eitaa logo
کانال نوای عاشقان
23.4هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
610 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات مدیر کانال نوای عاشقان کربلایی هادی صالحی @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
فرازهایی از یک مثنوی باز چشمم به بلایی روشن است امتحان تازه‌ی صبر من است بعد گودال تو با حالی جدید می‌روم امروز گودالی جدید گریه کن بر روضه‌ی مکشوفه‌ام پابرهنه کوچه گردِ کوفه‌ام غم زیاد است و پریشانی زیاد دارم اینجا آشنایانی زیاد وای بر این روزگارم وای وای محملی بی پرده دارم وای وای خنده‌ها بر اشک و آهم می‌کنند می‌شناسند و نگاهم‌ می‌کنند جای گل، زخم زبانم می‌دهند این و آن بر هم نشانم می‌دهند! سعی و کوشش‌های من بی حاصل است دست بسته رو گرفتن مشکل است حرمله.. این حرمله.. این حرمله.. می‌زند ما را و می‌گیرد صله با لباس پاره، روی پُرغبار بودم از ام حبیبه شرمسار بچه‌ها از ضعف افتادند و بعد نان به ما خیرات می‌دادند و بعد جمع کردم لقمه‌ها را از حرم خطبه خواندم یک‌صدا چون مادرم.. سفره‌هاتان‌ نان‌ اگر دارد ز ماست! نان به سفره‌دار دادن کی رواست؟! ای که خوردی سال‌ها نان علی! حال می‌خندی به طفلان علی؟! ✍ @navaye_asheghaan
خدا بخیر کند باز ازدحام شده زمان روضه‌ی جان‌سوز شهر شام شده @navaye_asheghaan
با دوستان مروت، با دشمنان مروت این خُلق در یکی بود، او حضرت حسن بود! شاعر: با خط: خانم
اثر زهر به کل بدنت معلوم است شدت درد تو و ضعف تنت معلوم است گاه غش می‌کنی و گاه به خود می‌پیچی خوب اوضاع تو با سوختنت معلوم است حرف خود را به تکانْ دادن سر می‌گویی حالت از گریه و طرز سخنت معلوم است سعی داری که نبیند پسرت؛ اما حیف باز خاکی شدن پیرهنت معلوم است پادگان جای تو و اهل و عیال تو نبود در نگاه تو غم دل‌شکنت معلوم است قصدت این‌ست تو هم کرببلایی بشوی این مواسات در عطشان‌شدنت معلوم است فرقِ بسیار تو با جد غریبت آقا وقت تشییع و کفن‌داشتنت معلوم است ته گودال نرفتی، به سرت سنگ نخورد شکر! این لحظه‌ی آخر، بدنت معلوم است... ✍ 📝
. گندم از دسته ی دستاس تو برکت دارد دست لطف تو به هرچیز محبت دارد بی وضو دست به نام تو زدن جایز نیست نام تو عصمت محض است قداست دارد سائل آمد در این خانه و حاتم برگشت در کرم حضرت صدیقه قیامت دارد تو فدک داشتی و سیر نمیخوابیدی سفره ات غیرکمی آب به ندرت دارد تو به نه سالگی ات ام ابیها شده ای حرف ما نیست بگوییم،روایت دارد! ماجرای ورم پای تو در وقت نماز. متواتر شده از بس سندیت دارد... روز محشر همه بر پا و تو بر ناقه سوار! تا بدانند همه فاطمه حرمت دارد! خوش بحالش که کنیزی شمارا میکرد واقعا فضه چه اندازه سعادت دارد! برد باماست که مانوس به زهرا شده ایم خاک بوسی درش حکم عبادت دارد گریه ی روز و شبت تاب ز مردم برده از تو بی بی در و همسایه شکایت دارد دل از غصه کباب تو مرا آتش زد بیت الاخزان خراب تو مرا آتش زد شاعر: . @navaye_asheghaan
ای پدر! غصه بی‌شمار شده حال من بی تو زار زار شده هیچ‌کس سر نمی‌زند بر ما بی کسی رسم روزگار شده علی صف شکن زمین خورده نوبت صبر ذوالفقار شده آن در خانه‌ای که بوسیدی هیزمِ کشتن‌‌ِ بهار شده من که جایم به‌روی چشمت بود.. چشمم از ضربه تار تار شده لخته خون‌ها مزاحمم هستند گر نَفَسهام گه‌گدار شده جلوی مجتبی زدند مرا پسرم سخت شرمسار شده بین نامردهای شهر خودت.. زدنِ زن چه افتخار شده!! ✍ @navaye_asheghaan
