#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
روایت است که هارون به دجله کاخی ساخت
به وجد و عشرت و شادی خویشتن پرداخت
مغنّیان خوشآواز و مطربان، در آن
به گِرد مَسند او پایکوب و دستافشان...
بگفت تا که بیاید ابوالعطا به حضور
به شعر ناب فزاید بر آن نشاط و سرور
ابوالعطاء که بر شعر و شاعریش درود
ز بیوفایی دنیا زبان به نظم گشود
ز مرگ و قبر و قیامت سرود اشعاری
که اشک دیدۀ هارون ز چهره شد جاری
چنان به محفل مستان به هوشیاری خواند
که شعر او تن هارون مست را لرزاند
زبان گشود به تحسین، که ای بلندمقام!
کلام نغز تو شعر و شعور بود و پیام
خلیفه را سخنان تو داد آگاهی
ز ما بگو صلۀ شعر خود چه میخواهی
بگفت گنج و درم بر تو باد ارزانی
مرا به حبس بود یک امام زندانی
مراست یار عزیزی چهارده سال است
گهی به حبس و گهی گوشۀ سیهچال است
ضعیف گشته به زیر شکنجهها تن او
بُوَد جراحت زنجیرها به گردن او
من از تو هیچ نخواهم مقام و مکنت و زر
به غیر حکم رهایی موسی جعفر
چو یافت خواهش آن شاعر توانا را
نوشت حکم رهایی نجل زهرا را
نوشته را به همان شاعر گرامی داد
بگفت صبح، امام تو میشود آزاد
ابوالعطاء ز شادی نخفت آن شب را
گشوده بود به ر لب را
بدین امید کز او قلب فاطمه شاد است
به وقت صبح، عزیزش ز حبس آزاد است
علی الصباح روان شد به جانب زندان
لبش به خنده و چشمش ز شوق اشکافشان
اشاره کرد به سندی که طبق این فرمان
عزیز ختم رسل را رها کن از زندان
به خنده سندی شاهک جواب او را داد
که غم مدار امامت شود ز حبس آزاد
ابوالعطاء نگاهش به جانب در بود
در انتظار عزیز دل پیمبر بود
که در گشوده شد و شد برون چهار نفر
به دوششان بدنی بود روی تختۀ در
هزار جان گرامی فدای آن پیکر
که بود پیکر مجروح موسی جعفر
گشوده بود ستم پیشهای به طعنه زبان
که هست این بدن آن امام رافضیان
امام، موسی جعفر که جان فدای تنش
اگر چهار نفر شد مشیّع بدنش
مشیّعین تن پاک یوسف زهرا
شدند ده تن، هنگام ظهر عاشورا
به اسبها ز ره کینه نعل تازه زدند
چه زخمها که دوباره بر آن جنازه زدند...
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
👈دعوتیدبه:👇
#کانال_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
چون کمانداری رها کرده است چشمت تیر را
تا که در چنگ آوَرَد این صید از جان سیر را
در هوای بوسه بر پای تو باید رشک برد
از همان صبح ازل تا به ابد زنجیر را
ای امام بی جماعت، ای که میگوید فلک
پشت هر تکبیرة الاحرام تو تکبیر را
با نگاه تو هدایت شد زنی آوازه خوان
ای بنازم-گوشه چشم تو-این اکسیر را
مثل خورشیدی که بر تاریکی شب چیره شد
سخت رسوا کرده ای این امت تزویر را
گرچه بر یک تخت چوب،اما تنت تشییع داشت.....
یادم اورده است این تشییع آن تصویر را
شد قیامت،آسمان خاموش شد،خورشید سوخت
کرده اند انگار نازل سوره تکویر را
پادشاهی زیر سمّ اسب ها تشییع شد
در حصیری جمع کردند آیه تطهیر را....!
