.
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_سکینه_س_مدح_و_مرثیه
#غلامرضا_سازگار
▶️
تو کیستی؟ چراغ بهشت مدینه ای
آیینه دار حُسن حسینی، سکینه ای
باید به رتبه زینب ثانی بخوانمت
چون عمه ات به صبر نداری قرینه ای
در آسمان صبر فروزنده کوکبی
بین تمامی اُسرا رکن زینبی
دشمن ذلیل عزّ و وقار سکینه است
فریاد کربلای حسینی به سینه است
در مکتب مجاهدت و صبر و ابتلا
ایثار و استقامت و ایمان گزینه است
هر چند درد و رنج اسارت کشیده ای
تو خصم را به بند حقارت کشیده ای
روی تو آفتاب تماشای باب بود
آئینه تمام نمای رباب بود
در منطق تو معجزه نطق مرتضی
پیغام تو حیا و عفاف و حجاب بود
از سنگ و تازیانه که در شکوه نیستی
در قتلگه ز بردن چادر گریستی
در مجلس یزید که قلبت کباب بود
دیدی میان طشت طلا آفتاب بود
نامحرمت به دور و غمت بی حساب بود
بر چهره آستین و دو دستت حجاب بود
فریاد و آه و اشک و غم از گریه تو سوخت
حتی دل یزید هم از گریه تو سوخت
گاهی صدای گریه اصغر شنیده ای
گه ناله در شهادت اکبر کشیده ای
گاهی به روی خار مغیلان دویده ای
گه حنجر بریده به گودال دیده ای
در هر بلیّه حمد الاهیت بر لب است
الحق تو را مقاومت و صبر زینب است
ای یادگار فاطمه، ای دختر حسین
همگام زینبینی و هم سنگر حسین
در راه شام راهنمایت سر پدر
منزل به منزلی تو پیام آور حسین
هر خانه ای که هست رباب و سکینه اش
باشد صفای روضه شهر مدینه اش
تو مصحف حسین و بهشت است دامنت
بر صفحه جمال فروزنده احسنَت
پامال حرمتت شده از جور دشمنان
با تازیانه آیه نوشتند بر تنت
تو راز ناشنیده ز بابا شنیده ای
تو قاصد پیام گلوی بریده ای
ای پاکی و عفاف و حیا شرمسار تو
دشمن حقیر منزلت و اقتدار تو
پیوسته باد باغ شهادت بهار تو
تا روز حشر گریة "میثم" نثار تو
قلب حسین و چشم و چراغ مدینه ای
سر تا قدم جلال و وقار و سکینه ای
⏹ #سکینه
.
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_سکینه_س_مدح_و_مرثیه
#امیر_عظیمی
▶️
بار دیگر عزای عاشوراست
از غمی بی قرینه باید گفت
دو سه خط سوگواره ی غربت
در عزای سکینه باید گفت
قطره از وصف بحر درمانده
من کجا، مدح دختر ارباب
ای که بوده حسین مداحت
السلام ای سکینه بنت رباب
در کرامات حضرتش کافیست
شیر او را رباب داده، همین
در غریبی او فقط بنویس
به عمو مشک آب داده، همین
کربلا بود دشتی از روضه
او بلاهای خویش را دیده
در عبایی پر از علی اکبر
روح بابای خویش را دیده
روضه می خواند دور دارالحرب
نعش ها را یکی یکی که شمرد
دید بابا علیِ اصغر را
به امیدی گرفت و با خود برد
پدر آمد ولی چه آمدنی!
