eitaa logo
کانال نوای عاشقان
14.3هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
349 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
۲۶ (حضرت ام کلثوم س) تو گل گلشن دینی بر علی نور دو عینی دختر زهرای اطهر یاور و یار حسینی تو صفابخش زمینی،شیعه را حبل المتینی همچو زینب خواهر خود،حامی قرآن و دینی مددی حضرت کلثوم۴ تو عزیز مرتضایی دختر خیر النسایی نور چشمان حسین و از تبار مصطفایی بوده ای تالی زهرا،کربلا دیدی تو غم ها با دو چشم اشکبارت،دیده ای حسین تنها مددی حضرت کلثوم۴ دیده ای در کربلا تو قامتش خم گشته مولی روز عاشورای خونین اکبرش شد اربا اربا دیده ای بر دست مولی،نور دیده علی اصغر از ستم با تیر کینه،کودکش شد پاره حنجر مددی حضرت کلثوم۴ غربت آل محمد کربلا کردی تو احساس لحظه ای که تو بدیدی شد جدا دستان عباس در ره اسلام و قرآن،جان پاک او فدا شد با عمود آهنینی،فرقش از کینه دو تا شد مددی حضرت کلثوم۴ روز عاشورا تو دیدی که برادر شده تنها دیدی افتاده حسینت غرق در خون بین اعدا حرمت او را دریدند،خنجر از کینه کشیدند دشمنان بی حیایش،رأس او از کین بریدند مددی حضرت کلثوم۴
دوبیتی زینبی خصلت و زهرا جلوات جان تقوا تویی و روح صلات ام کلثوم گل باغ جنان بر تو و آل محمد صلوات تو گل گلشن دینی کلثوم شیعه را حبل متینی کلثوم همچوزینب گل باغ حیدر زینت خلدبرینی کلثوم ما همه ریزه خور خوان توایم توکرم کردی و مهمان تو ایم ای گل باغ علی یا کلثوم همه شرمنده ی احسان تو ایم گل باغ ولایی ام کلثوم عزیز مرتضایی ام کلثوم تو همچون زینب کبرا همه عمر سفیر کربلایی ام کلثوم @navaye_asheghaan
گل خیرالنسایی ام کلثوم عزیز مرتضایی ام ‌کلثوم تو دخت حیدر و زهرای اطهر ز نسل مصطفایی ام ‌کلثوم سپهر دین حق را همچو زهرا مه برج هدایی ام کلثوم گلستان ولایت عطرش از توست گل باغ ولایی ام کلثوم تو در گلزار اهل بیت عصمت گل زهرا نمایی ام کلثوم به دریای ولایت تا به محشر تو دُرِّ پر بهایی ام کلثوم زنان پاکدامن را همه عمر چو زهرا رهنمایی ام کلثوم الا ای دخت حیدر همچو زهرا تو بر ما مقتدایی ام کلثوم چو زهرا مادر غمدیده ی خود شفیعه در جزایی ام کلثوم ز بس داری وفا، از کار شیعه کنی مشکل گشایی ام کلثوم به اذن خالق یکتا دو عالم به درد ما دوایی ام کلثوم چو زینب در میان موج غم ها تو خود درد آشنایی ام کلثوم به یاد کربلا و سوز و اشکت دلم گشته هوایی ام کلثوم چنان زینب شدی قربانی عشق تو سر تا پا وفایی ام کلثوم چو زینب خواهرت در راه اسلام گرفتار بلایی ام کلثوم تسلای دل پر درد طفلان به دشت نینوایی ام کلثوم به یاد پیکر غلتیده در خون پر از شور و نوایی ام کلثوم به روی نیزه دیدی از ره کین سر از تن جدایی ام کلثوم تو دیدی خیمه ی آتش گرفته عجب حال و هوایی ام کلثوم پس از قتل حسین شاه شهیدان اسیر اشقیایی ام کلثوم به همراه یتیمان و اسیران سفیر کربلایی ام کلثوم مسیر کوفه و شام بلا را به زینب همنوایی ام کلثوم به روز محشر ای همگام زینب امید این (رضایی) ام کلثوم
