#حضرت_زهرا_زمینه
#زمینه
مادر مادر، افتادى ميون بستر
مادر مادر، بى تو چه غريب حيدر
داغ دلبر، اى دل اى دل
خزون باغ، اى واى اى واى
شعله ى در، اى دل اى دل
ميخ داغ، اى واى اى واى
اى هماى آسمونى
پر شكسته، نيمه جونى
با همين قد كمونى
تو چراغ خونمونى
مادرم مرو يا زهرا
...
مادر مادر، ياس ارغوان و نيلى
مادر مادر، با رخت چه كرده سيلى
اشك نم نم، اى دل اى دل
قلب غمگين، اى واى اى واى
كوچه ى غم، اى دل اى دل
دست سنگين،اى واى اى واى
پر زدن برا تو زوده
سيلى حق تو نبوده
زينبت برات بميره
زير چشم تو كبوده
مادرم مرو يازهرا
...
مادر مادر، از بعد تو غم مى بينم
مادر مادر،گودال و دارم مى بينم!
آه و شيون، اى دل اى دل
تيغ و خنجر، اى واى اى واى
بوسه ى من، اى دل اى دل
زير حنجر، اى واى اى واى
دوختى كهنه پيرهن رو
غم گرفته قلب من رو
مي پوشونه بوريايى
جسم شاه بى كفن رو!
ياحسين غريب مادر
اجرای سبک:
#کربلایی_سعید_صادقی
#حضرت_زهرا_شور
#امام_زمان_فاطمیه
بند اول:
مادر میان شعله ها /مهدی بیا وای
در پشت در میزد صدا / مهدی بیا وای
بیا بیا و مرهم به زخم مادر بگذار
بیا بیا و در را از روی مادر بردار
بیا امید مادر ۴
بند دوم:
بیا و برپا کن عزا / مهدی بیا وای
شد بسته دست مرتضا /مهدی بیا وای
ببین ز داغ زهرا / دلش شکسته حیدر
بیا طناب کینه / وا کن ز دست حیدر
بند سوم:
در کوچه محشر شد به پا / مهدی بیا وای
زهرا به زیر دست و پا/ مهدی بیا وای
از ضرب دست قنفذ/ کرده ورم بازویش
ببین که خون می ریزد / از سینه و پهلویش
بیا امید مادر ۴
بند چهارم:
شکسته پهلویش چرا؟ / مهدی بیا وای
نیلی شده رویش چرا؟ / مهدی بیا وای
حسن به ناله گوید /نفرین به دست ثانی
با ضرب پا پهلوی/ مادر شکسته ثانی
بیا امید مادر ۴
محمد:
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
هرگه که یاد آرم، زین آستانه مادر!
گردد ز دیده چون سیل، اشکم روانه مادر!
یاد آرم از صداى: یا فِضَّه یُ خُذِینى!
تا مى کنم نظاره، بر درب خانه مادر!
باللَّه على ست مظلوم، از روى توست پیدا
کز غربتش به صورت، دارد نشانه مادر!
گویى ز درد و محنت، دستت نداشت قدرت
موى مرا نکردى، امروز شانه مادر!
لب بسته اى ز یا رب، جاى تو این دل شب
ریزد ز چشمْ زینب اشک شبانه مادر!
#حاج_غلام_رضا_سازگار
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
سینه ای کز معرفت گنجینه اسرار بود
کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود
طور سینای تجلّی، مشعلی از نور شد
سینه سینای وحدت، مشتعل از نار بود
ناله ی بانو، زد اندر خرمن هستی شرر
گویی اندر طور غم چون نخل آتشبار بود
آن که کردی ماه تابان پیش او پهلو تهی
از کجا پهلوی او را تاب آن آزار بود؟
گردش گردون دون بین کز جفای سامری
نقطه ی پرگار وحدت، مرکز مسمار بود
صورتش نیلی شد از سیلی، که چون سیل سیاه
روی گردون زین مصیبت تا قیامت تار بود
شهریاری شد به بند بنده ای از بندگان
آنکه جبریل اَمینش، بنده ی دربار بود
از قفای شاه، بانو با نَوای جانگداز
تا توانی به تن و تا قوّت رفتار بود
گر چه بازو خسته شد، و ز کار دستش بسته بود
لیک پای همتش بر گنبد دوّار بود
دست بانو گر چه از دامان شه کوتاه شد
لیک بر گردون بلند از دست آن گمراه شد👆
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
گفتی صدف شکست، بگو گوهرش چه شد؟
گفتی که باغ سوخت گل پرپرش چه شد؟
از باغبان وحی بپرسید دوستان!
