eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
13.6هزار دنبال‌کننده
44 عکس
30 ویدیو
116 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
shur3.mp3
10.25M
تو‌سه‌سالگی‌شدی‌حِلما‌رقیـــ³¹⁵ــــه💔 ‌ ‌جان همان که زائر بابا نشد، مرا یک کربلا ببر، نبری گریه می کنم ... 😥 ‌ 🌹 🌹 💠💠 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
مداحی آنلاین - نماهنگ طوفان الاربعین - ابوذر روحی.mp3
5.61M
طوفان الاربعین حی علی کربلا قد قامة الاربعین ۱۵_روز تا 🏴 ابوذر_روحی 🌹 🌹 💠💠 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
نشستم گوشه‌ای از سفره‌ی همواره رنگینت چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت به عابرها تعارف می‌کنی دار و ندارت را تو آن باغی که می‌ریزد بهشت از روی پرچینت کرم یک ذره از سرشار، سرشارِ صفت هایت حسن یک دانه از بسیار، بسیارِ عناوینت دهان وا می‌کند عالم به تشویق حسین اما دهانِ رحمة للعالمین واشد به تحسینت تو دینِ تازه‌ای آورده‌ای از دیدِ این مردم که با یک گل کنیزی می‌شود آزاد در دینت معز المؤمنین خواندن، مذل المؤمنین گفتن اگر کردند تحسینت، اگر کردند نفرینت_ برای تو چه فرقی دارد ای والتین و الزیتون! که می‌چینند مضمون، آسمان‌ها از مضامینت بگو تا تیغ برداریم اگر جنگ است آهنگت بگو تا تیغ بگذاریم اگر صلح است آیینت خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود علی حیران تیغ نهروانت، تیغ صفینت بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت تورا پایین کشیدند از سر منبر که می‌گفتند: چرا پیغمبر از دوشش نمی‌آورد پایینت درون خانه هم مَحرم نمی‌بینی تحمل کن که می‌خواهند، ای تنها‌ترین تنها‌تر از اینت تو غم‌های بزرگی در میان کوچه‌ها دیدی که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت سر راهت می‌آمد آنکه نامش را نخواهم برد برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت برای جاریِ اشکت سراغ چاره می‌گردی که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت به تابوتِ تو حتی زهر خود را کینه خواهد ریخت چه می‌شد مثل مادر نیمه‌ی شب بود تدفینت صدایت می‌زند اینک یتیمت از دل خیمه که اورا راهی میدان کنی با دست آمینت هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر در آغوش برادر دست و پا زد جانِ شیرینت کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟ نمک نشناس آن دستی که روزی بوده مسکینت دعا کن زخم غم‌هایت بسوزاند مرا یک عمر نصیبم کن نمک از سفره‌ی همواره رنگینت ✍ 🌹 🌹 💠💠 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
معدن درد و غمم، یار اگر بگذارد سینه، این مخزن اسرار اگر بگذارد دوست دارم که در آغوش تو آرام شوم زهر، این هند جگرخوار اگر بگذارد شاد گردد دلم از شوق وصال مادر خاطرات در و دیوار اگر بگذارد بی سپاهم من و سردار غریب وطنم این‌همه یار جفاکار اگر بگذارد تن و تابوت مرا تیر به هم خواهد دوخت دست عباس علمدار اگر بگذارد.. کاش با دست تو داماد شود قاسم من کینه از حیدر کرّار اگر بگذارد می‌رود گریه کنت سوی بهشت تو حسین سر روی خاک تو یکبار اگر بگذارد ✍ 🌹 🌹 💠💠 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
یک یارِ با وفا که شود یاورش، نداشت امّید یاری از طرف همسرش نداشت یوسف‌ترین عزیز خدا بود و ای دریغ عزت میان مردم دور و برش نداشت ویرانه باد مسجد شهری که هیچ‌گاه جایی برای سبط نبی منبرش نداشت نفرین به سائلی که غنی شد از او؛ ولی اندازه‌ی معاویه هم باورش نداشت از کودکی زیاد ز کوچه نمی‌گذشت از کوچه خاطرات خوشی در سرش نداشت گیسوی او بخاطر یک غم سپید شد اینکه قدی بلندتر از مادرش نداشت 🌹 🌹 💠💠 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
