اشک های سینه زنان ، چای دم گرفت ما را رها کنی همه از دست می رویم آدم شده ست هرکه در این روضه دم گرفت احمد ایرانی نسب @navaye_asheghaan در چشم ها باران رحمت را نگیر از ما این سجده های روی تربت را نگیر از ما هر چند ما کفران نعمت کرده ایم اما این سفره ی پر خیر و برکت را نگیر از ما ما سربلند از امتحان بیرون نمی آییم این اشک های بینِ هیئت را نگیر از ما یک روز باید عشق را ثابت کنیم ، آقا حالا که وقتش هست ، فرصت را نگیر از ما یا لَیتَنا کُنا مَعَک گفتیم‌ ، آقا جان لطفی کن و این آه حسرت را نگیر از ما نوکر میان روضه ها همصحبت مولاست این لحظه های گرم صحبت را نگیر از ما ما سالها با اشکهامان زندگی کردیم این سوز و آه و اشک و خلوت را نگیر از ما احمد ایرانی نسب @navaye_asheghaan چقدر خیر دیده‌ایم از محبت حسین به روی شانه‌های ماست دست رحمت حسین زبانزد تمام عالم است مهربانی‌اش دل مرا که برده است؛ این عطوفت حسین! روایت است این که هر سحر فرشته می‌برد سلام صبح‌گاهی مرا به خدمت حسین شفیع روز محشر است آجر حسینیه به این بهانه که درآن شده‌ست صحبت حسین چه بهتر است با وضو میان روضه گریه کرد عبادت است گریه‌های بر مصیبت حسین رفیق! روضه‌خانه سنگر ولایت علی‌ست هزینه داده است شیعه پای هیئت حسین رضایت حسین باطناً رضایت خداست رضایت خداست باطناً رضایت حسین به یک نظر دل خراب را درست می‌کند خدا کند شویم شامل عنایت حسین نترس! ظرفیت برای حر شدن هنوز هست رسول ترک حر شده‌ست با هدایت حسین گناهکار دوتا قطره اشک بین روضه ریخت خدا هم از گناه او گذشت بابت حسین حسین بانیِ قبولِ توبه‌های آدم است همین هزار و چند ساله نیست قدمت حسین به گرد و خاک معجر سه ساله دخترش قسم برای دردهای ما دواست تربت حسین به حشر هم قدم که مینهد هنوز بی سر است قیامتی‌ست لحظه‌ی ورود حضرت حسین علی محمدی @navaye_asheghaan آنقدر ناله زدم تا که پناهم دادی بی‌رمق بودم و تو قدرت آهم دادی کور بودم که مرا روضه‌تان داد شفا با همین اشک چه نوری به نگاهم دادی همه‌جا رفتم و خوردم به در بسته حسین فقط آخر که رسیدم به تو راهم دادی خیر دنیای منی آخرتم هم با توست به همه خیر رساندی و به ما هم دادی من زمین خورده‌ام اما تو بلندم کردی روی خوش باز به این روی سیاهم دادی آنقدر پیش خدا دست تو باز است حسین لب اگر باز کنم هر چه بخواهم دادی مجتبی شکریان @navaye_asheghaan
442.7K
. تو روی دست پیمبر تمام قرآنی تو دست لطف خدا را قدیم الاحسانی تو زندگانی خونی تو کشتۀ اشکی تو در کنار دو دریا ذبیح العطشانی تویی چراغ هدایت تویی تو فلک نجات تو منجی بشریت به موج طوفانی تو خون جاری قرآن به رگ رگ توحید تو روح پاک الهی به جسم ایمانی تو سایه بان الهی به قلۀ عرشی چه روی داده که در آفتاب عریانی تو زیب شانۀ پیغمبر خدا بودی چه روی داده که زیر سم ستورانی تنت زتیغ ستم سوره سوره گردیده به نیزه سوره نوری به خاک فرقانی یکی نگفت تو تنها عزیز زهرایی یکی نگفت تو اسلام تو مسلمانی ز بس کریم و عزیز و بزرگوار استی برای گریه کنت زیر تیغ گریانی هنوز وصف تو خرماست (نخل میثم) را هنوز بر سرنی آفتاب تابانی ✍ —---------------------- بیت دوم : زندگانی بیت هفتم:فرقانی .
▪️▪️▪️▪️▪️▪️ تو روی دست پیمبر تمام قرآنی تو دست لطف خدا را قدیم الاحسانی تو زندگاندی خونی تو کشته‌ی اشکی تو در کنار دو دریا ذبیح العطشانی تویی چراغ هدایت تویی تو فلک نجات تو منجی بشریت به موج طوفانی تو خون جاری قرآن به رگ‌رگ توحید تو روح پاک الهی به جسم ایمانی تو سایه‌بان الهی به قله‌ی عرشی چه روی داده که در آفتاب عریانی تو زیب شانه‌ی پیغمبر خدا بودی چه روی داده که زیر سم ستورانی تنت ز تیغ ستم سوره‌سوره گردیده به نیزه سوره‌ی نوری به خاک فرقانی یکی نگفت تو تنها عزیز زهرایی یکی نگفت تو اسلام تو مسلمانی ز بس کریم و عزیز و بزرگوار استی برای گریه‌کنت زیر تیغ گریانی هنوز وصف تو خرماست نخل میثم را هنوز بر سرنی آفتاب تابانی استاد حاج غلامرضا سازگار ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ فقیرم نوشتید، من راضی‌ام به این شب به شب در زدن راضی‌ام دل من شکسته‌ست چیزى بگو بوالله حتى به " لن" راضی‌ام مرا هم معطل کنى، اولا : تو رب منى، ثانیا: راضی‌ام به این پنج نوبت نمازم قسم خدایا ازین پنج تن راضی‌ام کلاف مرا برنگردان، ولو ببافى از آن پیرهن راضی‌ام فقیر حرم را سلیمان نکن ازین منصب خویشتن راضی‌ام به پروانه‌هاى سحر گفته‌ام که من هم به این سوختن راضی‌ام مرا آخر عمرى آواره کن به شب‌هاى دور از وطن راضی‌ام اگر تن نباشد، به سر راضی‌ام اگر سر نباشد، به تن راضی‌ام فداى حسینم، ولیکن مرا بخوانى شهید " حسن" راضی‌ام حرم می‌روم باز در می‌زنم اگر هم ندادند، من راضی‌ام ** مرا آخرش هم کفن می‌کنند ولیکن بدون کفن راضی‌ام... علی اکبر لطیفیان @navaye_asheghaan