با برگ نازک گل نیلوفرش چه شد؟
قرآن آیه آیه ی مولا ز دست رفت
پس آیه ی جدا شده از کوثرش چه شد؟
تطهیر را بدون وضو مس نمیکنند
پس احترام فاطمه ی اطهرش چه شد؟
زهرا که در پس در آتش گرفته بود
یاللعجب! به روی ز گل بهترش چه شد؟
ای مردم مدینه بپرسید از علی
همسنگر شهیده ی بیسنگرش چه شد؟
بابا به دست بسته نگه کرد و صبر کرد
مادر فتاد روی زمین، دخترش چه شد؟
وقتی فتاد ابر کبودی به چهره اش
افتاد آسمان به زمین، اخترش چه شد؟
پاسخ بده مدینه! بگو نیمه های شب
قبری که میگرفت علی در برش چه شد؟
«میثم!» علیست یاور بییاور همه
از او بپرس یاور بییاورش چه شد؟
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
گفتم به گل عارض تو کار ندارد
دیدم که حیایی شرر نار ندارد
دیوار به در گفت مبادا که شوی باز
این سینه دگر طاقت مسمار ندارد
خون گریه کن ای دیده که یار همه عالم
جز محسن ششماهه ی خود، یار ندارد
مردم همگی ساکت و دشمن در خانه
این خانه مگر حیدرکرار ندارد؟!
تنها شفقِ سوخته دل بود که میگفت:
گل تاب فشار در و دیوار ندارد
خون جگرش دمبدم از دیده بریزد
آن کو ز غمت دیده خونبار ندارد
مردم همگی بنده ی دنیا شده آری
دین است متاعی که خریدار ندارد
با آنکه ز مظلومی این هر دو سخنهاست
تا روز قیامت علیِ فاطمه تنهاست
#حاج_غلام_رضا_سازگار👆
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
دلم از خون شده دریا و چشمم چشمه ی جویی
خدا را تا بگریم بیشتر از اشک! نیرویی!
قدَم خم گشته در پای سرشک خود، بدان مانم
که سروی، قامتش درهم شکسته بر لب جویی
چنان در شهر خود گشتم غریب و بی کس و تنها
که غیر از چشم گریانم ندارم یار دلجویی
الهی! انتقامم را از آن بیدادگر بستان
که نه دستی برایم مانده، نه پهلو، نه بازویی
فتادم زیر ضرب تازیانه، بارها از پا
ولی نگذاشتم کم گردد از مولا سر مویی
به خون دیده بنویسید بر دیوار این کوچه
که اینجا کشته ی راه ولایت گشته، بانویی
گرفتم در میان کوچه، پاداش رسالت را!
چه پاداش گرانقدری! چه بازو بند نیکویی!
مدینه! ثبت کن این را، که در امواج دشمنها
حمایت کرد از دست خدا بشکسته بازویی
قلم بر گیر و لب بر بند و خاموش باش ای "میثم"
که وصف این حکایت نیست حد هر سخن گویی
#حاج_غلام_رضا_سازگار👆
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
اجر و پاداش رسالت، شعله ی آذر نبود
این همه آزار، حق دخت پیغمبر نبود
چهره ی انسیه الحورا و ضرب دست دیو
فاطمه آخر مگر محبوبه ی داور نبود؟
فاطمه نقش زمین گردید و مولا گفت آه!
