#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
دلپذیر است در آغوش تو بیدار شدن
در حسینیهی اشک تو گرفتار شدن...
با خیالِ حرمت تشنهی دیدار شدن
تکیه در تکیه به عشق تو میاندار شدن
دل به دریای غمی تازه و دیرینه زدن
در غمت بر سر و بر صورت و بر سینه زدن
آسمان در غم تو، غرق ترنم شده است
خیمه یادآورِ آن کوچه و هیزم شده است
#دودمه وردِ زبان همه مردم شده است
(باز هم طفل یتیمی ز حرم گم شده است)
آخرین بار شنیدند که نجوا میکرد
طلب از گم شدهگانِ لب دریا میکرد
کم کم از تشنگی او دل دریا خون شد
از غم اکبر لیلا دو جهان مجنون شد
دشت ماتم زده از خون تنش گلگون شد
کفر اگر نیست، بگویید: خدا محزون شد
او که بر دست جوانان بنی هاشم بود
موقع بردنش آن روز، عبا لازم بود
هرکه مجنون بشود، خانهی ما خانهی اوست
زینب آن کوهِ صبور است که پروانهی اوست
بارِ اندوهِ جهان است که بر شانهی اوست
(این حسین کیست که عالم همه دیوانهی اوست)
شده زیر علمش امنترین جای جهان
هیچ کس نیست به اندازهی زینب نگران
(یارب آن نوگل خندان که سپردی به منش)
بوریا گشت در این غربت صحرا کفنش
جگرم سوخته از کهنهگی پیرهنش
جان به قربان حسین و پسرانِ حسنش
دوش وقت سحر از روضهی قاسم میخواند
روضه آن بود که حاج اکبر ناظم میخواند
عاشقم عاشق آن درد که بی درمان است
آسمان با خبر از تشنگی طفلان است
پس بخوان نوحه از آن داغ که بی پایان است
(امشبی را شه دین در حرمش مهمان است)
ظهر فردا، شود آشوب در این دشت، شروع
ای شب تیره بمان و مکن ای صبح طلوع
تشنهی علقمه هستیم که دلدار آنجاست
ماه بیتِ غزلِ حیدر کرار آنجاست
ساقیِ تشنه لبان، سید و سالار آنجاست
آه، ای اهل حرم! میر و علمدار آنجاست
سالها بر سر این سفره نمکگیر شدیم
ما غلامیم و درِ خانهی او پیر شدیم
آه ای قلهی سر سختِ بی اندازه بلند
ای تبرخوردهترین سروِ سرافرازِ بلند
باز هرگز نهراسیده ز پرواز بلند
(چه شد آن دست بلندی که به آواز بلند
دعویاش بود که من بازوی حیدر دارم)
پدری مثل علی، فاتح خیبر دارم
ای رباب! آب در این معرکه نایاب شده
تیر از چله به یک چلچله پرتاب شده
دل سنگ از غم ششماههی تو آب شده
به روی دست پدر بوده و سیراب شده
نکند حرمله و با تیر و کمان آمده است!
اصغرت از چه زمانی به زبان آمده است؟
حُر که سرمست شد و نعره کشید از شادی
بود بر روی لبانش، چه مبارکبادی
حضرت عشق به او گفت که تا جان دادی
بندهی عشقی و از هر دو جهان آزادی
نینوا بین که عجب شور و نوایی دارد
مطرب عشق عجب کرببلایی دارد
✍ #احمد_علوی
┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷#اللّٰهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّكَ_ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه👇👇
انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
صحبت از رفتن علی تا شد
کمر شاه کربلا تا شد
هر کجا را نگاه کرد حسین
تکه ای از علی هویدا شد
اشک بر دیدهی حسین نشست
زخم بر پیکرش که پیدا شد
چه قدر سنگ خورد سینهی او
چه قدر نیزه بر تنش جا شد
اولین بار بود در تاریخ
پای زینب به معرکه وا شد
گریه کردیم و زخمهای حسین
غیر یک زخم او مداوا شد
درد اکبر نمیشود درمان
چون فقط اکبر ارباً اربا شد
✍ #شهریار_سنجری
┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷#اللّٰهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّكَ_ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه👇👇
انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
هرچه سوی معرکه تازهجوان آمد جلو
پشت سر بابای او سینهزنان آمد جلو
گفت جدّ من علی و جدّهی من فاطمهست
ابنملجم پا شد و قنفذ دوان آمد جلو
جسم اکبر هدیه بر سلاخهای کوفه شد
اینیکی با تیغ و آنیک با سنان آمد جلو
تار صوتی مؤذن نیزه نیزه پاره شد
لختهخونها در گلویش با اذان آمد جلو
از علیاکبر فقط این چند تکه مانده بود
هر که آمد اینطرف، با قصد جان آمد جلو
قبل ازآنیکه حسین این سمتوسو پیدا شود
بانویی آشفته از بین زنان آمد جلو!
آنکه روی سایهاش عباس غیرت داشته!
بعد این پنجاه سال عمرش عیان آمد جلو!
روی زانو شاه میآید خدا صبرش دهد
خورد از مرکب زمین و قد کمان آمد جلو
آخر سر این پسر بین عبایی جمع شد
سورهی کوثر به دوش دوستان آمد جلو
✍ #سیدپوریا_هاشمی
┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷#اللّٰهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّكَ_ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه👇👇
انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#شب_هشتم #شب_سوم
چنان غرق عزای توست روز و ماه و سال من
که از اندوه تو، امروز و فردا را نمیدانم
مسیحای من ای از دم گرفتار تو بیماران!
من از تو زندهام، باقی دنیا را نمیدانم
نشستم نامه بنویسم برایت خیس شد کاغذ
زبان ایل من اشک است، الفبا را نمیدانم
دلی از داغ تو پر خون و اشکی از غمت دارم
حلالم کن که من قدر همینها را نمیدانم
به سویت میپرم با شوق و سمتت میدوم با سر
سر تو معنی این پا و آن پا را نمیدانم
خبر از کربلایت فطرست ای کاش میآورد
یکی اینجا دلش تنگ است...، آنجا را نمیدانم
سه روز از آب منعت کردهاند و سخت مبهوتم
که حال تشنهی مانده به صحرا را نمیدانم
**
برای روضههای داغ اکبر هر کجا گفتم
میان هلهله من حال آقا را نمیدانم
تمام جسم او ذره به ذره در عبا جا شد؟
چه بنویسم که شکل ارباً اربا را نمیدانم
به ویرانه رقیه دخترت با خواهرت میگفت:
که من خیلی دلم تنگ است...، بابا را نمیدانم!
✍ #مصطفی_جلیلی
┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷#اللّٰهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّكَ_ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه👇👇
انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
مثل آهی که نهاد از مصدرش بیرون کشید
نیزه را بابا ز حلق اکبرش بیرون کشید
دشنهای نای اذانگویِ حرم را باز کرد...
چندتا اَشهَد ز عُمق حنجرش بیرون کشید
فرض کن شمشیر با فَرقِ جوانی لج کند...
تیغ را باید چگونه از سرش بیرون کشید؟!
آنقَدَر پا خورد..، جلد مصحفش پاشیده شد
بَرگه بَرگه میتوان از دفترش بیرون کشید
با عبایی که حسین آورد در آن ازدحام...
چندعضوی را فقط از پیکرش بیرون کشید
زخم پهلوی پسر را دید..، داغش تازه شد...
میخ را با چه عذابی مادرش بیرون کشید
هر دری زد تا علی "بابا" بگوید که..، نشد
لختهی خون را اگرچه آخرش بیرون کشید
**
روی نعش شاهزاده داشت جان میداد..، آه...
شاه را از این مصیبت خواهرش بیرون کشید
✍ #بردیا_محمدی
┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷#اللّٰهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّكَ_ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه👇👇
انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#دودمه
پیرِمَردان هَمه گُفتند: پَیَمبَر آمد
علیاکبر آمد
نَوهی اَرشَدِ فَرماندهی خِیبَر آمد
علیاکبر آمد
✍ #رضا_رسول_زاده
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#دودمه
مثل کوهی ایستاده روبروی لشکرم
من علیِ اکبرم
ذوالفقارم، یک سپاهم، جِلوهای از حیدرم
من علیِ اکبرم
✍ #رضا_رسول_زاده
متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم
🏴🏴🏴
برای مصیبت امشب ، امام صادق سلام الله علیه برا زیارت پایین پای سیدالشهدا یه جملاتِ عجیبی فرموده ، امام هادی هم همینطور.