ای روح صلات، ام کلثوم فاطمه صفات ام کلثوم کوه حسنات ام کلثوم عالی درجات ام کلثوم ای همچو علی تو کوه غیرت (بر دشمن کذاب تو لعنت) تو هدیه ی حی کبریایی از نسل و تبار مصطفایی تو دخت علی مرتضایی تو خواهر شاه کربلایی حیدر نسبی، فاطمه سیرت (بر دشمن کذاب تو لعنت) زهرا نسبی تو ام کلثوم جان مکتبی تو ام کلثوم روح ادبی تو ام کلثوم جان زینبی تو ام کلثوم حب تو و مهر توست نعمت (بر دشمن کذاب تو لعنت) تو جان امیر مؤمنینی بر خاتم فاطمه نگینی در جود و کرم تو بی قرینی تو شافع روز واپسینی پنهان ز همه بگشته قدرت (بر دشمن کذاب تو لعنت) این نکته بود ز اهرمن ها گفتار عدو به انجمن ها خون شد دل ما از این محن ها دخت علی و چنین سخن ها بر تو زده دشمن تو تهمت (بر دشمن کذاب تو لعنت) از دشمن و دوست چه کشیدی جز رنج و محن دگر ندیدی از داغ حسین خود خمیدی تو ناله ی غربتش شنیدی دیدی به حسین شد جسارت (بر دشمن کذاب تو لعنت) اشک بصرت شده روانه دیدی که ستم زده جوانه تنها شده‌ آن دُرِ یگانه افتاده حسین در آن میانه کردی تو عدوی دین مذمت (بر دشمن کذاب تو لعنت) تا ناله ی غربتش شنیدند دیدی سوی مقتلش دویدند دیدی گل تو ز شاخه چیدند رأس گل فاطمه بریدند دیدی تو ز دشمنان رذالت (بر دشمن کذاب تولعنت) دیدی تو به شهر کوفه و شام بر آل علی سنگ ز هر بام خون شد ز ستم قلوب ارحام از زخم زبان و ظلم و دشنام خون شد دل تو از این شماتت (بر دشمن کذاب تو لعنت) تو بودی و زینب پریشان در تشت طلا مهی درخشان دیدید همه به چشم گریان می‌زد به لبش به چوب خزران خون شد دل هر دو زین مصیبت (بر دشمن کذاب تو لعنت) لطف تو همیشه بیکران است مهرت به دلم برگ امان است قامتم ز داغ تو کمان است اشکم زغریبی ات روان است دارد به تو این (رضا) ارادت (بر دشمن کذاب تو لعنت)
منم کلثوم و دخت حیدر هستم ز نسل دختر پیغمبر هستم به زهرا مادرم نور دو عینم به زینب خواهر و اخت الحسینم صفای قلب شیعه در زمینم چو زینب خواهرم حامی دینم بدیدم ماجرای کربلا را بدیدم غربت خون خدا را بدیدم پیکر در خون اکبر بدیدم حنجر پر خون اصغر غریبی برادر کردم احساس زمانی که بدیدم داغ عباس بدیدم دست او از تن جدا شد سرش با تیغ کین از هم دو تا شد شنیدم ناله های غربتش را بدیدم من شکسته حرمتش را بدیدم که حسینم گشته تنها میان قتلگه گردیده غوغا بدیدم شمر دون سویش دویده سرش را از قفا از کین بریده بدیدم پیکرش بر روی خاک است تن پاک حسینم چاک چاک است بدیدم بعد او آتش به خیمه سر پاک برادر روی نیزه بدیدم زخم دل از کین نمک خورد سکینه همره زینب کتک خورد بدیدم کودکان را بی بهانه عدو می زد به ضرب تازیانه
