eitaa logo
کانال نوای عاشقان
17.5هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
407 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
ای وای از آن حدیثِ به دفتر نیامده ای وای از آن شروعِ به آخر نیامده ای وای از آن یقینِ به باور نیامده ای وای از آن مزارِ کبوتر نیامده ای وای از آنکه رفته و دیگر نیامده ای دل حدیث دختر طاها شنیده‌ای؟ یَرضی شنیده‌ای، لِرضاها شنیده‌ای؟ هنگامۀ نماز، دعاها شنیده‌ای؟ "حتی تَوَرَّمَت قَدَماها" شنیده‌ای؟ أمّن یُجیب این همه مضطر نیامده یاللعجب! فصلّ لربّک ولادتش واحیرتا! لِیُذهِبَ عنکم شرافتش طوبی لهُم وَ حُسن مَآب است مدحتش جبریل با تمام بزرگی و رتبتش از عهدۀ ستایش او برنیامده * * اما چه سود، حرمت قرآن شکسته شد یک‌باره قلب سورۀ انسان شکسته شد در را زدند و حرمت مهمان شکسته شد نان ریخت، سفره سوخت، نمکدان شکسته شد فصل غریبی تو چرا سر نیامده؟ زهرا هنوز گریه‌ی بی‌گاه می‌کند مولا هنوز سر به دل چاه می‌کند پاییز ادعای أنا الله می‌کند صبح بهار از آمدن اکراه می‌کند آیا هنوز وقت مقرّر نیامده؟ ✍ @navaye_asheghaan
از ابتدا قیامت او آشکار بود آن بانویی که ممتحن کردگار بود در بندگی خویش خدای بقیه بود سرتا به پاش مظهر پروردگار بود در خانه با کنیز خودش هم‌کلام بود در سجده با خدای خودش همجوار بود مردان جنگی از پس او برنیامدند با اینکه بر جراحت پهلو دچار بود کاری به این نداشت که تنها و بی‌کس است وقت گذر ز کوچه، چه با اقتدار بود زهرا عجیب غیرتیِ عشق حیدرست پای علی برای بلا بی‌قرار بود از گرگ‌های شهر، فدک را گرفته بود کرار بود، گرچه خودش خانه‌دار بود بستند راه کوچه! مگر کم میاورد؟! غافل ازآنکه چادر او ذولفقار بود سیلی زدند جا بزند! گفت یا علی! یک دم عقب نرفت! سراپا وقار بود رویش کبود شد، رویشان را سیاه کرد با قامت شکسته عجب پای کار بود تا حشر، خاک بر سر اهل مدینه کرد آن معجری که روی سرش پرغبار بود اصلاً نخورد غصه‌ی آن گوشِ..... اما حَسَن نِشَست و پی گوشوار بود واضح‌تر از همیشه علی را نظاره کرد هرچند چشم‌هاش از آن ضربه تار بود * * ارثیه داد حضرت مادر به دخترش ارثیه‌ای که درد و غم بی‌شمار بود وقتی سر عزیز خدا رفت روی نی زینب اسیر هلهله‌ی سی هزار بود... از یک کفن مضایقه کردند کوفیان بر روی بوریا، بدنی آشکار بود درراه، زینب از همه بدتر عذاب دید دُخت علی به ناقه‌ی عریان سوار بود دستش شکست و دست ستم را ز پشت بست با دست بسته فاتح این کارزار بود... @navaye_asheghaan
فاطمه افتاد؛ اما سوخت حیدر بیشتر بسته شد دست علی و سوخت مادر بیشتر هر کسی آن‌روز ساکت ماند، مدیون نبی‌ست هیچ فرقی نیست در این جرم، کمتر... بیشتر... سنگ‌دل، دیوار بود و سنگدل‌تر میخِ د‌َر سرخ شد دیوار؛ اما سینه‌ی دَر بیشتر نانجیبی دید زهرا بی خیالِ یار نیست تازیانه زد به مادر، بین معبر بیشتر در شلوغی ناگهان با ضربه‌ی سختِ غلاف ریخت بر روی زمین، آیاتِ کوثر بیشتر بعد از آن، چشمی دگر لبخند زهرا را ندید بین بستر، فکر رفتن بود دیگر بیشتر ارث بردند از مصیبات بتول این بچه‌ها یک به یک داغ و بلا دیدند، دختر بیشتر زخم‌های سنگ و تیغ و نیزه‌ها جای خودش سوخت زینب از غم کندیِ خنجر بیشتر ✍ @navaye_asheghaan
. / سبک ناظم این نغمه ها جلوه ی سرمد بُوَد سپاه پیروز محمّد بُوَد ما که جان نثاریم ولایتمداریم ما رهرو راه شهیدیم حامی قرآن مجیدیم نصر من الله ، بقیة الله روشنی صبح سپیده ماییم نزدیک قُلّه ها رسیده ماییم همه بهرِ قرآن مقاوم ، جاودان ما ملّت بگذشته از جان الگو بگیریم از شهیدان نصر من الله ، بقیة الله تصویر گل بر دیده ها فتاده شهید مصطفای صدرزاده خون گل به جوش است سینه در خروش است ماییم سرباز ره دین احیاگر جهاد تبیین نصر من الله ، بقیة الله ** «یاسر»✍ @navaye_asheghaan
