eitaa logo
نوای کتاب
158 دنبال‌کننده
82 عکس
9 ویدیو
6 فایل
تمـام زیبایـے‌های هستے دࢪ آغوشـ گلواژه‌های ڪتابــ نمایانــ مےشود؛ دࢪ حــــال ࢪشـــد هستــــــــــــیم؛ انتشاࢪ فقط با ذڪࢪ منبــع
مشاهده در ایتا
دانلود
🎶📚 🎶📚 📝 : تمهیدات 🖋 نویسنده: ای دوست دانی که این حزن از چه باشد؟ مگر از آن بزرگ نشنیده‌ای که گفت: همه مریدان در آرزوی مقام پیران باشند، و جمله پیران در مقام تمنای مریدان باشند. زیرا که پیران از خود بیرون آمده باشند. آن‌کس که با خود باشد حظ و لذت چون یابد؟ مگر آن بزرگ از این‌جا گفت که همه در عالم در آرزوی آنند که یک لحظه ایشان را از خود بستانند، و من در آرزوی آنم تا مرا یک لحظه بمن دهند و مریدان با خود باشند و آن‌که با خود باشد از یگانگی و بیخودی او را نصیبی نباشد. دریغا من خود کدام و تو که؟! این سخن در حقیقت خود نمی‌گنجد، در عالم شریعت کجا گنجد؟! تو هنوز جمال شریعت ندیده‌ای، جمال حقیقت کی بینی؟! و اگر خواهی که این را مثال گویم گوش دار: پروانه که عاشق آتش است او را هیچ حظی نیست از آتش تا دور است مگر از نور او؛ و چون خود را بر آتش زند بی‌خود شود و از او هیچ پروانگی بنماند و جمله آتش شود. چه گویی آتش از آتش هیچ بهره برگیرد؟ و چون که آتش نباشد پروانه غیر آتش باشد، چه بهره یابد از آتش؟ 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 کار این خداهم عجیب غریبه ها اما همیشه یه چیزایی رو باهم جور در میاره یهو تو ناف تاریکی و ظلمات یه شمع روشن میکنه ته ته جهنم یهو یه پنکه میذاره برات که خنکت کنه وسط اتیش یه گلستون سبز میکنه اگر چشم داشته باشی میبینی که هیچوقت از بیخ و بن نمی کنت ریشه کنت نمیکنه نا امیدت نمیذاره همیشه یه جوری به زندگی وصلت میکنه... 🎥 ستایش ۳(۱۳۹۸) 🎞 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 © جان عاشــــق در تن خاکی چســان گــیرد قــرار؟ موج دریا دیده را بستنـ به ساحـل مشکل استــ... 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 گفـــتم آباد توان ساختـــــ دلـــم را گفــــتا حسن این خانه همینـ استـ که ویران مانَـد 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 📜 : پرسش از حضرت عیسی(ع) 🟧 ، دفتر چهارم 🌐 منبع: سایت شمس و مولانا شخصی هوشمند از حضرت عیسی (ع) پرسید:« در جهان هستی چه چیز ازهمه صعب‌تر و سخت‌تر است؟» حضرت عیسی (ع) فرمود:« خشم و غضب الهی سخت‌ترین چیز در جهان است که بر اثر آن دوزخ هم مانند ما به لرزه در می آید.» فرد دوباره می پرسد:« چگونه می توان ازین خشم الهی در امان بود؟» حضرت عیسی (ع) در پاسخش فرمود:« در صورتیکه خشم خود را در همان لحظه فرو خوری.» مولانا در ادامه می فرمایند:« پس مامور سنگدل حکومت که خشمش از خشم حیوانات درنده هم بیشتر است چه امیدی به رحمت الهی دارد؟ مگر آنکه این آدم صفت زشت خود را ترک کند. هر چند که وجود این ماموران حکومتی هم امری لازم برای اداره جامعه است اما گفتن این حرف باعث ضلالت و گمراهی آن‌ها می‌شود ( چون به بهانه اینکه وجودشان در جامعه لازم است از اعتدال پیش رفته و هوای نفس را در امور حکومت دخالت می‌دهند) همانطور که در طبیعت ادرار هم وجود‌ دارد و لازمه بقا موجودات است اما می‌دانیم که هرگز با آب گوارا یکسان نمی‌باشد.» 