گل گلزار دینی ام کلثوم صفابخش زمینی ام کلثوم تو دخت فاطمه خیرالنسا و امیرالمؤمنینی ام کلثوم چو زینب خواهر مظلومه ی خود عزیز و بی قرینی ام کلثوم چنان زینب گل باغ ولایت در عالم بهترینی ام کلثوم عزیز فاطمه، هستیِ حیدر به زینب جانشینی ام کلثوم به شیعه تا به محشر همچو زهرا تو هم حبل المتینی ام کلثوم به تو نازد امام سوم ما ز بس که نازنینی ام کلثوم به همراه گل زهرا، شفیعه به روز واپسینی ام کلثوم به یاد کربلا، داغ حسینت پریشان، دلغمینی ام کلثوم به یاد غربت آل محمد(ص) همیشه تو حزینی ام کلثوم نمودی یاد غم های حسین، با نوای آتشینی ام کلثوم چو زینب، کربلا و کوفه و شام تو هم حامی دینی ام کلثوم به همراه عزیزان حسینت تو با غم ها عجینی ام کلثوم پس از داغ حسین سر جدایت تو با غم هم نشینی ام کلثوم
مدح و مرثیه حضرت ام کلثوم سلام الله علیها ندارد عشق در مدح کسی جز یار مفهومی فدایت ای‌که بر هفت آسمان عشق منظومی تویی کوه کرم چون حضرت شیر خدا آری، چرا که با شما دیگر، نماند عبد محرومی.. اگر زهراست خورشید جهان، تو ماه او هستی که اینگونه میان ظلمت شب‌ها تو معلومی تویی معصومه پرورده، تویی معصومه از این رو.. که هم دختر وَ هم خواهر وَ هم عمه به معصومی نباشد مدح تو کار کسی غیر از خدای تو که مداح تو اللّه و.. تو مدح حیّ قیومی تو اسرار خدایی چون اَب و اُم و اَخی‌هایت که در دنیای فانی فاش گویم، سرّ مکتومی فدای نام زیبایت، به قربان صفاتِ تو... تویی ام الحیا، ام الوقار و ام کلثومی به طفلی در میان کوچه ها غم‌ دیده چشمانت که از طفلی به رنج و غصه‌ی سیلی تو محکومی پس از روز دوشنبه، روز عاشورا میان آمد سری بر نیزه ها بود و.. تویی کز ناله مغمومی بمیرد «ملتمس» وقتی، نوشته مقتل این غم را که بی عباس در کوفه، تو مظلومی تو مظلومی
خدا خلقت نموده آيه آيه كوثری ديگر همين كه داده بر زهرا دوباره دختری ديگر خديجه آمده يا فاطمه بنت اسد دنيا تمامأ مادرش بود و تمامأ حيدری ديگر چه ارثی برده از مادر بلاغت در سخن دارد به گوش آمد صدای مرتضی از حنجری ديگر فدای ام كلثومم غلامم خادمين اش را ملائک آستان بوس اش نخواهد نوكری ديگر به نام او گره خورده غم و مظلومی و غربت زده كل وجودش را به نام خواهری ديگر كنار اصلأ نيامد با غم داغ برادرها به پا كرده است اين ام البكا هم محشری ديگر نشد خم قامت اش جز لحظه ی بوسيدن حنجر همان جائی كه او شد روبرو با پيكری ديگر دلش می خواست بر شانه بچسباند سرش را حيف ندارد پيكر پامال مركب ها سری ديگر...
دست ما و عنایتت بانو جان فدای شهامتت بانو تو بزرگی و ما گدا خانوم السلام علیکِ یا کلثوم در شجاعت مثال بابایی در نجابت شبیه زهرایی خطبه هایت همیشه غرا بود در صدایت صدای مولا بود قوت قلب خواهرت بودی همه جا با برادرت بودی سر پناهی به دختران حرم تکیه گاهی به مادران حرم رفته ای پا به پای زینب تو شاهد گریه های زینب تو پر و بالت شکسته شد اما لشکری بود و خواهرت تنها دختری زیر دست و پاها مرد زیورت را کسی به غارت برد به سرت سنگ خورده در کوفه چادرت چنگ خورده در کوفه پشت دروازه های در شام و تهمت و افترا و دشنام و دست سنگین آن حرامی ها رفته ای کوچه ی یهودی ها روز و شب ها به فکر گودالی یاد تیغ و سنان و خلخالی طاقتم نیست دیگر ای بانو روضه کافیست دیگر ای بانو
