⚫️ #روضه_حضرت_رقیه_س
⚫️ #دفتری_رقیه_س (4)
🔅ما هدیه کنیم به روح احمد صلوات
🔅بر آدم و نوح و هم محمد صلوات
🔅بر جمله انبیا و اوصیا باد سلام
🔅بر خاتم انبیا محمد صلوات
(دعای فرج)
◽️#السلام_علیک_یابنت_رسول_الله
◽️#السلام_علیک_یا_رقیه_یابنت_ابی_عبدالله
◾ای بر دل هر غمزده غمخوار رقیه
◾بر سینه ی ماتم زده دلدار رقیه
◾مرغ دل من گرد حریم حرم تو
◾از روز ازل گشته گرفتار رقیه
◾با قافله عشق چو رفتی به اسارت
◾شد عمه ی تو قافله سالار رقیه
⬅️امروز کیا با سه ساله حسین ع کار دارند
کیا مریض دارن...کیا جوون دارن.. کیا حاجت به دل دارند..
سه ساله ی حسین باب الحوایجه...
⬅️یکی از آقایون تفحص شهدا میگفت بهمون گفتن برید به خانواده شهیدی خبر بدید که استخوانهای شهیدتون معراج شهداست.. بیایید تحویل بگیرید..
میگه رفتیم در خونه شهید خبر بدیم..
دختری درو باز کرد... گفتم تو با این شهید چه نسبتی داری
(گفت بابامه... چی شده)
گفتم جنازه شو پیدا کردن میخوان پنجشنبه ظهر بیارن ..
(میگه دیدم دختر شروع کرد گریه کردن گفت آقا یه خواهش دارم تو رو خدا رد نکنید نه نیارید)
میگه دختر شروع کرد گریه کردن آقا میشه یه خواهشی بکنم..گفتم چی میگی؟
خانم های داغ دیده منو ببخشین ..
اونایی که داغ بابا دیدن منو ببخشند ..
(گفت حالا که بعد این همه سال بابام اومده میشه ظهر نیاریدش... میشه شب جنازه رو بیارید گفتم نمیشه... ما معذوریم نمیتونیم.. باید ظهر برسونیم...گفت خواهش میکنم به عنوان فرزند شهید ازتون میخوام.)
قبول کردیم گفتیم حتما سری داره..
میگه روز مدنظر تابوتو با استخوانها برداشتیم.. بردیم به همون آدرس..
تا رسیدیم دیدیم کوچه رو چراغونی کردن.. ریسه کشیدن..
( شلوغه..میان میرن..گفتیم چه خبره؟
اون روز اومدیم خبری نبود
رفتیم جلو گفتیم اینجا چه خبره..
گفتند عروسی دختر این خونه است..میگه تا اومدیم برگردیم دیدیم دختره با چادر دوید تو کوچه)
گفت تو رو خدا بابامو نبرید..
من آرزو داشتم بابام سر سفره عقدم بیاد...
بابامو بیارید داخل..
(میگه تابوتو بردیم داخل.. چند تا تیکه استخون بابارو گذاشت کنار سفره عقد.. همه گریه کردند عجیب بود اون مجلس)
⬆️(اوج) هی ناله میکرد میگفت بابا به مجلس عروسی دخترت خوش اومدی بابا..آرزوم برآورده شد بابا... آرزو داشتم بابام سر سفره ی عقدم بشینه..
🏴امان امان
دلتو ببرم خرابه شام ..ناله بزن برا سه ساله حسین..
قربون اون نازدانه ای که بی تاب بابا بود..
تو خرابه خیلی بی قراری کرد ..اینقدر بهانه بابا گرفت.. تا سر بریده بابا براش آوردن..
(آخ دختر ۴_۳ ساله تحمل نداره یه خراش رو صورت بابا ببینه ..حالا سر باباشو براش آوردن)
با دوتا دستای کوچولوش سر بریده بابا رو بغل گرفت
▫️عمه بیا گمشده پیدا شده
▫️کنج خرابه شب یلدا شده2
(اوج)آخ..