. یار اگر کار مرا امروز و فردا میکند دانه دانه دارد از کارم گره وا میکند من خود اسباب عقب افتادن کار خود ام من خرابش میکنم او هم مدارا میکند هر که باشد به خدا جز مهربان مولای من جور دیگر با من بی آبرو تا میکند خواستم عاشق شوم دیدم که لایق نیستم او ولی من را میان عاشقان جا میکند عشقِ یوسف قعر زندان را بهشتش میکند کاخ ها را نیز زندان زلیخا میکند خسته بودم که به ایوان نجف بردم پناه بچه کم می آورد تکیه به بابا میکند میپرستم آن خدا را که خدای حیدر است آن خدایی که مرا محتاج زهرا میکند شخص زهرا عهده دار دوست داران علی ست او محبان را در آتش نیز پیدا میکند بچه ام تب کرد به خانم سه ساله رو زدم نسخه‌ی ما را رقیه خانم امضا میکند آی مردم کار دست دختر ارباب ماست ناز دختر پیش بابا خوب غوغا میکند ناز دختر بچه را شمر و سنان بر هم زدند استخوان گونه با سیلی ترک وا میکند وای از آن لحظه که در هول و ولای دختران بین صحرا زجر دختر بچه پیدا میکند ناز دختر بچه را عمه برایش میکشد شانه ای با موی آتش خورده دعوا میکند یک ذرّه التفات به چشم ترم کنید من آمدم که توبه کنم، باورم کنید! حتی به زور راه ببندید روی من.. پاسوزِ سالیانه ی پشت درم کنید نزدیک خاک قبر شده صورتم دگر.. تا وقت هست خاک حرم بر سرم کنید گر حکم کرده اید بسوزم! پس از عذاب.. آبِ فرات قاطی خاکسترم کنید زهرا به فکر گریه کنان حسین هست خانم اگر گذاشت مرا کیفرم کنید! من راضیم که سنگ سیاه علی شوم در شوره زارهای نجف گوهرم کنید جاروکشِ حیاط علی میشوم فقط در آستان شاه نجف قنبرم کنید امشب سفر به کرببلا مزه میدهد مارا مسافران هوای حرم کنید آقای من کفن نشده! پس زمان مرگ.. یک بوریا قواره ی این پیکرم کنید ارباب زیر خنجر قاتل به ناله گفت ذبحم کنید و رحم بر این خواهرم کنید گودال بهتر است!بمانید دور من! سرنیزه را دوباره در این حنجرم کنید شلاق اگر که هست بکوبید بر تنم با تازیانه جسم مرا پُر ورم کنید این آخرین پیام به آل امیه است غارت بس است در حرم من رقیه است! @navaye_asheghaan
شهر را تا خبر لطف کریمان برداشت همه‌ی میکده را دیده‌ی گریان برداشت گریه کردیم و خدا بر سر ما دست کشید باری از شانه‌ی هر عبدِ پریشان برداشت تا که گفتیم ببخشید، دلش زود شکست نام مارا خودش از دفتر خسران برداشت غصه خوردیم ولی غصه و غم‌ها را بُرد گفت: باید که غم از سینه‌ی مهمان برداشت! پارسال آمده بودم که دگر توبه کنم باغ اعمال مرا آتش شیطان برداشت بعد یک عمر به این خانه پناه آوردیم گرد و خاک از تَن ما با لب خندان برداشت کار ما خورد به یک مانع بسیار بزرگ تا که یک مرتبه گفتیم علی جان!برداشت دست در دست یداللهی مولا دادیم پای ما را علی از خار مغیلان برداشت من شبِ قدر فقط کرببلا می‌خواهم باید از کرببلا توشه فراوان برداشت من حسینی شده‌ام چون که خودش خواسته است کام مارا پدر از تربتِ جانان برداشت :: علی امشب به سر سفره‌ی زینب رفت و... طبق معمول عوضِ شیر و نمک، نان برداشت امشب از فاطمه خیلی به عزیزانش گفت... هرچه برداشت قدم، فاطمه‌گویان برداشت آخرین لقمه‌ی نان را به یتیمانش داد کوفه را زمزمه‌ی آهِ یتیمان برداشت امشب ای کوفه! علی پیش شما مهمان است صبح فردا وسط خونِ خودش غلتان است @navaye_asheghaan