امام هادی می فرماید شهادت میدهم که تو ای علی اکبر روحی لک الفدا ، تو حجت خدایی ، دینِ خدایی ، پسر دینِ خدایی و پسر حجت خدایی .
چرا دین خدایی؟! چون همه ی مظاهرِ بندگی رو تو یک تنه ظهور و بروز دادی روزِ عاشورا ..
(همه شنیدیم که سیدالشهدا صلوات الله علیه خونِ گلوی شیرخوار رو به آسمان پاشید )امام صادق سلام الله علیه فرمود علی جان وقتی بابات بالا سرت اومد خونِ تو رو به سمتِ آسمان پاشید .. بعضی ها میگن خونِ علی اصغر چون خونِ معصوم بود شیرخوار بود به آسمان پاشید تا عذاب به زمینیان نازل نشه فعلا نظر رحمت به حالِ ما کرد. اگر به ماها و شیعیان در طول تاریخ نگاه نکرده بود تا هدایت بشن ، حقش بود اهلِ زمین رو نفرین کنه سیدالشهدا . باز هم با خدا معامله کرد سیدالشهدا ..
در زیارت ناحیه به سیدالشهدا میگید . أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحْتَسِبِ الصّابِرِ .. تو راه خدا سرمایه گذاری کردی صبر کردی ..
خونِ علی اکبر هم به آسمان پاشید .. بعد امام صادق یه جمله ای دارند عجیبه میفرماید تو که از دنیا رفتی بعدش پشت هم شهدای اهل بیت رفتند جون دادن تو میدون ، داغ دید پشت داغ سیدالشهدا .. اجازه بدید اینطور مثال بزنم فرض کنید خدای نکرده زلزله ای یا خبر یه عزیزی رو براش بیارن وقتی خبر بعدی میاد قبلیِ کم رنگ میشه دیگه ، هی داغ جدید میاد.
امام صادق فرمود هی داغ جدید اومد اما وَ لا تَسكُنُ عَلیكَ مَن أَبیكَ زَفرَةٌ .. تا بابات زنده بود از این داغ تو میسوخت همۀ بدنش ..
رفت کنار علقمه ، کمرش هم شکسته شد ، ولی داغِ تو رو فراموش نکرد .. خونِ شیرخوار رو به آسمان پاشید ولی همه ی وجودش برا تو هم میسوخت .. یه مطلبی اشاره کنم و مقتل علی اکبر رو عرض کنم و با هم گریه کنیم .
امام سجاد ، امام صادق فرمودن بزرگترین مصیبت برای اهل بیت برای مخدرات مصیبت غربت و شهادت سیدالشهدا بود .. مصیبتِ علی اکبر برا سیدالشهدا از این سِنخ بود ، کان پیغمبر داره میره میدان همین قدر به شما عرض میکنم که سیدالشهدا صلوات الله علیه لحظه ای که علی اکبر میخواست بره میدان مضطر شده بود .. حجت الله میخواست میدان بره .. هیچ کس هم نفهمید اون چی کشید .. اومد از باباش اجازه بگیره ، عجیبه شما نگاه کنید خیلی وقتا موذن دیگرانن ، روز عاشورا فرمود علی جان یه اذان بگو برای ما .. از صبح عاشورا نگاه میکنه که این فراغی که ما نمیفهمیم ،
اومد از باباش اذن بگیره میدان بره .. اگر نکاتی نبود و مصلحت هایی نبود علی اکبر تا دم آخر نباید به میدان میرفت . همه باید جونشون رو فدای او میکردن .. مولایِ ما ولی امامِ .. امام همیشه خودشُ به دردسر میندازه ، در غم مردم شریکه .. ام وهب خیال نکنه بچه شُ تو راه امام حسین داده ..
متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم
🏴🏴🏴
فاستأذن أباه عليه السلام .. اذن که گرفت اصلاً معطلش نکرد ، بلافاصله فرمود برو .. راه افتاد به سمتِ میدان ،ثمّ نظر إليه نظرة آيِسٍ .. میدونه اونا از علی چیجوری پذیرایی میکنن امامِ .. نظر إليه نظرة آيِسٍ منک .. با ناامیدی یه نگاهی بهش کرد .. دیگه نتونست ادامه بده سرش رو پایین انداخت وأرخى عينيه، فبكى .. راوی میگه نگاه کردم از دو چشم سیدالشهدا اشک جاری شد .. محاسنشُ به دست گرفت ثمّ قال: “اللّهُمّ كُنْ أنتَ الشهيد عَليهم، فَقد بَرَز إليهم غُلامٌ أشبهُ النّاس خَلقاً وخُلقاً ومَنطِقاً برسولك “.. خدایا دارم شبیه ترین مردم به پیغمبر رو به سمت میدان میفرستم .. برا جدم دلم تنگ میشدم به او نگاه میکردم .. هنوز علی به میدان نرسیده رو کرد به عمر سعد فرمود خدا رَحِمت رو قطع کنه ..
علی رفت میدان رجز خواند .. اونها نیازی به رجز علی اکبر نداشتن با این حرف های سیدالشهدا .. با اون کینه ای که داشتن .. با اسمی که علی ابن الحسین داشت .. علی ستیز زیاد داشت تو لشگر دشمن .. خودِ سیدالشهدا فرمود لا لشيء كان مني سابقا .. من گناهی نکردم قبل از این ، منو به گناهی نمیتونید متهم کنید .. غير فخري بضياء الفرقدين .. جز اینکه من به دو نور نیّر متصلم .. فاطمه الزهراء أمي وأبى .. قاصم الكفر ببدر وحنين .. از بابام میخواید انتقام بگیرید .. علی رفت میدان ..
اگه قاسم ابن الحسن یادِ امام حسن رو زنده کرد علی یادِ امیرالمومنین رو زنده کرد ، یادِ پیغمبرُ زنده کرد .. أنَا عَليّ بن الحسين بن علي .. نحن وبيت الله أولَى بِالنّبي .. من علی ابن حسین ابن علی ام ماییم که اولی به پیغمبریم .. باید شما فدای ما بشید ، امرِ ما مطاعِ .. والله لا يحكم فينا ابن الدعي .. حرام زاده حق حکومت نداره .. فلم يزل يقاتل .. استادِ جنگ بود .. نوه ی امیرالمومنین بود .. حمله کرد کسی جرات نکرد با او بجنگه .. او رو احاطه کردن ، دوره کردن ولی هم جنگید … فلم يزل يقاتل حتى ضج أهل الكوفة … دیگه میترسیدن جلو بیان .. خیلی ها رو به درک واصل کرد . دیدن زیادی هم که بگذره خطرناکه .. او رو دوره کردن ..
خدا لعنتشون کنه .. اهل بیت برا این سنگ زدن که توش خیلی جسارته خیلی گریه می کردن ..
شروع کردن به سنگ باران کردن .. چند صد نفر .. سپر رو بالا آورد سرِ مبارک رو پشت سپر مخفی کرد ، دیدش محدود شد. از جلو که سنگ میزدن ، یه کسی از پهلو .. حسین جان بمیرم برات .. آخه داشت نگاه میکرد ..
یه لحظه دید اسب با سوار رفت تو دلِ دشمن .. دورش کردن .. به خدا سخته عباراتِ مقتل رو گفتن .. همین قدر بگم : کاری کردن که همه سهم ببرن .. دورش کردن .. کار به جایی رسید که صداش بلند شد .. عليك السلام هذا جدي رسول الله يقرئك السلام … آقا خودشُ رسوند بالاسرِ علی اکبر سلام الله علیه . چند نفر رو دور کرد اومدن عقب نشستن دلشون میخواست ببینن چه جور آب میشه حضرت ..