از آن جا که خدا می خواست شأن تو نهان باشد مسجل می شود گنجینه باید بی نشان باشد کشیده آستین از دست دنیا خادمت آری کشانده خویش را تا که غلام آستان باشد علی در باز خواهد کرد و زهرا راه خواهد داد اگر نام‌ شریفت پشت در ورد زبان باشد چه می خواهد مقاماتت ز جان عقل ما وقتی فقط یک گوشه از خاک تو نامش آسمان باشد سگِ ‌کوی شما هم عار می داند اگر جایی گذارش از گذرگاه فلان ابن فلان باشد عنان از خشم حیدر می درد آوردن نامش چگونه قاتل انسیه پایش در میان باشد!!! به ظاهر آستین اما جگر در زیر دندان بود مهار گریه دشوار است اگر مادر جوان باشد تو عفت را میان همهمه تعبیر خواهی کرد حریفت گرچه یک نا اهل هرزه چون سنان باشد تو را ای آفتاب در حجاب آشفته کی دیدیم؟ تو را که سایه ات دلگرمی یک کاروان باشد تو بر می خیزی از جا حین‌ گریه خطبه می خوانی اگر حتی برادر زیر چوب خیزران باشد سلیمانت به نی رفته است اما تاب می آری اگر چه خاتمش در دست های ساربان باشد به کوه عصمتت سوگند این دنیاست مملوکت اگر حتی خرابه آخر این داستان باشد
باید از جلوه ی او عرش منوّر باشد هر کسی مثل شما، دختر کوثر باشد بی‌گمان این دل شیری که تو داری، بانو! می‌تواند فقط از جانب حیدر باشد زینب دوّم گل­خانه ی زهرا شده‌ای چه قشنگ است! که زینب دو برابر باشد پیش دریای دلت، موج بلا، کوچک بود عاشقی، صبر تو از عقل، فراتر باشد «امّ‌کلثوم»! دعا کن، نرسد روزی که دختری شاهد افتادن مادر باشد خاطرت باشد اگر، شاهد عاشورایی! آتش خیمه هم از آتش آن در باشد تو چه‌دیدی؟چه‌شنیدی؟چه‌کشیدی؟آن‌روز بدنی بی‌سر و یک نیزه که با سر باشد اوّلین شاعر این داغی و شعرت، بانو! شعله‌ای گشته که بر سینه ی دفتر باشد بی‌سبب نیست که عمرت به درازا نکشید وای! از آن دل که در آن داغ برادر باشد
نام بلند خویش به دنیا گذاشتی با داغ خود غمی روی دل­ ها گذاشتی بعد از حسین، قلب پریشان خویش را در کربلای خون خدا جا گذاشتی حیران و ماتِ صبر و رضای تو روزگار وقتی به روی غصّه و غم پا گذاشتی کوفه اسیر نطق علی­‌گونه ی تو شد داغی بزرگ بر دل اعدا گذاشتی با خطبه‌ای که خواندی و کردی عزا به پا پا جای پای حضرت زهرا گذاشتی زینب قرار بود کند شام را خراب حرمت به نام زینب کبری گذاشتی بازار شهر کوفه کجا و شما کجا؟! باور نمی‌کنم قدم آن جا گذاشتی ای همدم رباب! تو با اشک و ناله‌ات مرهم به قلب مادر تنها گذاشتی گفتی به رأسِ بر روی نیزه: برادرم! از چه رقیّه را تک و تنها گذاشتی؟ تو داغدار بی‌کفن کربلا شدی گریان و بی‌قرار شه سر جدا شدی
