#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
همسری سر به راه را کشتند
بانویی بی پناه را کشتند
کینه جویان تیره دل آخر
روشنی پگاه را کشتند
"جبت" و "طاغوت" عصمت اللهِ
بری از اشتباه را کشتند
دست شان که به مسندش نرسید
صاحب جایگاه را کشتند
در نبود مدافعان حرم
والی بارگاه را کشتند
غیرِ خوبی از او ندید کسی
خانمی خیرخواه را کشتند
کوچه های مدینه آرام است
بانی اشک و آه را کشتند
یک تنه لشگر علی شده بود
یک به یک آن سپاه را کشتند
همه پشت و پناه مولا بود
حضرت تکیه گاه را کشتند
جلوی شوهرش چهل نامرد
مادری پا به ماه را کشتند
#علیرضا خاکساری
www.beharalashar.ir1_2183647892.mp3
زمان:
حجم:
2.29M
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
اللهم صل علی حبیبتک فاطمه (س)
یازهرا بانوی عالمین السلام
فاطمه یا امَ الحسنین السلام
آه ای یاس قد خمیده
(صدیقه ی شهیده)2
حبیبه ی خدا یا زهرا
سیده النساء یا زهرا
شبا و روزا
با درد روی پهلو سر میکرد
به زیر چادر
با گریه هاش شبو سحر میکرد
تو اوج درداش
دوباره فضه رو خبر میکرد(یازهرا)
دوباره سرفه میگیره رمق رو از تنش
یه لاله باز جوونه زد به روی پیرهنش
آروم آروم خبر میده به ما ز رفتنش
آه ای یاس قد خمیده
(صدیقه ی شهیده)2
حبیبه ی خدا یا زهرا
سیده النساء یا زهرا
داره می میره
خدا ببین چی اومده سرم
می بوسه مادر
گلوی تشنه ی برادرم
صدای گریه
دوباره پر میشه توی حرم (یازهرا)
به رفتنش آروم آروم که داره تن میده
امانتی به من یه بغچه ی کفن میده
امانتی به من یه کهنه پیرُهن میده
آه ای یاس قد خمیده
(صدیقه ی شهیده)2
حبیبه ی خدا یا زهرا
سیده النساء یا زهرا
#شاعر : محسن حنیفی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
فاطمه بعد از پیمبر دائمأ سردرد داشت
دستمالی بر سرش می بست دیگر ؛ درد داشت
غصه اسلام را می خورد جای نان شب
انحراف دین برایش خیلی آخر درد داشت
شهر پیغمبر! چرا دخت پیمبر را زدند؟
شهر پیغمبر! چرا دخت پیمبر درد داشت؟
خاک عالم بر دهانم در به پهلویش گرفت
خاک عالم بر دهانم ضربهء در درد داشت
بوسه بر دست علی زد تا دلش آرام شد
دیدن آن دست بسته صد برابر درد داشت
صبح تا شب زخم برمیداشت ، شب تا صبح درد
آه ، سر تا پای زخم و پای تا سر درد داشت
یک نفر از بچه ها هم سمت آغوشش نرفت
بچه ها هر وقت می دیدند ... مادر درد داشت
#علی اکبر لطیفیان
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
ناگفته ها دارد دل غم پرورت با من
حرفی بزن از گوشۀ چشم ترت با من
بانوی محجوبم بیا و در میان بگذار
شرح بلایی را که آمد بر سرت با من
از اتفاقاتی که پیش آمد در آن کوچه
آن ماجراهایی که گفته دخترت با من
ای کاش امکان داشت راز رو گرفتن را
یکبار می گفتی به غیر از معجرت با من
از تازیانه با اشاره شکوه ها دارد
لرزیدن انگشت های لاغرت با من
یک روز کارِ خانه، نان پختن، کمی لبخند
اما چه کاری کرد روز دیگرت با من
امروز از اول فقط گفتی"حلالم کن"
ای وای اگر این است حرف آخرت با من
قبل از تو من جان می دهم، احیاء من با تو
بعدش عزیزم کار غسل پیکرت با من
