#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#شمر_تعزیه
تعزیهخوانِ خاندانش بود
سنت خانه را بپا میداشت
شعرها را چه خوب از بر بود
همه را او به گریه وا میداشت
صبر میکرد در تمامی سال
تا دوباره محرمی برسد
که بپوشد ردای سرخش را
رجزش تا به عالمی برسد
بازیاش گرچه خوب بود اما
بود در بین اهلِ ده مردود
حق بده اهل روستایش را
نقشِ او نقش شمرِ تعزیه بود
اهل ده، اهلِ خانوادهاش حتی
همه با نقش شمر بد بودند
بعد یک ماه هم پس از بازی
سردی و طعنه را بلد بودند
سرد شد کاسبیاش اما داشت
عشق گرمی به تعزیه خوانی
بعد بازیش بینِ خلوتِ خود
چشم او بود عجیب بارانی
تا که روزی بزرگِ مسجدشان
آمد و گفت: دل رها داری
همه را میبریم با هیأت
میل رفتن به کربلا داری؟
نفسش بند آمد و زبان هم بند
خبرِ او به گریهاش وا داشت
وقت بازیِ آخرش، با خود
نیت رفتن حرم را داشت
چقدَر زود حاجتش را داد
آنکه عمری خلاف او میخواند
دید خود را به دورِ شش گوشه
تعزیه در طواف او میخواند
ولی انگار کربلا که رسید
پای رفتن نداشت سوی حرم
فقط آنجا زیارتی میخواند
از همان دور روبروی حرم
شب سوم شد و دوباره نرفت
بازهم سلام کرد و گریست
دست برسینه داشت غرق ادب
باز احترام کرد و گریست
با خودش گفت: شمر تعزیهخوان
بیش از این کاش عادتم ندهند
کاش میشد که زودتر بروم
بیش از اینها خجالتم ندهند
رفت از بازی خودش غمگین
بازی روزگار را میدید
بازهم بعد این زیارتِ دور
رفت و در رختخوابِ خود خوابید
ناگهان دید آسمان نور است
نورِ آنکه به زیر دِیناش هست
دید در پیشِ حضرت عباس
و جلوتر از او حسیناش هست
سر به زیر ایستاد و با همه شرم
روی خود را به آستین پوشاند
دید دارد ردای سرخش را
چهره را شمرِ شرمگین پوشاند
نقش او بازی مخالف بود
داشت اشعارِ تند و دلشکنی
ناگهان حضرتش صدایش کرد
سر به بالا بگیر...، شمرِ منی
سر به بالا بگیر از اول سفرت
سخت چشم انتظار تو بودم
لحظهای که سلام میدادی
این سه شب در کنار تو بودم
مادرم راضی است از حالت
و به تو داده کربلا نقشت
دور میدانِ گریه کنان
چقدر گریه کرده با نقشت
گفت آقا خجالتم ندهید
تا نفس هست با تو میمانم
گفت حالا برام بازی کن
باز ای شمرِ تعزیه خوانم
گفت تنها نمیشود، فرمود:
من و عباس با دلت هستیم
تو شروع کن من و ابالفضلم
در دو نقش مقابلت هستیم
اشقیا خوان مجلس اول
ابتدا از علیِاصغر گفت
قدمی زد به دور خود آنگاه
نعره زد حرمله ... مکرر گفت
روی زانو نشین و چله بکش
حتم دارم که بی هوا بکُشی
خوب دقت نما به حلق پسر
ضربهای زن که هر دو را بکُشی
با سه شعبه چنان به کودک زن
خاک این دشت را تکان بدهد
وقت لالاییاش شده بزنش
مادرش بین خیمه جان بدهد
دست بابا همینکه بالا رفت
بزنش تیر را که کاری است
حرف مادر نزد ولی میدید
اشکهای حسین جاری است
رفت سر وقتِ صحنهی اکبر
گفت داغی به قلب بابایش
میگذارم چنان که نشناسد
چه کسی کرده ارباً اربایش
چه جوانی عجب غیوری هست
لشگرم را ببین بهم زده است
این جوان را اگر که بگذارید
بخدا مرگ ما رقم زده است
دید چشم حسین باران بود
دست را گذاشت بر جگرش
یاد غمهای اکبرش اُفتاد
دست دیگر گذاشت بر کمرش
زره و خود و زین و تیغت را
زیر پای سپاه میبینم
چقدر چهرهات عوض شدهاست
نکند اشتباه میبینم
بعد شد مجلسِ علمدار و
شمر اینگونه خواند با چامه
ای عموزاده! ای امیرِ حسین!