کمتر کسی‌ست در غم من انجمن کند از من سخن بیاورد، از من سخن کند «دل‌های جمع را کند آشفته یاد من راضی نمی‌شوم که کسی یاد من کند» یاد آورم ز قاسم و عبّاس و اکبرم چشمم نظر چو بر گل و سرو و سمن کند غوغای کربلا، غم کوفه، حدیث شام جان بر لبم رسانَد و خون، قلب من کند ما را خرابه، جای شد و هیچ کس نگفت: باید که لاله جلوه به صحن چمن کند از بازگشتمان به مدینه کنایتی‌ست هر کاروانِ خسته که رو در وطن کند بار مرا اگر چه اجل بسته است و باز خوش روبه‌رو مرا به حسین و حسن کند، شرمنده ی محبّت زینب شوم که آه! باید دوباره جامه ی ماتم به تن کند وقتی کفن برای من آماده می‌شود او باز گریه بر بدن بی‌کفن کند
پرورده‌ی‌زهراست‌ از اين‌رو رشيده‌ست دريای بی پايانِ اوصاف حميده‌ست او زينب‌صُغری ست اين‌يعنی‌خدا،باز "زینت"برای شاه مردان آفريده‌ست مانند زهرا مثل زينب چون خديجه او افتـخارِ بانوانِ برگُـزيده‌ست آن سان که ما زهرا تر از زینب ندیدیم چشم فلک زینب تر از او را نديده‌ست وقتی كه دِق كرده‌ست از داغ حُسينش فرض‌است برما كه بگوييم او شهيده ست او‌ از طفولیت شبیه خواهر خویش ماتم‌كشيده زجر دیده داغ دیده‌ست پیری قبل از موعد او بی سبب نیست بر شـانه از آغـاز بار غـم كشيده ست اين سرو پابرجا اگر قدّش كمانی ست ميراث‌دارِ مادری قامت خميده ست خاكم به سر، زخم زبان از شمر خورده وقتی دم دروازه ی ساعت رسيده ست خاكم به سر، از آفتاب گرم و سوزان هم چادرش پوسيده هم رنگش پریده ست از كعب نی بايد بپرسی چند منزل جان يتيمان برادر را خريده ست؟ اين كه رقيّـه تشـنه جان داد و گرسنه در بينِ ويرانه امانش را بُريده است
یادم نمی رود سفر آخر حسین یادم نمی رود که چه آمد سر حسین یادم نمی رود که داماد کربلا زد دست و پا مقابل چشم تر حسین یادم نمی رود که آمد به خیمه ها بینِ عبا جسم علی اکبر حسین یادم نمی رود که زینب ز پا نشست مثل عمود خیمه آب آور حسین یادم نمی رود که خودم خاک ریختم در پشت خیمه روی علی اصغر حسین یادم نمی رود که شد از سوز تشنگی مثل دو چوب خشک لب اطهر حسین یادم نمی رود که دیدم ز روی تل در زیر تیغ شمر لعین حنجر حسین یادم نمی رود که شنیدم به قتلگاه فریاد یا بُنیَّ زند مادر حسین یادم نمی رود که چه ها کرد ساربان نامرد بهر غارت انگشتر حسین یادم نمی رود که دیدم به چشم خویش آثار نعل تازه روی پیکر حسین یادم نمی رود که دیدم به نیزه ها هفده سر بریده را پشت سر حسین یادم نمی رود دم دروازه کف زدند زن های شام دور و برِ خواهر حسین یادم نمی رود به خرابه، نداشت خواب از شدت گرسنگی اش دختر حسین
رزق سحر را پای چشم تر نوشتند... دل را فداییِ غم دلبر نوشتند... درد و بلای یار را بر جان خریدن... دیدیم که هم معنیِ خواهر نوشتند... می خواستی از خواهرت زینب بگویند... این گونه شد از نام تو کمتر نوشتند... ما را فدایی های زینب آفریدند... ما را به پای نام تو نوکر نوشتند... ای چارمین آیه به روی دست زهرا با پنجمین حرف شما کوثر نوشتند... کوری چشم دومی از نسل جعفر... در سرنوشت پاک تو همسر نوشتند... این آیه را اَلطَّیِّبین لِطَّیِباتُن... بی شک برای دختر حیدر نوشتند...