. 🏴 روضه ای سلام الله علیها و حضرت محسن علیه السلام (حمله به خانه وحی و ) 🏴بند اول صد آه و صد واویلتا،مادر میون شعله ها میسوخت و میزد ناله که،فضه بیا فضه بیا فضه بیا که داره میسوزه وجودم آتیش گرفته همه ی بود و نبودم با دست بسته میبرن دارو ندارم با درد پهلو غصه ی حیدر و دارم افتاده مادر پشت در برای حیدر شد سپر از داغ محسن خون جگر واویلتا واویلتا 🏴بند دوم صد آه و صد واویلتا،افتاده ناموس خدا ای وای و با ضرب لگد،قامت مادر شد دوتا بشکنه دستی که با تازیونه میزد بشکنه پایی که به پهلوهاش لگد زد اگر نمیزد مادرم زمین نمیخورد تا که زمین خورد اسم محسنش رو آورد ای وای امون از میخ در و سینه ای که شد سپر مادرمون شد بی پسر واویلتا واویلتا 🏴بند سوم صد آه و صد واویلتا،شد سَدِّ راه مجتبی شد سد راه و سیلی زد،به مادرم تو کوچه ها تا سیلی زد چادر مادرو لگد کرد بی احترامی به ما با حرفای بد کرد یه جوری زد که مادرم راهشو گم کرد برای غربت بابامون گریه میکرد ای وای امون از غربت و این مردم بی غیرت و کبودیه رو صورت و واویلتا واویلتا ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی @navaye_asheghaan
دری که بوسه‌گه انبیای عظمی شد چگونه بود که با ضربه‌ی لگد وا شد؟! بجای دسته گل، جای احترام و سلام شرار، قسمت آن خانه‌ی معلی شد مقابل نفس بانوی عفیف علی صدای عربده‌ی یک غریبه پیدا شد آهای سینه زنان، فاطمه زمین افتاد کمک دهید که در بین کوچه دعوا شد امان ز میخ که کج رفت، سمت پهلو رفت امان ز «در» که شکست و بلای زهرا شد غلاف تیغ یکی و دوتا نه، خیلی بود چگونه این‌همه ضربه به دست او جا شد؟! اگرچه پشت «درِ» خانه رفته بود از حال به احترام نگاه علی ز جا پا شد @navaye_asheghaan۰
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 من کيستم حقيقت حق را خزانه ام بيرون ز مرز فکر و خيال و فسانه ام بنيانگذار مذهب و مسند نشين علم فيض مدام فلسفه ي عارفانه ام سبط نبي و پور علي نجل فاطمه الگوي صبر و صلح حسن را نشانه ام آيينه دار نهضت سرخ حسيني ام چون عابدين به نخل عبادت جوانه ام بحر العلوم باب من است و سخا و جود يک قطره اي بُود ز يم بي کرانه ام استاد فقه و فلسفه منطق و اصول پرچم فراز علم به قاف زمانه ام با اين همه جلال در اين جوّ قيرگون محصور کرده خصم ستم پيشه خانه ام از يورش شبانه ابن الربيع پست آيد به ناله سنگ ز سوز شبانه ام لرزد بسان بيد تن اهل بيت من تا مي کشد ز خانه برون وحشيانه ام آن بي حيا سواره و من با تن ضعيف پاي پياده جانب مسلخ روانه ام «ژوليده» را بگو که بگويد به سوز دل من صادقم حقيقت حق را خزانه ام @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 قلم به دست گرفتم دوباره بنویسم نهاد عشق شدم تا گزاره بنویسم حروف شمسی خود با ستاره بنویسم توان گرفته‌ام از یک عصاره بنویسم عصاره‌ای که رسید و زمین به آب رسید عصاره‌ای که چکید و شراب ناب رسید در آن زمان که بشر محو بت‌پرستی بود تمام فرصتشان صرف عیش و مستی بود بقای نسل به ‌تدریج رو به پستی بود بنای بتکده‌ها حُکم چیره‌دستی بود تمام نور رسید و جهان چراغان شد رسید و یک‌شبه یک طایفه مسلمان شد به ‌گوش باش خداوندگار گمراهی رسیده‌است سحر در پسِ شبِ واهی وزیده است نسیم خوش سحرگاهی به سوی چاهِ عدم تا ابد بشو راهی خبر رسیده که موسی به نیل آمده است خبر رسیده دوباره خلیل آمده است خدا به خلقت زیبای خود نمک پاشید به خلق جاذبۀ روی عشق می‌نازید خجالت از نَفَس سرد ماه می‌بارید به پشت ابر تکامل روانه شد خورشید خدا به چهرۀ او دین راستین می گفت به آفرینش خود، باز آفرین می گفت به سردی نَفَس آدمی حرارت داد زمین خشکِ هوس‌باز را طراوت داد به ذات گمشدۀ عاشقی کرامت داد به مادّیّت این خاک، معنویّت داد برای کسب شرابش زمین سبو می شد جهان به یُمن قدم‌هاش، زیر و رو می شد دو قطره اشک محمد، دو سال باران بود رسول می‌شود از بس به فکر انسان بود شکست خوردۀ این روزگار، شیطان بود و جبرئیل زِ عرش خدا رجزخوان بود دوباره بر همه حجت، تمام خواهد شد چرا که حضرت احمد، امام خواهد شد حمید رمی @navaye_asheghaan