#مصطفی متولی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
رد خونست که بر پیکر این در مانده
مثل زخمی که روی بال کبوتر مانده
لرز سختیست که بر زانوی حیدر مانده
گرد و خاکست که بر چادر مادر مانده
غم عالم به سرم ریخت ،امان از کوچه
همه ی بال و پرم ریخت ، امان از کوچه
آنقدر سوخته که چادرش از سر افتاد
دست بر شانه ی من بود که مادر افتاد
بضعه افتاد ، همه جان پیمبر افتاد
دردسر بود که در خانه ى ما شر افتاد
گره افتاده به این کار،امان از کوچه
خم شده حیدر کرار ، امان از کوچه
مانده خاکستر در ، روی پر و بال اما
مانده در گوش من آن شورش و جنجال اما
یاد آن قد خم و آن تن بی حال اما
چادری که شده در معرکه پا مال اما
بدتر این بود نه با پا ، که با سر افتاد
تا به روی کمر مادر من در افتاد
مانده نجوای شب و روز من و این کوچه
مانده این آه جگر سوز من و این کوچه
آتش و دود غم افروز من و این کوچه
حسرت مادر دیروز من و این کوچه
تکه تکه شده ام ، قحطی مرگ ست خدا
میکشد آه مرا ، کوچه جدا ، مرگ جدا
آسیابست که امروز سرش خلوت شد
یا تنوری که برایش غم نان حسرت شد
گریه در روزن چشمان همه دعوت شد
بوی مادر به لباس تن من عادت شد
سخت تر میگذرد ثانیه ها بی مادر
شده دلگیر همه خانه ى ما بی مادر
هیچ داغی بجز این داغ مرا پیر نکرد
بين موهای حسن این همه تأثیر نکرد
یل خیبر شکنی را نه زمین گیر نکرد
گریه چشمان مرا از غم تو سیر نکرد
آن سه تا بانی دردند ، امان از کوچه
چه جفاها که نکردند ، امان از کوچه
#نرگس غریبی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
مثل شمع سحری آب شدی از گریه
از خودت بی خبری آب شدی از گریه
بسترت خیس شد از اشک بیا گریه نکن
ناله ها از نفس انداخت تو را گریه نکن
دل من از نفس سوخته ات آگاه است
مثل اینکه شب بی مادریم در راه است
لحظه ها سخت تر از سخت به تو میگذرند
زخم ها گرچه که مخفی ست ولی جلوه گرند
زهره خانه حیدر چه شده خاموشی؟
ساکتی مادر من یا نکند بی هوشی؟
مثل تنهایی بابا چقدر تنهایی
دور کن از سر خود فکر سفر تنهایی
طرحی از قامت چون کوه تو باقی مانده
سایه ای از تن مجروح تو باقی مانده
دور از چشم هراسان حسن گریه نکن
این چنین ناله جانسوز نزن گریه نکن
بعد از آن کوچه باریک بهم ریخته ای
از همان لحظه تاریک بهم ریخته ای
#حسن کردی
راضی به هر قضایِ خدا می روی علی
چون نوح سمتِ موج بلا می روی علی
دارم به فتحِ خیبر تو فکر می کنم
با دستهای بسته کجا می روی علی
ای سرشناس شهر، برای تو خوب نیست
مسجد چرا بدون عبا می روی علی
آشفته حالِ فاطمه ی پشتِ در نباش
قدرِ خودت به هول و ولا می روی علی
آیینه ی شکسته ی این کوچه ها منم
از من شکسته تر تو چرا می روی علی
بی رحمیِ مغیره عجب شمرگونه است
داری چه زود کرببلا می روی علی
این کوچه، آخرش ته گودال می رسد
داری میان حرمله ها می روی علی
#وحید قاسمی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_زهرا
مام سادات جهان بضعه طاهایه سلام
قبری گیزلینده قالان حضرت زهرایه سلام
اگر ایستوسن بو گیجه مولانین قولوندان یاپیشاسان
حسن حسینه بیر تسلیت دیه سن