حیف! حیف! آنجا جناب حمزه و جعفر نبود
از فشار در همه اعضای او درهم شکست
فضه را میخواند و بالای سرش مادر نبود
دست او بشکست اما دست مولا را گشود
غیر او کس را توان یاری حیدر نبود
فاطمه تنهای تنها در پس در اوفتاد
هیچکس جز فضه آن مظلومه را یاور نبود
در میان آن همه دشمن که زهرا را زدند
سنگدلتر هیچکس از قنفذ کافر نبود
قاتل بیدادگر با پا صدف را میشکست
در میان آن صدف آخر مگر گوهر نبود
بر تسلای دل صاحبعزا گُل میبرند
گوییا اینجا ز هیزم دسته گل بهتر نبود!
«میثم!» این مصراع را ترسیم کن بر بیت وحی
تازیانه احترام سوره ی کوثر نبود👆
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
نیش مسمار اگر لب به سخن وا می کرد
پرده از راز
غم فاطمه بالا می کرد
آستان در اگر حقّ تکلّم می داشت
دشمنان را همه زان واقعه رسوا می کرد
مجری توطئه اهل سقیفه که ز خشم
در آتش زده را با لگدش وا می کرد!
دوخت بر سینه ی زهرا در آتش زده را
زینب از پشت در این صحنه تماشا می کرد
بین دیوار و در خانه به زهرا چه گذشت؟
کز خدا مرگ به صد ناله تمنّا می کرد
به چه جرمی گل امّید علی پرپر شد؟
خصم بدکیش چه با شاخه ی طوبی می کرد؟
سند غربت و مظلومی زهرا و علی
محسن آن غنچه ی پرپر شده امضا می کرد
داد بر اهل ولا درس فداکاری را
آن که یاری ز علی یکّه و تنها می کرد
گه ز بازو و گه از پهلوی بشکسته و گاه
شکوه از ضربت آن سیلی اعدا می کرد
بعد از آن واقعه ی تلخ فدک تا دم مرگ
بر علی صورت نیلی شده اخفا می کرد👆
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
گلى که باغ رسالت از او معطر بود
کنار غنچه ى خونین خویش، پرپر بود!
به یاد خانه ى تاریک بانویى سوزم
که شعله هاى چراغش، از آتش در بود!
نداشت بیشتر از هیجده بهار، اما
مصیبتش ز همه انبیا فزون تر بود!
کجا روم؟به که گویم؟ که: نیلى از سیلى
عذار عصمت پروردگار داور بود!
در آفتاب، بریدند سایه بان کسى
که رحمتش به سر خلق، سایه گستر بود!
کنار قبر پدر با کنایه مى گوید:
نشان اجر رسالت به دست دختر بود!
پى دفاع ولایت، شکست آن دستى
که بر رخش اثر بوسه ى پیمبر بود!
به کودکى شده بانوى خانه بى زینب
که آستانه ى او، قتلگاه مادر بود!
#حاج_غلام_رضا_سازگار👆
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
بوى خوش مى آید اینجا، عود و عنبر سوخته؟!
یا که بیت اللَّه را کاشانه و در سوخته؟!
از چه خون مى گرید این دیوار و در؟ یا رب مگر
گلشن آل خلیل اینجا در آذر سوخته؟!
خانه ى وحى از مَلک یکباره شد در ازدحام
اندرین غوغا مگر جبریل را پر سوخته؟!
خانه ى زهراست اینجا، قتلگاه محسن است!
آشیان قهرمان بدر و خیبر سوخته!
سینه ى زهرا شکسته، چهره اش نیلى شده
مرتضى، خونین جگر قلب پیمبر، سوخته!
بر حریم عقل کل، دیوانه یى زد آتشى
کز غمش هر عاقلى را جان و پیکر سوخته
خیمه گاه کربلا را آتش از اینجا زدند!
شد ز داغ محسن آخر کام اصغر، سوخته!
