.
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
#مدایح_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
شعر #مثنوی #حضرت_فاطمه زهرا سلام الله علیها
ای بهشتِ قُربِ احمد، فاطمه!
لیلةالقدر محمد، فاطمه!
ای خدا مشتاقِ یارب یاربت
ای سلام انبیا بر زینبت
عالم خاکی، محیط غربتت
آفرینش، گشته گم در تربتت
کاروانِ دل، روان در کوی تو
قبلۀ جان محمد، روی تو
مشعل شبهای احیای علی
نقش لبخندت مسیحای علی
خلق عالم، سائل و روزیخورت
لیف خرما وصلههای چادرت
ای سه شب بیقوت و، از قوت تو سیر
هم یتیم و هم فقیر و هم اسیر
وحی، بی ایثار تو کامل نشد
هل اتی، بینان تو نازل نشد
آن که خاک مقدمش جان همه...
گفت: جان من، فدای فاطمه!
ای که در تصویر انسان زیستی
کیستی تو؟ کیستی تو؟ کیستی؟
فوق هر تعریف و هر تفسیر هم
پاکتر از آیۀ تطهیر هم
ای سجود آورده بر پای تو سر
ای خدا هم از نمازت مفتخر
مرتضی را محو صحبت کردهای
غرق در دریای حیرت کردهای
مدح تو کی با سخن کامل شود
وحی باید بر قلم نازل شود
آسمانیها مسلمان تواند
بندۀ مقداد و سلمان تواند
آنچه هست و نیست فیض عام توست
خوشترین ذکر امامان، نام توست
از نبی تا حضرت مهدی، همه
ذکرشان یا فاطمه یا فاطمه
ای گدا با کوه غم، خرسندِ تو
حلِّ صد مشکل ز گردنبندِ تو
ای مهار ناقهات زلف عفاف
پیرهن بخشیده در شام زفاف
شمع جمع اهل محشر چهر توست
مُهر هر پرونده مُهر مِهر توست
جز تولای تو دستآویز نیست
بی تو رستاخیز، رستاخیز نیست
دستگیر خلق در محشر تویی
منجی و بخشنده و داور تویی
محشر از فیض تو گلباران شود
عفو، مشتاق گنهکاران شود
صحنۀ محشر همه پابست توست
اختیار نار و جنت دست توست
مِهر تو روز قیامت هستِ ماست
ریشههای چادرت در دست ماست
روز محشر کار ما با فاطمهست
نقش پیشانی ما یا فاطمهست
بیکسیم و جز تو ما را نیست کس
روز وانفسا تو را داریم و بس
از کرامت بر جبین ما همه
ثبت کن «هذا محبُ الفاطمه»...
شاعر: #استاد_حاج_غلامرضا_سازگار
.
امشب که ناله از لبت..
قسمت_پایانی / #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ محمدحسین پویانفر
هرکی توي این عالم زمین میخوره صدامیزنه: یاعلی!....میان مسجد نشسته بود، حسن و حسین وارد شدن، سلمان میگه هنوز حرفی نزده، آقا تا چشمش افتاد به بچه ها، روی پا ایستاد، یه نگاه کرد، امام مجتبی فرمود: بابا! مادر میان حجره است...
مرد معمولا اگه زمین بخوره با زانو زمین میخوره اما سلمان میگه دیدم اقا از پشت زمین افتاد، هی خاکِ مسجد رو به سر میریزه، امیرالمؤمنینی که کسی تا حالا ندیده پاهاش بلرزه، راهی نبود ازمسجد تا خانه، سلمان میگه: میدوید و هی به زمین می افتاد...خودش رو رسوند کنارِ بدن، چند ماهه صورت رو ندیده، یه وقت پارچه ي سفید رو کنار زد:"الله اكبر" چرا صورتت کبوده ؟...*
ممنونم اگر نروی
میمیرم اگربروی
زهرا تو پناه منی
گرمی ده آهه منی
*داره علی جون میده، هی صدا میزنه: "کَلِّمینی" بامن حرف بزن، جوابِ علی رو بده، اشک ها روي صورت علی میریزه، یه وقت دید دستِ شکسته بالا اومد، اشکای امیرالمؤمنین رو پاک کرد"اِبکنی یا ابالحسن!" گریه کن "وَابکِ لِلیَتاما" برا يتيمام گريه كن...شروع کرد وداع کردن، علی جان برام قرآن بخون، یه وصیت دارم شبا کنار سر حسینم آب بذار، بچه ام نیمه دل شب بیدار میشه تشنه نمونه...
بي بي جان! کجا بودی کربلا؟ صورتِ راست و روی خاک گذاشته بود، لباش مثل چوب خشک بهم میخورد،
یه حرام زاده آب مقابلش روی زمین میریخت، صدا میزد: حسین از این آب حيوان هاي بیابان میخورن اما به تو نميديم...*
بگو چه کارکنم آب راصدا نزنید
بگو چه کارکنم تاکه دست و پا نزنی
*تا نفس داری شب شهادتی، به اون ساعتی که هر ضربه ای میزد یه مادری بین گودال صدامیزد: "بُنیَّ"...ناله بزن: حسين!...*
صنوبري خمیده خدانگهدارت
خوشی زعمر ندیده خدانگهدارت
قرار بعدی ما عصر روزِ عاشورا
کنارِ رأس بریده خدانگهدارت
حسین...🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
4_5888475419232964545.mp3
7.75M
|⇦•امشب که ناله از لبت..
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ محمدحسین پویانفر•ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
سکوت کردیم، فکر کردی
چیزی نداریم بگیم!
آقاجانمون گفته
مراعات کنیم،
والّا حرف
زیاده ..!
شما دیگه از اصل و نسب نگو ..🤢
#صحاک & #نفیل
#خطاب & #صحاک (مادر)
#خطاب & #حنطمه (دختر)
#گرگیج
🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه
😭😭😭😭😭
تو اين شبا بيشتر بدونيد قدرِ مادر رو
اوني كه زنده است مادرش، خوشبختِ خوشبختِ
چشم و چراغ خونه هامون، مادرامونن
باور كنيد بي مادري سختِ
روضه همين حرفايِ ساده است
روضه هميناست كه مي دوني
فكر كن چي ميشه كه يه مادر
از دنيا ميره تو جَوُوني
از قصۀ ديوار و در ميسوزه قلبامون
اون ماجرا كه خط به خطش تويِ تاريخِ
سر بسته ميگم چي شد اونجا پهلويِ زهرا
اين داغِ كُلش گردنِ ميخِ
اينقدر بدونيد ميخِ ساده
فرق داره با ميخي كه داغِ
اونقدر بدونيد داغِ محسن
از ضربۀ اين اتفاقِ
*خدا! محسنم رو كشتن، بچه ام رو كشتن، عزيزم رو كشتن...*
* امشب هر جوري بود اومديم روضه، گفتيم دلمون تنگ شده، نكنه بميريم ما برا بي بي خوب گريه نكرده باشيم، بچه وقتي كارد به استخونش ميرسه، ميگه: يه راه دارم، پناه مي برم به مادر، مادر برامون دعا ميكنه...امشب مادر برامون دعا كنه خوب گريه كنيم براش..