هر چند درک‌ ناقص تاریخ، کافی نیست در این که ‌حق با توست ‌امّا اختلافی‌ نیست معنای این که عدّه‌ای حق را نمی بینند جز گم‌ شدن در یک مسیر انحرافی نیست باید علی‌ گفت ‌و علی‌ خواند و علی‌ فهمید فرصت ‌برای ‌گفتن‌ حرف ‌اضافی نیست کم ‌نقره ‌داغش ‌کن ‌ترک‌هایی ‌که‌ در کعبه ‌است پیش ‌دهان‌ دشمن حیدر شکافی نیست هذیان ‌نگویید، ‌ازدواج نور با ظلمت چیزی ‌به جز فکر و خیال ‌و قصّه‌ بافی نیست بِنتُ الهُدی در بیت گمراهی؟ معاذالله! آن وقت می گویند باورها خرافی نیست زخمی اگر خوردید چوب کُفرتان بوده چسباندن ‌این‌وصله ‌ها راه تلافی نیست حسن ‌ختام این غزل با تیغ در راه است وقتی ‌برای دست بردن ‌در قوافی نیست
سبک شور حضرت ام کلثوم سلام الله علیها دخترِ زهرا، فاطمه مَنظر هستی دخترِ مولا، چون علی محشر هستی کوثرِ کوثر، خطبه هاته کوبنده حیدرِ حیدر، خشم توئه توفنده بی بی... دریایِ، سخاوتی وُ رأفت الگویِ، کرامتی وُ عفت تو پاکی، دومی ناپاک بوده تو نوری، بیگانه ای با ظُلمت ام کلثومی، گدائیته مرسومی ام کلثومی، تو زاده معصومی ام کلثومی، وارثِ زهرا وُ علی ام کلثومی، که اِنقَدَر مظلومی مدد بنت الحیدر(۴) خواهرِ ارباب، بانویِ عاشورایی خواهر و یارِ، حضرتِ مجتبایی راویِ داغِ ، کربلا تا شام هستی از غمِ کوچه، مثل حسن بِشْکَستی بی بی... اَشعارِت، تو کوفه غوغا کرده ناله هات، دشمن و رُسوا کرده همپایِ ، زینب کبری تو شام خطبه هات، دلهارو شیدا کرده ام کلثومی، فدائيه اربابی ام کلثومی، برا حسن بیتابی ام کلثومی، عمه یِ علی اصغر ام کلثومی، تو غمخوارِ رُبابی مدد بنت الحیدر(۴) همدمِ زینب، تو کوفه و شامِ بَلا ناموسِ عباس، بوده فدائيت سَقا مثلِ رقیه، تو تازیانه خوردی تاسرِعباس، رونيزه شُد آزُردی بی بی... بارونه، چِشات داره میباره هر لحظه، دلِ تو بی قراره دیدی که، به کربلا تو گودال سرِ شاه، تو دستِ نیزه داره ام کلثومی، بانیِ روضه هایی ام کلثومی، حامیِ نوکرایی ام کلثومی، از مزارِت مدينه ام کلثومی، ميشيم ما کربلایی مدد بنت الحیدر(۴)
زاده ی نور و آیه ی تطهیر دختر کوثر دختر غدیر یا امّ کلثوم .. ۴ قدر تو پنهان چون قبر زهراست قصه ی مرگت داغ عاشوراست یا امّ کلثوم .. ۴ با دست بسته قد خمیده دیده ای بر نی راس بریده یا امّ کلثوم .. ۴ جای تو نبود ای دخت امام زندان کوفه ویرانه ی شام یا امّ کلثوم ..۴ شاهد بوده ای با چشم گریان خیزران می خورد بر لب قرآن یا امّ کلثوم .. ۴ داماد زهرا کی شود اغیار؟ بودی عروس جعفر طیّار یا امّ کلثوم .. ۴ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
203.2K
🏴 🎤مداح :کربلایی مصطفی کامران
🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ز آه و ناله معلوم است امشب / نوا از نای مظلوم است امشب / الا ای سینه زن ها، نوحه خوان ها / عزای ام کلثوم است امشب / یوسف حق پرست(غریب )✍ ............ به یاد کربلا زاری کن امشب ز دیده خون دل جاری کن امشب عزایِ ام کلثوم است ای دل بیا با ما عزاداری کن امشب یوسف حق پرست(غریب)✍ ............ روح دعا ،أخت الوفا، بنت الوقاری روح ادب زهرا نسب ، حیدر تباری مثل علمداری ، شکوهی ، اقتداری مانند زینب خواهرت همتا نداری ✍ ............ مانند پدر ، مفسّر آیاتی چون مادرِ خود ،کوثرِ احساساتی اندازه ی زینب از تو حرفی نزدیم حال آنکه تو نیز عمه ی ساداتی ✍ .......... . هرچند از اهل بیت طاها هستی درغربت خود شبیه بابا هستی باید بغل اسم تو بااشک نوشت گمنام ترین دختر زهرا هستی
🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ این قدر بگو غریب و مظلوم چرا؟ از مجلس اوست، شیعه محروم چرا؟ زهرا! تو مگر که چند دختر داری؟ پنهان شده نام «امّ‌کلثوم» چرا؟ 🥀🥀🥀 غم بر دل هر پیر و جوان است امشب ماتم زده بغض آسمان است امشب در سوگ غریبانه‌ی «امّ‌کلثوم» محزون، دل صاحب الزّمان است امشب 🥀🥀🥀 تا آخر خط به خاطر مکتب رفت جانش اگر آمد از جفا بر لب، رفت در مهر و وفا بر «امّ‌کلثوم» نگر دنبال حسین، همره زینب رفت 🥀🥀🥀 در راه شما هر که قدم بگذارد پا در حرم جود و کرم بگذارد فردا نکند شفاعت از او زهرا در حقّ شما کسی که کم بگذارد 🥀🥀🥀 آن شب که پدر به خانه، مهمان تو بود تو جان پدر بودی و او جان تو بود آن کس که تمام خلق مهمان وی‌اند آن شب به سر سفره‌ی احسان تو بود 🥀🥀🥀 ای مرهم زخم دل و غم‌خوار پدر! هم غم‌خور مادریّ و هم یار پدر در لیله‌ی قدرِ آخرِ عمرِ علی شد مهر تو، سفره‌دار افطار پدر 🥀🥀🥀 داغ است، دل لاله‌ی صد چاک دمشق زآن گل که بُوَد به تربت پاک دمشق خورشید به سوگ «امّ‌کلثوم» گریست تا ماه مدینه خفت در خاک دمشق 🥀🥀🥀 هم ماه مدینه است و هم زهره‌ی شام همه عمّه و هم خواهر و هم دخت امام ای دوست! اگر سوریه رفتی برسان از جانب ما به «امّ‌کلثوم»، سلام 🥀🥀🥀 در دفتر عشق، حرف منظوم شدم تا آینه‌دار پنج معصوم شدم هر کس به ردیف عشق نامی را خواند من خادم بیت «امّ‌کلثوم» شدم 🥀🥀🥀 هم دختر خورشیدی و هم دختر ماه هم خواهر مجتبی و هم خواهر شاه بعد از سخنان تو بگفتا زینب: لا حول و لا قوّة الّا بالله 🥀🥀🥀 باید که تو را به برج دین، کوکب گفت باید که تو را حافظ این مکتب گفت در قدر و جلال و عزّت و فضل و شرف باید که تو را شریکة الزّینب گفت
۱ (دم بازاری حضرت ام کلثوم س) ‏(زمینه۱) ‏۱ تا ام کلثوم از جهان دیده بست داغش به قلب اهل عالم نشست رفته ز دنیا،دختر زهرا سوزد از این غم،ام ابیها مظلومه زهرا۲ ‏۲ خواهر ثانی حسین عطشان کز داغ او سوزد دل محبان رفته ز دنیا،دختر زهرا سوزد از این غم،ام ابیها مظلومه زهرا۲
۲ (دم بازاری حضرت ام کلثوم س) ‏(زمینه۲) ‏۱ ام کلثوم دل افگار با دلی پر خون از این دار رفته از این جهان سوی داور تا رسد خدمت باب و مادر تسلیت تسلیت فاطمه جان۲ ‏۲ ام کلثوم بنت حیدر دختر دخت پیمبر دیده بربست از این دار دنیا شد روان جانب دار عقبی تسلیت تسلیت فاطمه جان۲
۳ (دم بازاری حضرت ام کلثوم س) ‏(زمینه۱۴) ‏۱ ز داغ ام کلثوم(خونین بود دل ما)۲ رفته ز دار دنیا(دخت ام ابیها)۲ گشتیم ما به غم یار باشیم همه عزادار بهر ام کلثوم۲ ‏۲ او دیده داغ جد و(جانسوز داغ مادر)۲ با تیغ کینه دیده(شکسته فرق حیدر)۲ گشتیم ما به غم یار باشیم همه عزادار بهر ام کلثوم۲ ‏۳ مسموم تا حسن شد(از ظلم و جور همسر)۲ لخت جگر بدیده(در تشت از برادر)۲ گشتیم ما به غم یار باشیم همه عزادار بهر ام کلثوم۲ ‏۴ آن دم که ام کلثوم(عازم سوی بقا شد)۲ جاری سرشک ماتم(از چشم ماسوا شد)۲ گشتیم ما به غم یار باشیم همه عزادار بهر ام کلثوم۲