یک بُغضِ سخت و سنگین، جامانده در گلویم تصویر مشت خاکی‌ست، پیوسته روبرویم امشب نسیم رحمت، از جانب مدینه عطر وجود او را، می‌آورد به سویم باید که در خیالم، با قبر خاکی او از کوچه‌های غربت، تا کربلا بگویم در کوچه روی یاسی، شد رنگِ ارغوانی عمری‌ست روضه خوانِ، روی کبود اویم فواره می‌زند اشک، از آسمان چشمم شد قطره قطره اشکم، آغشته با وضویم با این همه کرامت، وقتی حرم ندارد از غصه خودنما شد، رنگ سپید مویم بر غربتش شب و روز، باید ببارم از غم شاید به آبِ دیده، تاریخ را بشویم :: :: بیماری‌ام وخیم‌ست، محض شفای روحم دکتر نوشته باید این خاک را ببـویم 🌹 🌹 💠💠 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
آنان که شعله بر دل غم‌پرورت زدند روزی شراره بر جگر مادرت زدند دیروز بر غریبی پدرت خنده کرده‌اند شب‌باوران که خیمه به دور و برت زدند این دشمنان دوست‌نمای هزار رنگ زخمی به روی زخم دل مضطرت زدند صلحت زمینه‌ساز قیام حسین بود تهمت به علم و دانش بار آورت زدند سردار بی سپاه شدی و دریغ و درد خنجر زپشت بر تو و بر باورت زدند در هاله‌ی غریبی خود سوختی ولی با شعله‌های زخم زبان آذرت زدند گاهی کمر به قتل تو با زهر بسته‌اند گاهی میان هجمه‌ی غم، خنجرت زدند بر حالت حسین، ملائک گریستند از بس که تیر بر بدن پرپرت زدند با گریه می‌نوشت «وفایی» که از غمت آتش دوباره بر جگر خواهرت زدند ✍ 🌹 🌹 💠💠 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
زهر آن‌گونه اثر کرده به اعضای تنم لرزه افتاده در این لحظه تمام بدنم مَردُم این‌ رسم هواداری پیغمبر بود؟! من جگرگوشه‌ی پیغمبر خاتم، حسنم همسرم قاتل من شد! به که گویم این غم؟! آری آن‌گونه غریبم که غریبِ وطنم خون شد آن‌گونه همه عمر دلم از غصه که برون می‌شود این لخته‌ی خون با سُخنم بسکه دندان زِ غمِ کوچه نهادم به جگر جگرم پاره شد و ریخت برون از دهنم خواب را بُرد ز چشمان من آن کوچه‌ی غم آنکه یک‌ عمر از آن غُصه نخوابیده، منم تیر بر پیکرِ من می‌زند امروز عدو هیچ غارت نشد امّا ز تنم پیرُهنم درد دارم ولی از داغ برادر گِریم من خودم گریه کن کُشته‌ی خونین بدنم ✍ 🌹 🌹 💠💠 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
ز آن تشتِ پُر ز لَختِ جگر در مقابلش پیدا بُود که زهر چه کرده‌ست با دلش مظلوم چون علی و به مظلومی‌اش گواه_ آن پاره‌هایِ دل که بُود در مقابلش او حاصل نبوت و بیدادِ دشمنان_ از آب شعله خیز، شرر زد به حاصلش عُمْر حسن ز عُمْر علی سخت‌تر گذشت تا آن که مرگ آمد و حل کرد مشکلش از ورطه‌ای که بود کران تا کران، ملال موجی زد و رسانْد شهادت به ساحلش هر مرد راست محرمِ دل، همسرش، ولی غربت ببین که همسر او گشته قاتلش چشمش به لطف اوست "مؤید" که دم زند گاه از مصائب وی و گاه از فضایلش ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
میان هجمۀ غم‌ها اگر پناه ندارد حسین هست؛ نمی‌گویم او سپاه ندارد حسین مرهم زخم برادر است و غمی نیست زمانه حرمتشان را اگر نگاه ندارد حسین هست که سر روی شانه‌اش بگذارد حسین هست؛ نیازی به تکیه‌گاه ندارد میان لشکر او مَرد مانده؟ آه، نمانده درون خانۀ خود یار دارد؟ آه، ندارد زمانه تلخ‌ترین زهر را به کام حسن ریخت دلاوری که به جز تَرک جنگ، راه ندارد کسی که صلح حسن را غلط شمرد، ندانست امام مفترض الطاعة اشتباه ندارد درید قلب حسین آن چنان ز داغ برادر که احتیاج به گودال قتلگاه ندارد ✍ 🌹 🌹 💠💠 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