زنها وقتي به مردشون حمله ور ميشن خودشون ميان جلو، ميگن: شايد حيا كنن... اما مدينه نانجيبا حيا نداشتن، تا وارد مسجد شد بي بي، ديد نامرد شمشير بالاي سَرِ علي گرفته، گفت: مگه من مُردم؟ شمشير رو از رويِ سَرِ مولا كنار بزن، مگر نه نفرين ميكنم...
شيخ عباس قمي نوشته: ستون هاي مسجد به لرزه افتاد، هنوز بي بي نفرين نكرده، فرمود: موهام رو پريشان ميكنم بالا قبرِ بابام، همه ترسيدن...آقارو از چنگِ اين همه گرگ نجات داد، فاطمه برگشت خونه، برا علي سخت تر از اين شايد نبوده، با خودش ميگفت: چطور برم خونه؟ خانومي كه از گُل بهش نازك تر نمي گفتم، خانومي كه وقتي باباش مي رسيد دستش رو مي بوسيد... هي با خودش ميگفت: خدا چطور برم خونه؟ خانومم جلوم سيلي خورده...
همين حال و اوضاع رو اربابِ ما كربلا داشت، وقتي حرمله تير به گلويِ علي اصغر زد، هي مي رفت سمت خيمه بر مي گشت، اي خدا! جوابِ مادرش رو چي بدم؟
بازوش سِرِّ قُوَّت بازوی مرتضی است
اما غلاف در پی افشای راز بود
حبل المتین شده است گرفتارِ ریسمان
مضطر شده آنکه خودش چاره ساز بود
*علي رو دارن مي برن، محسنش رو كشتن، بازوش ضربه ديده، صورت ورم كرده، خودش رو رسوند وسطِ كوچه، اين حرفِ من رو علما بيشتر مي دونن، خيلي بده يه بزرگي رو بي عمامه بيارن بيرون، يا پا برهنه باشه، زهرا وسطِ جمعيت يه نگاه كرد، گفت: مگه من مُردم آقام رو بي عمامه آوُرديد، رهاش كنيد، ديد چهل نفر با پُر رويي دارن علي رو ميكِشن، لابه لاي اون جمعيت، اون نامرد ميگه: ببريدش...
زهرا اومد نزديكِ علي شد، تا اومد دستش رو بالا بياره، ديد توان نداره، اما همه ي قدرتش رو جمع كرد، كمر بندِ علي رو گرفت، چهل نفر يك طرف،زهرا يه طرف، چنان كشيد چهل نفر رويِ زمين افتادن، نانجيب تا ديد اينجور شكست خورده از فاطمه، سريع غلامش رو صدا زد، چه كنم امير؟ گفت: دستش رو كوتاه كن...بعضي ها ميگن: خودش جلو اومد از غلامش شلاق رو گرفت، اينقدر به بازويِ زهرا زد... مادر!مادر!...*
"مي زد مرا مغيره و يك تن به او نگفت
زن را كسي مقابل شوهر نمي زند"
حبل المتین شده است گرفتارِ ریسمان
مضطر شده آنکه خودش چاره ساز بود
گفتند زخم پهلوی او بسته شد نشد
حتی زمان غسل هم این روضه باز بود
آری مزار گمشده ی بی نشان او
بي انتها ترین غزل اعتراض شد
آخر جَهاز فاطمه بر دخترش رسید
وقتی سوار بر شتر بی جهاز شد
من از خاکِ پای تو سر بر ندارم
مگر لحظه ای که دگر سر ندارم
مگیر از سرم سایه ی چادرت را
پناهی از این خیمه بهتر ندارم
بگیر از سر لطف، جانِ مرا هم
ببخشا اگر جانِ دیگر ندارم
بخوانم به فرزندیت که امیدی
به غیر از دعاهای مادر ندارم
تو محشر به پا میکنی در قیامت
چنان که حراسی ز محشر ندارم
به داغِ تو خون گریه کردم هنوزم
خبر از دلِ خونِ حیدر ندارم
سرودم ز داغِ تو چاره ای جز
نوشتن ز دیوار و از در ندارم
شنیدم دست تو از کار افتاد
اگر چه درست است باور ندارم
*آدم وقتي يه اتفاقي برا مادرش مي افته نميخواد باور كنه و قبول كنه، اما واقعيت اينه، اينقدر ضربه به بازوي مادر زدن، كه امام صادق مي فرمايند: علتِ شهادتِ مادرِ ما از اون ضربه هاي غلافِ قنفذِ...
اما ما تو رؤياهامون به خودمون ميگيم: مادرمون سن و سالي ازش گذشت، بچه هاش رو سر و ساموني داد از دنيا رفت، اما نه والله، در سن هجده سالگي در بينِ در و ديوار، يه كاري كردن زهرا شب و روز گريه مي كرد...*
قامت خميده بود ولي سر فراز بود
زهرا ميانِ آتش و دود در نماز بود
در را شكست، آنكه نفهميده بود كه
حتي به رويِ او دَرِ اين خانه باز بود
از فضةُ خذينيِ او اينقدر بدان
وضعي درست شد كه به يك زن نياز بود
*نانجيب برا معاويه نامه نوشت: صدا نفس هاي فاطمه رو هم ميشنيدم، اما يادِ كينه اي كه از علي داشتم افتادم، هر چي قدرت داشتم تويِ پاهام جمع كردم،يه لگدي به درِ نيم سوخته زدم، صدايِ فاطمه بالا اومد...