التماس دعا
مام سادات جهان بضعه طاهایه سلام
قبری گیزلینده قالان حضرت زهرایه سلام
السلام ای آسمان عصمتین مهپاره سی
السلام ای سیلی ضربیندن قولاقیندن
دوشن گوشواره سی
السلام ای فاطمه ای گل وجودین خار اوپن
آستانینه یارالی سینه سین مسمار اوپن
ای وای یارالی زهرا ایویزآباداولا
آخرین لحظه های عمر فاطمه زهرا
مولا علی مسجده مشغول نماز
اوندا گوردی قاپیدا بالالار سسلندی
گل هارداسان ای شاه ولایت ننه ام اولدی
قرآنی اوزون ایله تلاوت ننه ام اولدی
هیچ بیزه باخمیرگوزلرین آچمیر
ننم جواندی ای بابااولوم یاراشمر
علی یوبانما بابا گل ننه ام اولدی
مولا علی بیر حالا قالدی یواش یواش
گلیردودمان ولایته ای زهرانین قوناخلاری
یاسه گلنلر امام زمانه تسلیته گلنراو آز
مسافتده او قهرمان علی نیچه دفعه
ایلشدی یره دوردی ایاقه یواش یواش
گلدی دودمان ولایته گوردی زهرا روبه
قبله اولین مرحله کی منزلنه یتشیب علی
گوردی خاموش اولوب او پرتونور ازلی
ایلشدی زهرا نین باشین آلدی دیزاوسته
اوچ دفعه سسلندی یا بنت رسول الله
یافاطمه الزهرااخذاالْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ،
علی عمامنی گویدی یره، وَ إِذَا بِهَا
مُلْقَاةٌ عَلَى فِرَاشِهَا . زهرا داخل
بستر،گوزلری باقلی علی اوچ دفعه
سس لدی وَ نَادَاهَا یَا زَهْرَاءُ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ،
یا زهرا سس گلمدی ، فَنَادَاهَا یَا بِنْتَ
مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى فَلَمْ تُكَلِّمْهُ بار
سوم،بیرجمله دئدی : یَا فَاطِمَةُ كَلِّمِینِی
فَأَنَا ابْنُ عَمِّكَ عَلِیُّ، من علیم مظلوم علی
زهراگوزلروی آچ عمواوغلوام زهرا
آدامسیزقالمیشام زهرا
نظرونده مجسم ایله علی بیرطرفه باخیر
گوردی حسنین الرین قویوب رویئنن
باشینا
زینب بیرطرف ده دیری ننه ننه جوان ننه جوانگی یالان ننه
ظلمینن قول قابرگاسی صدمه گورب سنان ننه
ننه باشوادولانیم ای ننه گوزوی آچ ای ننه
علی گوردی زهراگوزلرین آچمادی
آقااوزون دولاندیردی گو عالمینه الله الله
گل طاهانی دوباره منه ور المامنن بونی
زهرانی دوباره منه ور
الله کمیم یوخدی بیله ادامسزقالمشام
زهرا بیرتوکون بیلوسن مین
عالمنره ورمرم یاروه قربان اولوم دیندیر
دانشتر حیدرم زهراگوزوی آچ ای زهرا بالالارم
آقالارقالیب زهرا«يَـا فَـاطِمَـةُ كَلِّمِـينِـي
فَـأَنـَا ابْـنُ عَمِّـكَ عَلِيُّ بْنُ أَبـِي طَالِب؛
بیله آقلادی مولا باخیرصورته زهرایئه
ناگهان کون تکان وردی علی زمزمه اسی
ایتدی اعجاز اومسیحانی دیرلدن نفسی
غملی دلدن اوجالیب عرش مواسات
سسی کاینات ایلدی تکرارعلینن
سوزونی مستئجاب اولدی دعا فاطمه
اچدی گوزونی اغلاماعلی آغلاما عم
اوغلی جان زهرا گوزلرن آچدی بیر
باخدی
بالالارینابیرباخدی مولا علینن اوزونه
عم اوغلی فه اخرجه من کانه فعل بعد
زهرانین اولین فرمایش بواولدی عم
اوغلی بالالاری اودن خارج ایله حسنینم خارج ایله
عم اوغلی روئم ده دعمعلی دردیم واراما
بوروضئه نن بس اولاربویک لردن
ایشدمشم علی بیرباخدی حسن حسین
اوغل گئدون پیغبرین قبرینه ننه اوزدعا
ایلیون اوبالاجابالالارگلدی پیغبرین قبرین