خیز آوردهام اماننامه
خیمهگاه حسین خواهد سوخت
پیشِ ما ای امیر لشگر باش
ما همه در رکاب تو باشیم
بی خیال چنین برادر باش
تا چنین گفت چهرهی عباس
سرخ شد روی خاک زد علمش
جان عباس صد هزاران بار
بفدای سهساله و حرمش
آبروی مرا محک نزنید
سرِ من خاک این قبیله شده
جان امالبنین که عباسش
نذر پابوسیِ عقیله شده
شمر گفتش که بیهوا بزنم
دستها را به تیغِ عریانم
گفت دستِ عمو فدای حرم
مَشک را میبرم به دندانم
دستهای سوار اُفتاده
چشم او را زدند، دف بزنید
با شتابش چه میکنید اما
کوفیان مَشک را هدف بزنید
تیر را کشید از چشمش
تیر را با توانِ زانویش
خوود اُفتاد و با عمودی سخت
یکنفر زد میان اَبرویش
بعد از آن نوبت حسینش بود
شمر گفتش مگر سر آوردی
همه را کشتهایم و نوبت توست
عرق شمر را در آوردی
تشنه لب هستی و جوانمُرده
پیش تو آب بر زمین ریزم
لب تو خشکِ خشک اما خون
از رخ و گونه و جبین ریزم
فاصله کم شده کمانداران
تیرها را دقیقتر بزنید
نیزداران دوباره حلقه شوید
نیزهها را عمیقتر بزنید
مجلس گریه بود و ناله و آه
هِق هقِ شمر، بی امان شده بود
شعرِ خود را نه، شعر مرثیه خواند
تعزیهخوانی که روضهخوان شده بود
هرچه او بیشتر نفس میزد
بیشتر میزدند زینب را
تیغشان مانده بود در گودال
با سپر میزدند زینب را...
تا که نام عقیله را آورد
شاه دستش گذاشت روی سرش
وای از زینب آه از زینب
ناله میزد حسین از جگرش
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
گذاشت پا بهدهانِ رکاب، باگریه
حرم به بدرقهاش ریخت آب باگریه
برای غربت ارباب در دل تاریخ
نوشتهاند هزاران کتاب باگریه
میان روضهی گودال، مادر ارباب
به صورتش زده بااضطراب، باگریه
هزار و نهصد و پنجاه و چند مصراع است؟
که زخمهای تنش شد جواب باگریه
کنار علقمه شد سرخ صورتش از شرم
به یاد ماه حرم آفتاب باگریه
به یاد دست علی، دور دست اهل حرم
چقدر خورده گره هر طناب باگریه
چنان به پای سر او گریستند همه
که شد به کوفهوشام انقلاب باگریه
نشست بر دل هر باغبان غمش، دیدم
گرفت از گل چشمش گلاب باگریه
چه حکمتیست دراین اشک روضههای حسین
که شد تمام گناهان ثواب، باگریه
خداکند وسط روضهها، برای فرج
دعایمان بشود مستجاب باگریه...
✍ #سجاد_روانمرد
زهرا بگرید حسین سرجداشد
در پیش مادر سرش از قفاشد
خون تنش آب غسل شهیدش
حق پیمبر چگونه ادا شد
وای : نوای همه یا حبیبه
وای : خدایا حسینم غریبه
غریب مادر حسین( ۲ بار )
--------------
لب تشنه ی جرعه آب حیاتیم
در حسرت کربلا و فراتیم
جان علی اکبرت کن عنایت
در انتظار صدور براتیم
وای : بدردم حسینم طبیبه
وای : خدایا حسینم غریبه
غریب مادرحسین (۲بار)
--------------
از دیده اشک وغم سینه داریم بر ماه زهرا همه جان نثاریم
مهدی زهرا تو را تسلیت باد
همراه تو ما همه سوگواریم
وای : دل عالمی نا شکیبه
وای : خدایا حسینم غریبه
غریب مادر حسین (۲ بار)
سیدکمال میرصانغی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷#اللّٰهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّكَ_ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه👇👇
انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
شب عاشورا
شام وداع آمده نغمه و راز و نیاز
بدور شمع حسین همه به سوزوگداز
سوز مناجاتیان رسد بصوت حجاز
آخرین لحظه گشته پدید
شام عاشور یاران رسید
مولا حسین مولا حسین
----------
صحابه بهر نبرد جملگی آماده اند
هاشمیان جان بکف دل به حسین داده اند
بهر شهادت همه به حکم فرمانده اند
میرسد صوت قرآنشان
تا دهند راه حق جانشان
----------
درین شب غم فزا چه عشق وشوری بپاست