يه لشكر منتظر بودن زمين خوردنِ علي رو ببين
👆👆👆
ن، تا حالا هيچكي شكستِ علي رو نديده، هميشه وقتي علي حركت مي كرد به سمتِ لشكرِ دشمن، لبخند رو لباي پيغمبر مي اومد، آي مَردم! بعد از حادثه ي در و ديوار، همه زمين خوردنِ علي رو ديدن...*
روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه حاج میثم مطیعی
مرا ببین و برای سفر شتاب مکن
بیا و بر سر من خانه را خراب مکن
تمام حرف دلت را غروب با من گفت
و شرح سرخیِ خود را چه خوب با من گفت
حضور سبز و پر احساسِ زندگانیِ من
مدار چرخشِ دستاسِ زندگانیِ من
*رفتی علی رو تنها گذاشتی...*
پس از تو ثانیه هایم به چنگِ دستاس است
وَ دانه های دلم زیر سنگِ دستاس است
*تو که خبر داری...*
غریب و بی کس و مظلوم ودلشکسته،علی
هنوز هم به شفایت امید بسته،علی
فقط تویی که ز تنهایی ام خبر داری
دلم به همرَهِ تو رفت،همسفر داری
مگر ز داغِ پیمبر چقدر می گُذَرد
که باغِ سبزِ تو را این شبِ خزان ببرد
*تو هنوز از مصیبت فارغ نشده بودی... زهرای من! رسم همه عالم اینه: اگه کسی عزیز از دست بده همه دورش رو می گیرن... تنهاش نمیگذارن...چرا تنها موندی؟چرا مریض شدی؟چرا دستمال به سر می بندی؟جواب این سوال ها رو کی میده؟! *
مگر قرار نشد غمگسارِ من باشی
میان معرکه ها ذوالفقارِ من باشی
مگر نه قبلِ ورودم قیام می کردی
وَ گاه پیشتر از من سلام می کردی
زِ جای خیز ،جواب سلام می خواهم
نگاه نیمه تمامت، تمام می خواهم
*چرا چشمات نیمه بازه زهرای من، چشمات رو به روی علی باز کن...*
نگاه بی رمق و ،دست بی رمق، آری
شباهتی چه صمیمانه با شفق داری
علی که جز دَرِ خیبر میانِ مشت نداشت
به معرکه زِرِهش هیچ گاه پشت نداشت
ببین که در دلِ او از غمت چه رخ داده
به زانوانِ علی،سخت،لرزه افتاده...
*وقتی زهرا رو دفن کرد؛شیخ مفید در امالی نوشته:"فَلَمّا نَفَدَ یَدَهُ مِن تُرابِ القَبر..."بالای قبر حبیبش ایستاد دستاش رو به هم زد..."هاج به الحُزن..."غم و اندوه به دل علی هجوم آورد..."وَ اَرسَلَ دُموعَهُ عَلی خَدَّیه..."شروع کرد، های های گریه کردن...بیا ببین...*
به زانوانِ علی،سخت،لرزه افتاده...
کسی ندیده علی را که در خروش رود
وَ یا در وسط مسجدالنبی ز هوش رود...
طیِ حوادثِ دوران علی هراسان نیست
ولی تصور داغ تو نیز آسان نیست...
تو روز آخر خود نیز کار می کردی
*تو خانه داری رو برای خودت افتخار می دونستی...تو به عالم یاد دادی زنی که خانه داره،انسان تحویلِ جامعه میده...انسان تربیت می کنه...*
تو روز آخر خود نیز کار می کردی
به کار منزل خود افتخار می کردی
تنور خانه ی تو گرمِ پختن نان بود
چقدر جانِ تو دلواپسِ یتیمان بود
* " اِبکِ لی یا ابالحسن وابکِ لِلیَتامی..."
علی برای من گریه کن...برای یتیمام گریه کن"وَلا تَنسَ قَتیلِ العِدا بطفِّ العراقی...." علی جان مراقب حسین من باش..*
ببین که بی تو در این کودکان توانی نیست
کنار سفره ی نان، اشتهای نانی نیست
به کودکان یتیم،حرفِ مادرانه بزن
بیا به گیسویِ دختر،دوباره شانه بزن
*شاید شب ها به هزار زحمت بچه ها رو می خوابوند...بچه هاش با گریه می خوابیدند...اشتهای غذا نداشتند...همچین که مطمئن میشد بچه هاش خوابیدن،بلند میشد...می رفت کنار قبر زهرای خودش...
اما بمیرم شاید وقتی برمیگشت می دید بچه هاش بیدار شدند...هر کدوم یه گوشه خونه نشستند...سر به زانو گذاشتند....*
"این کودکت چه دیده که هی زار می زند
هی دست مشت کرده به دیوار می زند.
برای زینبِ خود چاره کن که دلخسته است
که دختر است و به مادر همیشه وابسته است
که دختر است و شبِ خویش را سحر نکند
اگر که چادر مادر دمی به سر نکند
تو ای صبور،که ایثار را به پا کردی
و اول از همه همسایه را دعا کردی
*چه همسایه هایی داریم....هم دعاشون کردی... هم دَرِ خونۀ ما رو شلوغ کردند... هم هیزم آوردند...عجب همسایه هایی داریم...زن هاشون میان کنار بسترت گریه می کنند...لب هاشون رو می گزند...پشت دست می زنند...اما مرداشون با تو چه کردند....*
نگویمت به منِ خسته اعتنایی کن
زِ جای خیز،به همسایه ها دعایی کن
مرو که موج نیازم به راه می افتد
پس از تو یوسفِ اشکم به چاه می افتد
مرو که چینیِ این دل شکسته تر نشود
غریبِ خسته از این شهر،خسته تر نشود
*زهرای من تو بری جواب سلام علی رو هم نمیدن...تو بری،علی از همیشه تنهاتر میشه...*
هنوز نالۀ جان کاه تو به پشت در است
دلم از آتشِ آن روزِ خصم،شعله ور است
منم ز رویِ تو شرمنده چون در آتش و دود
تو سوختی و علی دید و باز صبر نمود
تو سوختی و علی سوخت با تمام وجود
که کاش راهِ گریزی میان آتش بود
که کاش مرغ دلی ناله در قفس نزند
زنی میانه ی آتش، نفس نفس نزند...
*اتفاق اونقدر مهیب بود که زهرا صدا زد:
"یا اَبَتاه! هکَذا یُفعَلُ لِابنَتِک.."بابا بیا ببین با دخترت چه می کنند...یک نفر دیگه رو هم صدا زد ولی علی رو صدا نزد...صدا زد:"یا فضة فَاِلَیکِ فَخُذینی ..."فضه بیا به دادم برس..."واللهِ قَد قُتِلَ ما فی اَحشائی..."محسنمُ کشتن...*
که کاش مرغ دلی ناله در قفس نزند
زنی میانه آتش نفس نفس نزند
که کاش شعله نیفتد به باغِ پیرُهنش
بعید نیست که تاول زند تمام تنش
سخن اگر چه نگفتم ولی دلم پر بود
نگاه من که همیشه
به خاکِ چادر بود
گره به مشت تو را می زدند و من دیدم
به قصد کشت تو را می زدند و من دیدم
چنان زدند که در آسمان طنین افتاد
که گوشوار افتاد و روی زمین افتاد
علی دلیرِ هزاران مصافِ شمشیر است
چگونه قاتلِ زهرا غلافِ شمشیر است؟!
