#بلبل_طبعم_غزل_خوان_گشته_است
#میلاد_حضرت_زهرا_س_یک_فدک_گل
#حضرت_زهرا_ولادت
🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸
بلبل طبعم غزل خوان گشته است
از شـراب کـوثـری گـردیده مسـت
سـوره ی کــوثـر تــلاوت مـی کـند
کــام دل غــرق حــلاوت مـی کند
دلـــنوازان محـــرم راز آمـــده
انتــهای عشــق و آغــاز آمـده
چشم دل وا کـن ببینی خوبتر
نــــور اُم الانبـيا شــد جــلوه گـر
عرشیان و فرشیان را زمزمه است
این که بر دلها بتابد فاطمه است
ازفروغ روي اين شمس الضحا
مــی درخشـد نــور كُــلِ انبيــا
كيست اين دختربدين قرب ومقام
پيش پايـش مي كند احمدقيام
کیست این دخترعزیز دل شده
از قـدومش سِحرها بـاطل شده
کیست او کز رؤیتش شدانقلاب
وام مـی گیـرد ز نــورش آفتـاب
از ازل آن خالق نيكو سرشـت
نــام او را حضـرت زهـرا نـوشت
نـورچشمش پـرتـو افشانـي كـند
کــل عــالـم را چــراغــانـي كـند
نام زهـرا را که تا بر او نهاد
در دو عـالم اختـيار تــام داد
گفت احمدفاطمه جان من است
چشم او دُرّ درخشان مـن اسـت
فاطمه محبوبـه ی ذات خـداست
ســوره ی كـوثـر گـواه مــدعــاست
می سِـزد او همسـر حیـدر شــود
بـر تمـام شیعیـان مــادر شــود
شدمحمد«ص»مات روي فَرُّخَش
جلوه كرده يـازده گـل در رخـش
يــازده تـابـنده گـوهرهـاي نـاب
يـازده رخشنده همچون آفتاب
يـازده زهـرايي حيدر سرشت
يـازده سبزيـنه پـوشان بهشت
يـازده گنجـينه هـاي قيمــتی
«دُرِّ اَتْمَمْتُ عَلَــيْكُمْ نِعْـمَتی»
يازده جسمي كه دريك صورتند
مرتضي خويند و زهـرا سـيرتـند
يــازده آيينــه ی پيـغمـــبری
يـازده اسـتاد فِــقه جـعفري
يـازده سی جُزو قرآن كـريم
يـازده خـط صِـراطَ المُسْتَقيم
يـازده فــريـاد مظلـومـان رس
يـازده دلداده و تابـان نفـس
يـازده دست خــدا در آستين
يـــازده فــرمــانـروای راستيـن
يـازده روح مـنــاجـات ونــماز
يــازده گنـجينه ی نشكـفته راز
يــازده مـــرآت رَبَّ الـعٰالَمين
يـازده اسـتاد جـبريـل امـين
يـازده زنجـير در هـم بــافــته
يــازده نـــور هــدايت يــافـته
يــازده نــوری كه مُمْتَد آمده
جلــوه ی روي مُحَــمَّد آمــده
يازده صورت كه چون پيغمبرند
جمـله فـرزندان پــاك حــيدرنـد
فاطمه ای دخت ختم المرسلين
عصمت پـاك امـيرالمؤمـنين
مـادر مظلومـه ی مـولا حــسن
وصف تو بی بی كجا وشعرمـن؟
دامنت نازم كه زينب پَرور است
زينبت نازم حسين را یـاور است
ای علـي را هـمسر والا گُــهر
جان مولا ايـن دل ما را بخر
خار وپَستم تو عزيـزي، فاطمه
آبـــرويـم را نــريـزي، فــاطــمه
اين منم در دام غفلتها اسير
دست اين آلوده دامن رابگير
كُفو حيدر، اُم اَب ، عشق همه
جان«مداح» هم فدايت، فاطمه
🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸
شعر:علي اكبراسفنديار«مداح»