ارض وسماواژگون گر شود امشب رواست
هستی عالم همه به سوک و بزم عزاست
در جنان فاطمه در نوا
نوحه گر گشته شیرخدا
----------
سکینه حرفی به زن مزن به جانم شرر
سکوت تو می برد جان ونفس از پدر
کنار بابا به شین هم نفسم تا سحر
ای سرور دل و سینه ام
ای گل ناز مدینه ام
----------
به دشت کرب و بلا محشر کبرا شده
خون به دل مهدی یوسف زهرا شده
ناله کشد از جگر ماتم عظما شده
کاش بودم به دشت بلا
میکردم جان خودرا فدا
سیدکمال میرصانعی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷#اللّٰهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّكَ_ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه👇👇
انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
روز عاشورا
شده کربلا وادی طور
شده ایخدا روز عاشور
زخون تن پاک یاران
زمین و سما گشته پرشور
به گودال خون ماه وخورشید
که تا صبح محشر دهندنور
به تیر وبه شمشیرو خنجر
بدنها همه گشته مستور
الهی نبیند چنین صحنه خواهر
تن سرجدائی ز جسم برادر
----------
رسد بانگ زهرای اطهر
کنار تن پاره پیکر
کند فاطمه نوحه خوانی
عزیز دلش گشته پرپر
امان از دل دخت زهرا
که بر سر زند همچو مادر
کتاب خدا گشته پاره
ز قوم لعین ستمگر
رسول خداوند نگه پاره تن کن
بیا از جنان و حسینت کفن کن
----------
همه اجر حیدر ادا شد
حسینش سر از تن جداشد
گلوئی که بوسیده زهرا
به گودال خون ازقفا شد
بدن ها همه پاره پاره
به زیر سم اسب ها شد
مخوانید دگر روز عاشور
که صبح قیامت بپا شد
بسوزد چوخیمه دل آل طاها
امان از دل وداغ گلهای زهرا.
سیدکمال مبرصانعی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷#اللّٰهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّكَ_ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه👇👇
انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
نوحه روز عاشورای امام حسین
تا آمدم گودال بسی دویدم من
ببخش عزیز دل که دیر رسیدم من
رو سینه ات دیدم و جالسون شمرا
(بُنیّ) از مادر چقدر شنیدم من
می زند به سینه مادرم حسین
بر لبش عزیز بی سرم حسین
میهمانت کرده اند در بحر خون
تشنه لب ای گل پرپرم حسین
سید نا المظوم سیدنا العطشان
----------
من آمدم گودال ز خون وضو گیرم
بوسه ز حلقوم خشک گلو گیرم
هرچه که می گردم سَری نمیی بینم
تا خون ز چشمان و ز تار مو گیرم
مانده تو گلو صدای ناله ام
همسفر با کودک سه ساله ام
همه ایتام تو دنبال سرت
شاهد پا ئی پر از آبله ام
سید نا المظلوم سیدناالعطشان
----------
ای جسم صد پاره دلم شده بی تاب
سر تو بر نیزه زینب خود دریاب
سر علی اصغر به نیزه رفته خواب
پس از تو شد آزاد برای مهمان آب
همه طفلان و زنان شدند اسیر
سینه ی رباب ببین آوُرده شیر
زیب نیزه ها همه قرص قمر
روی حنجر تو هست نشان تیر
سید نا المظلوم سید نا العطشان
----------
ببین گلستانم همه شدند پرپر
تسلی دل ها هجده بریده سر
از کربلا تا شام چراغ راه من
نگاه تو از نی برده دل خواهر
همسفر با ما شده شمر و سنان
حرمله در بینشان گشته عیان
چه کنم با ناله و اشک رباب
سر ششماهه دهد به من نشان
سید نا المظلوم سید نا العطشان
سیدکمال میرصانعی
┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷#اللّٰهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّكَ_ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه👇👇
انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
✅ شرحی از ماوقع کربلا و گفتگوی حضرت ابوالفضل با حضرت اباعبدالله (ع) در آخرین لحظات از زبان حضرت زینب (س)
#پردهی_خون
باز صلای تو به گوشم رسید