بیا که مرگ من از هجرت تو زودتر است
که روزهای من از بازویت کبودتر است
پس از فراق پیمبر چنین غمی زود است
بیا یتیمیِ این کودکان کمی زود است
بیا صفا بده ای دوست آشیانِ مرا
بگیر زیرِ پر و بال،مرغکانِ مرا
چگونه آنکه دل از آشیانه برگیرد
کبوتران مرا زیر بال و پر گیرد
حسن قرار ندارد، بیا قرارش باش
حسین می رود از دست در کنارش باش
چگونه غم ننشیند به چهره ی حسنت
که خون تازه گُل انداخت رویِ پیرهنت
*بیا به داد دل حسن برس...*
"به هر جا مادری از شوق دست طفل خود گیرد
در این کوچه گرفته طفل دست مادر خود را..."
حسن قرار ندارد، بیا قرارش باش
حسین می رود از دست در کنارش باش
کنون به پیکرِ یاست،شقایق افتاده
بیا ببین که حسینت به هق هق افتاده
تو می روی و حسن می شود کبود از زهر
تو می روی و حسینِ تو می رود از شهر
تو می روی و حسینِ تو کربلا برود
تنش به خاک،سرش رویِ نیزه ها برود
خبر دهند که در خیمه آتشی برپاست
که مثل آتشِ آن روزِ خانه ی زهراست...
*خیمه های پسرمون رو آتش می زنند...*
خبر دهند که خصم تو وحشیانه ربود
لباس هایِ قشنگی که دستبافِ تو بود...
قرار بعدیِ من با تو ای پناهِ حسین
کنار پیکرِ بی سر به قتلگاهِ حسین...
من و تو در پیِ آن راهِ دور در پیشِ همیم
پس از زیارتِ سر در تنور پیشِ همیم
*سرِ پسرمون رو می برند داخل تنور...این سر بریده بوی دود گرفت...بوی نون گرفت...همه بگید حسین...*
Shab2Fatemieh1-1399[01].mp3
27.31M
|⇦•مرا ببین و برای سفر شتاب..
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ حاج میثم مطیعی•ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
#خود_تحریمی زمانی شروع شد،
که حکومت و #ولایت_علی(ع) را
به خـلافتِ غیرِ علی ترجیح دادند!
#مظلوم_تاریخ
🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
این گریز اول روضه است...
روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ حاج محسن طاهری
😭😭😭😭😭😭😭
*مگر چقدر از غديرِخُم گذشته بود؟ اميرالمؤمنين دستِ دخترِ پيغمبر رو مي گرفت، دَرِ خونه ي مهاجرين و انصار مي رفت، قصه ي غديرِ خُم رو كه يادآور ميشد، خودشون رو به اون راه مي زدن، يكي ميگفت: گوشم سنگينِ نمي شنوم، يكي مي گفت: يادم رفته...چقدر زود فراموش كردن سفارشِ نبيِّ مُكَرَّم رو، يا رسول الله! مگه نمي گفتيد:" فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي ، وَ مَنْ أَحَبَّهَا فَقَدْ أَحَبَّنِي، ومَن أحَبَّنی فَقَد أحَبَّ اللّه ، مَن أبغَضَها فَقَد أبغَضَنی، ومَن أبغَضَنی فَقَد أبغَضَ اللّه َ " مردم با امانتِ پيغمبر چه كردند؟...*
این گریز اول روضه است، در آتش گرفت
آنقدر هیزم فراهم شد گُذر آتش گرفت
*در مقاتلِ خودشون هم نوشتن، دومي نامرد با هيزم اومد، از اولين كساني بود كه آتش رو شعله ور كرد...هر چي گفتن: فلاني! فاطمه ي زهرا، دخترِ پيغمبر تويِ اين خونه است، صدا زد: به علي بگيد برا بيعت بياد، مگرنه خانه و اهلش رو به آتش ميكشم*
در مقاتل مینویسد شعله از در هم گذشت
آنچنان که متنهای معتبر آتش گرفت
دود از این ماجرا در چشمهای خلق رفت
تا ابد از این مصیبت خشک و تر آتش گرفت
این که میخ داغ با سينه چه کرده جای خود
وای معجر بود، اما موی سر آتش گرفت
گوش مادر سرخ شد از ضربتِ سیلی ولی
در روایت آمده آنجا پسر آتش گرفت
این خبر تا آسمانها رفت شاید هم کسی
گفت با فطرس نبودی بال و پر آتش گرفت
اُم کلثومِ سهساله سمتِ مادر میدوید
این گریز آخر روضه است، در آتش گرفت
*نميدونم مدينه اين آتش، دلِ بچه هايِ بيتِ وحي رو بيشتر سوزوند، يا شبِ يازدهم مُحرم؟ وقتي اومدن به امامِ سجاد گفت: آقا! خيمه هارو آتش زدن؛ فرمود:" عَمَّتی! عَلَیکُنَّ بالفِرار" سر به بيابان ها بگذاريد، همه بگيد: حسين!...*🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
991024-Babolharam-mohsen-taheri-roze.mp3
4.23M
|⇦•این گریز اول روضه است...
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ حاج محسن طاهری
#کعبه میخواست بگوید:
که برای به دنیا آوردن #علی(ع)،
زمینِ دیگری لیاقت ندارد...
و امّا یک نفر دیگری هم هست که
محلِصدورش اصلاً معلوم نیست!
#لعنتالله_علیه
#مظلوم_تاریخ
🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ایام_فاطمیه
فاطمیه آمد و آواے غم بر پا شده
رختِ غم رختِ عزا بر قامتِ دنیا شده
فاطمیه آمد و ارض و سما شد داغدار
تیغِ دشمن در کمینِ خانه ی مولا شده
فاطمیه آمد و خصمِ غضب در پشتِ در
با شرارِ شعله ی دستانِ او در وا شده
فاطمیه موسمِ درد و فراقِ مادر است
زین مصیبت عالمی در ماتمِ عظمی شده
فاطمیه آمد و طفلانِ زهرا(س)بی قرار
خانه ی مولا ز اشکِ کوکان دریا شده
فاطمیه آمد و زینب نشسته سوگوار
باز هم ایّام حزنِ مادرش زهرا شده
فاطمیه آمد و وا از دلِ زارِ علی(ع)
کلبه ی احزانِ مادر سوگِ غم بر پا شده
فاطمیه آمد و چشمِ ملائک اشکبار
میخِ سوزان سینه ی آلامِ زهرا جا شده
فاطمیه آمد و خاکِ عزا بر سرِ کنید
فاطمه در بسترِ غم بی کس و تنها شده
فاطمیه آمد و غمهای مولا تازه شد
داغِ زهرا تا همیشه در دلِ او جا شده!