🔸شاعر:
#عباس_جواهری_رفیع
🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
👈دعوتیدبه:👇
#کانال_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
زمین دست توسل زد به پایش آسمان حتی
ستاره در ستاره پیرو اش شد کهکشان حتی
اگر چه دور تا دورش در و دیوار زندان بود
نشد خاموش خورشیدی که بوده نیمه جان حتی
تجلی داشت در والکاظمین الغیظ طوری که
تجری داشت پیش صبر او زخم زبان حتی
معین کرد با یک گوشه چشمش رزق عالم را
کسی که لب نزد آسوده بر یک لقمه نان حتی
کریم است آنچنان که باورم خواهد شد آن دنیا
اگر گویند بخشیده به زندانبان امان حتی
امام و دست بسته قصه تا کی میشود تکرار
مدینه شام یا بغداد؟ ساکت شد زمان حتی
مسیحا بود یا یوسف؟ همان مردی که در زندان
هدایت شد ز انفاسش زن آوازه خوان حتی
همه دیدند از این گل نمانده غیر گلبرگی
بعید است اینکه بشناسد تنش را باغبان حتی
غریبی یعنی آن شاهی که بعد از رنج زندانش
نشد تشییع روی شانه های شیعیان حتی
🔸شاعر:
#احمد_حیدری
🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
👈دعوتیدبه:👇
#کانال_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
خدا از ما نگیرد منت بابالحوائج را
غمِ او روضهی او صحبت بابالحوائج را
سر هر روضهای که گریه کردم سفرهای دیدم
خدا از ما نگیرد هیأت بابالحوائج را
سرِ راهش گرفتم کاسهام را کاسهام پُر کرد
گدا باید بداند عادت بابالحوائج را
کریمان چشم بر راهاند چیزِ کم نباید خواست
خدا پاینده دارد دولت بابالحوائج را
از این نان و پنیر و سبزیِ نذریِ مادرهاست
اگر این خانه دارد برکت بابالحوائج را
سلامش کردم و دیدم رضایش هم جوابم داد
خدا را شکر دارم حضرت بابالحوائج را
برای قُرب لازم بود اگر ما سجدهای کردیم
نگیرید از سرِ ما عزت بابالحوائج را
وصیت کردهام آنروز بگذارند بر چشمم
کنارِ مُهرِ تربت ، تربت بابالحوائج را
تمام زندگی مدیون این آقای مظلومیم
نمیدانیم اما قیمت بابالحوائج را
خدا لعنت کند سَندیِ شاهک را ، به در بگذاشت
نگاهِ دخترِ بی طاقت بابالحوائج را
سیه چال است جای یک نفر ، یعنی که حس میکرد
یقینا زیر پایش قامت بابالحوائج را
سیه چال آنقدر تاریک زهرا هم نمیبیند
کبودیهای روی صورت بابالحوائج را
برای سقفِ کوتاهش شکسته ساق پایش را
حرامی کم نموده زحمت بابالحوائج را
دعاکن زیر این زنجیرها شلاقها غُلها
نبیند دختر او حالت بابالحوائج را
نمیشد پا شود اما زِ حالش خوب پیدا بود
کسی زخمی نموده غیرت بابالحوائج را
به روی تختهای اُفتاده گِردش چار حمال است
اما شُکر
نمیبیند رضایش غارت بابالحوائج را
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
👈دعوتیدبه:👇
#کانال_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
ما آل هاشمیم حقارت زما بری است
آئینمان مبارزه با ظلم وخود سری است
ما آل هاشمیم وچه تشویشمان ز حبس
آید به زیر پرچم ما هرکه حيدري است
گر در عراق سکّه ی ما را نمی خرند!