اوسته دستئمازالدیلارایکی۲رکعت نماز
قیلدیلاراویاشیل عمامه لرین الدیلاراله
بالاجا الرینن دعاایلدیلر اماکیمه دعاایلیلر
یواش یواش دعا ایلیلر یواش یواش
دیئلرالله بابامین کومیه یوخدی الله
آتام علی آدامسیزدی قالیب
آپاردی ظلم ثانی دن اورئک ده یاره
فاطمه
نئه دیرکی علتی گیدیر گئجه مزاره
فاطمه
یازهرایازهرا
مداح استادطالبی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
گوشه ی چادر تو تا که به در میگیرد
مرتضی پشت سرت دست به سر میگیرد
تو فقط فضه بیا فاطمه را زود ببر
چون که دارد دَم در معرکه در میگیرد
از همان روز که برگشتی از آن کوچه حسن
زانویش را چه غریبانه به بر میگیرد
دخترت گفت در این خانه که نامحرم نیست
پس چرا مادرمان رُخ ز پدر میگیرد
فاطمه دخترمان حال تو را میداند
چند روزیست تو را زیر نظر میگیرد
زودتر خوب شوی فاطمه جان خوبتر است
زن همسایه سه ماه است خبر می گیرد
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
بعد از تو خانه دیگر از رونق می افتد
چون خانه ی بی مادر از رونق می افتد
باتو به هر ترتیب رونق دارد اما
تو می روی و آخر از رونق می افتد
هم خانه ی حیدر ندارد بی تو لطفی
هم خانه ی پیغمبر از رونق می افتد
بعد از فدک اهل ریا فهمیده بودند
با خطبه هایت منبر از رونق می افتد
بعد از تو مرگ و زندگی فرقی ندارد
رهبر نباشد لشکر از رونق می افتد
چیز عجیبی نیست این گوشه نشینی
چون مرغ بی بال و پر از رونق می افتد
حال علی آیینه ی بیماری توست
بی تو جهان حیدر از رونق می افتد
بیمار هستی ، خانه ات رونق ندارد
اما نباشی بدتر از رونق می افتد
#مجتبی خرسندی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
شب و کابوس از چشمِ منِ کَم سو نمیاُفتد
تبِ من کَم شده اما تبِ بانو نمی اُفتد
غرورم را شکسته خندهی نامحرمی یارَب
چه دردی دارد آن کوچه که با دارو نمیاُفتد
جماعت داشت میآمد دلم لرزید میگفتم
که بیخود راهِ نامردی به ما این سو نمیاُفتد
کِشیدم قَد به رویِ پایم و آن لحظه فهمیدم
که حتی ردِ بادِ سیلی اش بر گونه میاُفتد
نشد حائِل کند دستش گرفته بود چادر را
که وقتی دست حائِل شد کسی با رو نمیاُفتد
به رویِ شانهام دستی و دستی داشت بر دیوار
به خود گفتم خیالت تخت باشد او نمیاُفتد
سیاهی رفت چشمانش سیاهی رفت چشمانم
وَگَرنه مادری در کوچه بر زانو نمیاُفتد
میانِ خاک میگردیم و میگویم چه ضربی داشت
خدایا گوشواره اینقَدَر آنسو نمیاُفتد
دو ماهی هست کابوس است خواب هر شَبَم ، گیرم
تبِ من خوب شد اما تبِ بانو نمیاُفتد
#حسن لطفی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
گوشه ی چادر تو تا که به در میگیرد
مرتضی پشت سرت دست به سر میگیرد
تو فقط فضه بیا فاطمه را زود ببر
چون که دارد دَم در معرکه در میگیرد
از همان روز که برگشتی از آن کوچه حسن
زانویش را چه غریبانه به بر میگیرد
دخترت گفت در این خانه که نامحرم نیست
پس چرا مادرمان رُخ ز پدر میگیرد
فاطمه دخترمان حال تو را میداند
چند روزیست تو را زیر نظر میگیرد
زودتر خوب شوی فاطمه جان خوبتر است
زن همسایه سه ماه است خبر می گیرد