#هستی_محرابی
🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
جارو نکن عزیز من این خانه را به زور
بر دامنت نگیر دو دردانه را به زور
بگذار موی دخترمان را چنان که هست
دستت نگیر فاطمه جان شانه را به زور
بنشین کنار بی کسی ام چون نمی شود
آباد کرد خانه ی ویرانه را به زور
پژمرده ای و از همه ی اسم های تو
یادآور است روی تو "ریحانه" را به زور
مردی که کنده بود در قلعه را ز جا
وا می کند پس از تو در خانه را به زور
ساقی پر است جام نفس بعد فاطمه
دیگر نزن تعارف پیمانه را به زور...
🔸شاعر:
#حسین_زحمتکش
🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
مگر که قصد سفر داری ای جوان علی
نفس نفس نزن ای جان من به جان علی
تو ای قرار دل بی قرار من زهرا
نمی شود نروی از کنار من زهرا؟
مرا به رفتن خود امتحان نکن بانو
مرا شبیه خودت قد کمان نکن بانو
میان خانه ی حیدر به زحمت افتادی
چه پیش آمده فکر وصیت افتادی؟
بگو ز هر چه که خواهی نگو خداحافظ
به لب نمانده جز آهی، نگو خداحافظ
هنوز زخمی دست سیاه شلاقی
برای رفتن از خانه ام چه مشتاقی
به بی کسیِ علی بعد خود ترحم کن
زمان خنده ی قنفذ، مرا تجسم کن
هجوم لشکر هیزم نرفته از یادم
شرار خنده ی مردم نرفته از یادم
سرِ دفاع من از زندگی بریدی تو
سه ماه لحظه به لحظه چه ها کشیدی تو
قلاف قاتل نامرد، کوچه را لرزاند
صدای ناله ات آنجا تن مرا لرزاند
تن تو سوخت به شلاق درد در کوچه
زمین برای تو خون گریه کرد در کوچه
کسی شبیه تو هرگز نسوخت پای علی
گذشته ای ز جوانیت در ازای علی
🔸شاعر:
#حسن_کردی
🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
فاطمه جان
باید نقاب از چهره ی کفار بردارد
باید علم را حیدر کرار بردارد
با بار شیشه آمد و زهرا دلش می خواست
تا سنگ از راه عبور یار بردارد
شمشیر از رو بست آتش در مصاف او
در را مجابش کرد تا مسمار بردارد
هم دست آتش بود” در” ، مسمار هم آمد
تا ننگ از پیشانی دیوار بردارد
دستان پر مهرش در آتش سوخته زهرا
تا که مبادا پای حیدر خار بردارد
فهمید مولا فضه هم حتی اگر آید
در را ز روی فاطمه دشوار بردارد
طوری به خانه حمله شد باید علی حالا
از پشت درب خانه اش آوار بردارد
حسین واعظی
#ام_ابیها #ام_الائمه
🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
دخیل عشق را هر کس به پای یار می بندد
یقیناً راه دل را بر روی اغیار می بندد
طریقِ "وصل" را بی زخم رفتن از محالات است
چه خوشبخت است آن که بر کف پا خار می بندد
برای دلبَری از شمع،پروانه پرش را داد...
که عاشق هرچه را در چنته دارد،کار می بندد
پِی تهذیب نَفسَت باش،تا صاحب نَفَس گردی
بدون گردگیری،آینه زنگار می بندد
تمام اعتبار نام "مجنون" بسته بر "لیلا"ست
اگر دلداده نام خویش بر دلدار می بندد
اگر دنبال دریایی،ز چشمه سار خواهش کن...
ضرر کرده است آن که دل به آبانبار می بندد
دلیل ناله ی نیمه شبی،آهِ سحرگاهی است
سحر بارِ خودش را مومنِ بیدار می بندد
کمال چشم ها در رفت و آمد کردن "اشک" است
"عمارت" گر شود "متروکهخانه" ،تار می بندد
ولایت یک عدد دارد که آن هم مُختص مولاست
کسی اُمّید بر صفرِ پس از اعشار می بندد!؟
فدای مادری که هر خمیرِ پخت نانش را
به دیوار تنورِ "جار ثُمَّ الدّار" می بندد
"بیا آقا بیا آقا"..،چه تکرارِ پر از دردی...
دل شیعه چه طرفی را از این تکرار می بندد!
تو گیر افتاده ای در کوچه ای که مادرت افتاد
مسیر بازگشتت را در و دیوار می بندد
برای مادرت این روزها روضه بخوان آقا
بخوان روضه که دارد مادر تو بار می بندد
▪️
▪️
علی آن دستمال زردِ جنگِ خویش را حالا
به روی زخم بال خانمی تبدار می بندد
کسی که ربّنای او تعادل بخشِ عالم بود
قنوت خویش را این روزها دشوار می بندد
حَسن یک چند روزی می شود..،هنگامِ دَقُّ الباب
دو چشمان ترش را بر روی مسمار می بندد
شاعر: #بردیا_محمدی
🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
خانه تکانی بهر چه؟
چاره ای بر این غم سربار کن بعداً برو
یک دعا در این شب دشوار کن بعداً برو
تو که روی حرف من حرفی نداری فاطمه
راه مرگم را خودت هموار کن بعداً برو
آخرش بی اذن تو پوشیه را برداشتم
شکوه ای از مُشتِ ناهنجار کن بعداً برو
آخر این ویرانه را خانه تکانی بهر چه؟
فکر خون مانده بر دیوار کن بعداً برو
با دعای تو دل همسایه ها راضی شده
لااقل نفرین به این مسمار کن بعداً برو
بازویت که پر ورم... هر دنده ات که جابجا...
