#وفات_حضرت_ام_ البنین_سلام الله_علیها
چادر خاکی به سر شیون فراوان می کند
گریه های بی هوا همچون یتیمان می کند
میرود بالای صورت های قبر
اهل شهر را به صرف روضه مهمان می کند
کار او گشته حضور و نوحه خوانی در بقیع
با همین کارش زیارت را چه آسان می کند
آمده از ره بشیر آن قاصد کرببلا
بین بصیرت را فدای حال شیران می کند
او نگفت هرگز ، بشیر احوال عباسم بگو
او سوالاتش فدای حال سلطان می کند
تاخبر دادند به او از ماجرای دشت طف
هر شب عمرش ببین شام غریبان می کند
زینب آورده برایش یادگار از واقعه
یک سپر ام البنین را جسم بی جان می کند
#علی صمدی
#وفات_حضرت_ام_ البنین_سلام الله_علیها
خبر رسیده قافله و چشم های تر دارد
برای ام بنین یک نفر ... خبر دارد
خدا کند که مراعات سن او بشود
خبر ، خبر .. همه بر قلب او ضرر دارد
نخواست او که بپرسد چه شد ابالفضلش
سوال بود برایش ...حسین سر دارد ؟
براش گفت چه شد ؟ماجرا چه بود ؟ آنکه
به روی آینه اش گرد از سفر دارد
تمام واقعه این بود : بین نخلستان
جماعتی سر حمله به یک نفر دارد
تمام قامت او را به باد می دهد و
بدون آنکه ز چشمش ، دست بردارد
شهید می شود عباس نه !...حسین دمی
که جان سپردن عباس را نظر دارد
گذشت واقعه اما تصورش باقیست
هنوز مرد خدا دست بر کمر دارد
زسمت علقمه سمت خیام می آید
چرا که پیکر عباس درد سر دارد
ز ضربه های عجیب و غریب بی رحمی
که قصد بی ادبی با سر قمر دارد
شنید ، ام بنین ، گفت : نام من این نیست
چرا که " ام بنین ...لا اقل پسر دارد
#مجتبی کرمی
#وفات_حضرت_ام_ البنین_سلام الله_علیها
وقتی که با صدای رسا گریه میکند
گویا تمام کرب و بلا گریه میکند
راحت بخواب مشک تو خالی نمانده است
مادر نشسته مشک تو را گریه میکند
با یاد دست های تو هی سینه میزند
زیر علم برای شما گریه میکند
وقتی به روی فرق سرش مُشک میزند
حتما از آن عمود جفا گریه میکند
مادر فدای روی خجالت کشیده ات
زهرا برای تو بخدا گریه میکند
مادر چه شد که باز نگشتی به خیمه ها
دیدی که شیر خوار خدا گریه میکند
یک دست تو که بر سر راه حسین بود
آن دست دیگرت به کجا گریه میکند
آن دست را مدینه به یک کوچه دید که...
...بر روی دست مادر ما گریه میکند
مادر فدای وفایت شود ببین....