جای شگفت نیست که الله مشتری است
افتاده ذوالفقار اگر از دست اهلبیت
آن تیغ در تصٌرف فرزند عسکری است
مهدیّ ما دمی که بپا خیزد از حجاز
آن روز، روز نصر وقیام سراسری است
درسجده گریه کردم وهارون به طعنه گفت
گریه نشان ضعف وخلاف دلاوری است
او بی خبر ز منزلت آل هاشم است
گریه پس از نماز زِ آداب صفدری است
زد تازیانه سِندِ لعین. گفتمش، بزن
این تازیانه خوردن ما ارث مادری است
ما را به جرم عشق، به زنجیر بسته اند
تقصیرمان حمایتِ دین پیمبری است
این خیمه شُعبه ای بود از خیمه حسین
این انقلاب، ادامه آن راه ورهبری است
نازم به کشته ای که زجان دست شُست
وگفت
معیار سربلندیِ عشاق، بی سری است
بی معرفت مباش "کلامی" به اهلبیت
مولاشناسی از ادب و شرط نوکری است
هر دم حسین را به ابوالفضل ده قسم
این عهد نامه ویژه ی تُرکان آذری است
🔸شاعر:
#استاد_کلامی_زنجانی
🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
👈دعوتیدبه:👇
#کانال_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
از در و دیوارِ زندان ناله وُ غم می چکد
از قنوتِ دستهایت اشکِ ماتم می چکد
از دلِ خونینِ تو سجاده آگاه است و بس
همدمِ تنهاییِ تو شانه ی ماه است و بس
دست و پایت در غل و زنجیر مسموم از سمیم
آه از زهرِ عدو وُ جسمِ آقای کریم
هی از این زندان به اون زندان تنت بی تاب شد
تا که جسمت مثلِ شمعی ذره ذره آب شد
روضه ی معصومه هر شب از فراقِ روی توست
شعله ی شمعِ نگاهش بی قرارِ کوی توست
میفرستی اشکِ چشمت را به دنبالِ رضا
خون به دل دارد پسر بر گردنش شالِ عزا
مثلِ مادر می شوی وقتی که نالانی ولی
او میانِ کوچه وُ تو بینِ زندانی ولی
در شرارِ تب بسوزد جسمِ آقای غریب
بر سرِ بالینِ او نه همدمی و نه طبیب
گرچه این گل از نفاق و کینه پرپر می شود
قلبِ ما در آسمانِ او کبوتر می شود
تشنه لب بودی تنت عریان نمانده بر زمین
لیک شاهِ دین فتد با ضربتی از صدرِ زین
دست و پا میزد حسین در پیشِ چشمِ خواهرش
دیده آنجا غرقِ خون افتاد از کین پیکرش!
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
👈دعوتیدبه:👇
#کانال_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
در دل زندان غم طوری ز پا افتاده ام
گوییا مرغی شدم که از نوا افتاده ام
در سیه چالی که تاریک و نمور ست و مخوف
سالهای سال.. با حال بکا افتاده ام
روزها را روزه می گیرم به عشق یک نفر
بارها.... یاد شهید کربلا افتاده ام..
با لب تشنه کتک ها خورده ام مثل حسین
پیرمردی خسته ام که بی عصا افتاده ام
حرف بد بر مادرم زد یک یهودی.. زان سبب
مضطرب روی زمین از ناسزا افتاده ام
تازیانه خورده است بر پهلویم آه ای خدا
من.. به یاد مادرم خیر النسا افتاده ام..