هزار حیف که خاموش شد صدای حسن چه شد قرائت قرآن، چه شد دعای حسن؟ بـه غربتش چـه بگویـم، رسـول اکـرم گفت که ماهیان همه گرینـد در عزای حسن بـه حشـر بـا گـل لبخنـد می‌شـود محشور خوشا کسی که بگرید به غصه‌های حسن گمـان نبـود نمـک‌ناشناس‌هــا بـه ستـم کنند خنجـر خود را فرو به پای حسن میان طشت، عیان شد ز پاره‌های جگر که بود خون جگر سال‌ها غذای حسن تمام عمر دلش بود خون، نبود انصاف که باز زهر هلاهل شود جزای حسن هنـوز بـر بـدنش زخـم‌ تیرهــا پیــداست هنوز شهر مدینـه است کربلای حسن اگر چه از شرر زهر پاره شد جگرش دگر نگشت بریده، سر از قفای حسن کسی که فاطمـه را کشت قاتل حسن است به روز حشر شهادت دهد خدای حسن غـریبِ شهـر مدینه، غـریب رفت بـه خاک غریب‌تر حرم و صحن باصفـای حسن نه مهلتی که توقف کنند در حرمش نه جرأتی که بگرید کسی برای حسن از آن زمان که خـدا خلق کـرد «میثم» را  دل شکستـۀ او بــود آشنـای حسـن ✍ 🌹 🌹 💠💠 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
تصور کن که این آقا برای خود حرم دارد کریم آل طاها چند تا باب الکرم دارد تصور کن که مثل شهر مشهد باغ رضوانی و یا مانند شهر قم خیابان ارم دارد نه تنها صحن زیبایی به زیباییِ گوهرشاد علاوه بر دو تا گلدسته، سقاخانه هم دارد تصور کن که در گوشه کنار بارگاه خود همیشه خادمانی مهربان و محترم دارد تصور کن که دیگر در حرم گرد و غباری نیست تصور کن که بعد از این مزارش خاک کم دارد تصور کن گلاب قمصر کاشان رسید از راه و با شور و شعف قصد زیارت دم به دم دارد ببین با چشم دل مهمان‌سرایی و تصور کن که دیگر سفره‌دارِ فاطمه دارالنعم دارد تصور کن شب شعری کنار مرقدش برپاست تصور کن برای خود حسن هم محتشم دارد یکی از این هزارانی که گفتم را ندارد، حیف غمش این آرزو را بر دل من می‌گذارد حیف شب و روزم عزا شد، اهل بیتم را صدا کردم به لطف مادرش در خانه بزمی دست و پا کردم به پاس لطف بسیاری که آقا کرد در حقم منم دارایی‌ام را نذر خرج روضه‌ها کردم نشد که سرمه‌ی چشمم کنم خاک مزارش را ولیکن دیده را با خاکِ پرچم آشنا کردم رمضان تا محرم از محرم تا صفر هرشب نشستم روی سجاده، حسن جان را صدا کردم خودش با دست خود من را نشانده بر سر سفره اگر کم از سر این سفره بردارم، جفا کردم به هر ماتم‌سرایی سر زدم دیدم حسینیه‌ست حسینی‌ام ولی در دل حسنیه بنا کردم اگرچه بر سر و سینه زدم با روضه‌های او ولی با خویش می‌گویم خطا کردم خطا کردم نفهمیدم که آقایم به هرچه کوچه حساس است از او شرمنده‌ام امشب اگرکه کوچه وا کردم از آنجایی که حتی خواهرش لطمه به صورت زد... میان روضه‌ها من هم به زینب اقتدا کردم مدینه دید آن شب مویه‌های نجم ثاقب را صدا زد تا صدای خسته‌اش ام المصائب را همه دیدند بی اندازه می‌لرزید سر در تشت به جای زهرها می‌ریخت هر تکه جگر در تشت پسر گاهی به سینه می‌زد و گاهی به سر می‌زد و می‌بارید چشمانِ پُر از اشکِ پدر در تشت اگرچه می‌گرفت از صورتش خونابه را زینب ولیکن می‌نشست از لخته خون‌ها بیشتر در تشت کبوتر... نامه ای در دست... در ذهنش تداعی شد دوباره نقش بست از زخم روی بال و پر در تشت دم "لایوم…" را وقتی که جاری کرد بر لب‌ها در آمد به صدا گویا دگر زنگ خطر در تشت نگاهی گاه بر زینب و گاهی بر حسین‌اش داشت چه ها می‌دید آقای غریب‌مان مگر در تشت !؟ صدا زد خواهرم این گریه را خرج حسین‌ات کن شبی که می‌روی آزرده به دیدار سر در تشت خدا را شکر اینجا خیزران در کار نیست اما چه خواهی کرد در شام بلا با چوبِ تر در تشت اگرچه زانوی غم در بغل داری و می‌باری خدا را شکر اینجا چادری بر روی سر داری 🌹 🌹 💠💠 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2