eitaa logo
کانال نوای عاشقان
14.4هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
349 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
"دختری از اهل بیت آفتاب" دختر لبخندهای مستجاب از تبار لا فتی الّا علی وارث مَن عِندَهُ علمُ الکتاب نورِ نور نور نور نور نور نابِ ناب ناب ناب ناب ناب نور یعنی خواهر شمس الشّموس " بوی گل را از که جوییم از گلاب " دختر " وَ الکاظمینَ الغَیظ " اوست " آفتاب آمد دلیل آفتاب " ای دل من در پناه کوی تو مثل بال کفتران بی اضطراب مریما از نزد جبرائیل، عشق هاجرا از بهر اسماعیل، آب مهربان باران تندِ بی دریغ! بی‌کران آیینۀ پُر آب و تاب! هم به جان خستۀ زینب، ببخش هم به نام نامی زهرا، بتاب «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
. بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ تو وقتی اومدی گفتم که تقصیر دل من بود تو که دیدی بابات خوابه چه وقت گریه کردن بود حالا که اومدی پیشم بازم آغوشتو وا کن بغل کن بغضمو بازم غریبی مو تماشا کن حالا که اومدی پیشم بزار خلوت کنم با تو بزار تعریف کنم ، بعدش ببین من پیر شدم یا تو ببخش حرفای تعریفی م دیگه حرفای خوبی نیست ببخش واسه پذیرایی خرابه جای خوبی نیست خرابه بسترش خاکه خرابه بالشش خشته تو خیلی خاکی ای اما برای دخترت زشته برای دخترت زشته که خونش این طوری باشه بزار چیزی نگم شاید تو حرفام دلخوری باشه کدوم خانوم با این حالش پیش مهمون معذب نیست ببخش از راه طولانی سر و وضعم مرتب نیست اگه مهمون داری باید براش با جون مهیا شی خجالت می کشی وقتی نتونی از زمین پاشی نگی من بی ادب بودم نگی این دختر عاشق نیست نمی تونم پاشم از جام پاهام پاهای سابق نیست حالا چشمای کم سومو به هر چی جز تو می بندم به زورم باشه پامیشم به زورم باشه می خندم مگه تو صورتم امشب بغیر از خنده چی دیدی که از وقتی پیشم هستی یه بار حتی نخندیدی یکی دستش تو تاریکی به گونم خورده ٬ چیزی نیست یکی از من یه گوشواره امانت برده ٬ چیزی نیست فقط دلتنگ تو بودم که اعصابم به هم ریخته یه قدری خسته راهم یه کم خوابم به هم ریخته میخوام امشب سرت تا صبح به روی دامنم باشه میخوام امشب شب خوب ازینجا رفتنم باشه دیگه اخماتو واکردی منم با بغض میخندم بیا آغوشتو وا کن منم چشمامو میبندم .
. هم تو هستی مقابل چشمم هم غمت کرده دل به دل منزل آن‌چنانی که در تمامی عمر در کنار توأم چهل منزل @emame3vom بس‌که این روزها شکسته شدم کوفه نشناخت دختر علی‌ام خم شدم تا بُرنده‌تر شده‌ام همچنان ذوالفقار صیقلی‌ام سر تو شاهد است در کوفه خطبه‌ها خوانده‌ام به طرز علی همه دیدند در کمال و جمال می‌رسد دخترش به مرز علی سر تو شاهد است در کوفه جای تکبیر سنگ می‌آمد سنگ تکفیر اُمّتِ جَدَّت سوی ما بی‌درنگ می‌آمد وقت رفتن به گوش من گفتی سفر عشق سوختن دارد سفر عشق بی‌تو دشوار است چه کسی یار مثل من دارد دست بر سینه‌ام گذاشتی و صبر تعظیم کرد بر زینب شِکوِه را با وجود این همه داغ عشق تحریم کرد بر زینب «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 فلیرحل معنا .
تو وقتی اومدی گفتم که تقصیر دل من بود تو که دیدی بابات خوابه چه وقت گریه کردن بود حالا که اومدی پیشم بازم آغوشتو وا کن بغل کن بغضمو بازم غریبی‌مو تماشا کن حالا که اومدی پیشم بزار خلوت کنم با تو بزار تعریف کنم، بعدش ببین من پیر شدم یا تو ببخش حرفای تعریفی‌م دیگه حرفای خوبی نیست ببخش واسه پذیرایی خرابه جای خوبی نیست خرابه بسترش خاکه خرابه بالشش خشته تو خیلی خاکی‌ای اما برای دخترت زشته برای دخترت زشته که خونَش این طوری باشه بزار چیزی نگم شاید تو حرفام دلخوری باشه کدوم خانوم با این حالش پیش مهمون معذب نیست ببخش از راه طولانی سر و وضعم مرتب نیست اگه مهمون داری باید براش با جون مهیا شی خجالت می‌کشی وقتی نتونی از زمین پاشی نگی من بی ادب بودم نگی این دختر عاشق نیست نمی‌تونم پاشم از جام پاهام پاهای سابق نیست حالا چشمای کم سومو به هر چی جز تو می‌بندم به زورم باشه پا می‌شم به زورم باشه می‌خندم مگه تو صورتم امشب بغیر از خنده چی دیدی که از وقتی پیشم هستی یه بار حتی نخندیدی یکی دستش تو تاریکی به گونم خورده، چیزی نیست یکی از من یه گوشواره امانت برده، چیزی نیست فقط دلتنگ تو بودم که اعصابم به هم ریخته یه قدری خسته‌ی راهم یه کم خوابم به هم ریخته می‌خوام امشب سرت تا صبح به روی دامنم باشه می‌خوام امشب شب خوبِ ازینجا رفتنم باشه دیگه اخماتو واکردی منم با بغض می‌خندم بیا آغوشتو وا کن منم چشمامو میبندم ✍