....ام الوفا برای وفا گریه میکند
من پا شدم که راه بیفتم، قدم شکست
حالا حسین در همه جا گریه میکند
#رحمان نوازنی
#وفات_حضرت_ام_ البنین_سلام الله_علیها
روضه هایی عجیب میخواند
از شب و روز کربلای حسین
با خجالت به زینبش میگفت:
پسرانم همه فدای حسین
از خدا خواست که قد من را
ای خدا بیشتر هلالش کن
دست بر دامن سکینه گرفت
پسرم را بیا حلالش کن
زیر این آفتاب چون آتش
بدنش ذره ذره آب شده
تشنه لب مانده آنقدر اینجا
صورتش سوخته، کباب شده
بعد آن مشک پاره پسرش
شرم دارد از اینجا چرا زنده است
هر کجا شیر خواره می بیند
از نگاه رباب شرمنده است
در کنار چهار قبر شریف
آنقدر گریه کرده بیحال است
ظهر امروز باز غش کرده
روضه خوان شهید گودال است:
گفت زینب میان مردم شام
فکر رأس برادرت بودی؟
راستی این دفعه جواب بده
راضی از دست نوکرت بودی؟
گفته بودم که روز عاشورا
همه دم پیش خواهرش باشد
قبل از آنکه کسی شهید شود
پیش مرگ برادرش باشد
سر عباس را به نی دیدی
لب او خشک بود یا تر بود؟
خواب دیدم که آبها را ریخت
نگران لب برادر بود
دست او جای دست مادر تو
من شنیدم که زود پرپر شد
سر عباس را به نی بستند
بسکه افتاد مثل اصغر شد
**
تا سر شیر خواره می افتاد
شعله بر قلب کاروان میزد
سر عباس من که، ولی افتاد
رعد و برقی در آسمان میزد
#مهدی نظری
#وفات_حضرت_ام_ البنین_سلام الله_علیها
باز هم نشسته یک گوشه
طبق رسم همیشه اش:تنها
زیر تیغ آفتاب بقیع
دورتر از هیاهوی دنیا
از صدای گرفته اش پیداست
دیشبش سخت گریه می کرده
یاد آن روزی افتاده است که
زینبش سخت گریه می کرده
یاد حرفهای زینب افتاده
کم کم آب میشود به پای حسین
باز تکرار کرده،میگوید:
هرچه دارم همه فدای حسین
یاد حرفهای زینب افتاده
حسین را تشنگی ش آزرده
وقت میدان از عطش می گفت
از لبان خشک و ترک خورده:
خواهرم!تشنگی عجب سخت است
احساس میکنم که سنگینم!
آسمان چرا سیاه شده
هوا را پر ز دود می بینم
**
ام البنین کاش تو هم بودی
آنجا که لحظه هاش پر از غم بود
بین دردهایشان تنها
سایه ی مادری فقط کم بود
#سینا نژاد سلامتی
#وفات_حضرت_ام_ البنین_سلام الله_علیها
باز هم نشسته یک گوشه
طبق رسم همیشه اش:تنها
زیر تیغ آفتاب بقیع
دورتر از هیاهوی دنیا
از صدای گرفته اش پیداست
دیشبش سخت گریه می کرده
یاد آن روزی افتاده است که
زینبش سخت گریه می کرده
یاد حرفهای زینب افتاده
کم کم آب میشود به پای حسین
باز تکرار کرده،میگوید:
هرچه دارم همه فدای حسین
یاد حرفهای زینب افتاده
حسین را تشنگی ش آزرده
وقت میدان از عطش می گفت
از لبان خشک و ترک خورده:
خواهرم!تشنگی عجب سخت است
احساس میکنم که سنگینم!
آسمان چرا سیاه شده
هوا را پر ز دود می بینم
**
ام البنین کاش تو هم بودی
آنجا که لحظه هاش پر از غم بود
بین دردهایشان تنها
سایه ی مادری فقط کم بود
#سینا_نژاد_سلامتی
@navaye_asheghaan
#وفات_حضرت_ام_ البنین_سلام الله_علیها
وقتی که با صدای رسا گریه میکند
گویا تمام کرب و بلا گریه میکند
راحت بخواب مشک تو خالی نمانده است
مادر نشسته مشک تو را گریه میکند
با یاد دست های تو هی سینه میزند
زیر علم برای شما گریه میکند
وقتی به روی فرق سرش مُشک میزند
حتما از آن عمود جفا گریه میکند
مادر فدای روی خجالت کشیده ات
زهرا برای تو بخدا گریه میکند
مادر چه شد که باز نگشتی به خیمه ها
دیدی که شیر خوار خدا گریه میکند
یک دست تو که بر سر راه حسین بود
آن دست دیگرت به کجا گریه میکند
آن دست را مدینه به یک کوچه دید که...
...بر روی دست مادر ما گریه میکند
مادر فدای وفایت شود ببین....
....ام الوفا برای وفا گریه میکند
من پا شدم که راه بیفتم، قدم شکست
حالا حسین در همه جا گریه میکند
#رحمان_نوازنی
@navaye_asheghaan