موسم پژواک خروشم رسید
ماہ عزا آمد و دل غم گرفت
دل ، غم ایام محرّم گرفت
ماہ محرم ، مَه کرب و بلاست
ماہ شهادت، مه قرب خداست
کرب و بلا مرکز پرگار بود
دایره اش دشمن غدار بود
فلسفه جنگ، شرف بود و عشق
بشنو ز زینب ، شه ملک دمشق
ناظر زیبایی دشت بلا
دختر شایسته شیر خدا
کوہ شکیبایی و دریای مهر
خواهر سلطان زمین و سپهر:
🔲
زآنچه درآن شط جنون در گرفت
خون خدا جلوہ ی دیگر گرفت
مظهر فخر همه ی اولیا
بعد علی و حسن مجتبا
سید و سالار شهیدان حسین
ماہ درخشان همه عالمین
کرد دفاع از شرف کردگار
تا نشود نزد خدا شرمسار
گشت به همراہ همه خاندان
راهی کوفه که چه گویم از آن
کوفه مگو شهر فریب و ریا
مرکز نامردی بی منتها
کوفه مگو مقبرهٔ مردگان
شهر مذلت که ندارد نشان
هیچ ز مردی و وفای به عهد
جز غم و پیمانشکنی در نبرد
پشت نهادند به سالار دین
تا نرسد شاہ برآن سر زمین
گرچه که میعادگه عاشقان
کرببلا بود که در آن میان
مسلخ هفتاد و دو گلیار شد
عشق از آن شهرهٔ بازار شد
هر که منزه ز گنه بود دید :
پرتوی از آیهٔ هل من مزید
زآنکه در آن وادی بی بازگشت
عشق و شرف بود که بسیار گشت
عشق حقیقی مرید و مراد
صحنهٔ زیبای بزرگ جهاد
وہ که چه زیبا و دل انگیز هست
زآنکه بلی گفت به روز الست
بندگی محض، شهادت فزاست
هر که مقرب بوَد آن را سزاست
جان بدهد در رہ احقاق حق
زآنچه خدا کردہ بر آن منطبق
کرب و بلا مسلخ أحرار گشت
رأس خدا بود که بر دار گشت
وای از آن سر که چهها میکند
بر سر نی ذکر خدا میکند
نی به نوا آمدہ در نینوا
در غم این رأس ز پیکر جدا
شبهِْ پیمبر که علی اکبر است
گرچه به میدان، خلف حیدر است
کرد نبردی چو علی بی مثال
گرچه جوان بود به اوج کمال
تا که پس از دفع گروهی، به تیر
شد هدف از پیش و پس آن شیرگیر
نقش زمین شد تن صدپاره اش
با جگری پاره ز سوز عطش
اصغر شش ماههٔ خونین جگر
شد گلویش تیر عدو را سپر
این گل نشکفتهٔ نوقافله
گشت خزان از ستم حرمله
حضرت عباس، علمدار عشق
ساقی و سالار و سپهدار عشق
لحظهٔ برگشت ز شطّ فرات
ماہ درخشان همه کائنات ـ
شمر لعین، راہ بر او بسته بود
هر طرفش دشمنِ پیوسته بود
گفت امانت بدهم از نبرد
دست کش از آل علی، باز گرد
مادرت از اهل دیار من است
بهرہ بَرد هر که کنار من است
با تو ندارم پس ازین دشمنی
میگذرم از تو اگر با منی
🔲
پاسخ آن شمر دنی را بلند
داد اباالفضل، یل ارجمند
گفت که رہ باز کن ای بی حیا
تا که برم مَشک سوی خیمه ها
گر که ببّری ز تنم هر دو دست
باز نخواهم کشم از دوست دست
باز زنم پر به هوای حسین
ای تن و جانم به فدای حسین
تاخت به دشمن یل اُم البنین
یکه علمدار شهنشاہ دین
گرچه هراسان و فراری شدند
ریگ روانگرد صحاری شدند
باز به فرمان سگی بدسرشت
شمر دنی، مظهر کردار زشت
حمله نمودند به آن شیر نر
تا که نماند ز وجودش اثر
قطع نمودند دو دستان او
تا که شود آب، بر او آرزو
دستِ جدا گشته نگون شد به خاک
بوسه بزد خاک برآن دست پاک
خاک چو زد بوسه به دستان ماہ
یافت شرف، خاک ازآن بوسه گاہ
گشت چو دستان وی از تن جدا
مَشک به دندان بگِرفت از وفا
تیر جفا ساغر ساقی شکست
رشتهٔ امید و رجا را گسست
چشم و تن و قلب علمدار شیر
گشت ز خشم عدو آماج تیر
ماہ بنی هاشمی از صدر زین
خم شد و افتاد به روی زمین
گفت که دریاب برادر ، مرا
نیست دگر تاب ، برادر مرا
🔲
شاہ چو این صحنهٔ جانسوز دید
قامت مَه را به بغل، بر کشید
گفت حسین از جگری سوخته
بهر اباالفضل دل افروخته:
جانِ برادر! تو که خود صفدری
بیشهٔ حق را تو که شیر نری
گو که چسان نقش زمین گشتهای
از چه چنین، شیر عرین! گشتهای
خیز تو ای میرو علمدار من
ای خلف حیدر کرار من!