▪️مونس شامو سحرم آمد
▪️ازسفرباب منه خونجگرآمد
▪️کودکان آیید مهمان دارم
▪️با سر بابا گرم دیدارم
▪️آخ ..پدرم آمد پدرم آمد
▪️با سر بابا راز دل گویم
▪️باگلاب اشک روی اوشویم
▪️جان من بود و در برم آمد
▪️پدرم آمد پدرم آمد2
⬇️(فرود) قربون ناله های دلت خانم جان..
صدا زد بابا.. بابا.. بابا...
هر وقت سراغتو از عمه جانم زینب میگرفتم میگفت بابات سفر رفته ..
بابا خوش اومدی بابا ..
(بابا یادته میگفتی تو نازدانه بابایی.. دردانه بابایی.. )
بابا پاشو ببین تو خرابه جای گرفتم بابا..
(اوج) آخ بابا .. پاشو بابا...
پاشو ببین با عمه جانم زینب چه کردند بابا..
بابا عمه مو سیلی زدند بابا..
سکینه رو سیلی زدند بابا..
خیمه هامونو آتش کشیدند بابا..
➖(حاجت دارا کجا نشستند..جوون دارا کجا نشستند ..ناله دارا کجا نشستند
باب الحوائجه ها)
همینطور با بابا درد دل میکرد..
⬇️(فرود)آخ بابا...بابا... کجا بودی کجا بودی بابا...
شنیدم رو نیزه ها بودی بابا.. شنیدم زیر دست و پا بودی بابا...
گفت..
➖ای ماه کمان ابرویم
➖من با تو سخن میگویم
➖ای روی تو قرص ماهم
➖ای گرمی اشک و آهم
➖امشب سر پر خون تو
➖گردیده زیارت گاهم
➖من از لبت بوسه بگیرم
➖دورت بگردمو بمیرم2
✔️اینقدر گوشه خرابه با سربریده حرف زد... اینقدر ناله کرد..اینقدر بابا بابا گفت..
⬅️ یه وقت دیدن صدای نازدانه ابی عبدالله نمیاد.. رقیه آرام شد ..
(گفتن رقیه خسته شده از بس ناله زده گریه کرده حتما خوابش برده)
اما یه وقت نگاه کردند دیدن سر یه طرف افتاد..
رقیه یه طرف افتاد..
◾️ناله داری به سوز ناله های سه ساله ی حسین ع به دردای دل بی بی رقیه صدای ناله تو بلند کن سه مرتبه بگو یا حسین ..
حاجتمندی سه مرتبه ناله بزن بگو یا رقیه..
( أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِین) (هود ۱۱)
وَسَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ) (الشعراء: ۲۲۷)
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)?
🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوا
غمخانه ی ویرانه / نوحه ی شب سوم
---------------
ناله ای زد شرر بال پروانه را
کرده کرب و بلا کنج ویرانه را
دختری خون جگر
شد فدا یا حسین
یا حسین یا حسین .....
دختری در عزا بهر جانانه شد
شعله ی آه او شمع ویرانه شد
گشته با او فَلک
همنوا یا حسین
یا حسین یا حسین .....
بار دیگر دلی گشته غرق محن
در طبق آمده رأس دور از بدن
شد رقیه غمین
زد صدا یا حسین
یا حسین یا حسین .....
کنج ویران رسید تشنه ای از سفر
اشک دختر چکد بر لبان پدر
ناله ها از جگر
شد رها یا حسین
یا حسین یا حسین .....
رأس غرقه به خون شد عیان پیش او
تا رود با پدر داده جان پیش او
شیون و اشک و آه
شد بپا یا حسین
یا حسین یا حسین .....
