eitaa logo
نوای کتاب
158 دنبال‌کننده
82 عکس
9 ویدیو
6 فایل
تمـام زیبایـے‌های هستے دࢪ آغوشـ گلواژه‌های ڪتابــ نمایانــ مےشود؛ دࢪ حــــال ࢪشـــد هستــــــــــــیم؛ انتشاࢪ فقط با ذڪࢪ منبــع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎶📚 🎶📚 و آنگاه که تنــها شدی و در جست‌وجوی تکیـه‌گاه مطمئنی هـستی؛ بر مـن توکـــل کن! نمــــــــــل ۷۹ 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎶📚 🎶📚 📻 عنوان: سقای آب و ادب "عباسِ زینب" گوینده: پدرام بهنام ویژه ماه 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 © پاسبانـ حرم دل شده‌ام شبـ همه شبـ تا در این پرده در اندیــشه او نگذارم 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 زحمتــ چه می‌کشی پی درمــانـ ما طبیبــ ما به نمی‌شـــــویم و تو بدنام می‌شـــوی 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 📜‌ 📜‌: بالا نرو، خطرناک استـ سم، کارمنــد عادی یک شرکتـ کوچک است. روزی او به خاطر کارهای اضافه بسیار دیر به ایستگاه اتوبوس رسید. او که بسیار خســته بود به خودش گفت:« تا اتوبوس بیاید، کمی بخوابم.» بیست دقیقه بعد، اتوبوس آمد. این اتوبوس دو طـبقه بود. سم وقتی دید در طبقه دوم کسی نیستـ بسیار خوشحال شد و گفت:« آه می‌توانم دراز بکشم و کمی بخوابم.» او سوار اتوبوس شد و در حالی است که به طبقه دوم می‌رفت، پیــرمردی که کنار در اتوبوس نشسـته بود به او گفتـ:« بالا نرو، بسیار خطرناکـ اسـت.» سم ایــستاد. از قیاقه جدی پیرمرد دریافت که او دروغ نمی‌گوید. نیمه شب بود و حتماً پیرمرد چیز خطرناکی دیده بود. سم قبول کرد و در انتهای اتوبوس جایی پیــدا کرد. با این که جایش کمی ناراحت بود اما به نظرش امنیتـ از هر چیزی مهم‌تر بود. او روز بعـد هم دیر به خانه برمی‌گشت و سوار همان اتوبوس شد و از این که پیرمرد دیشبی همان جا نشسته بود متعجبـ شد. پیرمرد با دیدن او گفت:« پسرم بالا نرو، بسیار خطرناک است.» سم در پایین پله ها به بالا نگاه کرد، بسیار مخوفــ به نظر می‌رسید. دوباره در انتهای اتوبوس جای پیدا کرد و نشست. شب سوم هم سوار همان اتوبوس شد، پیرمرد باز هم در اتوبوس بود. این بار ســم چیزی نگفت و در انتهای اتوبوس نشسـتـ. همان موقع پسر دیگری سوار اتوبوس شد و داشت به طبقه دوم می‌رفت که پیرمرد به او گفت:« پســرم بالا نرو، خطرناک است.» پسر پرســید:« چرا؟» پیرمرد گفت:« مگر نمی بینی؟ طبقه دوم راننده ندارد!» پسر در حالی که بلند می‌خندید به طبقه بالا رفت و به راحتی دراز کشیـــد و خوابید. 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 بعضـــی وقتـها دلم میخواد دنیا رو با قـدمهای بچگیــــم بـرمـ چقــــدر همه چــــــیز دور بود... چقــــدر راه بود واســـه رفتن... 🎥 پل‌چوبی "۱۳۹۲" 🎞 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 🏴 «شهـــر یک‌پارچه در انتظار امام زمانـ استـ و حال و هوایـــی امام‌زمانی دارد. عــده‌ی قلیلی هم که شاید مخالفــ باشند، آشــکارا حرفــی نمی‌زنند. می‌ترســند از گفتن حرفی خلافـ این‌همه منتـــظر...» ... روزنوشت های یک مورخ. اواخرسال ۶۰ هجری؛ کوفه   🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎶📚 🎶📚 عنوان: فصل آخر گویندگان: حنانه دشتی، مسعود شیخلر، پدرام بهنام به مناسبت 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 © ای کاشـــ سنــــگی در کنـــار ســنگ‌ها بـودم حالا که مـنـ کوهـم ولی دور و برم خالیستــ 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 پای سخنـ لنگ استـ و دستـ واژه کوتاه استـ از مــــــن به من فرســـنگ ها راه اســـــت... 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 📜‌ 📜‌: سه پرسش سقراط روزی فیلسوف بزرگی که از آشنایان سقراط بود، با هیجان نزد او آمد و گفت:« سقراط می‌دانی راجع به یکی از شاگردانت چه شنیده‌ام؟» سقراط پاسخ داد:« لحظه‌ای صبر کن، قبل از این که به من چیزی بگویی از تو می‌خواهم آزمون کوچکی را که نامش سه پرسش است پاسخ دهی.» مرد پرسید:« سه پرسش؟ » سقراط گفت:« بله درست است. قبل از این که راجع به شاگردم با من صحبت کنی، لحظه‌ای آنچه را که قصد گفتنش را داری امتحان کنیم. اولین پرسش حقیقت است. کاملاً مطمئنی که آن چه را که می‌خواهی به من بگویی حقیقت دارد؟» مرد جواب داد:« نه، فقط در موردش شنیده‌ام.» سقراط گفت:« بسیار خوب، پس واقعاً نمی‌دانی که خبر درست است یا نادرست؟» حالا پرسش دوم:« آن چه را که در مورد شاگردم می‌خواهی به من بگویی خبر خوبی است؟» مرد پاسخ داد:« نه.» سقراط ادامه داد:« پس می‌خواهی خبری بد در مورد شاگردم که حتی در مورد آن مطمئن هم نیستی بگویی؟» مرد کمی دستپاچه شد و شانه بالا انداخت. سقراط ادامه داد:« و اما پرسش سوم سودمند بودن است. آن چه را که می‌خواهی در مورد شاگردم به من بگویی، برایم سودمند است؟» مرد پاسخ داد:« نه ». سقراط نتیجه گیری کرد:« اگر می‌خواهی به من چیزی را بگویی که نه حقیقت دارد و نه خوب است و نه حتی سودمند است، پس چرا اصلاً آن را به من می‌گویی؟» 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️