❖﷽❖
#امام_زمان
#حدیث #مهدوی
📜٢٨٥-و عنه عن أحمد بن محمّد عن ابن محبوب عن يعقوب السّرّاج قال:
قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام:متى فرج شيعتكم؟قال:فقال:إذا اختلف ولد العبّاس و و هى سلطانهم و طمع فيهم من لم يكن يطمع فيهم و خلعت العرب أعنّتها و رفع كلّ ذي صيصية صيصيته و ظهر الشّاميّ و أقبل اليمانيّ و تحرّك الحسنيّ و خرج صاحب هذا الأمر من المدينة إلى مكّة بتراث رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم.
فقلت:ما تراث رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم؟قال:سيف رسول اللّه و درعه و عمامته و برده و قضيبه و رايته و لامته و سرجه حتّى ينزل مكّة فيخرج السّيف من غمده و يلبس الدّرع و ينشر الرّاية و البردة و العمامة و يتناول القضيب بيده و يستأذن اللّه في ظهوره فيطّلع على ذلك بعض مواليه فيأتي الحسنيّ فيخبره الخبر فيبتدر الحسنيّ إلى الخروج،فيثب عليه أهل مكّة فيقتلونه و يبعثون برأسه إلى الشّاميّ فيظهر عند ذلك صاحب هذا الأمر فيبايعه النّاس و يتّبعونه.
و يبعث الشّاميّ عند ذلك جيشا إلى المدينة فيهلكهم اللّه عزّ و جلّ دونها و يهرب يومئذ من كان بالمدينة من ولد عليّ عليه السّلام إلى مكّة فيلحقون بصاحب هذا الأمر.
و يقبل صاحب هذا الأمر نحو العراق و يبعث جيشا إلى المدينة فيأمن أهلها و يرجعون إليها.
📝يعقوب سرّاج گويد:از امام صادق عليه السّلام پرسيدم:فرج و راحتى شيعيان شما چه وقت است؟
💠فرمود:وقتىكه بنى عباس باهم اختلاف نمايند و پادشاهى آنان سست گردد و كسى در آن چشم طمع دوزد كه در ايشان طمع نداشته و زمام امور از دست عرب برود و هر نيرومندى نيرو و قدرت خود را در معرض نمايش گذارد
💠 و مرد شامى(سفيانى)ظاهر گردد
💠 و مرد يمانى بيايد
💠و مرد حسنى به جنبش درآيد
✅ و صاحب اين امر(حضرت مهدى عليه السّلام)از مدينه بيرون آيد و با تراث رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلّم به مكه آيد.گفتم:تراث رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلّم چيست؟
فرمود:شمشير،زره،عمامه،برد،عصا، پرچم،جوشن و زين اسبسوارى رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلّم است وقتىكه در مكه آمد شمشير را از غلاف بيرون مىآورد و زره را مىپوشد و پرچم را برمىافرازد و برد را به تن مىكند و عمامه را بر سر مىگذارد و عصا را به دست مىگيرد و از خدا اذن خروج مىخواهد
🔶 يكى از موالى حضرت از اين كار اطّلاع پيدا مىكند نزد حسنى مىرود و به او خبر مىدهد حسنى پيشدستى مىكند و خروج مىكند.
🔶اهل مكه بر او يورش مىبرند و او را مىكشند و سر او را براى شامى(سفيانى)مىفرستند
🔶در اين وقت صاحب اين امر(حضرت مهدى عليه السّلام)خروج مىكند و مردم با او بيعت مىنمايند و از او پيروى مىكنند.
🔶و شامى لشكرى را به طرف مدينه مىفرستد پيش از رسيدن به مدينه خداى عزّ و جلّ آنها را نابود مىسازد،
🔶در آن روزگار هركس از فرزندان على عليه السّلام در مدينه است فرار مىكند و به مكه مىآيد و به حضرت مهدى عليه السّلام ملحق مىگردد
🔶 و حضرت به سوى عراق حركت مىنمايد و لشكرى را به مدينه مىفرستد از جانب آن حضرت به اهل مدينه امان مىدهند و به سوى حضرت باز مىگردند.
📘الروضة من الکافی، صفحه 468
محمدبن یعقوب کلینی
#سلام_امام_زمانم
.