**
محمود تاری «یاسر»
٠١ / ۵ / ٩
🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#زمزمه #محاوره
چرا دیر اومدی پیشم؟
دخترت رو دوست نداری؟
انتظارشو نداشتم
که بری و جام بذاری
چرا اینقدر پریشونی؟
الهی دورت بگردم
کاشکی دستام کمی جون داشت
موهاتو شونه می کردم
از همون وقتی که رفتی
دل دخترت کبابه
چرا تا رسیدی بابا
بوی نون گرفت خرابه؟
من غذا نخواسته بودم
بس که از زندگی سیرم
بغلم نکردی؟…باشه
من تو رو بغل می گیرم
نمیگی که دخترت رو
چرا با خودت نبردی؟
لااقل بگو بابایی
منو دست کی سپردی؟
چادرم تو صحرا گم شد
اما روسریم نیفتاد
گوشوارم رو پس می گیرم
عمه قولشو بهم داد
روسریم یخورده سوخته
غم نخور عیبی نداره
عموم از سفر که برگشت
یدونه نوشو میاره
چی میشه بازم بخندی؟
دلم از غصه رها شه
دندونم شکسته، اما
شیریه…غمت نباشه
شب خرابه سرده، اما
هرجوری شده میخوابم
خاکی ام؟ عیبی نداره
نوه ی ابوترابم
اینا چیزی نیس بابایی
همشون میگذره میره
اما چند روزه کلافم
زبونم همش میگیره
دخترت شیرین زبون بود
بود ولی از این به بعد نیست
بخدا جواب اشکام
خنده های ابن سعد نیست
تا زمانی که تو شامم
حال و روز من همینه
یا پیشم بمون بابایی
یا که باز بریم مدینه
نه…دیگه طاقت ندارم
بعیده این گره وا شه
دخترت میخواد بمیره
دعا کن حاجت روا شه
شاعر: #سیدجعفر_حیدری
🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
#حضرت_زینب_س_مصائب
#غزال
بهار آورده
ببین دو شاخه گل نو نوار آورده
به افتخار علی
برای یاری تو ذوالفقار آورده
دوتا پسر ها را
فقط برای همین روز بار آورده
حسین غصه نخور
درخت سیب عقیله انار آورده
یکی به حرمله گفت
بیا که زینب کبری شکار آورده
چه پیر شد زینب
از این زمانه بی رحم سیر شد زینب
تن تو را تا دید
برای لطمه زدن ناگزیر شد زینب
تو غیرت اللهی
چه خوب شد که ندیدی اسیر شد زینب
اسیر شد زینب
اسیر چشم صغیر و کبیر شد زینب
مگر چه شد در شام
چه شد که یک شبه صد سال پیر شد زینب
و بعد بزم شراب
چقدر خسته دل و گوشه گیر شد زینب.
شاعر: #محمود_یوسفی
🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
#غزال
ذکر هر دم زینب
ذکر آزادگی عالموآدم زینب
زائر کربوبلاست
هرکسی گفت دمادم زینب
شانهاش یکدم هم
خم نشد از غم عالم زینب
مادرم گفت بگو
دم شادی و دم غم زینب
میشود سالبهسال
بانی اشک محرم زینب
سایهات از سر ما
تا قیامت نشود کم زینب
شیر نر آوردهست
دوپسر نه دوسپر آوردهست
لشکری را با خود
در شکوه دونفر آوردهست
کوکب بیت علی
با خودش شمسوقمر آوردهست
در دل کربوبلا
نخل ایثار ثمر آوردهست
پای قربانی عشق
حاصل خون جگر آوردهست
این دوقربانی را
با چهشوقی به سفر آوردهست
شد به میدان عازم
دوتن از ایل و تبار هاشم
عون، اکبر شده است
پس محمد شده مثل قاسم
دست خالی رفتند
شیر شمشیر ندارد لازم
دارد از قلب خطر
بانگ تکبیر میآید دائم
در فنون رزمی
هردو هستند حسابی عالِم
آه از آن ساعت که
برنگردند به خیمه سالم...