غرق خون کرد چشم قافله را
دید دور جنازه ی اصغر
همه گفتند لعن حرمله را
از وداع سکینه و ارباب
جگر کائنات خون شده بود
آه از آن دم که دید این دختر
زین باباش واژگون شده بود
با تنی خون گرفته از گودال
آمدی ذوالجناح بی بابا
کاش می شد رها نمی کردی
وسط تیر و نیزه ها او را
پدرم را غریب بین دو نهر
نحر کردند با لب عطشان
السلام علیک ای بی سر
السلام علیک ای عریان
⏹ #سکینه
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_سکینه_س_مدح_و_مرثیه
#سیدرضا_مؤید
▶️
ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود
بر چهره اش ز عصمت و عفت نقاب بود
پیوسته داشت جلوه در او صبر فاطمه
آیینۀ تمام نمای رباب بود
نامش که بود آمنه مادر سکینه خواند
که آرام بخش جان و دل مام و باب بود
پیوند بست عشق حسین و رباب را
یعنی سکینه حاصل این عشق ناب بود
این دختر حسین به میدان کربلا
با دختر بزرگ علی همرکاب بود
در کربلا حماسۀ اشک و پیام داشت
گلواژۀ قیام و گل انقلاب بود
او را اگر حسین به همراه برده است
نِی حُسن اتفاق که یک انتخاب بود
در پاسخ عطش زدۀ نوگلان عشق
آب ار نداشت دامن او پر گلاب بود
لب های خشک و تشنۀ او را به هر سوال
یک مدّ آه، فاصله، وقت جواب بود
می کرد ناله اش جگر سنگ را کباب
از بس دلش ز آتش غم ها کباب بود
دشمن اگرچه معجر او برده است باز
در پردۀ جلال خدا در حجاب بود
از یاد قتله گاه و شهیدان سر جدا
نقش ضمیر او شب و روز التهاب بود
در یاد داشت آن شب و روزی که از عطش
طوفان خیمه زمزمۀ آب آب بود
در یاد داشت آن شب و روزی که اصغرش
از آب و شیر مانده و در پیچ و تاب بود
در یاد داشت آن که رخ شیرخواره را
آهسته بوسه می زد و او گرم خواب بود
در یاد داشت آن که به مقتل دوید و دید
خورشید پاره پاره به روی تراب بود
آن ناز پروریدۀ دامان افتخار
کی جای او خرابه ی شام خراب بود
در آفتابِ گرمِ بیابانِ راه شام
سرهای روی نیزه سرش را سحاب بود
⏹ #سکینه
.
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
#حضرت_سکینه_س_زبان_حال
#شهید_غلامعلی_رجبی
▶️
هر کسی گوشش به حرفای منه
دیگه از تشنگی فریاد نزنه
هر چی مرد تو ماها بود، فدا شده
بچهها بابا دیگه تنها شده
بابای ما دیگه سقا نداره
بره آب برای ماها بیاره
من از این گوشهی خیمه میدیدم
حرفا شو با قوم کافر شنیدم
بچهها دست بابا خونی شده
گمونم شش ماه قربونی شده
عبا رو طوری رو اصغر کشیده
معلومه خیلی خجالت کشیده
به خون فرق داداش اکبرمون
به تمام گلهای پرپرمون
دیگه از خیمهها بیرون نریزید
جلوی چشم بابا اشک نریزید
نذارید بابا خجالت بکشه
هر چه از دشمن کشیده بسشه
⏹ #سکینه
.
sokhanrani.mp3
27.4M
🔊 گزارش صوتی
هیئت هفتگی ۹۷.۸.۲۰
#میرزامحمدی
#سخنرانی_مظلومیت_حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#سکینه
roze.mp3
14.03M
🔊 گزارش صوتی
هیئت هفتگی ۹۷.۸.۲۰
#روضه_حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#میرزامحمدی
• #سکینه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج #صلوات
maghame_hazrate_sakene_100314.mp3
2.45M
#آیت_الله_جوادی_آملی
🔴اوج عظمت و مقام عرفانی حضرت #سکینه سلام الله علیها
#حضرت_سکینه
#بنت_الحسین
@emame3vom
.
#واحد
#شهادت_حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#پنجم_ربیع
سبک: قدم قدم با یه علم...