ایستاد بالاسرِ علی ، نگاهی کرد . راوی میگه تا نگاه کرد به علی دید علی داره جان میده .. جلو چشم سیدالشهدا دست و پا زد .. نشست سیدالشهدا ثم وضع خده على خد ..
متن زمزمه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم
🏴🏴🏴
میبینی که حالم ، چه بد حالیه
سر به زیر اومدم ، دست من خالیه
شده گردنم کج ، که راهم بدی
بیپناه اومدم ، تا پناهم بدی
ازم رو نگیر ، شرمسارم
کنارم بمون ، کم نیارم
تو داری مثل من ، ولی من
به جز تو کسی رو ، ندارم
درسته خرابم ، عذابم نکن
پیش خوبایِ عالم ، خرابم نکن
نبر آبروم و ، پناهم بده
سر به راهم کن و ، سوز و آهم بده
نمیخوام که از تو ، جداشم
میخوام توی راهت ، فداشم
اگه آخر عمرمه ، کاش
عاشورا فقط ، زنده باشم
باباش اومده ، با قد خم شده
سایۀ یک علی ، از حرم کَم شده
نخندید بهش ، که عزاداره این
خنده مرحم واسه اون ، که جا خورده نیست
حسین و صدا زد ، علی حیف
صداش تو شلوغیها ، گم بود
میگن که غریبونه ، جون داد
خداحافظیش ، زیر ثُم بود
جوونا بیاید که ، حسین ماتشه
تیکه تیکه شده ، وقت خیراتشه
بیاید که داره ، فاطمه میرسه
اونقده پخشه که ، به همه میرسه
کنار تنت ، پاره پاره
شکسته شده ، داغ داره
زیر بازوهاش و ، بگیرید
حسین نایِ رفتن ، نداره
متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم
🏴🏴🏴
ای لَبَت خشکتر از ساحل دریا پسرم
خجلم از تو نشد آب محیا پسرم
دیدی آخر همه زانو زدنم را دیدن
کمکم کن منِ افتاده ز پا را پسرم
مثل تسبیح تنت یکصدویک دانه شده
با تنت ذکر گرفتم که خدایا پسرم
چه داغی نشوندی ، تو دل من
نمون روی خاکا ، با این بدن
پاشو بار دیگه ، قدم بزن
برای بابا ..
دل از دیدن تو ، نمیشه سیر
بابات اومده ، ناتوان و پیر
ببین خم شدم ، دستمو بگیر
عصای بابا ..
از خیمه رفتی و ، بردی دل منو
دریای من گرفت ، غم ساحل منو
میگردم از غمت ، دشت ستاره رو
پیدا نمیکنم ، اون جسم پاره رو
پر از سوت و کف شد ، دور و برت
زمین میخورم ، پیش پیکرت
سرم خم شد از غم ، روی سرت
نفرین به دنیا ..
گل من چه پرپر ، آوردنت
گلابم چقد بد ، فشردنت
عبا کم اومد واسه ، بردنت
ای اِرباً اِربا ..
نامرد مردما ، بدجور کشتنت
هی جمع میکنم ، منها میشه تنت
پاشو نگات کنم ، حتی یه بار علی
بابای پیرتو ، تنها نذار علی
بهاری که دیده ، خزونشُ
نفسهاش بریده ، اَمونشُ
نشسته کنار ، جوونشُ
روضه میخونه ..
حسین مونده با ، سوز گریههاش
علی و ، پریشونی باباش
کسی دل ، نمیسوزونه براش
دلش چه خونه ..
ای میوۀ دلم ، وقت رسیدنت
این لشکر حسود ، از شاخه چیدنت
از داغ دیدنت ، موهام سفید شده
تو زخم خوردیُ ، بابات شهید شده
میخوام أِربأ اربا رو برات معنا کنم .. میدونی یعنی چی؟! همچین که افتاد رو گردن اسب؛ تا شمشیر به فرقش زدن این خون ها داره جاری میشه خودشُ انداخت رو گردن اسب که نیفته؛ این خونا اومد جلو چشم اسبُ گرفت اسب تربیت شدهست باید برگرده سمت خیمهها ..
اما راهُ اسب گم کرد .. عوض این که بره سمت خیمهها رفت توو دشمن گفتن برین کنار تا بیاد..
کوچه رو باز کردن،این طرف و اون طرفه کوچه…
کوچه باز کردن ، شمشیرا رو آوردن هرکی هرچی داشت رفت آورد؛ یهو ابیعبدالله دید این نیزهها داره بالا میره؛ شمشیرا داره بالا میره…
یا اللّه حرفم تمام؛
اینجا یه جا بود تو کوچه یه جوون گیر افتاد، اما یه جوون دیگرم من سراغ دارم توو یه کوچۀ دیگه گیر افتاد … اینجا فرقش اینه، این جوون مَرده میتونه تحمل کنه اما اون جوون…
همچین که این دست رفت بالا مادر ما نقش زمین شد….
متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم
🏴🏴🏴
ای لَبَت خشکتر از ساحل دریا پسرم
خجلم از تو نشد آب محیا پسرم
دیدی آخر همه زانو زدنم را دیدن
کمکم کن منِ افتاده ز پا را پسرم
مثل تسبیح تنت یکصدویک دانه شده
با تنت ذکر گرفتم که خدایا پسرم
چه داغی نشوندی ، تو دل من
نمون روی خاکا ، با این بدن
پاشو بار دیگه ، قدم بزن
برای بابا ..
دل از دیدن تو ، نمیشه سیر
بابات اومده ، ناتوان و پیر
ببین خم شدم ، دستمو بگیر
عصای بابا ..
از خیمه رفتی و ، بردی دل منو
دریای من گرفت ، غم ساحل منو
میگردم از غمت ، دشت ستاره رو
پیدا نمیکنم ، اون جسم پاره رو
پر از سوت و کف شد ، دور و برت
زمین میخورم ، پیش پیکرت
سرم خم شد از غم ، روی سرت
نفرین به دنیا ..
گل من چه پرپر ، آوردنت
گلابم چقد بد ، فشردنت
عبا کم اومد واسه ، بردنت
ای اِرباً اِربا ..
نامرد مردما ، بدجور کشتنت
هی جمع میکنم ، منها میشه تنت
پاشو نگات کنم ، حتی یه بار علی
بابای پیرتو ، تنها نذار علی
بهاری که دیده ، خزونشُ
نفسهاش بریده ، اَمونشُ
نشسته کنار ، جوونشُ
روضه میخونه ..
حسین مونده با ، سوز گریههاش
علی و ، پریشونی باباش
کسی دل ، نمیسوزونه براش
دلش چه خونه ..
ای میوۀ دلم ، وقت رسیدنت
این لشکر حسود ، از شاخه چیدنت
از داغ دیدنت ، موهام سفید شده
تو زخم خوردیُ ، بابات شهید شده
میخوام أِربأ اربا رو برات معنا کنم .. میدونی یعنی چی؟! همچین که افتاد رو گردن اسب؛ تا شمشیر به فرقش زدن این خون ها داره جاری میشه خودشُ انداخت رو گردن اسب که نیفته؛ این خونا اومد جلو چشم اسبُ گرفت اسب تربیت شدهست باید برگرده سمت خیمهها ..
اما راهُ اسب گم کرد .. عوض این که بره سمت خیمهها رفت توو دشمن گفتن برین کنار تا بیاد..
کوچه رو باز کردن،این طرف و اون طرفه کوچه…
کوچه باز کردن ، شمشیرا رو آوردن هرکی هرچی داشت رفت آورد؛ یهو ابیعبدالله دید این نیزهها داره بالا میره؛ شمشیرا داره بالا میره…
یا اللّه حرفم تمام؛
اینجا یه جا بود تو کوچه یه جوون گیر افتاد، اما یه جوون دیگرم من سراغ دارم توو یه کوچۀ دیگه گیر افتاد … اینجا فرقش اینه، این جوون مَرده میتونه تحمل کنه اما اون جوون…
همچین که این دست رفت بالا مادر ما نقش زمین شد….
متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم
🏴🏴🏴
کار از کار گذشته بدنت پاشیده
سینه و پهلو و حتی دهنت پاشیده
نه فقط من همه ی اهل حرم هم باشند
قابل جمع شدن نیست تنت پاشیده
خواست با دستش ببندد پلکِ اکبر را نشد
خواست تابا گریه شوید پلکِ دیگر را نشد
روی زانو چهار دستُ پا رسیده بر سرش
خواست زینب نشنود لبخند لشگر را نشد
گفت بابایی بگو اما فقط یک با شنید
هر چه میکوشید بایِ حرفِ آخر را نشد
با دو انگشتش میانِ حلق دنبال چه است
خواست تابیرون کشد یک تکه خنجر را نشد
*یا اباعبدالله کمک کن امشب برات گریه کنیم ..(زبانِ حال) آخه وقتی از کنار بدن علی اکبر میومد به جای اینکه به سمت خیمه ها بیاد به سمتِ دشمن میرفت .. (چرا ؟ آخه دیگه چشاش جایی و نمیبینه حسین ..)عباس رفت زیر بغلش و گرفت داداش خیمه ها این طرفه ..
حسین آرام جانم….
حسین روح و روانم ….
خرده های استخوان از سینه بالا میرود
خواست تا خالی کند هر بار حنجر را نشد
خواست زینب تا که بردارد حسینش را نشد
خواست بابا هم کشد تا خیمه خواهر را نشد
یک مرتبه برگشت حسین .. گفت بنی هاشم بیاید بدن علی رو بردارید .. دیگه رمق تو پاهام نمونده … هرجا نشستی پنج مرتبه یا حسین
متن زمزمه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم
🏴🏴🏴
میبینی که حالم ، چه بد حالیه
سر به زیر اومدم ، دست من خالیه
شده گردنم کج ، که راهم بدی
بیپناه اومدم ، تا پناهم بدی
ازم رو نگیر ، شرمسارم
کنارم بمون ، کم نیارم
تو داری مثل من ، ولی من
به جز تو کسی رو ، ندارم
درسته خرابم ، عذابم نکن
پیش خوبایِ عالم ، خرابم نکن
نبر آبروم و ، پناهم بده
سر به راهم کن و ، سوز و آهم بده
نمیخوام که از تو ، جداشم
میخوام توی راهت ، فداشم
اگه آخر عمرمه ، کاش
عاشورا فقط ، زنده باشم
باباش اومده ، با قد خم شده
سایۀ یک علی ، از حرم کَم شده
نخندید بهش ، که عزاداره این
خنده مرحم واسه اون ، که جا خورده نیست
حسین و صدا زد ، علی حیف
صداش تو شلوغیها ، گم بود
میگن که غریبونه ، جون داد
خداحافظیش ، زیر ثُم بود
جوونا بیاید که ، حسین ماتشه
تیکه تیکه شده ، وقت خیراتشه
بیاید که داره ، فاطمه میرسه
اونقده پخشه که ، به همه میرسه
کنار تنت ، پاره پاره
شکسته شده ، داغ داره
زیر بازوهاش و ، بگیرید
حسین نایِ رفتن ، نداره
متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم
🏴🏴🏴
فاستأذن أباه عليه السلام .. اذن که گرفت اصلاً معطلش نکرد ، بلافاصله فرمود برو .. راه افتاد به سمتِ میدان ،ثمّ نظر إليه نظرة آيِسٍ .. میدونه اونا از علی چیجوری پذیرایی میکنن امامِ .. نظر إليه نظرة آيِسٍ منک .. با ناامیدی یه نگاهی بهش کرد .. دیگه نتونست ادامه بده سرش رو پایین انداخت وأرخى عينيه، فبكى .. راوی میگه نگاه کردم از دو چشم سیدالشهدا اشک جاری شد .. محاسنشُ به دست گرفت ثمّ قال: “اللّهُمّ كُنْ أنتَ الشهيد عَليهم، فَقد بَرَز إليهم غُلامٌ أشبهُ النّاس خَلقاً وخُلقاً ومَنطِقاً برسولك “.. خدایا دارم شبیه ترین مردم به پیغمبر رو به سمت میدان میفرستم .. برا جدم دلم تنگ میشدم به او نگاه میکردم .. هنوز علی به میدان نرسیده رو کرد به عمر سعد فرمود خدا رَحِمت رو قطع کنه ..
علی رفت میدان رجز خواند .. اونها نیازی به رجز علی اکبر نداشتن با این حرف های سیدالشهدا .. با اون کینه ای که داشتن .. با اسمی که علی ابن الحسین داشت .. علی ستیز زیاد داشت تو لشگر دشمن .. خودِ سیدالشهدا فرمود لا لشيء كان مني سابقا .. من گناهی نکردم قبل از این ، منو به گناهی نمیتونید متهم کنید .. غير فخري بضياء الفرقدين .. جز اینکه من به دو نور نیّر متصلم .. فاطمه الزهراء أمي وأبى .. قاصم الكفر ببدر وحنين .. از بابام میخواید انتقام بگیرید .. علی رفت میدان ..
اگه قاسم ابن الحسن یادِ امام حسن رو زنده کرد علی یادِ امیرالمومنین رو زنده کرد ، یادِ پیغمبرُ زنده کرد .. أنَا عَليّ بن الحسين بن علي .. نحن وبيت الله أولَى بِالنّبي .. من علی ابن حسین ابن علی ام ماییم که اولی به پیغمبریم .. باید شما فدای ما بشید ، امرِ ما مطاعِ .. والله لا يحكم فينا ابن الدعي .. حرام زاده حق حکومت نداره .. فلم يزل يقاتل .. استادِ جنگ بود .. نوه ی امیرالمومنین بود .. حمله کرد کسی جرات نکرد با او بجنگه .. او رو احاطه کردن ، دوره کردن ولی هم جنگید … فلم يزل يقاتل حتى ضج أهل الكوفة … دیگه میترسیدن جلو بیان .. خیلی ها رو به درک واصل کرد . دیدن زیادی هم که بگذره خطرناکه .. او رو دوره کردن ..
خدا لعنتشون کنه .. اهل بیت برا این سنگ زدن که توش خیلی جسارته خیلی گریه می کردن ..
شروع کردن به سنگ باران کردن .. چند صد نفر .. سپر رو بالا آورد سرِ مبارک رو پشت سپر مخفی کرد ، دیدش محدود شد. از جلو که سنگ میزدن ، یه کسی از پهلو .. حسین جان بمیرم برات .. آخه داشت نگاه میکرد ..
یه لحظه دید اسب با سوار رفت تو دلِ دشمن .. دورش کردن .. به خدا سخته عباراتِ مقتل رو گفتن .. همین قدر بگم : کاری کردن که همه سهم ببرن .. دورش کردن .. کار به جایی رسید که صداش بلند شد .. عليك السلام هذا جدي رسول الله يقرئك السلام … آقا خودشُ رسوند بالاسرِ علی اکبر سلام الله علیه . چند نفر رو دور کرد اومدن عقب نشستن دلشون میخواست ببینن چه جور آب میشه حضرت ..
ایستاد بالاسرِ علی ، نگاهی کرد . راوی میگه تا نگاه کرد به علی دید علی داره جان میده .. جلو چشم سیدالشهدا دست و پا زد .. نشست سیدالشهدا ثم وضع خده على خد ..
متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم
🏴🏴🏴
فاستأذن أباه عليه السلام .. اذن که گرفت اصلاً معطلش نکرد ، بلافاصله فرمود برو .. راه افتاد به سمتِ میدان ،ثمّ نظر إليه نظرة آيِسٍ .. میدونه اونا از علی چیجوری پذیرایی میکنن امامِ .. نظر إليه نظرة آيِسٍ منک .. با ناامیدی یه نگاهی بهش کرد .. دیگه نتونست ادامه بده سرش رو پایین انداخت وأرخى عينيه، فبكى .. راوی میگه نگاه کردم از دو چشم سیدالشهدا اشک جاری شد .. محاسنشُ به دست گرفت ثمّ قال: “اللّهُمّ كُنْ أنتَ الشهيد عَليهم، فَقد بَرَز إليهم غُلامٌ أشبهُ النّاس خَلقاً وخُلقاً ومَنطِقاً برسولك “.. خدایا دارم شبیه ترین مردم به پیغمبر رو به سمت میدان میفرستم .. برا جدم دلم تنگ میشدم به او نگاه میکردم .. هنوز علی به میدان نرسیده رو کرد به عمر سعد فرمود خدا رَحِمت رو قطع کنه ..
علی رفت میدان رجز خواند .. اونها نیازی به رجز علی اکبر نداشتن با این حرف های سیدالشهدا .. با اون کینه ای که داشتن .. با اسمی که علی ابن الحسین داشت .. علی ستیز زیاد داشت تو لشگر دشمن .. خودِ سیدالشهدا فرمود لا لشيء كان مني سابقا .. من گناهی نکردم قبل از این ، منو به گناهی نمیتونید متهم کنید .. غير فخري بضياء الفرقدين .. جز اینکه من به دو نور نیّر متصلم .. فاطمه الزهراء أمي وأبى .. قاصم الكفر ببدر وحنين .. از بابام میخواید انتقام بگیرید .. علی رفت میدان ..
اگه قاسم ابن الحسن یادِ امام حسن رو زنده کرد علی یادِ امیرالمومنین رو زنده کرد ، یادِ پیغمبرُ زنده کرد .. أنَا عَليّ بن الحسين بن علي .. نحن وبيت الله أولَى بِالنّبي .. من علی ابن حسین ابن علی ام ماییم که اولی به پیغمبریم .. باید شما فدای ما بشید ، امرِ ما مطاعِ .. والله لا يحكم فينا ابن الدعي .. حرام زاده حق حکومت نداره .. فلم يزل يقاتل .. استادِ جنگ بود .. نوه ی امیرالمومنین بود .. حمله کرد کسی جرات نکرد با او بجنگه .. او رو احاطه کردن ، دوره کردن ولی هم جنگید … فلم يزل يقاتل حتى ضج أهل الكوفة … دیگه میترسیدن جلو بیان .. خیلی ها رو به درک واصل کرد . دیدن زیادی هم که بگذره خطرناکه .. او رو دوره کردن ..
خدا لعنتشون کنه .. اهل بیت برا این سنگ زدن که توش خیلی جسارته خیلی گریه می کردن ..
شروع کردن به سنگ باران کردن .. چند صد نفر .. سپر رو بالا آورد سرِ مبارک رو پشت سپر مخفی کرد ، دیدش محدود شد. از جلو که سنگ میزدن ، یه کسی از پهلو .. حسین جان بمیرم برات .. آخه داشت نگاه میکرد ..
یه لحظه دید اسب با سوار رفت تو دلِ دشمن .. دورش کردن .. به خدا سخته عباراتِ مقتل رو گفتن .. همین قدر بگم : کاری کردن که همه سهم ببرن .. دورش کردن .. کار به جایی رسید که صداش بلند شد .. عليك السلام هذا جدي رسول الله يقرئك السلام … آقا خودشُ رسوند بالاسرِ علی اکبر سلام الله علیه . چند نفر رو دور کرد اومدن عقب نشستن دلشون میخواست ببینن چه جور آب میشه حضرت ..
ایستاد بالاسرِ علی ، نگاهی کرد . راوی میگه تا نگاه کرد به علی دید علی داره جان میده .. جلو چشم سیدالشهدا دست و پا زد .. نشست سیدالشهدا ثم وضع خده على خد ..
متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم
🏴🏴🏴
برای مصیبت امشب ، امام صادق سلام الله علیه برا زیارت پایین پای سیدالشهدا یه جملاتِ عجیبی فرموده ، امام هادی هم همینطور.
امام هادی می فرماید شهادت میدهم که تو ای علی اکبر روحی لک الفدا ، تو حجت خدایی ، دینِ خدایی ، پسر دینِ خدایی و پسر حجت خدایی .
چرا دین خدایی؟! چون همه ی مظاهرِ بندگی رو تو یک تنه ظهور و بروز دادی روزِ عاشورا ..
(همه شنیدیم که سیدالشهدا صلوات الله علیه خونِ گلوی شیرخوار رو به آسمان پاشید )امام صادق سلام الله علیه فرمود علی جان وقتی بابات بالا سرت اومد خونِ تو رو به سمتِ آسمان پاشید .. بعضی ها میگن خونِ علی اصغر چون خونِ معصوم بود شیرخوار بود به آسمان پاشید تا عذاب به زمینیان نازل نشه فعلا نظر رحمت به حالِ ما کرد. اگر به ماها و شیعیان در طول تاریخ نگاه نکرده بود تا هدایت بشن ، حقش بود اهلِ زمین رو نفرین کنه سیدالشهدا . باز هم با خدا معامله کرد سیدالشهدا ..
در زیارت ناحیه به سیدالشهدا میگید . أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحْتَسِبِ الصّابِرِ .. تو راه خدا سرمایه گذاری کردی صبر کردی ..
خونِ علی اکبر هم به آسمان پاشید .. بعد امام صادق یه جمله ای دارند عجیبه میفرماید تو که از دنیا رفتی بعدش پشت هم شهدای اهل بیت رفتند جون دادن تو میدون ، داغ دید پشت داغ سیدالشهدا .. اجازه بدید اینطور مثال بزنم فرض کنید خدای نکرده زلزله ای یا خبر یه عزیزی رو براش بیارن وقتی خبر بعدی میاد قبلیِ کم رنگ میشه دیگه ، هی داغ جدید میاد.
امام صادق فرمود هی داغ جدید اومد اما وَ لا تَسكُنُ عَلیكَ مَن أَبیكَ زَفرَةٌ .. تا بابات زنده بود از این داغ تو میسوخت همۀ بدنش ..
رفت کنار علقمه ، کمرش هم شکسته شد ، ولی داغِ تو رو فراموش نکرد .. خونِ شیرخوار رو به آسمان پاشید ولی همه ی وجودش برا تو هم میسوخت .. یه مطلبی اشاره کنم و مقتل علی اکبر رو عرض کنم و با هم گریه کنیم .
امام سجاد ، امام صادق فرمودن بزرگترین مصیبت برای اهل بیت برای مخدرات مصیبت غربت و شهادت سیدالشهدا بود .. مصیبتِ علی اکبر برا سیدالشهدا از این سِنخ بود ، کان پیغمبر داره میره میدان همین قدر به شما عرض میکنم که سیدالشهدا صلوات الله علیه لحظه ای که علی اکبر میخواست بره میدان مضطر شده بود .. حجت الله میخواست میدان بره .. هیچ کس هم نفهمید اون چی کشید .. اومد از باباش اجازه بگیره ، عجیبه شما نگاه کنید خیلی وقتا موذن دیگرانن ، روز عاشورا فرمود علی جان یه اذان بگو برای ما .. از صبح عاشورا نگاه میکنه که این فراغی که ما نمیفهمیم ،
اومد از باباش اذن بگیره میدان بره .. اگر نکاتی نبود و مصلحت هایی نبود علی اکبر تا دم آخر نباید به میدان میرفت . همه باید جونشون رو فدای او میکردن .. مولایِ ما ولی امامِ .. امام همیشه خودشُ به دردسر میندازه ، در غم مردم شریکه .. ام وهب خیال نکنه بچه شُ تو راه امام حسین داده ..
متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم
🏴🏴🏴
بین راه میان لحظه ای اباعبدالله خوابش برد ، از خواب بیدار شد … دورِ باباست علی ، دید ابی عبدلله آیه ی استرجاع به لب دارد اناللهواناالیهراجعون .. سریع دوید کنار بابا ، بابا جان چرا آیه ی استرجاع خواندی ؟!
فرمود پسرم در عالم رویا دیدم هاتفی ندا میده چه با شتاب این غافله سمت مرگ میره .. (چی باید بگه؟ بالاخره جون آدمه ، جون آدم عزیزِ) صدا زد : اولسنا علی الحق؟.. ما بر حقیم یا نه فرمود علی جان حق حولِ محور ما می گرده .. فرمود پس باباجان دیگه چه خوف از مرگ ..
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
کیست که خاکش بوی گلاب گرفته
این که برایش ملک رکاب گرفته
بهر شهادت چنان شتاب گرفته
زودتر از دیگران جواب گرفته
سرکشی عشق او مهار ندارد
بس که به شوق آمده قرار ندارد
باز نمایان شده جلال پیمبر
باز تماشا شده جمال پیمبر
پرده بر انداخته کمال پیمبر
این که خصالش بوَد خصال پیمبر
سوی عدو نه علی اکبر خیمه
می رود از خیمه ها پیمبر خیمه
*از صبح هرکی اومده اجازه بگیره حتی غلام سیاه ، ابی عبدلله به این آسونی اجازه نمی داد .. اومد خدمت امام سجاد(ع) در کوره ی تب امام سجاد (ع) داره میسوزه یه وقت دید کف پاش خنک شد ، به سختی نشست دید علی اکبر اومده تو خیمه ... برادرا همدیگرُ بغل کردن .. چیزی شده علی جان اومدی تو خیمه؟ صدا زد همه رفتن ، همه شهید شدن ، نوبت بنی هاشمِ ..
-أین الحبیب؟
_کشته شد
-أين ظهیر؟أين مسلم بن اوسجيه؟
هرکس رو فرمود امام سجاد ، آقا علی اکبر فرمود به شهادت رسیده .. برادر اومدم باهات وداع کنم .. این آخرین وداعِ ماست .. میخوام برم از بابا اجازه بگیرم .. دو برادر وداع کردند ، اومد خدمت ابی عبدلله باباجان اذن میدان میدی؟.. حسین معطل نکرد .. برو دست علی به همرات .. ولی قبل از اینکه بری اول برو خیمه ی زنان با مخدرات خداحافظی کن ..
شیخ جعفر شوشتری نوشته تو همین یه روضه ی علی اکبر سه بار سیدالشهدا مشرف به موت شد .. یه بار همینجا بود دید زنها ریختن دور علی .. خیمه ها به هم ریخت .. زنها شروع کردن بلند بلند گریه کردن .. ارحم غربتنا .. به غریبیِ ما رحم کن ..
تو حلقه ی محاصره ی زنها علی گیر افتاده خواهرا دورشُ گرفتن .. یه وقت تو این وداع نگاه کرد دید باباش دستاشُ زیرِ بغلش زده غریبونه داره علی رو نگاه میکنه .. یه نهیب زد به زنها گفت برید کنار مگه نمی بینید بابام غریبه .. شیخ جعفر شوشتری نوشته علی خداحافظی کرد رفت به میدان اما راوی میگه دیدیم ابی عبدلله محاسن به دست گرفته آروم آروم دنبالِ علی داره راه میاد ..
آخرین توشه ام از عمرِ تو این بود علی
که غم انگیز نگاهی ز قفایت کردم
تو ز من آب طلب کردی و من میسوزم
که چرا تشنه لب از خویش جدایت کردم
*جنگید ، برگشت زبان در دهان آقا گذاشت دوباره علی رفت میدان .. دیگه اینجا معلوم شد که علی بر نمیگرده ، چون صدا زد ابی عبدلله فرمود علی جان خیلی طول نمیکشه جدم میاد سیر آبت میکنه ..*
حیدر کرار شد زمان خطر گشت
لشگر کوفه تمام مثلِ سپر گشت
ریخت به هم دشت را و موقع برگشت
ضرب عمودی که خورد واقعه برگشت
خونِ سرش بر رویِ عقاب چکیدُ
راه حرم ندید و شیهه کشیدُ
*اسب جنگی تربیت شده ست ، وقتی سوار دست به گردنش میندازه یعنی منو برگردون خیمه .. اما خون فرق ریخت جلو چشمایِ اسبُ گرفت ..عوضِ اینکه برگرده خیمه ، رفت تو دلِ دشمن .. اولی از بنی هاشمِ لشکر تازه نفسِ .. یه کوچه باز کردن مهار اسبُ گرفتند آوردن تو این کوچه .. حسین دید یه جا شمشیرا بالا میره ..*
آن بدنِ از جفا شکسته ترین را
ان بدن له شده به عرشه ی زین را
باد سویِ دیگری شکسته جبین را
لشکر آماده نیست خواست همین را
آه که شمشیر ها محاصره کردند
از همه سو تیر ها محاصره کردند
بی خبرانه زدند بی خبر افتاد
خوبکه بیحالشد از پشتسر افتاد
در وسط قتلگاه تا پسر افتاد
در جلویِ خیمه گاه هم پدر افتاد ..ادامه👇👇
دو سه جمله بخونم و عرضمُ تموم کنم
سینه بزنید ، تا به اینجا رسید این روضه برا سکینه خاتونِ .. میگه صدایِ بردارم بلند شد .. ابتا علیک من السلام .. میگه من داشتم بابامُ نگاه میکردم .. حسین که مرد جنگه از این ناله ها زیاد شنیده .. یه وقت دیدم عرقِ مرگ رو پیشونی بابام نشست .. دیدم مثل محتضر چشماش میگرده ..همه ی آداب سواری رو حسین بلده .. از کدوم سمت اول باید پارو بزاره تو رکاب سوار بشه ، اما میگه همچین که پارو گذاشت تو رکاب .. دیدم از اون ور با صورت افتاد .. هی بلند میشه ، دوباره رو خاک میوفته ..
رحمت خدا به این ناله ها .. کشید خودشُ تا رسید بالاسر علی اکبر . نگاه کرد دید یه نیزه به پهلوش زدن . دیگه نفسش بالا نمیاد .. داره پاهارو رو خاک میکشه .. سرُ رو دامن گذاشت هی صدا میزنه علی جواب منو بده ..
بعضی از مقاتل نوشتند اول زینب رسیده بالا سر علی اکبر .. با اینکه شمشیر نداشته اول زینب رسیده بالاسر علی اکبر چطوری میشه که زینبی که شمشیر نداره نیزه نداره چجوری میشه اول برسه بالاسر علی اکبر .. اینجوری نوشته
هفت قدم مونده بود به بدن علی اکبر که سیدالشهدا برسه دیگه تا دید داره میگه بابا طاقت نیاورد .. از رو اسب افتاد .. هی باسر زانو خودشُ میکشید تا برسه کنار بدن علی .. زینب هم ایستاده داره نگاه میکنه .. هی علی رو تکون میده .. یه بابای دیگه بگو ..
میدونید زینب یاد کِی افتاد؟! علی اومد دید فاطمه روح از بدنش رفته .. یا بنت رسول الله دید جواب نمیده .. یا بضعة خیر الورا دید جواب نمیده .. دلش شکست صدا زد فاطمه من علی ام .. چشمای خانوم باز شد .. ولی اینجا مدینه با کربلا یه فرقی داره .. اونجا همه بچه ها ایستاده بودن بالا سر مادر گریه میکردند .. ولی کربلا هرچی حسین ناله میزد ، صدای هلهله ی لشگر بلندتر میشد .. یه بیت بخونم و التماسِ دعا .. ببین کارِ اربابت به کجا رسیده .. صدای نالش بلند شد :
خیز از جا آبرویم را بخر
عمه را از بینِ نامحرم ببر ..
حسین ..
متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم
🏴🏴🏴
يا ربَّ الحُسَين بِحَقِّ الحُسَين اِشفِ صَدرِ الحُسَين بِظُهورِ الحُجَّة یا ربَّ الحُجَّة بِحَقِّ الحُجَّة اِشفِ الحُجَّة بِظُهورِ الحُجَّة
*شب علی اکبرِ دست به سینه ادب کن دو زانو فکر کن الان پایین پایی*
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
ای سراپا پیمبر ، علی جان
* همهی این شمشیرها که بر بدنش فرود می آمد ، فقط بغض علی بود و علی بود و علی بود ..
یه نفر داد زد گفت اسمش علیِ بزنید .. منو تو باید امشب با همه وجودمون نام امیرالمومنین رو ببریم ..
مدد ز غیر تو ننگ است یا علی
دلم برای تو تنگ است یا علی*
ای سرا پا پیمبر ، علی جان
حیدرِ آلِ حیدر ، علی جان
تو حسینی حسینی حسینی
یا اباالفضلِ دیگر ، علی جان
جان فدایت که هستی پدر را
هم پسر ، هم برادر ، علی جان
منطق و خلق و خویِ نکویت
با محمد برابر ، علی جان
رخ بر افروز و روشن گری کن
دل ببر از پیمبر ، علی جان
*الحمدلله از اول جلسه حال اشک و ناله و نوا و شور داری ؛ شب علی اکبرِ شب جووناست .. یه جوری باید گریه کنی ، یه جوری باید علی علی بگی امشب؛ دل ابیعبدالله یه ذره آروم بشه..
یه جوری باید بلند گریه کنی (چرا میگم بلند بلند) آخه ابیعبدالله کنار بدن علی اکبر هرچی وَ رَفَعَ الْحُسَينُ،صَوْتَهُ بِالْبُكاء هرچی صدای گریه ش بلندتر میشد دشمن بیشتر هلهله میکرد .. یه نانجیب گفت کف بزنید صدای حسین نیاد ..*
حیدر فاطمه حیدری کن
بین دریایِ لشکر ، علی جان
بر سر دست هایِ حسینی
آیت الله اکبر ، علی جان
حلق خشکِ تو دریایِ رحمت
لعلِ لب هات کوثر ، علی جان
آفتابِ بلند بر سر نی
ماه در خون شناور علی جان
روح بین دو پهلویِ بابا
بعد زهرایِ اطهر ، علی جان
از تو آید در انبوه لشکر
یک تنه فتح خیبر علی جان
*چه مقامی داره این آقازاده ، من امشب روضمُ از زبان یک علی میخونم .. الحمدلله چقدر علی داشت این لشکر .. بمیرم برات آقاجان، از زبان یک علی دیگه از دید و تصویر و زاویهی دیدار یک علی دیگه روضه بخونم برات ..
تو خیمه داشت توی تب میسوخت زین العابدین میگه یه مرتبه حس کردم پام گرم شد سرمُ بالا آوردم دیدم برادر بزرگم صورت کف پام گذاشته خجالت کشیدم پامو کشیدم عقب ، گفتم علی جان چرا این کارو میکنی برادر ! دیدم لباس رزم پوشیده جوشن پیغمبرُ به تن کرده الله اکبر کلاه خود به سرشِ یه جوری منو بغل کرد گفتم علی جان چه خبر؟! دارم میبینم آمادهی جنگی مگه کسی نیست تو خیمه ها ! امام سجاد نقل میکنه میگه بهم گفت برادر همهی اصحاب رفتن فقط بنی هاشم تو خیمه ها موندن من اولین نفر از بنی هاشمم میخوام برم ..
متن روضه و توسل به حضرت علی اکبر (ع) – شب هشتم محرم
🏴🏴🏴
به خاک میکِشی از بس عزیزِمن پا را
کنار پیکر خود میکُشی تو بابا را
حسین جانم حسین جانم ..
حسین جانم جانم جانم جانم ..
یه جوری بگید این صدا به گوش لیلا برسه ، یذره قلبش آرام بگیره ..
حسین جانم ، حسین جانم ..
چی میخوای بگی داری آقارو صدا میزنی ؟!.. آقا خدا صبرت بده .. حسین ..
جانم فدای تک تک شما با این ناله ها … امام صادق فرمود رفقای ما میان برای ما آه میکشند ..
به خاک میکِشی از بس عزیز من پا را
کنار پیکر خود میکُشی تو بابا را
ز دست میروم آخر ، بیا و رحمی کن
توی یه بیت روضه چهارده معصوم رو آورده .. کیه این آقا که افتاده حسین داره التماسش میکنه ..
ز دست میروم آخر ، بیا و رحمی کن
دوباره تازه مکن زخم داغ زهرا را
کی پهلوتُ به این روز انداخته بابا .. کی سینتُ به این حال در آورده بابا ..
در اوج شعلهوری ، در اوج آتش قلب ، ولی آدم کیف میکنه با این صفات ..
مسیحِ خیمهی لیلا ، نفس نداری که
دوباره زنده نمایی ، مسیح زهرا را
علیجونم، پاشو بابا دارم میمیرم .. پاشو یه کاری برای بابات بکن .. قلب بابات داره میسوزه علی جانم ..
تو کسی نبودی جلوی بابا بنشینی ، حالا چی شده هرچی صدا میزنم جواب نمیدی ..
میخوام روضه علی اکبر بخونم .. هیأت کربلاست ، هیأت حرم امام حسینه ، آقا مارو ببخشه ..
روضه علی اکبر با بقیه روضهها چه فرق داره ..
مرحوم شوشتری فرمود ابی عبدالله یه مرگ داشتن ، یه شهادت داشتن … مرگشون وقتی بود که اومد بالای سر علی اکبر ، شهادتش توی گودال بود …
لا اله الا الله .. حجت خداست به چه کنم چه کنم افتاده ..
بگو بگو چه کنم ای به خاک پاشیده
چگونه حل بکنم این تنِ معما را
حسین .. این دستت بیاد بالا، میخوام روضه بخونم باید قلبت محکم بشه حسین …
این بیت از شعرُ خواهشاً با گوش قلبت بشنو ، دو صورت داره ، اگر صورت اول باشه خیلی خوبه ،صورت دوم رو من نمیدونم خوده مستمع ایشالا بفهمه …
گفت علی جانم ..
تمام قامت تو در عبای من جا شد ..
اگر این است تأثیر شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن ..
بگو حسین ..
این بهترین شکل و بهترین صورت بود که بدنرو أبی عبدالله در عبا بپیچه ، بدن طوری باشه که بشه روی دوتا دست بگیره با خودش ببره خیمه دارالحرب …
اما صورت دوم که نزدیکتر هست به واقع ..
تمام قامت تو در عبای من جا شد .. (تکه تکه بدن رو روی عبا گذاشت)
همه بمیریم با هم والله جا داره … حسین
ایشالا که دروغ باشه همه این فرضیات ما …
واقعیتشو میخوای بدونی ..
صورتشو گذاشت رو صورت علی ..
علی عَلَی الدُنیا بَعدَکَ العَفاٰ ..
روح داشت از بدن خارج میشد ، یه وقت دید زینب گرفته شونههارو ، حسین ، داری چه میکنی ..
سرشو بلند کرد گفت زینب ، دیدی به چه روزی افتادم ، خواهرم ، این علی اکبرمه ..
محل شهادت آقا ، شاهزاده علی اکبر علیه السلام در منتها الیه خیمه های دشمنه …
میخوام بگم چرا به این روز افتاده … بگم یا نگم …
یه مشت زنهای جراحه ، با مِقراض(قیچی) ، افتاده بودن به جون علی اکبر …
حسین …
اصن دلیل آمدن زینب میدونی چیه ؟! یکی از دلایلش اینه … ابی عبدالله خوده حیاست … با این زنها که طرف نمیشه ، زینب اومد این زنهارو کنار زد ، حیا کنید ، این نوهی فاطمهس …
دوتایی نشستند کنار بدن ، حسین به زینب نگاه میکنه ، زینب به حسین نگاه میکنه ، داداش تو میگی چیکار کنیم ؟
مگه میشه اینجا رها کنیم بریم … برگردیم چیزی ازش باقی نمی مونه ، زینب صدا زد داداش تو زیر بغلاشو بگیر ، منم پاهاشو بگیرم ، باهم دیگه ببریمش ،
یه یازهرا بگیم ..
همین که اومدن بلند کنند ، ابی عبدالله گفت خواهر بذار باشه ، بذار باشه ..
چاره ای نموند برای ابی عبدالله ، نشست رو به سمت خیمه ها ..
جوانان بنی هاشم بیایید..
همه روضه خون باشن ..
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید
خدا داند که من طاقت ندارم
علی را بر در خیمه رسانم
این بیت رو بگم برای خانوما ضجه بزنند ، گریه کنند …
ببگویید مادرش لیلا بیاید
تماشای قد اکبر نماید
هرکجا نشستی این نفس رو آزاد کن بگو یاحسین ..
19632_1628404137966.mp3
1.58M
#حضرت_علی_اکبر__ع__نوحه
ای علی جان ای ماه لیلا
سوی میدان آهسته بابا
هستی من پشت سرت راکن نگاهی
تانمایم رویت تماشا
بین مردم تو اشبه الناسی به طاها
ای موذن اذان بگو برای بابا
اکبر.شبه پیغمبری
اکبر.هیبتت حیدری
رفتی.سوی میدان
اکبر.ای همه هست من
اکبر.مرو ازدست من
رفتی.سوی میدان
جانم.یاعلی اکبر2 ای علی جان
ای جوانم علی اکبر
اربا اربا ای پاره پیکر
داغ تو زد برقلب بابایت شراره
قدکمانم سرو صنوبر
ای علی جان چرا تواز من دل بریدی
درجوانی ازآسمانم پرکشیدی
ای وای.پیشم ای نازنین
ای وای.پامکش بر زمین
نور.دیدگانم
ای وای.ای همه دلخوشی
ای وای.تومرا می کشی
نور.دیدگانم
جانم.یاعلی اکبر2 ای علی جان
خیز و ازجا عصای دستم
رفتی و رفت تمام هستم
بین صحرا پاشیده گشته پیکرتو
درکنارت ازپا نشستم
آه ازاین غم صدپاره تن گشتی علی جان
من بمیرم خونین بدن گشتی علی جان
آید.بوی پیراهنت
گشته.آیه آیه تنت
رفتی.ای امیدم
عمرم.بی توپایان رسد
ازغم.برلبم جان رسد
رفتی.ای امیدم
جانم.یاعلی اکبر2 ای علی جان
شعر:ابوذر رییس میرزایی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷#اللّٰهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّكَ_ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه👇👇
انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
recording-20230725-093002.mp3
3.05M
#سه_ضرب
#زنجیرزنی
🎤کربلایی حسین بابانیا
۲۶
#نوحه
#زنجیر_زنی
#حضرت_علی_اکبر
#شب_هشتم_محرم
#حاج_رضا_یعقوبیان
#سبک_زینب_زینب_زینب
ای نور دو چشم من(رفتی به سوی میدان)۲
از جنگ تو در میدان(دشمن شده است حیران)۲
اشبه الناس پیغمبر تویی تو
نوه ی حضرت حیدر تویی تو
ای نور بصرم یا علی اکبر۲
در خلق و خویت اکبر(چون احمد مختاری)۲
جنگ آور دشت خون(چون حیدر کراری)۲
از تبار حیدر و خیر الناسی
پرورده ی دست عمو عباسی
ای نور بصرم یا علی اکبر۲
ای میوه ی قلب من(قربان اذان تو)۲
سوزانده دل بابا(آن اشک روان تو)۲
می روی و از فراقت می سوزم
از غمت پسرم سیه شد روزم
ای نور بصرم یا علی اکبر۲
با رفتن تو اکبر(بابا جگرم خون شد)۲
بعد از تو علی اکبر(ظلم و ستم افزون شد)۲
در راه دین شدی تو اربا اربا
ذکر اهل حرم آه و واویلا
ای نور بصرم یا علی اکبر۲
از بهر لقای دوست(رفتی ز برم بابا)۲
تا پیکر تو دیدم(خون شد جگرم بابا)۲
ای گل پرپر در خون تپیده
در کنارت شدم قامت خمیده
ای نور بصرم یا علی اکبر۲
از کینه ی دشمن ها(افتادی به روی خاک)۲
ای نور دل بابا(شد پیکر تو صد چاک)۲
بین ما رشته ی الفت بریدند
من گریه کردم و دشمن خندیدند
ای نور بصرم یا علی اکبر۲
از داغ تو می ریزد(اشک بصرم بابا)۲
با دیدن جسم تو(خم شد کمرم بابا)۲
ای مه در موج خون آرمیده
بهر تسلایم زینب رسیده
ای نور بصرم یا علی اکبر۲
#حضرت_علی_اکبر_ع
recording-20230725-101333.mp3
3.88M
#سه_ضرب
#زنجیرزنی
🎤کربلایی حسین بابانی
نوحه حضرت علی اکبر
كمی روبرویم بمان تا
تماشا كنم قامتت را
كه تا لا اقل اِن یكادی
بخوانم بر آن قد و بالا
بمان ای همه شوق و ذوقم
كه دلتنگ پیغمبرم من
كه سخت است و تلخ است و سنگین
ز دیدار تو دل بریدن
علی جان علی جان، برو سوی میدان
شده عید قربان، شده عید قربان
الوداع، علی اكبر
خدایا تو اینك گُواهی
كه من میفرستم به میدان
همه خاطرات خوشم را
به سوز دل و چشم گریان
رخش آینه دار زهرا
قد و قامتش مثل حیدر
سخن گفتنش، خَلق و خُلقش
یكایك شبیه پیمبر
خدایا در این دم، رود جانم از تن
سوی اینهمه گرگ، رود یوسف من
الوداع، علی اكبر
تحمل كن این تشنگی را
یل خسته تشنه كامم
كه آبی بجز اشك حسرت
نمانده دگر در خیامم
خدایا مبادا كه اسبش
كنون گم كند راه خود را
رود سوی اردوی دشمن
شود سرو من ارباً ارباً
من و دیده تر، تو و حرف آخر:
لبم گشته سیراب، ز دست پیمبر
الوداع، علی اكبر
موضوع: #حضرت_علی_اکبر
سبک: #کنار_قدمهای_جابر
شاعر: #محمد_مهدی_سیار
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷#اللّٰهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّكَ_ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه👇👇
انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
حضرت علی اکبر ع
دشتی خوانی..
🏴🏴🏴
برو میدان ولی آرام بابا
توانی نیست در پاهام بابا
بزرگت کرده ام پیشم بمانی
ترحم کن به این قد کمانی
قدم بردار پیشم نازنینم
الهی داغ قدت را نبینم
علی خیلی دلم غم دارد اینجا
هزاران ابن ملجم دارد اینجا
نبینم زیر پا افتادنت را
هجوم گرگ ها روی تنت را
مبادا پیکر تو خسته باشد
دو چشم اسب را خون بسته باشد
امان از کینه های بدر و خیبر
می افتی بی هوا از اسب با سر
الهی چون قباله تا نباشی
علی جانم! صد و ده تا نباشی
الهی افت و خیزت را نبینم
و جسم ریز ریزت را نبینم
نمی خواهم ببینم صف کشیدند
اذان گوی مرا حنجر بریدند
تو را بین عبا باید بچینم
به هر جا بنگرم روی تو ببینم
نشو راضی که در این دشت و هامون
بیاید خواهرم از خیمه بیرون
فرو رفته در این تن جوشن تو
پدر تشییع شد با رفتن تو
سید پوریا هاشمی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷#اللّٰهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّكَ_ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه👇👇
انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
22dbae147331c1f6b9fca527bde0e61a2bf3xh6c5t2gau4.mp3
15.83M
چقدر شلوغه قتله گاه؛نمیرسه صدا
نمیدونم باید حسین؛چیکار کنم برات
لبای تشنه تو شد؛مصیبت فرات
عجب قیامتی شده غروب کربلا
شبیه مادرم زدن تو رو چه بی هوا
به زیر چکمه های شمر زدی تو دست و پا
برای درهمی حسین یه عده کشتنت
دیدن که پاره پاره شد تموم پیرهنت
نشد که نیزه ها رو در بیارم از تنت
غروب و نعل تازه و صدای ده سوار
سرِ تو روی نیزه و میخنده نیزه دار
میمونه خیمه سوخته ها
دگه که الفرار منو به قصد کشت زدن
قدم کمونیه،دیدم تو دست ساربان از نشونیه
ببین که گوشِ دخترت رقیه خونیه
نگاهِ به علقمه کجاست برادرم
ببینِ دست به دست داره میگرده معجرم
با شمر و زجر و هرمله آخه کجا برم
غریب مادرم حسین
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷#اللّٰهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّكَ_ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه👇👇
انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