سبک 91
#فاطمیه
#غسل_شبانه
گریز به بزم شراب
#واحدسنگین، #زمزمه، #زمینه...
ای که نبی سیمایی
انسیةالحورایی
مونده چرا روی رخ چون ماه تو کبودی
دیدم یه جای دسته
رو گونه ی شکسته
دیگه خوشی رو تا ابد از قلب من ربودی
زهرا جان
دلیل اون نقاب تو افشا شد
چشم من
کنار غسل پیکرت دریا شد
زهرا جان
محزون سیلی و نگاه تارم
غسل تو!
زهرا ببین کجا رسیده کارم
مظلومه ،یازهرا یازهرا.....
🌸🌸🌸🌸 🌸
ای لاله ی خمیده
جونم به لب رسیده
علی چطور با خاطرات غسل تو بسازه
رو سینه ی تو آثار
مونده ز بغض مسمار
دیدم که از زخمای تو می باره خون تازه
زهراجان
جای غلاف تیغه روی بازوت
مونده رد
از کعب تازیونه ها به پهلوت
زهراجان
ببین کنار پیکرت نالیدم
چون زخمات
از ابر دیده،اشک ِخون باریدم
مظلومه، یازهرا یازهرا......
@emame3vom
🌸🌸🌸🌸🌸
اگر پر از شراری
لاغری و نزاری
شکر خدا غسل و کفن شدی به دست مولا
وای از غم حسینت
جلوی زینبینت
رها میشه سه روز وشب تنش میون صحرا
واویلا
مقتل محل رفت و آمد میشه
تو گودال
چل نعل تازه رو تنش رد میشه
واویلا
سرش میره تو بزم شام مهمونی
لعل او
میشه با خیزرون دشمن خونی
مظلوم کربلا ثارالله ثارالله ....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
شب چهارم محرم الحرام 🏴
سبک واحد سنگین
حاج حمید علیمی 🎤 🎤 🎤
رو خاک خرابه
نشستم که شاید
تو از در بیایُ ببینی کلافهام
مثل اون قدیما بگی ای عزیزم
بشین تا دوباره موهاتو ببافم
مثل اون قدیما بگی ای عزیزم
بشین تا دوباره موهاتو ببافم
موهامو ببافی
بگی پاشو عمرم
برو چادرت رو دوباره سرت کن
منم چادرم رو میپوشم و میگم حالا دیگه فکری برا دخترت کن
ولی دیگه محاله، اینا خواب و خیاله
رقیه دیگه بس کن تا کی ناله
نداره چشمات سویی
نه بابا نه عمویی
نه چادر واست مونده، نه گیسویی
امون از یتیمی امون از یتیمی🔃🔃
رو خاک خرابه با دست شکسته
کنار یه بابا یه دختر کشیدم
برای تو بابا یه انگشتری و برا دخترت هم یه معجر کشیدم
رو خاک خرابه با دست شکسته
کنار یه بابا یه دختر کشیدم
برای تو بابا یه انگشتری و برا دخترت هم یه معجر کشیدم
یه معجر کشیدم دقیقاً شبیه همون معجری که بهم هدیه دادی
همون معجری که همیشه میگفتی الهی عزیزم بپوشی تو شادی
همه سهمم از دنیا یا کابوسه یا رویا
دیگه صبرم سر اومد، باشه بابا
نکردی یادی از من
منو میشناسی اصلاً
منم بابا رقیه چشمت روشن
امون از این یتیمی
امون از این یتیمی
امون از این یتیمی
امون از این یتیمی
رو خاک خرابه با دست شکسته
کنار یه بابا یه دختر کشیدم
برای تو بابا یه انگشتری و برا خواهرت هم یه معجر کشیدم
رو خاک خرابه با دست شکسته
کنار یه بابا یه دختر کشیدم
برای تو بابا یه انگشتری و برا دخترت هم یه معجر کشیدم
یه معجر کشیدم دقیقاً شبیه همون معجری که بهم هدیه دادی
همون معجری که همیشه میگفتی الهی عزیزم بپوشی تو شادی
همه سهمم از دنیا یا کابوسه یا رویا
دیگه صبرم سر اومد، باشه بابا
نکردی یادی از من
منو میشناسی اصلاً
منم بابا رقیه چشمت روشن
امون از این یتیمی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#شب_چهارم_محرم
#واحد
#واحد #واحدسنگین
#حاج_حمیدعلیمی