دوکبوتر پرپر
لاله خشکید و صنوبر پرپر
نوههای زهرا
پیش چشم تر مادر پرپر
غنچهها چیده شدند
غنچه شد با دم خنجر پرپر
سرشان روی نی و
در دل خاک دوپیکر پرپر
یادش آمد زینب
یاس شد در پس آن در پرپر
فاطمه افتاد و
شد دل فاتح خیبر پرپر
شعر از گروه ادبی #یاقوت_سرخ
انجمن شعر آیینی شهرستان بروجرد
🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
تا ناله ات زبانه میانِ حرم کِشَد
آهِ توشعله بر همهی پیکرم کِشَد
آخر غمِ غریبی تو می کُشد مرا
بارِ غریبی تو دو چشمِ ترم کِشَد
لازم نکرده رو بزنی بر حرامیان
شمشیر بهرِ یاری تو لشگرم کِشد
دارو ندارِ خواهرِ خود را قبول کن
مگذار ،کار، بر قسمِ مادرم کشد
این دو زنسلِ حیدر واز خونِ جعفرند
خیلِ سپاهِ مِنّت تو دلبرم کشد
وقتی صدا زدند که«ابناءِ زینبیم»
دستِ غرور شانه به بال وپرم کشد
من فاطمه نژادم و ناموسِ حیدرم
ای وای اگر که کار ،به مویِ سرم کشد
مثلِ مدینه کرببلا ،زیر ورو کنم
دستم اگر گِرِه ز نخِ معجرم کشد
یک چشمه ای زغیرت حق را ببین حسین
صوتِ علی حجاب بر این حنجرم کشد
بیرون نیامدم که مبادا به یک نگاه
خجلت ز اشک دیدة من دلبرم کشد
بی کس شدی ولی تو بزرگِ قبیله ای
جانم فدایِ تو ،تو عزیزِ عقیله ای
حالا که مادرِ دوشهید است خواهرت
گردیده رو سپید دگر پیش مادرت
رخصت اگر دهی نگذارم در این دیار
کم گردد ای عزیز دلم موئی از سرت
با نجمه یادِ ناله ی لیلا کنیم ما
فرزندهایِ ماهمه قربانِ اکبرت
اذنِ جهاد گر بدهی ای امیرِ عشق
طوفان به بپا کنم چو علمدارِ لشگرت
با گوشه ای زچادرِ خود پاک می کنم
هر قطره ای که می چکد از دیده ی ترت
کمتر نیَم به جان تو از مادرِ وهب
شمشیر می کشم دمِ خیمه برابرت
پروانه زاده ترس ندارد ز سوختن
جاری بُود میانِ رگم خون مادرت
امروز من به روی تو این غم نیاورم
فردا توهم سراغ نگیری ز دخترت
شاعر: #قاسم_نعمتی🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
به چه دردی بخورد بی تو پسر داشتنم
چه کنم بعد تو با داغ جگر داشتنم
نه پسرهای مناند این دو نه خواهر زاده
به تو سوگند که هستند دو حیدر زاده
تیغ آماده رویِ دامنشان است ببین
حرزِ یا فاطمه بر گردنشان است ببین
این دو پولادِ جگر تافته یعنی زینب
این دو سرباز و دو سرباخته یعنی زینب
بر سر عهد تو هستیم و همان خواهد شد
خواهرت مرد شود این دو جوان خواهد شد
یار بی یار رسیدم که دلت غم نخورد
آمدم در دلِ تو آب تکان هم نخورد
دست و بازوی علمدار حرم آوردم
پیشِ تو بر سرِ دوشم دو علم آوردم
دو سپاه حرمِ فاطمه را میبینی
ذوالفقار دو دم فاطمه را میبینی
به درِ خیمه امّیدم امید آوردم
تا که ردم نکنی موی سپید آوردم
خواهرت موقع حج نذر دو قربانی کرد
وقت نذرش شده قربانی عید آوردم
دو علیاکبر و عباس ولی کوچکتر
دو سلحشور دو شیر و دو رشید آوردم
دو حسن روی دو سید دو حسینی زاده
قابلت را که ندارد دو شهید آوردم
این دم و بازدمم این ضربانهای مناند
این حسین و حسن و تیر وکمانهای مناند
ای جوانمرده بگو که جگرم را چهکنم
سر به زیرِ حرمِ دو رو برم را چهکنم
تو اگر اذن دهی لشگر عالم با من
مادرم گفته برو اذنِ حسینم با من....