گر نمى کرد اشک چشمانت (حسان)! امداد من
مى شد از آه من این اوراق دفتر، سوخته
#حبیب_چایچیان👆
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
پس از رسول، که طومار عمر زهرا را
جفاى امت و ظلم زمانه مى پیچید
زدند شعله بر آن خانه اى، که عطر نبى
پى سلام در آن صحن خانه مى پیچید
چو گردباد به صحرا میان خانه به خویش
ز درد سینه و پهلو و شانه مى پیچید!
چو تازیانه به دست مغیره، زهرا هم
به خود ز ضربت آن تازیانه مى پیچید!
خداى داند و حال على، که آن دل شب
کفن به پیکر او مخفیانه مى پیچید!
على چگونه بماند به خانه اى که در او
صداى گریه ى زهرا شبانه مى پیچید؟!
#سید_رضا_موید👆
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
آنکه قدش فلک از غصه دو تا کرد، منم
آنکه با قامت خم ناله به پا کرد، منم
آنکه بین در و دیوار زبی یاری خویش
فضه را از پی امداد صدا کرد، منم
آنکه از سوز دل خویش، به ایام شباب
طلب مرگ ز درگاه خدا کرد، منم!
آنکه جز محنت و آزار زهمسایه ندید
در عوض باز به همسایه دعا کرد، منم!
آنکه هنگام فداکاری خود در ره دوست
زودتر محسن شش ماهه فدا کرد، منم!
آنکه با گمشده قبر و بدن مخفی خویش
ظلم را یکسره انگشت نما کرد، منم!
#حاج_غلام_رضا_سازگار👆
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
گلى که باغ رسالت از او معطر بود
کنار غنچه ى خونین خویش، پرپر بود!
به یاد خانه ى تاریک بانویى سوزم
که شعله هاى چراغش، از آتش در بود!
نداشت بیشتر از هیجده بهار، اما
مصیبتش ز همه انبیا فزون تر بود!
کجا روم؟به که گویم؟ که: نیلى از سیلى
عذار عصمت پروردگار داور بود!
در آفتاب، بریدند سایه بان کسى
که رحمتش به سر خلق، سایه گستر بود!
کنار قبر پدر با کنایه مى گوید:
نشان اجر رسالت به دست دختر بود!
پى دفاع ولایت، شکست آن دستى
که بر رخش اثر بوسه ى پیمبر بود!
به کودکى شده بانوى خانه بى زینب
که آستانه ى او، قتلگاه مادر بود!
#حاج_غلام_رضا_سازگار👆
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
من که آن روزِ ستم در پسِ در می رفتم
تا نمایم ز علی دفع خطر می رفتم
خون شش ماهه ی من بود که می ریخت به خاک
شد پسر کشته به یاری پدر می رفتم
فکر مظلومی تو زنده نگه داشت مرا
پشت در ور نه به همراه پسر می رفتم
دست بشکسته چسان اشک تو را پاک کند
کاش پر سوخته با باد سحر می رفتم
دگر امروز ز بستر نتوانم برخاست
من که هر روز سر قبر پدر می رفتم
خارج از شهر پی ناله چو رفتم گویی
همچو جان از تن مجروح به در می رفتم
#مرحوم_قاسم_ملکی👆
بنام خدا
🇮🇷#هفته_بسیج
«سروده اے تقدیم به بسیجیان سلحشور
"" "" "" "
مـرا عشق است افکار بسیجـے
دل اگــاه و بیــدار بسیجـی
بنــام میثـــم و عمار و یـاسر
بنــازم من بـه کـردار بسیـجی
سمیــه آن بسیـج بـا بصیـرت
که بـاشد ام الابــرار بسیـجی
چه گویم زین همه اخلاص الهی
نباشد جز خلوص کار بسیجی