خورده سیلی بارها بر صورتم در بین حبس
من به یاد چشم های مجتبا افتاده ام
🔸شاعر:
#محسن_راحت_حق
🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
👈دعوتیدبه:👇
#کانال_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
قاضی حاجات همه موسی بن جعفر
شور عبادات همه موسی بن جعفر
عشق تو در ذات همه موسی بن جعفر
مهرت مباهات همه موسی بن جعفر
با مهر تو ایمانمان را پروراندیم
بر ما نظر کردی و از عشق تو خواندیم
ای خانه ات آباد یا باب الحوائج
کارم به تو افتاد یا باب الحوائج
از دست دل فریاد یا باب الحوائج
داد آبرو بر باد یا باب الحوائج
اهل گناهیم و نکردیم اعترافی
بیدار کن ما را شبیه بُشر حافی
تو عاشق خلوت نشینی با خدایی
تو روح بخش رویش سبز دعایی
در سجده هایت مست ذکر ربنایی
وقت عبادت از همه عالم جدایی
هفت آسمان مشتاق ذکر یا مجیرت
در کنج زندان هستی و عالم اسیرت
تو در سیاهی های عالم نور هستی
در کنج زندان نه میان طور هستی
دُرّ امام صادقی مستور هستی
یک عمر هست از خانواده دور هستی
آقا همه دلتنگ دیدار تو هستند
یک عمر با گریه به پای تو نشستند
آقا خیال آمدن دارد؟ ندارد
آیا توانی در بدن دارد؟ ندارد
حتی رمق در پا شدن دارد؟ ندارد
جان لبی بر هم زدن دارد؟ ندارد
هر چند غرق جلوه های دوست مانده
از او فقط یک استخوان و پوست مانده
آقا بگو با ما از آن زندان آخر
شد دیده ها دریا از آن زندان آخر
خون شد دل زهرا از آن زندان آخر
خون می چکد از پا از آن زندان آخر
با تو چه کرده دشمن پست یهودی
خورده به روی صورتت دست یهودی
در کنج زندان ظلم ها تکرار می شد
با تازیانه روزه ای افطار می شد
آزارها دادند هر مقدار می شد
در نیمه ی شب با لگد بیدار می شد
دشمن ندارد بهر کار خود دلیلی
یا تازیانه می زند یا ضرب سیلی
آهسته آهسته خودش را جا به جا کرد
اول برای شیعیان خود دعا کرد
معصومه را با گریه های خود صدا کرد
افتاد بر روی زمین یاد رضا کرد
ای میوه ی قلبم ببین بابا چه حالی است
اینجا فقط جای تو با معصومه خالی است
روح تو را تا درگه محبوب بردند
هم زهر خوردی هم تو را مضروب بردند
جسم تو را بر تکه ای از چوب بردند
بد بود اما عاقبت شد خوب بردند
هر چند بر روی زمین مانده تن تو
غارت نکرده هیچ کس پیراهن تو
آقا خدایی بی کفن ماندی ؟ نماندی
در بین گرما پاره تن ماندی ؟ نماندی
آیا بدون پیرهن ماندی؟نماندی
در زیر دست و پا شدن ماندی ؟ نماندی
گرچه عزادار شهید کاظمینم
امشب پریشان پریشان حسینم
آیا کسی با مرکب از روی تو رفته؟
چنگ کسی آیا به گیسوی تو رفته؟
یا نیزه ای مابین پهلوی تو رفته؟
آیا سه شعبه روی بازوی تو رفته؟
قربان آن قامت که بر روی زمین خورد
قربان آنکس که عمود آهنین خورد
🔸شاعر:
#مجتبی_شکریان
🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
👈دعوتیدبه:👇
#کانال_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
سوز مناجات تو پر کرده زمان را
آتش زده داغت دل هفت آسمان را
هرشب دعاگوی تمام خلق هستی
نفرین نکردی دشمن نامهربان را
بغضی نشسته در گلویت مثل حیدر
داری بخاطر درد خار و استخوان را
دربند هستی شیعیان آزاد باشند
زیرشکنجه میکشی بار گران را
شمع وجودت ذره ذره مي شود آب
داری تحمل میکنی زخم زبان را
روح تو را دشنام ها آزرده کرده
فکری بکن مأمور های بددهان را
وا کرده پای ابن شاهک را به زندان
نفسی که تا گودال برده ساربان را
شکر خدا فردا نمی بیند عزیزت
روی لبان خشک تو خون روان را
دختر ندارد طاقت اینکه ببیند
هر صبح و شب بی حرمتی این و آن را
چشم حرامی سوی ناموست نیفتد
هرگز نبیند خنده ی شمر و سنان را
یا که زبانم لال در بین اجانب...