هرچه را که دیده ام، انکار کن بعداً برو
روزه نذرت کرده ام یک بار دیگر پا شوی
لا اقل پیشم بمان افطار کن بعداً برو
ناسزاهایی شنیدم از همه وقت سلام
فکر داغ حیدر کرار کن بعداً برو
هرچه گفتم گوشواره کو! حسن چیزی نگفت
جان من! یک بار، تو اصرار کن بعداً برو
کاسه ی آب از کسی دیگر نمی گیرد حسین
عشق خود را نیمه شب بیدار کن بعداً برو
پیرهن را بافتی، اما یکی کافی نبود
باز هم روی کفن ها کار کن بعداً برو
زینبت بوسه بجای تو به حنجر می زند
چاره ای بر نیزه ی اشرار کن بعداً برو
دخترت دق می کند وقتی اسارت می رود
فکر معجر، بر سر بازار کن بعداً برو
رضا دین پرور
#ام_ابیها #ام_الائمه
*🕳️صلی الله علیک یا بنت رسول الله 🕳️*
*ترکیب بند فاطمی*
*━━═━⊰❀💎❀⊱━━═━*
*ما و از فیض فاطمیّه جدا*
*مَثَل ماهی است بی دریا*
*شیعه با فاطمیّه زنده بود*
*شیعه از فاطمیّه نیست جدا*
*بنویس ای مورّخ تاریخ*
*که بدانند مردم دنیا*
*قد زهرا خمید اما هست*
*پرچم فاطمیه اش بالا*
*فاطمیه اگر نبود نبود*
*خبر از انقلاب عاشورا*
*فاطمیه پیامها دارد*
*بر همه نسلهای انسانها*
*گر علی را ابوالبشر خوانند*
*فاطمه مادری کند ما را*
*امتانند و انبیای عظام*
*همه محتاج او به روز جزا*
*قدر و قبرش اگر بود پنهان*
*وسعت رحمتش بود پیدا*
*تا ظهور امام عصر بود*
*فاطمیه خط مقدم ما*
*در زمان حکومت مهدی است*
*الگوی حاکمیتش زهرا*
*مهدی دین که حجهً الله است*
*مادر او ولیهً الله است*
*ای خدا را تو آیت محکم*
*ذکر تو می برد ز دلها غم*
*طبق فرموده ی رسول خدا*
*تو پناهی به مردم عالم*
*در دو عالم کند سرافرازی*
*هرکه بر درگهت کند سر خم*
*فیض تو بی نهایت است وزیاد*
*گرچه عرض ارادت ما کم*
*بر رهائی ز آتش دوزخ*
*بر شفاعت به توست چشم امم*
*روز محشر دمی که بگذارد*
*هر کجائی که ناقه ی تو قدم*
*بانک این العذاب میآید*
*از سروش خدای ملک قِدم*
*عاقبت فاطمیه ات وا کرد*
*گره از کار عالم و آدم*
*شیعه را تو نجات بخشیدی*
*شد بدست تو باز باب کرم*
*به تو داریم امید تا نشود*
*سایه ی لطفت از سر ما کم*
*رحمتت را تو برملا کردی*
*از همه دفع این بلا کردی*
*ای خدا مادح تو در آیات*
*ای نبی گفته جان من به فدات*
*ای به تو از خدا درود و سلام*
*ای به بابا و آل تو صلوات*
*پدرت اولین گل خلقت*
*شوهرت بهترین محک به صراط*
*دخترت ماه آسمان عفاف*
*پسرت ناخدای فلک نجات*
*نظر رحمتت به روز حساب*
*می کند سیئات را حسنات*
*وصف بی منتها و بی حد تو*
*کی درآید به قالب کلمات*
*هرچه گفتند اهل شعر و ادب*
*شمّه ای هست از آن خجسته صفات*
*این تو و وسعت عنایت تو*
*این من و این بضاعت مزجات*
*من بیچاره بر تو و کرمت*
*دارم امید در حیات و ممات*
*دوختم چشم بر عنایت تو*
*من و الطاف بی نهایت تو*
*هدفت یاری از ولایت بود*
*از ولیّ زمان اطاعت بود*
*خواندن خطبه ی تو در مسجد*
*حجت بیّن هدایت بود*
*گریه هایت پیام دیگر داشت*
*غم تو ماوراء غربت بود*
*بشکند آن دهان که می گوید*
*مرگ تو قصه ی طبیعت بود*
*به شهادت قسم شهادت تو*
*نیست افسانه واقعیت بود*
*حرم وحی بود خانه ی تو*
*کی سزاوار هتک حرمت بود*
*گل عمرت خزان شد آیا این*
*اجر پیغمبر و رسالت بود*
*لب خیل مهاجر و انصار*
*بسته از گفتن حقیقت بود*
*وای آنها که دم فرو بستند*
*عهد روز غدیر بشکستند*
*ای کلید بهشت در دستت*
*پرچم روز حشر بر دستت*
*دست مارا که خالی از عمل است*
*دستگیری کند مگر دستت*
*توئی آن دختری که شد ز شرف*
*بوسگاه لب پدر دستت*
*بود وقت هجوم حادثه ها*
*بر دفاع علی سپر دستت*
*بهترین حافظ ولیّ خدا*
*بود در وادی خطر دستت*
*از چه ای بهترین حبیبه ی حق*
*بشکست از فشار در دستت*
*رنگ نیلی گرفت رخسارت*
*تازیانه زدند بر دستت*
*هیجده ساله بودی و عجب است*
*که چرا بود بر کمر دستت*
*روز خود را به گریه شب کردی*
*مرگ خود از خدا طلب کردی*
_*✍️حاج محمد نعیمی قم*_
🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
لحظه ی تلخِ وداع
اندک اندک می رسد آن لحظه ی تلخِ وداع
فاطمه با کودکانِ خود چه خلوت میکند
کودکان را در کنارِ بسترِ خود جمع کرد
دارد از یک ماجرای تلخ صحبت میکند
قطره قطره اشک روی گونه هایش میچکد
آه را با لهجه ی باران روایت میکند
کودکانم! بعدِ من ایّامِ سختی پیشِ روست
روزهای حاکی از غم را حکایت میکند
دردِ من این است حیدر می شود خانه نشین
حقِ مولا غصب شد؛ شیطان خلافت میکند
ناکسان قلبِ حسن را آنچنان خون میکنند
تا که او در خانه اش هم حسِ غربت میکند
روضه ی اوجِ بلا یادآورِ کرببلاست
تا حسینم را عدو در کوفه دعوت میکند
ماجرای این بلاها از تصوّر دور باد
او که غم را با دلِ زینب چو قسمت میکند
لاله ها را با لبِ تشنه عدو سر می برد
کربلا را صحنه ای مثلِ قیامت میکند
از کبوترهای من چیزی نمی ماند به جا
تا که بر اهلِ حرم حتی جسارت میکند
زینب من! در چِهل منزل نوا داری به لب
دست و پایت را عدو بندِ اسارت میکند
آنقدر در زیرِ آماجِ بلا تا می شوی
که رقیه پیشِ بابایش شکایت میکند
جانِ تو بندِ حسین است و خبر دارم؛اگر
تو نباشی که حسین احساسِ غربت میکند
در لوای حق حسینم سر به جانان میدهد
تا خدا بر قامتش رختِ شهادت میکند
همچو ققنوس عاشقِ پرواز باشد، تا که حق
ظهرِ عاشورا دعایش را اجابت میکند
دیده ام در مقتلِ خون تشنه کامی سر نداشت
تا ابد هر عاشقی او را زیارت می کند
می شود او سیّد و سالار و آقای بهشت
هر که را خواهد صفِ محشر شفاعت میکند
هستی محرابی
#شعر_شهادت_حضرت_زهرا
🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
این روزها .....