* * * *
مانده دایی که چگونه خبرش را بِبَرد
خبر سوختن بال و پرش را بِبَرد
با چه رویی برود دیدن زینب از دشت
با چه جانی به حرم دو پسرش را بِبَرد
دو جگرگوشهی او روی زمین میغلتند
ولی از خیمه نیامد جگرش را بِبَرد
یک نفر آمده اینسو بزند تیغش را
یک نفر رفته به آنسو تبرش را بِبَرد
یک نفر آمده اینسو تن این را بکشد
یک نفر رفته به آنسو که سرش را ببرد
تنشه بودند و نشد جرعهی دیگر بینند
یا که یکبار دگر چهرهی مادر بینند
دید آخر چه بلایی سرشان آوردند
زخمها بر جگرِ مادرشان آوردند
قصدِ جانِ دو برادر دو برادر کردند
ضربهی تیغ و سنان را دوبرابر کردند
مانعِ بُردنشان پشتِ خَمِ دایی بود
اِرباًاِربا شدنِ این دو تماشایی بود
کمرش خم شده باید که عصا بردارد
باید او خیمه رود تا دو عبا بردارد
زینب انگار نه انگار که بی سر شدهاند
دید بر نیزه ولی سایه مادر شدهاند
شاعر: #حسن_لطفی
🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
فدات بشن
بچه های من فدا بچه هات بشن
بذار که قربونیِ کربلات بشن
شهید این غربت تو نگات بشن
یه لشکرن
کوچیکن اما نوه های حیدرن
نذر سر تو این دو تا برادرن
خیال کن این دو تام علیِ اکبرن
بی تاب رفتنن داداش
راه میدون و سَد نکن
جان زهرا قسم حسین
دستم رو دیگه رد نکن
زینب باشه و بی یاور بشی
میمیرم حسین تنهاتر بشی
رها شدن
به آرزوشون رسیدنٓ فدا شدن
سرا دوباره از تنا جدا شدن
دو تا هدف برای نیزه ها شدن
*اما داداش غصه نخوریا*
فدا سرت
دو تایی شون فدا علیِ اصغرت
داداش فدای زخمای رو پیکرت
خوب شد رفتن نمیبینن
بین این خیمه دشمن را
خوب شد رفتن نمیبینن
وقتی که میزنن من را
کاشکی خیمه مون بی مَحرم نشه
از روی سرم سایه ات کم نشه
ای حسین......
روضه و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم...
😢😢😢😢
نفس تو سینه دَم گرفته
بازم چشامو غم گرفته
بهونه حرم گرفته
ردم نکن که جا ندارم
کسی به جز شما ندارم
جز اسم تو نوا ندارم
دلم گرفته آقا... دلم گرفته
ارباب،تو امروز گداتو دریاب
ارباب،به جون زینب گداتو دریاب
خیلی بی قرارم....
یه بغضی توی سینه دارم
شدم هواییه نگارم...
می پیچه بوی یاس اطهر
میخونه ای حسین بی سر
برای تو بمیره مادر
دلم گرفته آقا...دلم گرفته
بهترین بندۀ خدا زینب
هَلْ اَتیٰ زینب اِنَّما زینب
ریشه صبر انبیا زینب
زینبا و زینبا و یا زینب
بانی روضه های غم زینب
تا ابد مبتلای غم زینب
گفت ای مصطفیِ عاشورا
ای فدای تو زینب کبری
تو علی هستی و منم زهرا
پس فدای تمام پهلوها
سر خواهر فدای این سر تو
همه ما فدای اکبر تو
گفت ای شاه ما اجازه بده
حضرت کربلا اجازه بده
جان این بچه ها اجازه بده
جان زهرا بیا اجازه بده
قبل از آن که سر تو را ببرند
این سر خواهر تو را ببرند
*نبینم غم رو صورتت نِشَسته حسین*
هم هوای تو را به سر دارم
به هوای تو بال و پر دارم
از غریبی تو خبر دارم
دو پسر نه دو تا سپر دارم
زحمتم را بیا به باد مده
اشتیاق مرا به باد نده
*دوتا بچه هام قربون بچه هات، نبینم زانوی غم بغل گرفتی...
الهی برات بمیرم زینب، بی بی هم مثل مادرش بود، پهلوش شکسته بود، بازوش ورم کرده بود، اما یه روز نگاه کرد دید علی زانوی غم بغل گرفته، گفت: علی جان مگه من مرده باشم اینقدر غریبانه کنج اتاق نشسته باشی...