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 📝 : ادیان درخدمت انسان 🖋 نویسنده: آزادی برترین ساز و کار برای بسیج کردن همه توانایی‌ها و ظرفیت‌های انسانی است. هیچ کس نمی‌تواند در جامعه‌ی محروم از آزادی خدمت کند، توانایی‌هایش را پویا و موهبت‌های الهی را بالنده سازد. آزادی، بهترین روش برای به کار گرفتن امکانات بشری در راه خدمت به جامعه است. آزادی یعنی به رسمیت شناختن کرامت انسان و خوش‌گمانی به انسان و حال آن‌که نبود آزادی یعنی بدگمانی به انسان و کاستن از کرامت او. کسی می‌تواند آزادی را محدود کند که به فطرت انسانی کافر باشد. فطرتی که قرآن می‌فرماید: فِطرَتَ اللهِ الّتی فَطَرَ الناسَ عَلَیها، فطرتی که پیامبر باطنی و درونی انسان است. 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 هنر انسان‌های بزرگ این است که به دشواری کار نمی‌اندیشند, بلکه به عظمت آنچه خواهند یافت فکر می‌کنند! 🎥 Mozu (2015) 🎞 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 🎥 Us (2019) ✔️ تریلری ترسناک در ژانر اسلشر ✔️ دومین فیلم بلند جردن پیل در مقام کارگردانی ✔️ فیلم‌برداری خوب، طراحی صحنه عالی و موسیقی متن زیبا، دلهره را برای شما به ارمغان می‌آورد ✔️ با بازی درخشان لوپیتا نیونگو ✔️ ما، روایتی سورئال‌گونه با ایده‌ای متفاوت 📄 پناه می‌بریم از شیطانی که درون همه ماست... 📥 دانلود مستقیم فیلم 🎞 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 دل بســی افـــسانه‌ی وصــل تو گفتـــ تا که شد در خوابـ ازین افسانه خوشـ 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 📜 : مجنون و شتر روزی مجنون آهنگ دیار لیلی کرد. با بی‌قراری بر شتری سوار شد و با دلی لبریز از مهر به جاده زد. در راه گاه خیال لیلی او را باخود می‌برد. شتر نیز در گوشه‌ی آبادی بچه‌ای داشت. او هر بار که مجنون را از خود بی‌خود می‌دید به سوی آبادی باز می‌گشت و خود را به بچه‌اش می‌رساند. مجنون هر بار که به خود می‌آمد در می‌یافت که فرسنگ‌ها راه را بازگشته است. او سه ماه در راه ماند. پس فهمید که آن شتر با او همراه نیست؛ پس اورا رها کرد و پای پیاده به سوی دیار لیلی به راه افتاد... . به راستی مولانا با این حکایت نشان می‌دهد که روح ما همان مجنون است و عشق معنوی حق ، همان لیلی است. تن ما همان شتر است و وابستگی ها و دل مشغولی‌های جهان مادی بچه آن شتر است. وقتی از علت حقیقی بودنمان در جهان مادی که همانا شناخت حقیقت خویشتن است غافل شویم و به آن نپردازیم، به تن و خواسته‌های گذرای مادی تن سرگرم می‌شویم و از رسیدن به حقیقت باز می‌مانیم. بهتراست موانع رسیدن به وصال را کنار بزنیم و با گام استوارتر عزم خانه‌ی دوست کنیم. 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 📝 : انسان در جستجوی معنا 🖋 نویسنده: آزادی اگر در چارچوب مسئولیت قرار نگیرد، در معرض انحطاط به حد دلخواه خواهد بود. به همین دلیل توصیه می کنم که در برابر مجسمه‌ آزادی در شرق سواحل آمریکا، مجسمه مسئولیت نیز در سواحل غربی آن کشور نصب شود. 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 © نه حرف عقل بزن با کسی نه لاف جنون! که هر کجا خبری هسـت ادعایی نیست... 