ساقی آب آور با آبرو
هرچه که خواهد دل تنگت بگو
گفت منم ساقی بی جام و دست
کز می عرفان تو گردیدہ مست
ساقی صهبای ولایت تویی
کشتی دریای هدایت تویی
جانِ برادر! تو مراد منی
دادرس روز معاد منی
دشمن روبه صفت حیلهگر
دید نباشد طرف شیر نر
دست علمدار تو را قطع کرد
قامت سقای تو را نطع کرد
تیر بلا را ز سر بیم و خشم
دشمن نامرد نهادم به چشم
پاک کن این چشم بخون خفتهام
فاش نما گوهر ناسُفتهام
گوهر ناسفتهٔ من روی توست
بند، دلم در خم گیسوی توست
پردۀ خون باز شد از چشم ماہ
گشت هویدا ز پس پردہ، شاہ
آینه با آینه شد رو به رو
شد نگه اندر نگه و گفتگو
گفت منم ساقی شرمندهات
ایکه تویی شاہ و منم بندهات
وآنگهی آن ساقی لب تشنگان
تشنهلبان چشم ببست از جهان
گفت حسین ای گل بیخار من
مایهٔ دلگرمی پیکار من
هرچه بگویم ز فراقت کم است
رفتی و داغت کمرم را شکست
بی تو برادر شدهام بی حبیب
"نصر من الله و فتح قریب"
کرب و بلا ، با تو بوَد برقرار
(ساقی) لب تشنهٔ دشت وقار
سید محمدرضا شمس (ساقی)
حمید:
"عصر عاشورا "
آسمان روی زمین زیر سُم اسبان است
سر خورشید به نیزه وسط میدان است
باز تکرار شده حیله ی صفین انگار
بر زمین سوره ی فجر وسر نی ، . قرآن است
نظم افلاک به هم ریخته در این صحنه
چرخ حیرت زده در دایره سرگردان است
نبض هستی بگمانم زتپش افتاده
عالم انگار که روی گسلی لرزان است
گوییا پاره شده رشته منظومه عشق
که چنین دشت پر از کوکب نورافشان است
آسمان ریخته دارایی خود را بر خاک
هر ستاره که بخون خفته در این پیمان است
حجت اکبری از تیره ی خورشید وشان
ارباً اربا شده در مهلکه ی طوفان است
دور او گله ی کفتار زده حلقه مرگ
شیر افتاده و این هلهله ی گرگان است
حلق یک غنچه پژمرده بریدند به تیر
کس نفهمید که او منتظر باران است
بر سر دست پدر داشت تلظی میکرد
نتوانست بگوید که لبش عطشان است
آن طرف تر لب شط پیکر ماه افتاده
کز غمش سینه ی خورشید جهان سوزان است
فرق نورانی او نسخه ی شق القمر است
حیف در هاله ی خون معجزه اش پنهان است
شد قلم دست بلندش که نویسد بر خاک
عشق دردیست که در تیغ بلا درمان است
تا ابد آب ز شرم لب او می سوزد
عشق از اینهمه ایثار و ادب حیران است
در طواف حرمش علقمه مانده ست هنوز
اشک میریزد و در حسرت آن دستان است
از در سوخته آتش به کمینگاه رسید
سوخت آن خیمه که آرامگه طفلان است
کرد خورشید غروب و شب هجران آمد
تازه این اول راهیست که بی پایان است
کهکشانها سر سجده به زمین آوردند
این مقامیست که در خاک در سلطان است
اشک خونین "شقایق" چکد از چشم قلم
سرخی رنگ شفق خون دل یاران است
حمید رضازاده " شقایق"
کرمان ۱۴۰۰/۵/۲۸
┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷#اللّٰهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّكَ_ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه👇👇
انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