این روزها زهرا دلش از غصّه و غم خسته است
حیدر میان خانه اش زانو بغل بگرفته است
هر روز حال فاطمه از غصّه بدتر میشود
بیمار ِ شاه اولیاء محزون و مضطر میشود
این روزها زهرا دلش یاد پیمبر کرده است
یاد بِلال و نغمه ء اللّه اکبر کرده است
این روزها اَجر نبی قوم بد اَختر داده است
مزد رسالت را عدو با تختهء در داده است
این روزها دخت نبی تا بیت الاحزان میرود
تا دشمنان رسوا کند با جمله ، طفلان میرود
زیر درختی گریه ها دارد عزیز مصطفی
بانگ عزایش میرود از ارض تا عرش خدا
از گریه اش شهر نبی یکسر مکدر میشود
حیدر نگاهش میکند از غصه پرپر میشود
دشمن شکایت میکند از گریه های فاطمه
آتش زند بر مهر و مه آن اشک های فاطمه
این روزها دخت نبی روی از علی بگرفته است
زینب پریشان است چرا قرص قمر بگرفته است
زهرا نمی خواهد علی بیند کبودی رخش
آن بازوی بشکسته و پهلوی زار و مضطرش
این روزها حال علی از حال زهرا بدتر است
گاهی نگاهش بر حسین گاهی به روی همسر است
بیند که زهرا از برش امروز و فردا میرود
جان ِجهان کز رفتنش جانها زتنها میرود
عجِّل وفاتی فاطمه گوید به شبها در قنوت
حیدر ندارد چاره ای غیر از صبوری و سکوت
یک دختر از ختم رُسُل با این همه درد و بلا
ای خاک بر این عالم و بر فرق آن قوم دغا
باشد "طریقت" کار این دنیا همیشه اینچنین
حیدر ز کین خانه نشین دنیا به کام ظالمین
باید که آید خسروی با ذوالفقار حیدری
با صولت شیر خدا با شیوهء پیغمبری
گیرد ز خیل ظالمان او انتقام مادری
بار دگر بر پا کند از نو جهان دیگری
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
تقدیمی:حاج مرشدعلی طریقت
🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
دلیل خلق عالم
میداند آنکه صد گره افتاده در کارش
قطعاً میارزد ذکر «یا زهرا» به تکرارش
وقتی دلیل خلق عالم، خلقت زهراست
یعنی خدا میخواهد عالم را بدهکارش
هرکس که حب فاطمه در دل نگهدارد
تا روز محشر مرتضی باشد نگهدارش
با چشم خیسم باز از او اشک میخواهم
من هم نخواهم، نیست چشمم دستبردارش
شام سیاهِ سائلان چون روز روشن شد
در پرتو خورشید عالمتابِ ایثارش
افطار خود را مثل مولا بر گدا بخشید
معشوقهای که عشق حیدر بود افطارش
وقت قنوت او ملائک خیره میماندند
بر آسمانی مملو از دریای انوارش
او لیله القدرستو قدرش را علی فهمید
همچون شب قدری که مستور است اسرارش
آیه به آیه خطبه خواند و کافران دیدند
قرآن تراوش کرد از نطق گهربارش
صدیقهای که تا کمر خم شد نبی بر او
آنشب کمر بستند کذابان به انکارش
حرف علی که در میان باشد، سپر زهراست
صد مرد جنگی نیست یکلحظه جلودارش
کم کم غلاف از شرم مولا آب شد وقتی
در پیش چشمان علی، دست علمدارش ...
بازو ورم کرد و دل هفت آسمان خون شد
این را حسن میداند و چشمان خونبارش
من کیستم تا زائر آن بینشان باشم؟
وقتی که خورشید است هر دم جزو زوارش
فردا برای انتقامش میرسد اما
امروز مهدی هر کجا باشد، خدا یارش
محمد زوار
#شعر_شهادت_حضرت_زهرا
🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#حضرت_زهرا
ای کوکب یگانه هفت آسمان مرو
زهراترین ستاره زهره نشان مرو
پیرم نمودی از غم بی انتهای خود
جان علی و جان حسن ای جوان مرو
اینقدر بین اینهمه دلواپسی نمان
دلواپس فراق تو هستم،بمان،مرو
چون ابروان خویش،کمان کرده ای مرا
ازپیش این خمیده تو ای قد کمان،مرو
پبش علی بمان و مبر جان ز پیکرم
اینگونه بین رفتن و ماندن نمان،مرو
این باغ شعله ورشده رابی صفا مکن
یاس علی، تو از بر این باغبان مرو
بال و پرت اگر چه شکسته ولی بیا
با پهلوی شکسته از این آشیان مرو
تو قهرمان عرصه تنهائی منی
با چهره کبود ز سیلی نشان،مرو
خیلی دلم شکسته از این رنج دیدنت
با دیده ای زگریه چنین خونفشان،مرو
زهرا نشد نظاره کنم چهره تو را
کردی زبس توروی خودازمن نهان،مرو
بابودن تو شوربودوصفا ای بهار من
شوروصفامبرتوازاین گل ستان مرو
راضی مشو که بعد تو و از فراق تو
با ناله سر شود ز من عمرگران،مرو
اسلام مولایی
🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#حضرت_زهرا
زمزمه....
بسوز ای شمِع غم امشب، بساطِ غم مهیا هست
بسوز امّا تو با حسرت، شبِ هجرانِ زهرا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، علی با گل وداع دارد
علی را دردِ زهرا و، عدو را دردِ دنیا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، ولی آرام و آهسته
به شب غسل و کفن کردن، وصیّت های زهرا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، شبِ هجران به سر آید
به کتف و پهلوی زهرا، نشان از ضربتِ پا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، سحر از کوچه می آید
که زهرا خود عزادارِ، شکافِ فرقِ مولا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، که زینب گشته بی طاقت
همین یک امشب و مادر، فقط مهمانِ بابا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، درِ کاشانه می سوزد
که امشب خانه ی زهرا، ز آه و ناله غوغا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، بشوید جسمِ زهرا را
بریز آب روان اسماء، که چون غساله مولا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، علی او را کفن پوشد
بیا ای زینبِ زارم، گلم بی یار و تنها هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، دلِ عالم به درد آید
که زخمِ پهلو و بازو، به زیرِ جامه پیدا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، ز دردِ بی وفائیها
کبودیِ رخِ زهرا، گواهِ روزِ فردا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، درونِ کلبه ی احزان
حسینش می زند بر سر، عزا و نوحه بر پا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، ز اوجِ بی کسیِ او
سرای خانه اش یکسر، ز سیلِ اشک دریا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، یتیمانش عزا دارن
دلِ غمدیده ی زینب، یتیمان را تسلّا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، تو تنها یارِ مولایی
نگاهت سر به سر امشب، غمِ ما را تماشا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، به زخمِ جَرحَتِ زهرا
وَ از آن صورتِ نیلی، حکایتها که بر جا هست
بسوز ای شمعِ غم امشب، به یادِ غربتِ مادر
ز زخمِ سینه اش حتی، زبانِ میخ گویا است!