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم شمایـل تو بدیدم نه صبــر ماند و نه هوشـم 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 📜 📜 ✍ نویسنده: مرحوم محمد قاضی، مترجم بلندآوازهٔ کشورمان در کتاب خاطراتش روایت می‌کند: در پنجمین سالی که به استخدام سازمان برنامه و بودجه درآمده بودم، دولت وقت تصمیم گرفت برای خانوارها کوپن ارزاق صادر کند. جنگ جهانی به پایان رسیده بود اما کمبود ارزاق و فقر در کشور هنوز شدت داشت. من به همراه یک کارمند مأمور شدم در ناحیه طالقان (استان البرز ) آمارگیری کنم و لیست ساکنان همهٔ دهات را ثبت نمایم. ما دو نفر به همراه یک ژاندارم و یک بلدِ راه سوار بر دو قاطر به عمق کوهستان طالقان رفتیم و از تک‌تک روستاها آمار جمع آوری کردیم. در یک روستا کدخدا طبق وظیفه‌اش ما را همراهی می‌نمود. به امامزاده‌ای رسیدیم با بنایی کوچک و گنبدی سبز رنگ که مورد احترام اهالی بود و یک چشمه باصفا به صورت دریاچه‌ای به وسعت صدمتر مربع مقابل امامزاده به چشم می‌خورد. مقابل چشمه ایستادیم که دیدم درون آب چشمه ماهی‌های درشت و سرحال شنا می‌کنند. ماهی کپور آنچنان فراوان بود که ضمن شنا با هم برخورد می‌کردند. کدخدا مرد پنجاه ساله دانا و موقری بود ، گفت:« آقای قاضی، این ماهی‌ها متعلق به این امامزاده هستند و کسی جرات صید آنان را ندارد.چند سال پیش گربه‌ای قصد شکار بچه ماهی‌ها را داشت که در دم به شکل سنگ درآمد، آنجاست ببینید.» سنگی را در دامنه کوه و نزدیک چشمه نشان داد که به نظرم چندان شبیه گربه نبود. اما کدخدا آنچنان عاقل و چیزفهم بود که حرفش را پذیرفتم. چند نفر از اهل ده همراهمان شده بودند که سر تکان دادند و چیزهایی در تائید این ماجرای شگفت انگیز گفتند. شب ناچار بودیم جایی اتراق کنیم. به دعوت کدخدا به خانه‌اش رفتیم. سفره شام را پهن کردند و در کنار دیس‌های معطر برنج شمال، دو ماهی کپور درشت و سرخ شده هم گذاشتند. ضمن صرف غذا گفتم:« کدخدا ماهی به این لذیذی را چطور تهیه می‌کنید؟ به شمال که دسترسی ندارید.» به سادگی گفت:« ماهی‌های همان چشمه امامزاده هستند !!!» لقمهٔ غذا در گلویم گیر کرد. شاید یک دو دقیقه کپ کرده بودم. با جرعه‌ای آب لقمه را فرو دادم و سردرگم و وحشت‌زده نگاهش کردم. حال مرا که دید قهقه‌ای سر داد و مفصل خندید و گفت:« نکند داستان سنگ شدن و ممنوعیت و این‌ها را باور کردید؟!!» من از جوانی که مسئول ادارهٔ ده شدم اگر چنین داستانی خلق نمی‌کردم که تا به حال مردم ریشهٔ ماهی را از آن چشمه بیرون آورده بودند. یک جوری لازم بود بترسند و پنهانی ماهی صید نکنند. در چهرهٔ کدخدا ، روح همهٔ حاکمان مشرق‌زمین را در طول تاریخ می‌دیدم. مردانی که سوار بر ترس و جهل مردم حکومت کرده بودند و هرگز گامی در راه تربیت و آگاهی رعیت برنداشته بودند. حاکمانی که خود کوچک‌ترین اعتقادی به آنچه می‌گفتند نداشتند و انسان‌ها را قابل تربیت و آگاهی نمی‌دانستند. 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 🍀 🍀 🐔 مرغ از قفس پرید 🐔 در مبارزات سیاسی و نظامی و اجتماعی اگر یکی از دو طرف متقابل و متخاصم احساس ضعف و زبونی کند و قبل از آنکه به دست مخالفان افتد میدان مبارزه را ترک گفته به محل امنی دور از چشم دشمنان پناه ببرد، نکته‌سنجانه، حتی همان جبهۀ مخالف که نقش خویش را برای دستگیری حریف بر آب می بینند از باب جد یا هزل می گویند: «مرغ از قفس پرید.» یعنی از چنگ ما خلاص شد و از دامی که برایش چیده بودیم در رفت. این ضرب المثل