🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
📖 #حکایت: فالوده
📘 کتاب: موش و گربه
✍️ نویسنده: #شیخ_بهایی
سلطان محمود غزنوی به وزیرش گفت:« آیا کسی هست که فالوده نخورده باشد؟»
وزیر گفت:« بلی، بسیارند.»
قبول نکرد و مبلغی بین ایشان شرط شد.
سربازها از دروازه شهر، مسافر ژندهپوشی را آوردند.
سلطان محمود، فالوده را نشان داد و پرسید:« این چیست؟»
مسافر گفت:« من ندانم، اما در زادگاه من مردی هست که هر ساله یک مرتبه به شهر می رود. او میگفت در شهر، حمامهای خوب ساخته میشود، به گمانم این حمام است.»
پادشاه بسیار بخندید.
وزیر گفت:« پادشاه دو برابر باید سکه بدهند، چون این مرد نه فالوده دیده نه حمام.»
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️