🔸مراسم هفتگی
#بازگشت_به_مدینه
📆 زمان:
👈 پنج شنبه ۲ آبان ماه ۹۸
🔷 با مداحی:
👈 کربلایی #سیدرضانریمانی
🚩مکان:
👈 زینبیه، حرم حضرت زینب بنت موسی بن جعفر
🔊 بخش اول #مناجات | کوله بار معصیت دارم ببین دلواپسم
🔊 بخش دوم #روضه | دیده بگشا و ببین زینبت آمد مادر
🔊 بخش سوم #زمینه | اگه دلبر تویی عاقل باید عاشق بشه
🔊 بخش چهارم #شور | به لطف زهرا رسیدم به خیمگات
.
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_سکینه_س_مدح
#یوسف_رحیمی
▶️
دلش را داد دست آسمان ها
که نامش زنده مانده در زمان ها
بده یک جرعه از صبر سکینه
خداوندا به ما در امتحان ها
⏹ #سکینه
.
.
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
#روح_الله_عیوضی
▶️
اول
ناگاه کتاب گریه را وا می کرد
آن قدر که پشت ناله را تا می کرد
در مجلس روضه ی امام صادق
یاد لب خشکیده ی بابا می کرد
دوم
بانو! بنشین، بخوان، بگو حرف بزن
از تیر نشسته بر گلو حرف بزن
بانو! دم آخری کمی آب بخور
از خاطره دست عمو حرف بزن
سوم
از سایه سنگ رد شده لشگر من
زنجیر نشسته روی زخم پر من
این غصه، شبانه، بی صدا پیرم کرد:
تشت و سر و چوب و گریه خواهر من
چهارم
چوبی که به لب اشاره می کرد آن روز
از عمه جگر پاره می کرد آن روز
ترسیدم از آن چشم حرامی ناگاه...
وقتی که مرا نظاره می کرد آن روز
⏹ #سکینه
.
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
#داود_رحیمی
▶️
بعد روز دهم به هر مجلس
راوی و روضه خوان شدی بانو
من چه گویم؟ که در کلام حسین
"بهترینِ زنان" شدی بانو
عمه ی تو عقیله ی هاشم
و به اهل قریش عقیله تویی
"کرم الوافری" و " عقل التّام"
صاحب "سیرة الجمیلة" تویی
پدرت که حسین، جای خودش
تو و اصغر چه مادری دارید!
غصه ی هر دوتان رباب شده
حسِّ خواهر برادری دارید
از همان لحظه ی تولد، تو
خوش نشستی به سینه ی بابا
محض روی پدر تبسم کن
راحت جان! سکینه ی بابا!
پاشو از پیش پای این مرکب
پدرت را نکش، کنار بایست
غم ناموس قاتل مرد است
اشک دختر عذاب هر پدریست
عصر روز دهم به بعد خودت
جای اصغر بمان کنار رباب
مادرت را ببر ازین صحرا
بعد اصغر تویی قرار رباب
⏹ #سکینه
.
.
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_سکینه_س_مدح_و_مرثیه
#ناصر_شهریاری
▶️
نیست یارای زبان تا که کند مدح تو را
ای که آرامش هر روز و شب مولایی
ای که مستغرق فی الله تو را خوانده حسین
مدح تو بس که تو بانو نوه ی زهرایی
ای سراپای تو یاد آور زهرای بتول
اثر نطق تو بر کون و مکان غالب بود
همچو زینب ز لبت نطق علی می ریزد
نطق تو تیغ علی بن ابیطالب بود
آنچه زینب همه دم کرد تماشا دیدی
همره زینب خود کوچه به کوچه رفتی
بر روی ناقه ی عریان به کنار اسرا
تا دل شام بلا تا دل کوفه رفتی
لیک ای راحت جان و تن ارباب حسین
بفدای دل پر غصه و احساسی تو
روضه هایت همه از علقمه دارد صحبت
عالمی دیده دل و دیده ی عباسی تو
از در خیمه ی طفلان حرم تا به فرات
رفت آن ماه ولی تا به حرم بازنگشت
آری آری که علمدار حرم رفت که رفت
از بر علقمه سقا به حرم باز نگشت
⏹ #سکینه