همون کار رو زینب هم کرد، صدا زد: داداش! نبینم غم رو صورت شما باشه، من تو دار دنیا همین دو تا بچه رو دارم، هم خودم و هم این دو تا بچم فدات آقا جان *
در کَرَم سائلی بدست آور
زین دو تا حاصلی بدست آور
سپر قابلی بدست آور
تا توانی دلی بدست آور
دل شکستن هنر نمیباشد
نظرت هم اگر نمیباشد
*آخه بچه هاش رو عطر زد، سرمه کشید به چشمشون، موهاشون رو شونه زد، گفت: بروید جلو خیمه دایی اجازه بگیرید، بروید میدان، بچه ها خوشحال بودن، دل تو دلش نبود
زینب گفت: الان میرن دایی بهشون اجازه میده، همچین که دید بچه ها برمیگردن اما لبخند رو لبشون نیست، حزن آلود تر اومدن مقابل مادر، سرشون مؤدب پایین...
چی شده عزیزای من؟ گفتن: مادر رفتیم دایی اجازه نداد.
یه مرتبه دیدن زینب با عجله از خیمه بیرون زد، اومد مقابل برادر، برادرم! نکنه زینب رو قابل نمیدونی؟ به خدا اگه تو اجازه بدی خودم شمشیر میگیرم میرم وسط میدان...
ابی عبدلله فرمود: خواهرم شاید باباشون عبدالله راضی نباشه، گفت: نه حسین جان! وقتی میومدم عبدالله به من امر کرد، عبدالله به من سفارش کرد گفت: زینب جان اگه کار به جای باریک کشید، دوست دارم بچه هام قبل بچه های حسین برن جونشون رو فدای آقا کنن....
داداش اگه راضی نمیشی یه رمزی رو بلدم، گفت: حسین، جانِ مادرم... تا گفت: جانِ مادرم. گفت: بذار بچه ها آماده بشن*
فدات بشن
بچه های من فدا بچه هات بشن
بذار که قربونیِ کربلات بشن
شهید این غربت تو نگات بشن
یه لشکرن
کوچیکن اما نوه های حیدرن
نذر سر تو این دو تا برادرن
خیال کن این دو تام علیِ اکبرن
بی تاب رفتنن داداش
راه میدون و سَد نکن
جان زهرا قسم حسین
دستم رو دیگه رد نکن
زینب باشه و بی یاور بشی
میمیرم حسین تنهاتر بشی
رها شدن
به آرزوشون رسیدنٓ فدا شدن
سرا دوباره از تنا جدا شدن
دو تا هدف برای نیزه ها شدن
*اما داداش غصه نخوریا*
فدا سرت
دو تایی شون فدا علیِ اصغرت
داداش فدای زخمای رو پیکرت
خوب شد رفتن نمیبینن
بین این خیمه دشمن را
خوب شد رفتن نمیبینن
وقتی که میزنن من را
کاشکی خیمه مون بی مَحرم نشه
از روی سرم سایه ات کم نشه
ای حسین......🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
روضه و توسل به سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب چهارم محرم..
😢😢😢
صدا زد هر کس که قصد توبه داره
خدا توو نسلش خیر کثیر میذاره
آقای ما که داشت حرف میزد
نامردا هلهله میکردن
اما مولا هنوزم میخواس، اونا برگردن
گفتن حسین بس کن که وقت جنگه
جواب حرفای تو تیر و سنگه
تمومه کارت
سرت رو تشنه میبریم و میریم
غنیمت از اهل حرم میگیریم
تمومه کارت
«برای تنهاییت بمیرم مولا، بمیرم واست»
*شب چهارمه...
روز عاشورا حرفای دیگه ای هم زد...
"مُتَوَکِّاً عَلَی سَیْفِهِ..."
به شمشیرش تکیه زد...
"فَنادی بِاَعلی صوتِه..."
با صدای بلند فریاد زد...
اینکه
گفتن حسین بس کن که وقت جنگه
جواب حرفای تو تیر و سنگه
صدا زد:
"انْشَدُکُمُ اللَّهِ هَلْ تَعْرِفُونی؟! "
به خدا قسمتون میدم:من رو میشناسید؟
"قالُوا نَعَمْ اَنْتَ إبْنُ رَسُولِ اللَّهِ وَ سِبْطُهُ..."
تو پسر پیغمبری...تو نوه پیغمبری...
" قالَ اَنْشَدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنَّ جَدّی رَسُولُ اللَّهِ ؟! "
میدونید جد من پیغمبره؟!
"قالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ..."
به خدا قسم می دونیم.