┅┅┅┅┄┄┄┅┅┅┅┅
جواب:
شهیده ی مدینه ام
دختر شاه کربلا #سکینه ام
دارم غمی به سینه ام
دختر شاه کربلا سکینه ام
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میوه ی قلب بابا هستم
از نسل بی بی زهرا هستم
من بعد عمه جانم زینب
بانوی آل طاها هستم
من یک قد کمونی دارم
از اسارت نشونی دارم
توی شهر مدینه هرشب
مجلس روضه خونی دارم
دلم به تاب و در تبه
گریه و ناله کار من روز و شبه
بعد بابا حسین فقط
انیس دردای من عمه زیــنبــه
*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*
بعــــد کربــــبلا پر دردم
خون کرده دل رو آه سردم
کاشکی تو عصر عاشورا من
کـــنار قتـــــلگـــــه میمُردم
دیدم من با دوچشمانی تر
تو گودال پاره پاره پیکر
بوســیدم حنـــجر بابارو
وقتی که شد جدا با خنجر
زسینه ام کشیدم آه
پیکر پاره پاره رو کردم نگاه
جونمو از تنم ربود
دیدن زخمای تنتش تو قتلگاه
*ـــــــــــــــــــــــــــــــ*
زیر بار مصیبت رفتم
از کربلا به محنت رفتم
سوی شام بلا و کوفه
بعد بابا اسارت رفتم
اسارت همه ی دردامه
قاتلم روضه های شامه
کابوس هر شبم بابایی
خواب سنگای روی بامه
امون ز سنگ روی بام
چه سخته روضه های ما تو شهر شام
هنوز توی گــوش منه
رقیه خواهـــرم که میـــزنه صـــدام
*ـــــــــــــــــــــــــــــــ*
تو خیمه قحط آبــو دیدم
اون دلهـــای کــبابو دیدم
تشنگـــیِ لبــای خشـــک
شیش ماهه ی ربابو دیدم
صاحب قلب پر احساسم
خیلی به تشنگیِ حسّاسم
عمو که برنگشته بابا
منتظر عمو عـــباسم..
دلم هنوز پر از غمه
به یاد سقای حسـین فاطـــمه
عمو بیا به خیمه ها
نمیخواد آب بیاری تو از علقمه
※※※※※※※※※※※※※※※※※※※※※※
●شاعر:
عبدالزهرا هاشمیان
•
•
#شهادت_حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
.
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يَا سَکِیِنَةَ(س) بِنْتَ حُسَینِ بنِ عَلِیِّ(ع)》🔶🔸
✅حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) می فرماید :
📋《غَسَلْتُ النَّبِیَّ(ص) فِی قَمِیصِهِ!
فَکَانَتْ فَاطِمَةُ(س) تَقُولُ : أَرِنِی الْقَمِیصَ!
فَإِذَا شَمَّتْهُ غُشِیَ عَلَیْهَا فَلَمَّا رَأَیْتُ ذَلِکَ غَیَّبْتُهُ》
♦️وقتی بدن مطهر حضرت رسول اکرم(ص) را غسل می دادم، پیراهن مبارک ایشان را به عنوان تبرک نگه داشتم.
فاطمه(س) همواره از من می خواست که آن پیراهن را به نشان دهم.
و هنگامی که آن را می بویید، بیهوش می شد و من هم وقتی این جریان را دیدم، آن پیراهن را از فاطمه(س) پنهان کردم.(۱)
یا فاطمه زهرا(س)!
🏴هنگامی که حضرت سکینه(س) دختر امام حسین(ع) پس از ماجرای کربلا، به صورت اسیر با همراهان وارد شام شد، در عالم خواب، خواب طولانی دید که در فرازی از آن می فرماید :
ناگاه دیدم پنج سراپرده از نور از آسمان به زمین نشست، و پنج زن ارجمند از میان آنها خارج شدند و به سوی من آمدند، پرسیدم :
این بانوان کیستند؟
شخصی که معرفی می کرد گفت :
اولی حوّاء مادر بشر، دومی آسیه دختر مزاحم، سومی مریم دختر عمران، چهارمی خدیجه دختر خویلد است!
پرسیدم این زن پنجم کیست که دست هایش را بر سر نهاده، گاهی از شدت ناراحتی بر زمین می افتد و گاهی بر می خیزد؟
گفت : این فاطمه(س) دختر محمد مصطفی(ص) مادر پدرت می باشد.
با خود گفتم :
سوگند به خدا! من به حضورش می روم و تمام حوادثی را که برای ما پیش آمده به اطلاع او می رسانم، با شتاب و سرعت نزد او رفتم تا به او رسیدم و در پیش رویش در حالی که گریه می کردم ایستادم و گفتم :
📋《یَا اَمَتَاهُ! جَحَدُوُا وَاللهِ حَقَّنَا!