هستی محرابی
🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
روضه جانسوز کوچه بنی هاشم امام حسن مجتبی علیه السلام فاطمیه
😭😭😭😭😭
گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد
چهل نفر همه رفتند و یک نفر آمد
چنان بلند شدو دست سمت سر آمد
به سوی فاطمه دیوار مثل "در" آمد....
همیشه کوچه غم اهل سوختن باشد
خصوصا اینکه تماشا گرش حسن باشد
حسن که ضربه ی سختی به طاقتش میخورد
حسن که ضربه ی اصلی به غیرتش میخورد
*چه خوب بود خودش فرمود که سیلی به صورتش ...*
ولی از این همه بادی به صورتش میخورد
همین نسیم حسن را هزار سال بس است
برای گریه ی هر شب همین خیال بس است
*اینم یه کوچه ، بارمون تو کوچه افتاده امشب ...*
گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد
*کوچه در و دیوارش چی بود؟*
زسمت کوچه ی سر نیزه ها خبر آمد
*دوره گودال جمعیت کوچه باز کردن*
که شمر جای مغیره در این گذر آمد
ولی نه روبروی او ، که پشت سر آمد
قلاف ،خنجر و حنجر به جای بازو شد...
شبیه مادرش آخر شکسته پهلو شد ....
رسیدروضه به جایی که دیدنش سخت است
به حنجری که یقینا بریدنش سخت است
تنی که مثلح شود پا کشیدنش .....
صدای وای "بنی"شنیدنش سخت است ..
اگر چه سخت سرت را ، ولی جدا کردن
چنان که فاطمه را از علی جدا کردن ....
*لحظه های آخر ، امام حسن ناله میزد ، آقاجان داری از هم و غم دنیا راحت میشی ، (اما من دارم میگما) اما ابی عبدالله عرضه داشت ، داداش برا چی داری اینطوری گریه می کنی ، فرمود حسین جان من دیگه دارم راحت میشم، اما لایوم کیومک یا اباعبدالله....
همین که تیر رها کرد ، تیغ می برد
رفیق میزند و نارفیق می برد
و بوسه گاه نبی را دقیق می برد
عمیق بوسه زده ، پس عمیق می برد....
حسین .....
صدای فاطمه گودال را بهم زده است ....
ای بانوی رشیده ام،از داغ تو خمیده ام
مسافری فاطمه
والله عذابم می كنی،خونه خرابم می كنی
اگه بری فاطمه
فاطمه جون من،جوون قد كمون من
آتشم مزن
زینب دلش خونه،حسین با گریه می خونه
تسلیت حسن
آن دوره ی عشق و وفا یادش بخیر
آن روزگار باصفا یادش بخیر
شب عروسی یادته،بابات می گفت
پیر شی به پای مرتضی یادش بخیر
چی شده حالا داری رو عشقمون پا می ذاری
حیدر و بین تموم دشمنا جا می ذاری
فاطمه فاطمه بی تو علی میمیره
اللهم الرزقنا ،كربلاكرببلا،كربلاكرببلا ،كربلاكرببلا
مسبب الاسباب حسین،مفتح الابواب حسین
با تیر عاشقی زدم،اولین انتخاب حسین
بند دل زهرا حسین، دریاتر از دریا حسین
ذكر دل مجنون بود،لیلی تر از لیلی حسین
تا زنده ام امون بده،كربلاتو نشون بده
لیلی من،تنگه دلم، خبری به مجنون بده
اللهم الرزقنا ،كربلاكرببلا،كربلاكرببلا ،كربلاكرببلا
یاحسین بن المرتضی،زینت دوش مصطفی
وصله ی قلب فاطمه، مقصد و منظور خدا
چی می دونید غمم چیه،غم چشم ترم چیه
از كربلا رفته بپرس،نیمه شب حرم چیه
كی میدونه بهشت كجاست،فقط می دونید باصفاست
اما خود جنت می گه،بهشت بدون از كربلاست
به اذن و مدد خالق یكتا
به اذن نبی الله
به اذن علی عالی اعلی
به اذن همه ی عشق
خداوند حیا حضرت زهرا
به اذن حسن آقای كریمان دو دنیا
و با رخصت از مرد علمدار حضرت سقا
اگر خسته دل و پر غم و دردید
اگر از در خورشید جدا ماند ه و سردید
اگر هر كه مفاتیح نوشته است به لب زمزمه كردید
بدانید دوای غمتان غیر غبار حرم كربلا نیست نگردید
آجرک الله یابقیت الله
روضه_سنگین 😭😭
اشکت غرورمو درگیر میکنه گلم
این کوچه ما رو باهم پیر میکنه
تو موهای حسن تاثیر میکنه گلم
اینکوچه مارو باهم پیر میکنه
هر لحظه صورتت تغییر میکنه گلم
این کوچه مارو باهم پیر میکنه
از زندگی دلم رو سیر میکنه گلم
این کوچه مارو باهم پیر میکنه
قلبم سرگردونه ، بارونه بارونه
اشکت قلب خون ، من رو میسوزونه
با لرز دست و پات ، میلرزه جون من
داره از دست میره ، یاس جوون من
بند دوم
پشت دره علی بار اوله گلم
توو وا کردنِ در تاخیر میکنی
وقت بلند شدن هم درد میکشی گلم
چند روزیه که خیلی دیر میکنی
خونه رو داری جمع و جور میکنی گلم
مثل کسی که داره میره سفر
زحمت نده به این پهلوی شکسته باز
دستی به دیوار و دستی رو کمر
مادری کن امشب ، بیشتر واسه زینب
کاسه آبی بزار ، واسه اون تشنه لب
حیدر روضه خونه ، بارونه بارونه
میدونی بی مادر ، سوت و کوره خونه
بند سوم
هذا فراقُ بینیُ بینک نگو گلم
لرز صدات علی رو پیر میکنه
چند روزیه زبون تو از شدت درد
گاهی میون صحبت گیر میکنه
پاشو صفای خونه ی من خنده ی توعه
زخمای کهنه رو ترمیم میکنیم
پاشو گلم دوباره مثل گذشته ها
کارای خونه رو تقسیم میکنیم
بوی غربت داره ، دنیا بیتو نرو
میبینی فاطمه ' غربت حیدرو
بارونه بارونه ' تو چشمای علی
چشماتو وا کن ای ' اعطینای علی