" قالَ اَنْشَدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنَّ اُمّی فاطِمَهَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ؟! "
شما رو به خدا قسم میدم:
میدونید مادرم فاطمه زهراست؟!
" قالُوا اَللَّهُمَّ نَعَمْ..."
بله..
"قالَ اَنْشَدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنَّ ابی عَلِیُّ بْنِ ابی طالِبٍ ؟! "
میدونید بابای من علی بن ابیطالبه؟
"قالُوا اَللَّهُمَّ نَعَمْ..."
" قالَ انْشَدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنَّ جَدَّتی خَدیجَهَ بِنْتِ خُوَیْلِدٍ اَوَّلُ نِساءِ هذِهِ الْاُمَّهِ إِسْلامَاً؟! "
میدونید مادربزرگ من خدیجه هست؟
اولین زنانی که اسلام آوردند؟
"قالُوا اَللَّهُمَّ نَعَمْ..."
"قالَ اَنْشَدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنْ سَیِّدالشُّهَداءِ حَمْزَهَ عَمُّ ابی؟!
شما میدونید حمزه سیدالشهدا عموی پدر منه؟
"قالُوا اَللَّهُمَّ نَعَمْ.."
" قالَ اَنْشَدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنْ جَعْفَرَ الطَّیّارِ فیالْجَنَّهِ عَمّی؟!
جناب جعفر طیار که در بهشت پرواز می کنه...خدا به جای دست های بریده به او دو بال عطا کرده،عموی منه؟
"قالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ.."
بعد شروع کرد حضرت به وسایل ظاهری خودش متوسل شدن...
"قالَ اَنْشَدُکُمُ اَللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنْ هذا سَیْفُ رَسُولِ اللَّهِ وَ اَنَا مُتَقَلِّدُهُ..."
مگه این شمشیر پیغمبر نیست؟
"قالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ.."
"قالَ اَنْشَدُکُمُ اللَّهُ هَلْ تَعْلَمُونَ انْ هذِهِ عَمامَهُ رَسُولِ اللَّهِ اَنَا لابِسُها..."
این عمامه ای که بر سر منه عمامه پیغمبر هست یا نه؟
" قالُوا اَللَّهُمَّ نَعَمْ..."
گفتند به خدا قسم همینه...
" قالَ اَنْشَدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ انَّ عَلِیَّاً کانَ اَوَّلُهُمْ إِسْلاماً، وَ اعْلَمُهُمْ عِلْماً، و اعْظَمَهُمْ حِلْمَاً... وَ انَّهُ وَلیُّ کُلِّ مُوْمِنٍ وَ مُوْمِنَهٍ.
شروع کرد از پدر خود گفتن...
میدونید پدر من ولی هر مرد و زن مومنیه؟
"قالُوا اَللَّهُمَّ نَعَمْ..."
" قالَ فَبِمَ تَسْتَحِلُّونَ دَمی؟! "
شما چرا خون من رو حلال می شمرید؟
یه جمله دیگه هم گفتند...
" قالُوا قَدْ عَلِمْنا ذَلِکَ کُلَّهُ..."
گفتند همه رو خودمون می دونیم...اما یه چیزی رو تو بدون...
" وَ نَحْنُ غَیْرُ تارِکیکَ..."
ما از تو دست برنمیداریم
"حَتّی تَذُوقَ الْمَوْتَ عَطَشاً..."
ما برنامه ریختیم...ما قصد این داریم که نمیری مگر تشنه...*
گفتن حسین بس کن که وقت جنگه
جواب حرفای تو تیر و سنگه
تمومه کارت
سرت رو تشنه میبریم و میریم
غنیمت از اهل حرم میگیریم
تمومه کارت
میخونه هل من ناصر ولی یاری نیس
*"وَ بقیَ الحسین فرداََ وحیداً.."
اون ساعتی که آقای ما تنها شد.*
میخونه هل من ناصر ولی یاری نیس
به جز اشک اهل خیمه غمخواری نیس
اما انگار یکی جا مونده
صدای هق هقِ شیرخوارهاس...
سرباز آخر ثارالله، توی گهوارهاس...
میگه اگه برات بمیرم خوبه
سپر شدن قدّ یه تیرم، خوبه
عجب سربازی...
به روی دستای حسین رفت بالا
با تیر حرمله شد إربا إربا
عجب سربازی...