یَا اَمَتَاهُ! بَدَّدَوُا وَاللهِ شَملَنَا!
یَا اَمَتَاهُ! اِستَبَاحُوُا وَاللهِ حَریمَنَا!
یَا اَمَتَاهُ! قَتَلُوُا وَاللهِ الحُسَینَ(ع) اَبَانَا》
♦️ای مادر جان! سوگند به خدا حق ما را انکار کردند!
ای مادر جان! سوگند به خدا جمع ما را پراکنده ساختند!
ای مادر جان! سوگند به خدا حریم حرمت ما را شکسته و مباح نمودند!
ای مادر جان! سوگند به خدا پدرمان حسین(علیه السلام) را کشتند.
سپس حضرت زهرا(س) فرمود :
📋《کَفِّی صَوتَکِ یَا سَکِیِنَه!
فَقَد قَطَّعتِ نِیاطَ قَلبِی وَ اقرَحتِ کَبدِی!
هَذَا قَمِیصُ اَبیِکِ الحُسَینِ(ع)، لَا یُفارِقُنِی حَتَّی اَلقَی اللهَ بِهِ》
♦️سکینه جانم!
دیگر سخن نگو، زیرا رگ قلبم را پاره کردی و جگرم را شعله ور نمودی، این پیراهن پدرت حسین(ع) است، که از من جدا نخواهد شد تا با آن خدا را ملاقات کنم.(۲)
وقتی کاروان اسراء از شام به مدینه رسیدند، حضرت سکینه(س) خطاب به قبر مطهر حضرت رسول اکرم(ص) عرضه داشت :
📋《يَا جَدَّاهُ! إِلَيكَ المُشتَكَى مِمَّا جَرَى عَلَينَا، فَوَاللهِ مَا رَأَيتُ أَقسَى مِن يَزِيدَ وَ لَا رَأيتُ كَافِرَاً وَ لَا مُشرِكَاً شَرَّاً مِنهُ وَ لَا أَجفَى وَ أَغلَظُ》
♦️اى جَدَّا! از مصایبى که بر ما گذشت به تو شکایت مى کنم.
به خدا سوگند، من سنگ دل تر، جفا کارتر و خشن تر از یزید ندیدم و هیچ کافر و مشرکى را بدتر از او سراغ ندارم!
📋《فَلَقَدْ کانَ یَقْرَعُ ثَغْرَ اَبی بِمِخْصَرَتِهِ وَ هُوَ یَقُولُ : کَیْفَ رَاَیْتَ الْضَّرْبَ یا حُسَیْنُ(ع)؟!!》
♦️او با چوب دستى اش به دندان پدرم مى زد و مى گفت :
ضربه ها چگونه است اى حسین(ع)؟!(۳)
#حضرت_سکینه (س) آخرین یادگار و بازمانده حادثه غم انگیز کربلاست.
هر چند امام محمدباقر(ع) نیز در کربلا حضور داشته است و یعقوبی در این باره نقل می کند که امام(ع) در پاسخ به سؤال فردی که از ایشان پرسید؛ آیا شما زمان امام حسین(ع) را درک کرده اید؟ فرمود :
📋《قُتِلَ جَدِّی الْحُسَینُ(ع) وَ لِی اَرْبَعُ سِنینَ وَ اِنّی لَاَذْكُرُ مَقْتَلَهُ وَ مَا نَالَنَا فِی ذَلِكَ الْوَقْتِ》
♦️هنگامی كه جدّم امام حسین(ع) به شهادت رسید، من چهار ساله بودم و جریان شهادت آن حضرت(ع) و آنچه در آن روز بر ما گذشت همه را به یاد دارم.(۴)
ولی امام باقر(ع) در سال ۱۱۴ هجری به شهادت رسیده است.(۵)
و حضرت سکینه(س) در سال ۱۱۷ هجری وفات نموده است.(۶)
و از این جهت، ایشان آخرین بازمانده کربلا محسوب می شود.