بــود جــانم فداے ایــده ی او
فـداکارے بــود کار بسیــجـی
دعاے ما به حق همراهشان باد
گلستـان است گــلزار بسیجـی
گروه دشمنــان نومیــد گشتـه
ز همـت هاے بسیــار بسیـجی
نوشتم نام همت چون به دفتر
بتابید بـر دل انـوار بسیــجی
شهیدان بسیــج را یـاد کردم
مدد جستم ز انصــار بسیـجے
شهید فهمیده آن مرد سلحشور
که با سر رفت سر دار بسیجـے
و یــا آن پیــر مــردان قوی دل
حبیبندو و مدد کار بسیجـے
و یــا آن شیــر زن هاے دلاور
که هستنـد یاور و یار بسیجے
منم فاخــر بسیج شهر عشقم
ولـے هستـم بـدهکار بسیجـے
"" "" "" "" "
گنجینه اشعار مذهبی ترکی و فارسی و اشعار انتقادی اجتماعی
شاعر : مسلم فرتوت(فاخر)
تقدیم به مدافعانِ حرم
_
جان اولا قربان کرم زینبه
مدا فعا ن حرم زینبه
زینب او باش تاجی بنی هاشمه
همان معلم سیز اولان عالمه
نایبه ی نابغه ی فاطمه
دینی یتوردی شرف اعظمه
حق برکت وئردی دم زینبه
نشاندی اول گنبد و گلدسته لر
حافظ اونا عاشق دلخسته لر
زنده دی تا بو علم و دسته لر
چپ باخا بیلمز علم زینبه
زینب ائدوب کرب و بلادن دفاع
شیعه ده ایلر او بنادن دفاع
شامیده کی صحن وسرادن دفاع
حجاب و ناموس و حیادن دفاع
بوسه گئدوب وؤر قدم زینبه
ای خانمین خادم و دربانلاری
قبر شریفینده کی مهمانلاری
حامی دین، حرم نگهبانلاری
تجدید ایدون عهدیله پیمانلاری
همدم اولون درد و غم زینبه
زینب کبری اودی خصمی یوروب
نطقیله دشمن قباقندا دوروب
داعشین اربابینه سیلی وروب
یعنی یزیدین کمرین سندیروب
حور خدمدور خدم زینبه
مدافعانِ، عشق هم آوازیدی
لشکر قدسین هامي همرازیدی
عشق بوقومین پرٍ پروازیدی
بسیجی لر رقیه سربازیدی
نوکرم اول هم قسم زینبه
بنده ی اخلاص اولانا مرحبا
یار خوش احساس اولانا مرحبا
غیرته حساس اولانا مرحبا
زینبه عباس اولانا مرحبا
وؤر ئوزیوی موج یم زینبه
ای تانیان رسم و ره مقصدی
قویما یخلسین علم ایزدی
جبهه بوگون شیعیه سوریه دی
محو ایله اوردا فرق مرتدی
باخ حرم محترم زینبه
ای شهدا عرض ارادت قبول
رقیه زواری زیارت قبول
عشقیله سنگرده عبادت قبول
زینبین انصاری شهادت قبول
یاخشی چاتوبسوز نعم زینبه
دور ایاقا طبل یریش چالماقا
جبهه ی حریته یول سالماقا
اولما رضا سینه ده غم قالماقا
گئت شهدانین قاننی آلماقا
قاریش قوای عجم زینبه...
مداحی استاد طالبی
#میلاد_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اشعار_ترکی
سرود میلاد حضرت زینب (س )
✍محمدی ( ناعم )
ای گویده رخشان کوکبیم لایلای بالام لایلای
گوزلری زیبا زینبیم لایلای بالام لایلای
گوزل قیزیم دادیم دوزوم
دیلن منی دیندیر، منی دیندیر قیزیم۲
گوزیاشووی گل صورته ایتمه روان زینب
سنسن ایکی دنیا منه روح و روان زینب
ملک سیما گوزل بالا
دیلن منی دیندیر، منی دیندیر قیزیم۲
قارداشوون آغوشینه ویرم سنی الان
سینه سی اوستونده سنه لایلای چالار جانان
سنه قربان گوزل جیران
دیلن منی دیندیر، منی دیندیر قیزیم۲
#اشعار_ترکی