#نذر_شهادت_حضرت_زهرا_س
#غزل_مرثیه_فاطمیه_دوم
چه کوتاه است دستِ عاشقانت از مزارِ تو
که پاییزیست حالِ زندگی دور از بهارِ تو
هوای سینه ابری و، زمستانی ملال انگیز
خزان افتاده در عالم، ز دردِ بی شمارِ تو
دریغا نقطه ی نوری، در این وادیِ غربت نیست
از این تصویرِ غم حتی، خدا هم سوگوارِ تو
فدای قبرِ خاکی ات، دلم صحن و سرای تو
سرم بر آستانِ تو، دل و جانم نثارِ تو
تو شمعِ روشنی گر چه، سکوتِ سردی و امّا
رسد روزی همه عالم، بگردد در مدارِ تو
تو آن امّ ابیهایی قرارِ جانِ بابایی
مبادا اینکه کم گردد شکوه و اقتدارِ تو
چه تصویرِ غم انگیزیست تصویر مزارِ تو
الهی بشکند دستی خزان کرده بهارِ تو
🍃هستی_محرابی
#نذر_شهادت_حضرت_زهرا_س
#غزل_مرثیه_فاطمیه_دوم
چه کوتاه است دستِ عاشقانت از مزارِ تو
که پاییزیست حالِ زندگی دور از بهارِ تو
هوای سینه ابری و، زمستانی ملال انگیز
خزان افتاده در عالم، ز دردِ بی شمارِ تو
دریغا نقطه ی نوری، در این وادیِ غربت نیست
از این تصویرِ غم حتی، خدا هم سوگوارِ تو
فدای قبرِ خاکی ات، دلم صحن و سرای تو
سرم بر آستانِ تو، دل و جانم نثارِ تو
تو شمعِ روشنی گر چه، سکوتِ سردی و امّا
رسد روزی همه عالم، بگردد در مدارِ تو
تو آن امّ ابیهایی قرارِ جانِ بابایی
مبادا اینکه کم گردد شکوه و اقتدارِ تو
چه تصویرِ غم انگیزیست تصویر مزارِ تو
الهی بشکند دستی خزان کرده بهارِ تو
🍃هستی_محرابی
#نذر_شهادت_حضرت_زهرا_س
#فاطمیه_روضه_غربت_مادر
الهی آتشی بر در نیفتد
شرارش دامنِ مادر نیفتد
الهی هیچ مردی پیشِ چشمش
زنش در خون خاکستر نیفتد
الهی رحم کن تا غنچه ی یاس
به زیرِ دست و پا پَرپَر نیفتد
دعا کرده علی در بینِ کوچه
که زهرا چادرش از سر نیفتد
به مسجد می برن با تازیونه_
که چشمش تو چشِ حیدر نیفتد
به زیرِ لب دعا می کرد زینب
که در هیچ خانه ای مادر نیوفتد
تو میدانی خدا زینب غریب است
مدد کن تا گلش بستر نیفتد
خدایا کربلا در پیش دارد
مدد کن از سرش معجر نیفتد
مدد کن تا حسینش بینِ گودال
به گیرِ اون همه لشکر نیفتد
که شمر، اَر می بُرَد انگشتِ او را
به دستِ شمر انگشتر نیفتد
مدد کن کنجِ ویرانه دلِ شب
سرش بر دامنِ دختر نیفتد
کنارِ پیکری بی سر می گفت
الهی قسمتِ خواهر نیفتد
به شمرِ پستِ دون تا حشر لعنت
که دیگر دستِ او خنجر نیفتد
همین عالم عذابش کن که دیر است
حسابش عرصه ی محشر نیفتد!
#الهی_آتشی_بر_در_نیفتد
#شرارش_دامن_مادر_نیفتد
#با_نوای_حاج_مرتضی_محمودپور
#هستی_محرابی
#نذر_شهادت_حضرت_زهرا_س
#غزل_مرثیه_فاطمیه_دوم
سبک مدینه شهر پیغمبر
چه کوتاه است دستِ عاشقانت از مزارِ تو
که پاییزی ست حالِ زندگی دور از بهارِ تو
هوای سینه ابری و، زمستانی ملال انگیز
خزان افتاده در عالم، ز دردِ بی شمارِ تو
دریغا نقطه ی نوری، در این وادیِ غربت نیست
از این تصویرِ غم حتی، خدا هم سوگوارِ تو
فدای قبرِ خاکی ات، دلم صحن و سرای تو
سرم بر آستانِ تو، دل و جانم نثارِ تو
تو شمعِ روشنی گر چه سکوتِ سردی و امّا
رسد روزی همه عالم، بگردد در مدارِ تو
تو آن امّ ابیهایی قرارِ جانِ بابایی
مبادا اینکه کم گردد شکوه و اقتدارِ تو
چه تصویرِ غم انگیزی ست تصویر مزارِ تو
الهی بشکند دستی خزان کرده بهارِ تو!
#هستی_محرابی
🏴نذر_شهادت_حضرت_زهرا_س🏴
فرو می ریزد امشب از نگاهت بغضِ سنگینم
چنان محصور در اشکم که جایی را نمی بینم
دلم خون است از صحن و سرای بی نشانِ تو
تو می بینی که می سوزم تو می دانی که غمگینم
رواقت را تصوّر می کنم در خاطرم گاهی
دلم می خواهد آنجا رو به روی روضه بنشینم
پُرم از گریه آری مقتلِ تاریخِ اندوهم
که من مجموعه ای از دردهای تلخِ دیرینم
در آغوش دعا می گیرم امشب آن ضریحت را
به گردش در طوافم تا سحر فریادِ آمینم
دلم می خواهد اینجا معتکف باشم کنارِ تو
که بی شک می رسد از سمتِ چشمانِ تو تسکینم
جهانم از تو آباد است دنیای منی بی شک
تویی آرامشِ جانم تویی هم دین و آیینم
چنان دلگرمِ آن لطفِ فراوانم که می گویم
همین یک شعر در وصفِ تو خواهد کرد تضمینم
اگر بیتی نباشد حاوی مدحِ تو ننویسم
اگر جایی نباشد محفلِ ذکرِ تو ننشینم!
#هستی_محرابی