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
گوشه ای با دردهای خویش خلوت می کند
چشم هایش را انیس اشک غربت می کند
در خلال هق هق بی انتهای هر شبش
شرحه شرحه از غم دوری حکایت می کند
بانوی غم ها، #سکینه ، یادگار کربلا
یک به یک ما را به بزم روضه دعوت می کند
عالم و آدم به هم می ریزد از فرط عزا
تا که خاتون حرم شرح مصیبت می کند
👤شبرنگ
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۵۷
۲)لهوف سید بن طاووس، ص۱۸۹
۳)مقتل الحسین(ع) مقرّم، ص۳۷۶
۴)تاریخ یعقوبى، ج۲، ص۳۲۰
۵)فرق الشیعة نوبختی، ص۶۱
۶)تاریخ مدینه دمشق ابن عساکر، ج۶۹، ص۴۲۱
..
#حضرت #سکینه
ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود
بر چهرهاش ز عصمت و عفّت، نقاب بود
پیوسته داشت جلوه در او صبر فاطمه
آیینهی تمام نمای رباب بود
نامش که بود آمنه، مادر سکینه خواند
کآرام بخش جان و دل مام و باب بود
پیوند بست عشق، حسین و رباب را
یعنی سکینه حاصل این عشق ناب بود
این دختر حسین به میدان کربلا
با دختر بزرگ علی همرکاب بود
در کربلا حماسهی اشک و پیام داشت
گلواژهی قیام و گل انقلاب بود
او را اگر حسین به همراه برده است
نی حُسن اتّفاق که یک انتخاب بود
در پاسخ عطش زدهی نوگلان عشق
آب ار نداشت دامن او پر گلاب بود
لبهای خشک و تشنهی او را به هر سؤال
یک مدّ آه فاصله وقت جواب بود
می کرد نالهاش جگر سنگ را کباب
از بس دلش ز آتش غمها کباب بود
از یاد قتلگاه و شهیدان سر جدا
نقش ضمیر او شب و روز التهاب بود
در یاد داشت آن شب و روزی که از عطش
طوفان خیمه زمزمهی آب آب بود
در یاد داشت آن شب و روزی که اصغرش
از آب و شیر مانده و در پیچ و تاب بود
در یاد داشت آن که رخ شیرخواره را
آهسته بوسه میزد و او گرم خواب بود
در یاد داشت آن که به مقتل دوید و دید
خورشید پاره پاره به روی تراب بود
آن ناز پروریدهی دامان افتخار
کی جای او خرابهی شام خراب بود
در آفتاب گرم بیابان راه شام
سرهای روی نیزه سرش را سحاب بود
#حضرت_سکینه_سلاماللهعلیها
#سید_رضا_مؤيد
..............................
🖤🖤
دو بیت #شعر_عربی منسوب به #امام_حسین_علیهالسلام (انتشار به مناسبت پنجم ربیعالاوّل):
لَعَمْرُک اِنّنی لَاُحِبُّ دارا"
تَکونُ بها سکینةُ و الرّبابُ
اُحبُّهُما وَ ابذُلُ کلّ مالی
و لیس لعاتب عندی عِتابُ
به جان تو سوگند!
من خانهای را دوست دارم که سکینه و رباب در آن باشند.
آنها را دوست دارم و تمامی داراییام را به پای آنها میریزم و سرزنش كننده را از طرف من عتابی نيست.
#حضرت_سکینه_سلاماللهعلیها
#حضرت_رباب_سلاماللهعلیها
خدایااااا!!!!
🏴به حقّ این مادر و دختر عاشورایی!
منتقم عاشورا را برسان... .
#جواد_هاشمی_تربت
.
Untitled 10.mp3
26.65M
🎶 مادرم نیست...
💠 #شور_مقتل
#حاج_نریمان_پناهی
🏴 شهادت حضرت محسن (ع) و
وفات حضرت #سکینه (س)
هیئت معظم یا رباب (س) کرج
چهارشنبه 30 مهرماه 1399
Untitled 6.mp3
18.15M
🎶 مادر مظلوم من...
💠 #شور
#حاج_نریمان_پناهی
🏴 شهادت حضرت محسن (ع) و
وفات حضرت #سکینه (س)
هیئت معظم یا رباب (س) کرج
چهارشنبه 30 مهرماه 1399