eitaa logo
نوای حسینیان
854 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
20 فایل
﷽ 💢 ما سـاده دلـیم بـﮧ دلـے کار نـداریـم جز حضـرتـ ارباب خـریدار نـداریـم ♨️ کانال مداحی فرهنگی ارزشی "نوای حسینیان" ☘ کپی مطالب ڪانال حتی بدون ذڪر منبع فقط با ذڪر صلواٺ جایز هست. @Ko3ar1398 تبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
#سلام به #ارباب آن ساعتی خوشست که من گریه میکنم آن گریه رابه محضرتان هدیه میکنم هرکس به تکیه گاه وپناهی دلش خوشست من نوکرم به صاحب خودتکیه میکنم🌷 🏴@navayehosseinian
حال من حال جوانیست ک یک ماه تمام در پی کسب جواز حرمت پیر شده #سلام _صبح بخیر
‌‌‌༻‌༠༺‌‌‌ 🕌🌸🕌 ‌‌‌༻‌༠༺‌‌ حالِ من خوب! ولی... ❤️ نبضِ دلم بی‌تاب است... جرعه‌ای کرب و بلا می‌خواهد، و نسیمی که از ایوانِ طلا می‌آید... یک دو راهی ...که نداند به قمر خیره شود یا خورشید؟ دل من غرق شدن می‌خواهد! غرقِ سِیلی که به لبیک، چنان خو کرده، که زمین از تپشش می لرزد... ❤️حالِ من خوب... ولی نبض دلم بی‌تاب است...! اربعیــن جا_نمانم_آقا... 😔❣ @navayehosseinian _صبح بارونیتون بخیر🌸🌸🌸
#حسین_جانـ♡♥️ اے دل بیا بہ رسم قدیمے #سلام ڪن🌱 صبح‌ست مثل باد و نسیمے سلام ڪن✨ برخیز نوڪرانہ و با عشق خدمت|💖|•° #ارباب_مهربان وصمیمے سلام ڪن✋ #صلـے‌اللہ‌عـلیـڪ‌یاابـاعبــداللہ @navayehosseinian
💠✨💠✨ 🍀تشرف حاج علی بغدادی🍀 🔺 حاج علی ريسندگی و كارخانه ای در بغداد داشته است. برای دادن مالش به نجف می‌رود كه خمس مالش را به بزرگان نجف، آيت الله شيخ مرتضي انصاری بدهد. وجوهاتش را حساب كرده، صبح پنجشنبه‌ بوده است. بعدِ زيارت رفته، و كاظمين را زيارت كرده است. بعد به بغداد برگشته است. 🔺می‌گويد در مسير برگشت با يك برخورد كردم، كه به من : حاج علی حال شما چطور است؟ بعد ايشان فرمودند: حاج علی می‌آيی به برگرديم، امشب، شب جمعه است. شب زيارت اجداد من در كاظمين میباشد كه نزديك است. من هم گفتم: ! 🔺من برمی‌گردم. يك مؤمنی به من پيشنهادی داده است. بعد ايشان گفت: تا من بدهم تو از دوستان ما هستی. گفتم: شما شهادت می‌دهيد؟ مگر چقدر مرا می شناسيد؟ گفت: من چطور نشناسم آن كسي را كه ما را به ما می‌رساند؟ گفتم: كدام حق؟ گفت: خمسی كه به ما دادی. 🔺 گفت: من باز متوجه نبودم. ايشان شيخ را وكيل خودش می‌داند. و همينطور كه می‌آمديم، كنار راه ميوه‌هايی را می‌ديدم كه برای اين نيست. ، فصل زمستان بود. ميوه‌ها طور ديگری بود. هوا را طور ديگری می‌ديدم و عطرآگين بود. كه با هم راه مي‌رفتيم،سؤالاتی از ايشان پرسيدم. 🔺مثلاً اينكه دوستان ما زيارت مشهد مشرف شدند، می‌خواستم بدانم زيارت فلانی قبول است؟ فرمود: ان شاءالله قبول است. فلانی هم شده است، زيارتش قبول است؟ ان شاءالله قبول است. فلانی هم مشرف شده، قبول است؟ ديدم سكوت كردند. گفتم: بعضی از كسانی كه اهل هستند، می‌گويند: اگر كسی شب جمعه زيارت ابا عبدالله الحسين را بخواند، «زيارت الحسين امانٌ من النار» آدم را از ايمن مي‌كند. اين درست است؟ 🔺 ديدم‌ اشك زده است و اسم را كه شنيد، فرمود: بله، درست است. «زيارت الحسين امانٌ من النار» بعد به كاظمين رسيديم. به سلام دادن به ائمه كرد. تك تك سلام داد به اسم امام زمان که رسيد، سؤال كرد: حاج علی امام زمان خودت را می‌شناسی؟ گفتم: نشناسم. معلوم است می‌شناسم. گفت: خوب سلام بده. گفتم: «السلام عليك يا حجة الله، السلام عليك يا صاحب الزمان، يابن الحسن» گفت: «عليك السلام و رحمة الله و بركاته» . 🔺جواب مرا داد، باز من متوجه نبودم. كسی كه خبر از قبولی زيارت بعضی‌ها، خبر از چيزهايی كه غير نمی‌تواند بدهد. مثل شيخ انصاری را نماينده خودش می‌داند. را می‌گويد: حق ما است. 🔺برای خواندن نماز ايستاديم. نماز كه تمام شد، آخر نماز به ذهن من آمد، اين قرائن و نشانه‌ها برای بوده است. نماز كه تمام شد، نگاه كردم ديدم حضرت نيست. در آن زمان يك حالت گيجی و تحير بوده است. ولي بعد با قرائنی می‌شويم و چه سنگينی است. ┄┅═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧═┅┄ @navayehosseinian