حتی نبیند سایه ی نامحرمان را!!
بر سینه ی تو رد پای چکمه ای نیست
از تو نمیگیرد سنان تاب و توان را
دیروز اما مرکب دشمن در آورد
زیر و بم تلخ صدای استخوان را
زخم لبان چاک چاکت یادت آورد
بزم شراب و ضربه های خیزران را
اصلا حسین کنج زندانی و با خود
کنج خرابه میبری مرثیه خوان را
بر روی نیزه هم شده برگرد امشب
آرام کن با خنده ای معصومه جان را
🔸شاعر:
#وحید_کردلو
🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
👈دعوتیدبه:👇
#کانال_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
همیشه سهم آب و نان ما چندین برابر بود
چرا که رزق ما از سفرهی موسیبنجعفر بود
اگر بابالحوائج خوانده میشد علتش این است؛
که با قلب شکسته مرهم دلهای مضطر بود
زن بدکار و بشر حافی و مردان زندانبان
به لطف او برای هرکسی ایمان میّسر بود
عذاب شیعیان یا قعر زندان؟ انتخاب از او
به دوشش بار جرم دوستان تا روز محشر بود
اسیری که تمام مدت آزادیاش تنها
زمان رفتن از زندان به یکزندان دیگر بود
امام مهربان مسلمین افطار هر روزش
به دست سندیبنشاهک ملعون کافر بود
اگرچه عاقبت آزاد شد، اما همه دیدند
که بر یک تختهپاره در غل و زنجیر، پیکر بود
به یاد مادرش افتاد هرکس دید جسمش را
به او گفتند؛ "صارت کالخیال" از بس که لاغر بود
🔸شاعر:
#مجتبی_خرسندی
🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
👈دعوتیدبه:👇
#کانال_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
احساس می کردم که درخاک خراسانم
در مِلک طِلق اهل بیتم توی ایرانم
روی لبم هم ذکر یا موسی بن جعفر بود
هم یا جواد العشق بود و هم رضا جانم
از بس فضای صحن ها مانند مشهد بود
شک کرده بودم میزبانم یا که مهمانم
دنبال جسمی تازه بودم بین زائرها
دنبال یک قالب برای روح عریانم
درمحضر باب الحوائج حس من این است
با پهلوان نَفْس پیش هفتمین خوانم
دور ضریحش بود که یک لحظه حس کردم
در نوکری هم شانه با موسی بن عمرانم
یک بار کظم غیظ کردم تازه با سختی
از آن به بعد احساس کردم من مسلمانم
تا که بگردد چرخ بر وِفق مراد من
باید خودم را دور این مرقد بگردانم
وقتی که درهای حرم را خادمان بستند
احساس کردم سیزده شب توی زندانم
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
👈دعوتیدبه:👇
#کانال_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
هفت آسمان در دست های مهربانت بود
هرچند عمری سقف زندان آسمانت بود
تسبیحی از ماه و ستاره بین دستانت
خورشید در سجاده هر شب میهمانت بود
تصویر تو در قاب زندان باز می تابید
یا نوریا قدوس وقتی بر زبانت بود
با تازیانه روزه ات را باز می کردند
اشک غریبی آه غربت، آب و نانت بود
وقت قنوت آخرت خون گریه می کردند
زنجیرهایی که به دست ناتوانت بود
طعنه شنیدن، داغ دیدن، خون دل خوردن
هر چند موروثی میان دودمانت بود
اما خدا را شکر این حرمت شکستن ها
دور از نگاه مضطر معصومه جانت بود
🔸شاعر:
#حسین_عباسپور
🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷🎤🇮🇷
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
👈دعوتیدبه:👇
#کانال_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113