یا رب چه رفت بر سر عبداللَه و حسین؟ زینب نشست، فاطمه آمد، حسن دوید
تا آمدی کمی بنشینی کنارمان تقدیر اشاره کرد به کم بودن زمان از روی خاک تیره سحرگاه پا شدی رفتی وضو گرفتی از اشراق و بعد از آن هجده نفس کشیدی و رکعت به رکعتش نزدیک‌تر شدی به خودت، ذات بی‌نشان می‌خواستی که جلوه کنی بر زمین ولی توحید نردبان شد و بردت به آسمان از عصر جاهلیت آن‌ها تو را گرفت دادت به درک ناقص این آخرالزمان حالا هزار سال پس از تو رسیده‌اند اهل زمین به قسمت جذاب داستان جایی که آسمان به زمین رزق می‌دهد از سفره ی نگاه تو بانوی مهربان در کوچه‌های ساکت و مرطوب شهر ما حس می‌شود حضور شما موقع اذان... این شعر را بگیر و برای فرشته‌ها با لهجه ی خدا و صدای خودت بخوان @navaye_asheghaan
..هله! ای باد که از سامره راهی شده‌ای از همان شهر پر از خاطره راهی شده‌ای قبل هر چیز بگو این‌که ز یارم چه خبر؟ وه که از فاصله با او گله دارم، چه خبر؟ منتظر باشم از این راه بیاید یا نه؟ آن سفر کرده به ناگاه بیاید یا نه همه با هم به همین جاده اگر خیره شویم می‌توانیم به این فاصله‌ها چیره شویم.. می‌رسد او که همه منتظرانش هستیم هر کجا هست به دنبال نشانش هستیم راه را باز کنید اسب سپیدش پیداست از همین فاصله آن قد رشیدش پیداست این نمازی‌ست که هر روز به جا آوردید بله آن مهدی موعود، به جا آوردید؟ با همان سادگی و عدل علی آمده است گر چه ما باورمان نیست ولی آمده است وه که بر ظلم چه بی‌واهمه شمشیر کشید بر سر کفر چنان فاطمه تکبیر کشید نام خونین حسین است که بر لب دارد خطبه‌هایش همگی آتش زینب دارد در همان وقت و زمانی که خدا می‌داند از همان جا و مکانی که خدا می‌داند می‌رسد تا پر پرواز شما بگشاید «مژده، ای دل! که مسیحا نفسی می‌آید» ✍ @navaye_asheghaan
علیه‌السلام 🔹آستان محبت🔹 چقدر صورت در آینه‌ست پیرتر از من برای دیدن رویت بهانه‌گیرتر از من مگر تو گوش کنی، آینه شبیه به سنگی‌ست که از شنیدن این شکوه‌هاست سیرتر از من به ارتفاع تو و گنبدت قسم! که نیامد، به خاکساری تو هیچ‌کس حقیرتر از من مقام نیست در این کهکشان رفیع‌تر از تو پرنده نیست در این آسمان اسیرتر از من مرا مگیر به آلودگی و سر به هوایی که نیست در حرمت شرم، سر به زیرتر از من دوباره معجزۀ شوق را ببین که چگونه رسیده باد به پابوسی تو دیرتر از من در آستان محبت خلاف قاعده عرف است که من رهاترم از باد و او اسیرتر از من رسیده‌ام من و سر تا قدم شکست و نیازم نباش منتظر زائری فقیرتر از من ببار بر من جان‌تشنه، ای لطافت مطلق! که نیست زیر هزار آسمان کویرتر از من.. مؤدبانه‌ترین شکل عرض حال سکوت است که اشک، حال مرا گفته دلپذیرتر از من 📝 @navaye_asheghaan
باید به همان سال دهم برگردیم با بیعت در غدیر خم برگردیم تا سوز عطش نکشته ما را باید تا برکۀ اکملت لکم برگردیم :: این بغض هنوز سر به شورش دارد این چشم هزار چشمه جوشش دارد این زخمِ هزار و چارصد سالۀ ما اندازۀ زخم تازه سوزش دارد :: هرجا که غدیر رفته باران رفته جنگل به کویر و کوهساران رفته هر جا که امام هست در مکتب او حیوان هم اگر آمده انسان رفته :: بر جای بماند از تو یک رد کافی‌ست از عشق نشانه‌ای در این حد کافی‌ست درک تو فقط حد رسول الله است یک شیعه اگر تو را بفهمد کافی‌ست :: دور و بر نور را که خلوت دیدند انکار تو را چقدر راحت دیدند این کوردلان تو را ندیدند اگر یک عمر فقط از تو کرامت دیدند :: چشمی که به یک اشاره بر می‌خیزد با دیدن یک ستاره بر می‌خیزد شب را به نگاه خیره سنجاق نکن خورشید تو هم دوباره بر می‌خیزد :: ما با تو به رازهاي مكنون زده‌ايم همراه تو پاي در دل خون زده‌ايم هر بار كه خواست شيعه مدفون بشود با هيبت يك شهيد بيرون زده‌ايم :: توصیف تو حال دیگری می‌خواهد نیروی خیال دیگری می‌خواهد محدودۀ واژه‌ها برایت تنگ است این شعر مجال دیگری می‌خواهد ✍ @navaye_asheghaan