به احترام مناجاتِ نیمه‌شب‌هایش خدا گذشت ز ما شیعیانِ رسوایش چگونه حاکم کوفه "نمک" غذایش بود؟! چگونه پی بِبَرد عقل بر معمایش؟! برای نوکر خود کفشِ نو خرید ولی همیشه کفش پُر از وصله داشت بر پایش علی که قامت یَل‌های شام را خم کرد شکست گریه‌ی اطفال، قد طوبایش طلاق داد خوشی‌های پوچ دنیارا خوشی آخرتش بود حزن دنیایش... کسی که باعلی امروزِ خویش را گذراند خوشا به روز قیامت، خوشا به فردایش! خدا گواه به نامرد و مرد، رو نزند هرآن‌کسی که فقط حیدرست آقایش کریمیِ پسران از کریمی پدرست چه خوب ارث گرفته حسن ز بابایش نشاند قاتل خودرا به سفره‌ی کرمش چه رحمتی‌ست دراین سفره‌ی مُصفایش :: سرش شکسته ولی عاشقانه می‌خندد نمانده فاصله‌ای تا وصال زهرایش @navaye_asheghaan
دور محمل چه شلوغ است مکافات شده قافله وارد دروازه‌ی ساعات شده سنگ در دست رسیدند و خوش آمد گفتند بین هر کوچه‌ای از آل علی بد گفتند وسط این‌همه خنده، شرر آهم هست دور من هرکس و ناکس که نمی‌خواهم هست سوره‌ی ناس بخوانید که شر کم بشود چشم‌ها خیره نماند، سرشان خم بشود مشکلی کاش ز هجران تو حل می‌کردم سرت از نیزه می‌افتاد، بغل می‌کردم طعنه و زخم زبان مرحله به مرحله بود بی ادب‌تر ز همه دوروبرم حرمله بود نصف روز است که اینجا سرپاییم حسین دوست داری که بگوییم کجاییم حسین؟! وسط این‌همه روضه، فقط این غم کم‌ بود آخرین منزل ما مجلس نامحرم بود ✍ @navaye_asheghaan
گر زندگی‌ام خلاصه یک دم باشد، بگذار دمم گرم همین غم باشد این گریه اگر مرهم هر زخم شماست عشق است دلم اسیر ماتم باشد در مجلس تو سیاه لشکر هستیم اینجا جای رسول اکرم باشد با روضه‌ی تو بهشت از یادش رفت این خاک زمین، بهشتِ آدم باشد ما در همه‌ی سال عزادار توأیم سی روز برای ماتمت کم باشد از شهر نگیر این سیاهی‌ها را زیبایی شهرها به پرچم باشد کی گریه برای تو کند بعد از ما؟! سخت است نباشیم و محرم باشد خوب و بد مارا به خدا بخشیدی این پیشکشی ز یار درهم باشد باز این چه مصیبت فراق است امشب شورش به دل تمام عالم باشد از حُرّ و حبیب تا کسی همچون من صد شکر که کشتی‌ات معظم باشد ای کاش که این گریه‌ی ناقابل ما مرضی رضای مادرت هم باشد تکلیف من اربعینِ تو چیست بگو وضعیت من عجیب مبهم باشد زینب دم دروازه‌ی شام است امشب اسباب شکنجه‌اش فراهم باشد ✍ @navaye_asheghaan
چه اعجازیست درکویت که دارد بهترین‌ها را که خالی کرده از شوقش تمام سرزمین‌ها را همه از خانه‌ها بیرون زدند و عازم یارند دل باجمع بودن داده‌ای گوشه‌نشین‌ها را مسیحی، ارمنی، هندو میان زائران هستند تو یکجا جمع کردی زیر قبه کل دین‌ها را مدال کربلا رفتن به روی سینه‌ی ما نیست رکاب کج ندارد فیض دیدار نگین‌ها را تمام کارهایم جور بود اما نشد آخر و پایین می‌زنم دیگر به گریه آستین‌ها را دوباره آخرش من ماندم و یک بغض هرساله کنار عکس شش گوشه نشستم اربعین‌ها را نجف تا کربلا پای پیاده عین معراج است خیالش مست کرده تا ابد روح الامین‌ها را به روضه آمدم شاید که اسمم را تو بنویسی نگاهی از سر احسان کنی این دل‌غمین‌ها را... ✍ @navaye_asheghaan