که در چند سال اخیر گاهگاهی مورد استفاده قرار گرفته است در کشور انگلستان ریشه گرفته و داستان تاریخی شیرین و عبرت‌انگیزی دارد که به این شرح است: در سال ١٦٢٥ میلادی پس از جیمز اول پسرش پرنس ویلز به نام چارلز اول در بیست و پنج سالگی به جای پدر بر تخت سلطنت انگلستان نشست. در آغاز سلطنت گمان می‌رفت که چارلز شارل بر خلاف پدر به حکومت تمکین کند و مصوبات پارلمان را محترم شمارد ولی سه بار انحلال پارلمان انگلستان که به فرمان او انجام گرفت تصور هرگونه امید و خوشبینی را به یأس و بدبینی مبدل ساخت زیرا چارلز فقط به هنگام ضرورت و اضطرار و استقراض در مقام افتتاح مجلس بر می‌آمد و چون حاجت را مقرون اجابت نمی‌دید با توجه به کوچکترین مخالفتی که از طرف نمایندگان ابراز می‌شد مجلس را منحل و مخالفین را تحت فشار و شکنجه قرار می‌داد. آخرین پارلمانی که در زمان سلطنت چارلز افتتاح شد از آن جهت که مدت سیزده سال (١٦٤٠-١٦٥٣ میلادی) به طول انجامید از طرف مردم و تاریخ نویسان به پارلمان طویل موسوم گردید. نمایندگان این پارلمان از روز اول مصمم شدند که حکومت مطلقه را براندازند و مذهب انگلیس را به مذهب پوریتن ( puritain، پوریتن‌ها قومی از مسیحیان هستند که به ظاهر انجیل عمل کنند و متعصب و متعبد باشند) تبدیل کنند لذا هنوز چند روز از افتتاح پارلمان نگذشته بود که استرافورد و لود دو نفر از وزرای متعصب حکومت استبدادی را به عنوان خیانت به پای محکمه کشیده اولی را فی‌المجلس سر بریدند و دومی چهار سال بعد به قتل رسید. آن گاه مجلس عامه برای آنکه دست چارلز را از انحلال پارلمان کوتاه کند قانونی گذرانید که به موجب آن شاه نمی توانست بدون اجازۀ مجلس امر به انحلال دهد. چندی بعد چون خیانت دیگری از چارلز دیدند و شورش کاتولیک مذهبان ایرلند را به تحریک نهایی او تشخیص دادند لذا قانونی گذرانده اختیار لشکرکشی و انتخاب افسران را هم از او سلب کردند. چارلز اول چون پارلمان را کاملاً بر خود مسلط دید درصدد اعمال قدرت و ارعاب مخالفان برآمد و با وجود آنکه نمایندگان مجلس از هر جهت مصونیت داشته‌اند روزی بدون اطلاع قبلی به پارلمان رفت تا پنج نفر از سران مخالفان را دستگیر و توقیف نماید ولی چون نمایندگان مخالف قبلاً از جریان توطئه آگاه شده بودند آن روز را به مجلس نیامدند و خود را پنهان کردند یعنی در واقع:« مرغان از قفس پریده بودند.» عبارت بالا از آن تاریخ به بعد در تمام جهان و به زبان‌های مختلف ضرب‌المثل گردیده است. 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 پســرم هیچ‌وقتـ به کسی اجازه نده که بهت بگه نمیتونی کاری رو انجــام بدی حتی به منـ... افرادی که خودشــون نمیـتونن کاری رو انجام بدن به تو هم میــگن نمیتونـــی اگه آرزویــی داری برای رسیدنـ بهش تلاش کـن... 🎥 The Pursuit of Happyness (2006) 🎞 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 © لــذّت نمانـــده استــ در آییــنهٔ حیاتــ از عیـش‌های رفته دلی شاد می‌کنـیم 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 پیـــش از آنی که عـــزادار مُحـــرَّم باشی سعی کن در حرم دوست تو مَحْرم باشی 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 📙 : گوهر پنهان 🔸 ، دفتر چهارم روزی حضرت موسی به خداوند عرض کرد:« ای خدای دانا و توانا ! حکمت این کار چیست که موجودات را می‌آفرینی و باز همه را خراب می‌کنی؟ چرا موجودات نر و ماده زیبا و جذاب می‌آفرینی و بعد همه را نابود می‌کنی؟» خداوند فرمود:« ای موسی! من می‌دانم که این سوال تو از روی نادانی و انکار نیست و گرنه تو را ادب می‌کردم و به خاطر این پرسش تو را گوشمالی می‌دادم. اما می‌دانم که تو می‌خواهی راز و حکمت افعال ما را بدانی و از سرّ تداوم آفرینش آگاه شوی و مردم را از آن آگاه کنی. تو پیامبری و جواب این سوال را می‌دانی. این سوال از علم برمی‌خیزد. هم سوال از علم بر می‌خیزد هم جواب. هم گمراهی از علم ناشی می‌شود هم هدایت و نجات. همچنانکه دوستی و دشمنی از آشنایی برمی‌خیزد.» آنگاه خداوند فرمود:« ای موسی برای اینکه به جواب سوالت برسی، بذر گندم در زمین بکار. و صبر کن تا خوشه شود. موسی بذرها را کاشت و گندم‌هایش رسید و خوشه شد. داسی برداشت و مشغول درو کردن شد. ندایی از جانب خداوند رسید:« ای موسی! تو که کاشتی و پرورش دادی پس چرا خوشه‌ها را می‌بری؟» موسی جواب داد:« پروردگارا ! در این خوشه‌ها، گندم سودمند و مفید پنهان است و درست نیست که دانه‌های گندم در میان کاه بماند، عقل سلیم حکم می‌کند که گندم‌ها را از کاه باید جدا کنیم.» خداوند فرمود:« این دانش را از چه کسی آموختی که با آن یک خرمن گندم فراهم کردی؟» موسی گفت:« ای خدای بزرگ! تو به من قدرت شناخت و درک عطا فرموده‌ای.» خداوند فرمود:« پس چگونه تو قوه شناخت داری و من ندارم؟ در تن خلایق روح‌های پاک هست، روح‌های تیره و سیاه هم هست . همانطور که باید گندم را از کاه جدا کرد باید نیکان را از بدان جدا کرد. خلایق جهان را برای آن می‌آفرینم که گنج حکمتهای نهان الهی آشکار شود.» خداوند گوهر پنــهان خود را با آفرینش انسان و جهان آشــکار کرد پس ای انسانـ تو هم گوهر پنهان جــان خود را نمایـان کن. 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 ❇️ ❇️ 📘۱۰ کتابی که توسط ناشران رد شدند اما نویسندگانشان را میلیاردر کردند! ✳️ بخش سوم ٧. جاناتان مرغ دریایی اثر ریچارد باخ باخ ۱۸ مرتبه با مخالفت ناشران رو‌به‌رو شد. آن‌ها می‌گفتند: ”کسی حاضر به خواندن کتابی درباره‌ی یک مرغ دریایی نمی شود، سوژه ی این کتاب احمقانه است.” اما پس از انتشار کتاب تنها در سال اول ۱ میلیون نسخه از آن به فروش رفت و ریچارد باخ را از یک خلبان سابق نیروی هوایی به یک نویسنده مشهور و خوش‌آوازه بدل کرد. ٨. دفتر خاطرات نیکولاس اسپارکس این داستان عاشقانه ۲۴ بار مورد مخالفت قرار گرفت. سرانجام در سال ۱۹۹۶ به چاپ رسید و در اولین هفته در صدر فهرست کتاب‌های تخیلی نیویورک تایمز قرار گرفت. ٩. سرگذشت نارنیا اثر سی. اس لوئیس لوئیس برای چاپ این مجموعه رمان تخیلی  ۳۷ بار با مخالفت ناشران رو‌به رو شد تا اینکه یک کارگزار ادبی به نام جوفری بلیس به او کمک کرد تا کتابش را به چاپ برساند. تا به امروز بیش از ۱۰۰ میلیون نسخه کتاب از این مجموعه به ۴۷ زبان دنیا ترجمه و به فروش رسیده است. ١٠. هری پاتر و سنگ جادو اثر جی. کی رولینگ خانم رولینگ ۱۲ بار قبل از چاپ کتاب رمان خود با مخالفت رو به رو شد. بد نیست بدانید چاپ اول این کتاب در ۱۰۰۰ نسخه منتشر شد اما خیلی زود به یکی از پرفروش ترین کتاب های کودک و نوجوان دنیا بدل شد. 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 شیـن: تو یه شریــک تو زنــدگی‌ داری؟ ویــل: منظورتــ چیه؟! شیـن: کسی‌ که باهاتـ در ارتـباط باشه و در مورد مسائل زندگیتــ باهات صــحبت کنه. ویــل: آره... کــلی‌ دارم شیـن: بگو ببـــینم کیان؟ ویــل: شکسـپـیر، نیــچه، فراسـتـ، اوکـنر، کانـتـ، پاپــ، لاک... شـین: خوبـه، ولی‌ اینا که همشونـ مُـردن... ویــل: نـــه بـرای مـــن! 🎥 Good Will Hunting (1997) 🎞 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 © به سرو گفت کسی میوه‌ای نمی‌آری جواب داد که آزادگان تهـــی دستند 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 اول انـدر کوی او جـز نقشــ پای ما نبود آخر آنـجا از هجـــوم خلق جای ما نبـود 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 📘 : پرندهٔ نصیحت‌گو ✳️ ، دفتر چهارم یک شکارچی، پرنده‌ای را به دام انداخت. پرنده گفت:« ای مرد بزرگوار! تو در طول زندگی خود گوشت گاو و گوسفند بسیار خورده‌ای و هیچ وقت سیر نشده‌ای. از خوردن بدن کوچک و ریز من هم سیر نمی‌شوی. اگر مرا آزاد کنی، سه پند ارزشمند به تو می‌دهم تا به سعادت و خوشبختی برسی. پند اول را در دستان تو می‌دهم. اگر آزادم کنی پند دوم را وقتی که روی بام خانه‌ات بنشینم به تو می‌دهم. پند سوم را وقتی که بر درخت بنشینم.» مرد قبول کرد. پرنده گفت:«پند اول اینکه سخن محال را از کسی باور مکن.» مرد بلافاصله او را آزاد کرد. پرنده بر سر بام نشست.. گفت:« پند دوم اینکه هرگز غم گذشته را مخور.برچیزی که از دست دادی حسرت مخور.» پرنده روی شاخ درخت پرید و گفت:« ای بزرگوار! در شکم من یک مروارید گران‌بها به وزن ده درم هست. ولی متاسفانه روزی و قسمت تو و فرزندانت نبود. وگرنه با آن ثروتمند و خوشبخت می‌شدی.» مرد شکارچی از شنیدن این سخن بسیار ناراحت شد و آه و ناله‌اش بلند شد. پرنده با خنده به او گفت:« مگر تو را نصیحت نکردم که بر گذشته افسوس نخور؟ یا پند مرا نفهمیدی یا کر هستی؟ پند دوم این بود که سخن ناممکن را باور نکنی. ای ساده لوح! همه وزن من سه درم بیشتر نیست، چگونه ممکن است که یک مروارید ده درمی در شکم من باشد؟» مرد به خود آمد و گفت:« ای پرنده دانا پندهای تو بسیار گران‌بهاست. پند سوم را هم به من بگو.» پرنده گفت:« آیا به آن دو پند عمل کردی که پند سوم را هم بگویم.» پند گفتن با نادان خواب‌آلود مانند بذر پاشیدن در زمین شوره‌زار است... 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 🎶📚 💭 : صنم سلسله‌مو ✍ چامه‌سرا: آن پرى چهــــــره كه دوشیـــــــنه به بزم ما بود وصف او را نتـــــوان گفــــــت چه‌سان زیبا بود وه چه بزمى گل و شمع و نى و بربط همه جمع خنده‏‌ى جــــــام مـــــى و قهـــقهه‌ی مـــــینا بود سرخوشـ از باده منـ و ساقى و آنـ طرفه صـــنم تا ســـحر قصـه ز نقل و مى و از صــــــــهبا بود از وفـــــادارى و از صبر و شكیبایى و عــــــشق هر چه زان جمله سخن رفتـ از این شـــیدا بود زاهــــــدا ! لافـــ مـــــزن نقـــــد مســـلمانى تـــو خــــود بدیدم به كفـــــ مغبــچه‌ى ترســـــــا بود هر كه در مســــــــجد و میخانه به چشم آوردم همـــه را دامــــــــى از آن زلف ســــیه بر پا بود دى به غمزه صـــــنمى سلســـله مویى بگذشتــ دل مــستوره و جمـــــــــعى به برش یغمــا بود 🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️