«برای تنهاییت بمیرم مولا، بمیرم واست»
صدا زد مولا، کو هانی و کو مسلم؟
کجاس عباسم؟ کو اکبر و کو قاسم؟
اصحابش رو صدا زد با آه:
پاشید با غیرتا من تنهام
میلرزه پیکراتون رو خاک
برای اشکام
من تووی قتلگاه و دورم غوغاس
سر امامتون رو خاک صحراس
توو راهه قاتل
آسمونو شبیه دود میبینم
شمر اومده نشسته روی سینهام
چه تیغ کندی...
«برای تنهاییت بمیرم مولا، بمیرم واست»
*و بقی الحسین فردا وحیدا.."
صدای علی اصغرشم که شنید...آخرین سربازشم به میدان برد...
"و نَظَرَ یمیناََ و شِمالا..."
یه نگاهی به راست و چپ کرد..
"فَلَم یَریَ مِن اصحابِهِ اَحَداََ..."
دیگه کسی رو ندید...
صدا زد:
"هل من ناصر ینصرنی؟! "
"هل من مغیث یغیثنی لوجه الله؟! "
"هل من معین یُعینُنا..."
"هل من ذابٍّ یَذُبُّ عن حرم ر
سول الله..."
دلش آروم نشد...مثل بابای شهیدش که روزهای آخر...دست به محاسن برد...
"أین عمّار، أین ابن تیهان، أین ذُو الشهادتین؟
أینَ إخوانِیَ الّذینَ رَکِبوا الطَّریق ، وَ مَضَوا عَلى الحَقّ ؟"
مثل علی که یاد رفقای شهیدش می کرد...
هی نگاه می کرد...
صدا زد:
"یا مُسلِمِ بنِ عَقیل وَ یا هانِی بنِ عُروِه ...یا حبیبَ بن مُظاهر"
بلند شید...
" فقوموا من نومتكم ، أیها الكرام "
بلند شید از حرم من دفاع کن...
وادفعوا عن حرم الرسول الطغاة اللئام "*
صدا زد مولا، کو هانی و کو مسلم؟
کجاست عباسم؟
*"اَنتَ صاحبُ لِوائی وَ اذا مضیتَ تَفَرَّقَ عسگری..."
تو علمدار منی...تو بری لشگرم از هم می پاشه...
ای تنها...*
صدا زد مولا، کو هانی و کو مسلم؟
کجاست عباسم؟ کو اکبر و کو قاسم؟!
اصحابش رو صدا زد با آه:
پاشید با غیرتا من تنهام...
میلرزه پیکراتون رو خاک...
برای اشکام...
من توی قتلگاه و دورم غوغاست
"فَاَحاطوا بهم..."
دورش رو گرفتند...
هی جلو می آمدند...هی عقب می رفتند...*
من توی قتلگاه و دورم غوغاست...
سَرِ امامتون رو خاک صحراست
تو راهه قاتل...
*از اینجا به بعدش رو برای مادرش می خونم...
بی بی جان می دونی چی گفت؟! *
آسمونو شبیه دود میبینم
شمر اومده نشسته روی سینهام
چه تیغ کندی...
من توی قتلگاه و دورم غوغاست...
سَرِ امامتون رو خاک صحراست
تو راهه قاتل...
*شمر مرا به قتلگه...
فاطمه داره میکنه نگه...*
آسمونو شبیه دود میبینم
شمر اومده نشسته روی سینهام
چه تیغ کندی...
«برای تنهاییت بمیرم مولا، بمیرم واست»
*اصحابش رو صدا زد...
ما رو هم صدا زد...*
صدا زد مارو، آیا امیدی داره؟
هنوز عاشوراس...کی خوابه؟ کی بیداره؟
عاشورا تا ابد پابرجاس
پاشو پاشو یه باری بردار
قد یه تیر سپر شو واسش، نباشی سربار
کی توی زندگی رهامون کرده؟
تا دست و پا زده دعامون کرده
نذار تنها شه
به زیر نیزه ها نگامون کرده
به روی نیزه ها صدامون کرده
نذار تنها شه
«برای تنهاییت بمیرم مولا، بمیرم واست»
شاعر: سید مهدی سرخان 🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش