eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
13.4هزار دنبال‌کننده
53 عکس
42 ویدیو
110 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
اوخشاما مرگ جوان فارسی من که ز بیداد فلک شکوه فراوان دارم ای گل از داغ غمت سینه سوزان دارم بعد تو تاب و توان نیست برای دل من چه کنم از غم تو دیده ی گریان دارم آی فلک تو خون به دل پیر و هم جوان کردی گل همیشه بهار مرا خزان کردی آخی قصه مرگ تو را نا گه شنیدن زود بود در عزایت جامه اندر تن دریدن زود بود آخر ای جان پسر ای میوه ی قلب پدردر در دیار نیستی منزل خریدن زود بود دو چشمی ای فلک پر آب دارم دلی پر غصه وبی تاب دارم چرا چون مرغ شب از دل ننالم که اینجا جونی در خاک دارم دلم از غصه در خون تپیده گلم در بستر خاک آرمیده نداند تلخی ایام هجران مگر آنانکه زین شربت چشیده فلک بر سینه ام داغی کشیده نبیند هر که مانندش ندیده از این دنیا جوانم رفت ناکام که او بود صاحب خلق حمیده ببار از نرگس شهلای مستم چو ابر نو بهاران تا که هستم عصای دست من افتاد و بشکست ز دنیا رشته ی اّلفت گسستم
در سوگ پدرفارسی ای خالق من تاج سرم رفته ز دستم صبرم بده نیکو پدرم رفته ز دستم بابا گهری بود که نشناخته بودم صد حیف که زیبا گهرم رفته ز دستم روزم شده بی روی پدر همچو شب تار دردا که ضیاء بَصَرم رفته زِ دستم در سخت ترین روز بُدش قوّت قلبم یک یاور نیکو سِیَرم رفته زِ دستم با همت و بود گشودم پَروبالی محزون وِیَم بال و پرم رفته ز دستم نالم چو نِیو باز به صد ناله بگویم من دیده ترم چون پدرم رفته ز دستم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄
ختم خوانی دشتی پدر فلک دادو فلک بیداد از این دل… هزاران ناله صد فریاد از این دل فلک با قلب بیمارم چه کردی؟ به درد و غم گرفتارم، تو کردی فلک بردی همه دارو ندارم زبعدبابامن یاری ندارم فلک دارم من ازتو که شکایت غم دل رابگویم باحکایت فلک بردی تو بابای عزیزم سرقبرش نشستم اشک ریزم به سر شد عمر من؛ شادی ندیدم! به سینه غم نشست و نا امیدم… کشم آهی دل دشمن بسوزه؛ که دل خون هنوزم که هنوزه… 🖤🖤🖤🖤🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄
با سبک دشتی بیا زیبا گلم باباے نازم تو بودے بعد ایزد چاره سازم دلم تنگ و دلم تنگ و دلم تنگ زده بر شیشهٔ قلبم اجل سنگ اجل بردے یگانه دلنوازم بگو ڪه بے پدر دیگر چسازم دیگر ڪاشانه ام خاموش و سرده دلم از داغ مرگش پر ز درده پدر بر سر مرا چون سایه بان بود غم مرگش برایم بس گران بود فلک ڪردے عجب بے آشیانم زدے آتش به باغ و باغبانم فراقش نوحه خوانم تاقیامت سفر ڪرده برو جانا سلامت الهے قبر تو پر نورِ گردد به مولا باب من محشورِ گردد (صفا) خاک ڪف پاے پدر بود چرا ڪه بر صفا او تاج سر بود شاعر حاج قاسم جناتیان قادیڪلایی اجراے سبڪ:🎤 با نواے مداح اهل بیت استاد بختیاری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄
روضه در عزای پدر بیا باهم رویم اندر خرابه برای دیدن طفل سه ساله چرا اندر خرابه جایی داره غم داغ پدر در سینه داره الهی هیچ دختری داغ بابا نبینه اونایی که امروز بابا ندارن اونایی که یتیمند در خونه ی بی بی رقیه نشستن قربونت برم بی بی جان خدا نکنه دختری بهونه ی بابا بگیره همونایی که بزرگند بابا ازدست دادن به خدا گاهی اوقات دلشون پر میزنه برابابا بلند شد صدازد عمه جون بابامو میخوام آخه دخترا عادتشون این اگه یه چیزی بخوان باگریه میگیرن وقتی هم بگیرن به کسی نمیدن سروآوردن تو خرابه بغل کرده این سرو بچه های دیگه اومدن میگن رقیه جون به ما هم بده سرو ببوسیم میگه نمیدم سر بابا ی خودم قربونت برم بی بی جان حاضری درد دل بی بی رقیه رو بشنوی خدا دست از سرم بردار من بابا ندارم زخمی شدم بهر دویدن پا ندارم گیسو سفیدم احترامم رانگه دار آخ کجای دنیا دیدی یه دختر سه ساله وموی سرش سفید باشه سیلی مزن من باکسی دعوا ندارم باشد بزن چشم عمورا دور دیدی من هیچ کس را بین این صحرا ندارم زیبایی دختر به گیسوی بلند است وایی مثل گذشته ی گیسوی زیبا ندارم این چند وقت از درو دیوار خوردم دیگر برای ضربه هایم جا ندارم گفتم به عمه از خدا مرگم بخواهد خسته شدم میلی به این دنیا ندارم گیرم که پس دادند هر دو گوشواره ی سادات من وببخشند گوشی برای گوشواره ها ندارم شیرین زبان بودم صدایم را بریدند آهنگ سابق رابه هر آوا ندارم به خدا اونایی که بابا دارید قدر باباروبدونید یه جمله اززبون دختر خانم هاش بگم والتماس دعا بابای مهربون من ای ماه آسمون من آخ بابا... طاقت دوری ندارم2 دلم مبخواد یه بار دیگه سر رویزانوت بزارم فرشته ها گریه کنید بابای ما زیر خاک سه روز که ندیدمش غم تودلم یه عالمه2 به خدا بی بی رقیه حرفی زد دخترا قدر بابا رو بدونید درد بی بابایی رو نمی دونید اونی که بابا داره غم نداره چیزی توی این جهان کم نداره الهی هرکی سفر کرده داره خبر بد کسی برای او نیاره من بابا ندارم افسرده ام کاشکی در کرببلا مرده بودم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄
در عزای پدر سبک شبانگاهان زمزمه یا سینه زنی غم مرگت بهر ما کرده اتشی برپا ای پدر جانم تو رفتی و مانده ام تنها بیکسم با ازا ای پدرجانم تو بودی تاج سرم با با چرا رفتی از برم بابا بند ترکی بودنیاده گورمین خوش گون ای گو نی قاره یات ننم لایلای گئدن قبره اولمیان اخر دردینه چاره یات ننم لایلای چالیم ایندی یات ننم لایلای سنه لایلای یات ننم لایلای گلستانم شد خران بابا از گل رویت سردو خاموشم بیا بنگر حال زارم را از غم هجرانت سیه پوشم گرفتم من لحظه اخر جسم بی جانت را در اغوشم شد از اشگ دیده ام یکسر دامنم دریا ای پدر جانم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
. درداغ دختر از دست داده گریز دوم به روضه فرزند -( گریز به روضه ی حضرت رقیه(س) برای فرزند دختر ) * آی پدر و مادر دختر از دست داده، دختر برکت زندگی و شیرینیه زندگیه، می گن دختر غمخوار باباشه، خدا نکنه برای باباش مشکلی پیش بیاد دخترش از همه نگران تره برای باباش، آخه می گن دختر بابائیه، همین طور اگر برای دختر هم مشکلی پیش بیاد بابا برای برطرف کردن مشکل دخترش خودش رو به آب و آتیش می زنه، اگر خدای نکرده دختر شما از یه بلندی به زمین بیفته و شما شاهد ماجرا باشی چکار می کنی؟! بمیرم کربلا سر امام حسین به روی نیزه و مشاهده کرد که رقیه از روی ناقه ای به زمین... نقل شده شبی رقیه از روی ناقه به زمین افتاد یک دختر سه ساله آن هم نیمه ی شب ناخودآگاه از روی شتر به زمین بخورد، خدا می داند؟ آیا این دختر دیگر توان راه رفتن را داشته باشد یا...؟ و از آن شبی که از روی ناقه افتاد دختر بچه های دیگر و گاهی زینب به او کمک می کردند تا راه برود . همه ی بدن رقیه درد می کرد. این طفل سه ساله را پس از گرسنگی و تشنگی چه منزل سوار بر ناقه و گاهی پیام تا شام آوردند. رقیه در خرابه شبی سر از خواب برداشت، آنقدر گریه کرد و پدر را طلب کرد که صدای گریه اش به گوش یزید ملعون رسید؛ دستور داد سر بریده ی پدرش را برایش ببرید، سر بریده ی امام حسین را برای رقیه آوردند، دو دست کوچکش را به صورت پدر گذاشت، سر را برداشت، به سینه چسباند و با اشک و با سوز و گداز با سر بریده ی پدر سخن گفت: « یا ابتاه ! من الذی خضبک بدمائک؟ » یا ابتاه ! من الذی قطع وریدیک؟ یا ابتاه ! من الذی ایتمنی علی صغر سنی؟ یا ابتاه ! من للیتیمه حتّی تکبر...؟ یا ابتاه ! لیتنی توسدت التراب و لا اری شیبک مخضباً بالدماء » یعنی: « ای پدر جان! چه کسی تو را به خونت رنگین کرد؟ ای پدر جان ! چه کسی رگ های گردنت را برید؟ ای پدر جان ! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ ای پدر جان ! دختر بی پدر به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ شود؟ ای پدر جان ! کاش نابینا بودم تا این منظره را نمی دیدم. ای پدر جان ! کاش خاک را بالش زیر سر قرار می دادم، ولی محاسن تو را خضاب شده به خون نمی دیدم.» با سر بریده مشغول سخن گفتن بود که ناگهان دیدند همین طور که دارد حرف می زند و سر بابا در دامن رقیه است صدای یتیم حسین ضعیف تر شد و کم کم دیدند صدای دختر نمی آید.اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
Recorded Audio Dec-02-2022 05-52-52 PM [006].mp3
15.46M
☑️ بنال ای دل که نالیدن ثوابه که هر نالیدنُم رنج و عذابه بنال ای دل به حالِ روزگارُم که در خاکه همه دار و ندارُم بنال ای دل غریبی بد بلائیست بلای جون مو دردِ جدائیست مو که غربت نصیبُم چون ننالُم جدایُم از طبیبُم چون ننالُم عزیزُم از کنارُم پَر کشیده از این دنیای غم خیری ندیده شکسته عاقبت سنگِ صبورُم که گشته قبر او راهِ عبورُم شدم بیمار و بر دردُم دوا نیست طبیبُم رفت و در خانه صفا نیست کِشُم بر دل فراقِ یار تا کی بزن نی زن شدم همدرد با نی دلِ افسرده ی مو خون گشته زِ دردِ دوریش مجنون گشته دلی دارُم که(هستی)دونه دردِش بخونه(پرویزی)از آهِ سردِش 👈اجرای سبک: استاد پرویزی🎙 👈سراینده شعر: علیمحمدی زیر نظر شاعر و ذاکر اهل بیت علیهم السلام کربلایی محمد مبشری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
Recorded Audio Oct-24-2022 01-05-16 PM [003].mp3
2.08M
☑️ ☑️ ☑️ تازه جوونُم رهد، ستینِ جونُم رهد(۲) وی بزنین سازِ چپی رسمِ خومونی دا وی بمیرم موسی علی مُرد به جوونی دا تازه جوونُم رهد، سِتینِ جونُم رهد (۲) وی دَدونت جا عروسیت عزاته دینه دا وی سَر لاشِت‌ کِل زنون پَلا بُرینه دا تازه جوونُم رهد، سِتینِ جونُم رهد(۲) وی عروسی علی طلا به قَورسونه دا وی چِرِشته دا و دَدوس به آسمونه دا تازه جوونُم رهد، سِتینِ جونُم رهد(۲) وی دردی مِنه دلُمه کسی چه دونه دا وی مَر جوون مُرده چی خُم داغُم بدونه دا تازه جوونُم رهد، سِتینِ جونُم رهد(۲) وی گَپ کِردُم به خینِ دل جاهل قشنگم دا وی ایی اجل علینه نَشت سی روزِ تنگم دا تازه جوونُم، سِتینِ جونُم رهد(۲) وی هر دَدی دِلِس خَشه پُشتس براره دا وی بد به حالِ او دَدی که بی براره تازه جوونُم رهد، سِتینِ جونُم رهد(۲) ای واویلا مو سی علی حجله نبستُم دا وی مو زِ دَس تقدیرِس عزا نشستُم دا تازه جوونُم رهد، سِتینِ جونُم رهد(۲) وی خوشبحالِ او دَدی که تو گووسی دا وی آخُمِی سی آ علی نکِرد عروسی دا تازه جوونُم رهد، سِتینِ جونُم رهد(۲) 👈اجرای سبک: استاد پرویزی🎙 👈سراینده شعر: علیمحمدی📝 زیر نظر شاعر و ذاکر اهل بیت علیهم السلام کربلایی محمد مبشری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄
Recorded Audio Oct-24-2022 01-01-35 PM [002].mp3
3.25M
☑️ ☑️ خوشا روزی که مادر همدمم بود به زخم کهنه ی دل مرهمم بود خوشا روزی که روشن بود خانه نصیبم گشته اشکای شبانه غمِ مادر شرر زد بر دلِ من بلای این جهان شد حاصلِ من من امشب بهرِ مادر داغدارم که دیگر سایه اش برسر ندارم خدایا رشته ی صبرم گُسسته سرِ راهش نشینم زار و خسته برایم داغِ او جانکاه گشته که دستش از جهان کوتاه گشته تو ای دنیا مرا سوزاندی از غم به روی شانه هایم کوهِ ماتم تو ای دنیا گریبانم گرفتی عزیزه بهتر از جانم گرفتی الا دنیا عزادارم تو کردی به درد و غم گرفتارم تو کردی تو(هستی)بهرِ مادر گشتی شاعر زِ داغش(پرویزی)گردیده ذاکر 👈اجرای سبک: استاد پرویزی🎙 👈سراینده شعر: علیمحمدی📝 زیر نظر شاعر و ذاکر اهل بیت علیهم السلام کربلایی محمد مبشر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
Recorded Audio Oct-24-2022 01-08-14 PM [005].mp3
1.6M
☑️ ☑️ بزن نی به غمونه.....بووم نیا به حونه بزن تا مو بنالُم.....عزا گِرهده مالُم بزن سُهدُم زِداغس...کیه گِرُم سراغس بزن ساز چپینه....زنین به سر و سینه بزن که رهمون دیره...حیف زُ بووم بمیره بزن به رسمِ خانا....دلُم سیس نیگِره جا بزن دلِ مو چاکه....امشو بووم به خاکه بزن تو وا دلِ تنگ...غم به دلُم زیده چنگ بزن غم وی به بارُم...دی دل خَشی ندارُم بزن شیون زیاده.......پُشتُمه اشکِناده بزن بووم نها جون...دردس نَوابی درمون بزن شیرِ نری بی....بووم کلونتری بی بزن که مو ذلیلُم....مُرده ستونِ ایلُم 👈اجرای سبک: استاد پرویزی🎙 👈سراینده شعر: علیمحمدی📝 زیر نظر شاعر و ذاکر اهل بیت علیهم السلام کربلایی محمد مبشری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄
Recorded Audio Oct-24-2022 01-17-40 PM [007].mp3
2.58M
☑️ ☑️ ☑️مداح و مرثیه خوان بختیاری پـرویـزی(مــــوزرمــــــــــی) عمر من رفته فنا، شد عروسیت عزا(۲) ای جوان رفتی و داغِ تو بِروی جگرم از غمت ای گُلِ پرپر چو شکسته کمرم عمر من رفته فنا، شد عروسیت عزا(۲) مادرت مویه کنان سینه ی خود چاک کند همه ی هستیِ خود را به دلِ خاک کند عمر من رفته فنا، شد عروسیت عزا(۲) غصه ها در دلش از داغ‌ِ تو بابا دارد از غمت گر بدهم جان بخدا جا دارد عمر من رفته فنا، شد عروسیت عزا(۲) سرِ نعشت که رسیدم بکشیدم آهی چکنم از غمِ جانسوز ندارم راهی عمر من رفته فنا، شد عروسیت عزا(۲) رختِ دامادی من آخر که ندیدم به تنت زود از بهرِ تو بوده که بپوشی کفنت عمر من رفته فنا، شد عروسیت عزا(۲) حجله ی عیشِ جوانم بزنید رنگِ سیاه که ندیده شبِ دامادیِ خود واویلا عمر من رفته فنا، شد عروسیت عزا(۲) گُل بیارید زِ بهرش کِلِ شادی بزنید همه بر داغِ جوانمُرده تسلا بدهید عمر من رفته فنا، شد عروسیت عزا(۲) آرزوهای دلِ من عاقبت رفته به باد روزگار بر دلِ من داغ جوانم بنهاد عمر من رفته فنا، شد عروسیت عزا(۲) 👈اجرای سبک: استاد پرویزی🎙 👈سراینده شعر: علیمحمدی📝 زیر نظر شاعر و ذاکر اهل بیت علیهم السلام کربلایی محمد مبشر
Recorded Audio Dec-02-2022 05-37-22 PM [005].mp3
5.81M
☑️ ☑️مداح بختیــــــــــــاری ☑️دشتی همگام با نی در سوگ پدر فلک داد و فلک داد و فلک داد فلک بر روی زخمِ مو نمک داد فلک اُف بر تو باد آیا ندیدی که بر قلب مو تیغِ غم کشیدی فلک از کودکی خیری ندیدُم غمِ عالم به روی دل کشیدُم فلک دیدی عجب خاکی بِسر شد درون سینه آتش شعله ور شد فلک دانی چرا گشتُم زمین گیر زِ غم بر پای مو بستی تو زنجیر کمونُم زیرِ بارِ غربت و غم دو چشمونُم شده دریای ماتم دلی پُر غصه چون خونابه دارُم پدر رفت و سیه شد روزگارُم مثالِ کشتیِ بر گِل نشسته شدم از داغ بابا زار و خسته فلک(هستی)زِ تو داره شکایت کند(پرویزی)از غمها حکایت 👈🏻اجرای سبک: استاد پرویزی🎙️ 👈🏻سراینده شعر: علیمحمدی📝 زیر نظر شاعر و ذاکر اهل بیت علیهم السلام کربلایی محمد مبشری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
پندیات و ختم خوانی👆👆
Khooneye Karam-Final.mp3
11.79M
📽بابام بابام بابام😭😭😭 💦💧💦یکی از سوزناک ترین نواها برای حضرت رقیه(س) اینه 😭 اصلا انگار خود حضرت رقیه داره حرف میزنه با نوای : ( من از خونواده کرمم... 😭) نفست حق حاج امیرآقا
11.mp3
9.72M
📕 🎙 کربلایی عینی_فرد این قافله چقدر یل دارد
Mashayeh-Mashayeh_320.mp3
10.71M
🔳 صوتی 🌴 مشایه _ مشایه 🌴کاری از گروه مسجد حضرت مهدی (عج) اهواز 🎙با صدای حیدر علی حزباوی ( قسمت عربی) و محمد دهقانیان ( قسمت فارسی)
Khooneye Karam-Final.mp3
11.79M
📽بابام بابام بابام😭😭😭 (س) حاج امیر کرمانشاهی
refigh-ja-namoni.mp3
4.26M
رفیق جا نمونی بمونی رفیقات برن کربلا هلابیکم .... هلابیکم .. حضرت علیه السلام
✅جریان مسمومیت، شهادت و تشییع امام مجتبی(ع) 🔹جعده درخواست معاویه را عملی کرد و امام علیه السلام را مسموم ساخت. معاویه خوش خدمتی جعده را با پول پاسخ داد؛ اما هیچگاه او را به عقد یزید در نیاورد. 🔸پس از شهادت امام حسن علیه السلام جعده با مردی از آل طلحه ازدواج کرد و از او صاحب فرزندانی شد. از آن پس هرگاه بین فرزندانی از قریش و آن فرزندان گفتگویی در می گرفت؛ قریشی ها آنها را سرزنش کرده و آنها چنین خطاب می کردند:  ▪️یَا بَنِی مُسِمَّةِ الْأَزْوَاجِ ؛ ▪️ای فرزندان زنی که شوهران خود را مسموم می کند. (1) 📚شیخ مفید(ره) این دانشمند پرآوازه اسلامی در کتاب «الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد» خود که به «الارشاد» معروف است در فصل مربوط به شهادت امام حسن علیه السلام می نویسد: 🔹معاویه برای جَعده، دختر اشعث بن قیس پیغام فرستاد که: ▪️أَنِّی مُزَوِّجُكِ یَزِیدَ ابْنِی‏ عَلَى أَنْ تَسُمِّیَ الْحَسَنَ ؛  🔸من تو را به ازدواج پسرم یزید در می آورم به شرط آنکه [امام] حسن [علیه السلام] را مسموم کنی و او را به قتل رسانی. هزار درهم نیز برای او فرستاد. 🔹زمانی که لحظه شهادت امام حسن علیه السلام نزدیک شد. آن حضرت برادرش حسین بن علی علیهما السلام را طلب کرد و در آن لحظات پایانی به او گفت: ▪️«یَا أَخِی إِنِّی مُفَارِقُكَ وَ لَاحِقٌ بِرَبِّی جَلَّ وَ عَزَّ وَ قَدْ سُقِیتُ السَّمَّ»؛ ▪️اى برادر! به زودى از تو جدا می‏شوم و به دیدار پروردگار خود، نائل می‏گردم. مرا مسموم کرده اند و امروز پاره جگرم در میان طشت افتاد؛ ▪️می دانم چه كسى این جفا را بر من كرده و این ظلم از كجا سرچشمه گرفته؛ من در پیشگاه خدا با وى دشمنى خواهم كرد؛ 😭ولی سوگند به حقى كه بر تو دارم از تو می خواهم که این پیش‏آمد و مرتكب آن را تعقیب مكن و منتظر قضای الهی درباره من باش. 🔸«فَإِذَا قَضَیْتُ فَغَمِّضْنِی وَ غَسِّلْنِی وَ كَفِّنِّی وَ احْمِلْنِی عَلَى سَرِیرِی إِلَى قَبْرِ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ ص لِأُجَدِّدَ بِهِ عَهْداً ثُمَّ رُدَّنِی إِلَى قَبْرِ جَدَّتِی فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهَا فَادْفِنِّی هُنَاكَ»؛ 🔹هر گاه من از دنیا رفتم چشم مرا بپوشان و غسل بده و كفن كن و بر تختخه ای (تابوتی) گذارده؛ كنار مزار جدم رسول خدا صلی الله علیه وآله ببر تا تجدید عهدى كنم. ✳️سپس مرا به سوی قبر جده ‏ام فاطمه بنت اسد (مادر امیرالمومنین) منتقل کن و در آنجا به خاك بسپار. 🔻سپس فرمود: 🔹به زودى خواهى دید جمعى به این گمان که میخواهى مرا در كنار قبر جدم به خاک بسپاری براى جلوگیرى گرد هم میآیند و مقابلتان می ایستند. ✳️اكنون به تو سفارش میكنم براى خاطر خدا سعى كن در پاى جنازه من، خونی ریخته نشود. 🔸پس از آن درباره خانواده و فرزندانش و آنچه از او باقی می ماند به امام حسین علیه السلام وصیت کرد و نیز آنچه را که امیرالمومنین علیه السلام هنگام شهادت و انتقال امامت به امام حسن علیه السلام به او وصیت کرده بود به برادرش امام حسین علیه السلام وصیت نمود. 🔹بعد از آنکه امام حسن علیه السلام چشم از دنیا فرو بست؛ امام حسین علیه السلام ، برادر را غسل داد و كفن كرد و بر روى سریری گذارد تا طبق وصیتش براى آخرین وداع ، بدن مطهرش را کنار قبر مقدس رسول خدا ص ببرد. 🔸مروان و سایر بنی امیه که جزء دار و دسته او بودند یقین کردند که مردم مشایعت کننده قصد دارند بدن مطهر را در کنار رسول خدا صلی الله علیه وآله به خاک بسپارند. 🔸 از این رو خود را مجهز به تجهیزات نبرد کردند و با اجتماع خود راه را بر کاروان عزادار بستند. 🔹فَلَمَّا تَوَجَّهَ بِهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ إِلَى قَبْرِ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِیُجَدِّدَ بِهِ عَهْداً أَقْبَلُوا إِلَیْهِمْ فِی جَمْعِهِمْ وَ لَحِقَتْهُمْ عَائِشَةُ عَلَى بَغْلٍ وَ هِیَ تَقُولُ مَا لِی وَ لَكُمْ تُرِیدُونَ أَنْ تُدْخِلُوا بَیْتِی مَنْ لَا أُحِبُّ 🔸همینکه امام حسین علیه السلام بدن مبارک را به سوی مزار شریف حرکت دادند تا تجدید عهدی با جدش رسول خدا کرده باشد؛ طرف مقابل (پیروان سقیفه) در قالب جماعتی در مقابلشان صف آرایی کردند و مانع آنها شدند. ✳️عایشه هم سوار بر قاطری به جمع آنها ملحق شد؛ در حالی که می گفت: 🔺ما را با شما چه کار؟! 🔺می خواهید کسی را وارد خانه من کنید که محبتی (و ارادتی) نسبت به او ندارم؟ ✳️مروان که زمینه را برای عقده گشایی مناسب دید دهان باز کرد و گفت: ▪️ أَ یُدْفَنُ عُثْمَانُ فِی أَقْصَى الْمَدِینَةِ وَ یُدْفَنُ الْحَسَنُ مَعَ النَّبِیِّ؛  🔹عثمان در دورترین نقطه مدینه دفن شود و حسن در کنار پیامبر؟! چنین چیزی نشدنی است. ✳️و بعد با جمله وَ أَنَا أَحْمِلُ السَّیْفَ؛ تشیع کنندگان را تهدید به جنگ و برخورد شدید کرد. 🔹نزدیک بود فتنه ای به پا شود که ابن عباس جلو رفت و خطاب به مروان گفت: 🔸ارْجِعْ یَا مَرْوَانُ مِنْ حَیْثُ جِئْتَ👇👇ادامه
؛ برگرد به همان جایی که بودی؛ ما قصد نداریم این بدن مطهر را در کنار رسول خدا به خاک بسپاریم؛ تنها قصدمان این است که با زیارت دادن این بدن مبارک، تجدید عهدی با رسول خدا شده باشد و بعد از آن به سمت بقیع رفته و او را بنابر وصیت حضرتش در کنار قبر مادربزرگش فاطمه [بنت اسد] به خاک می سپاریم. 🔹مطمئن باش اگر وصیت کرده بود که بدن مطهرش را کنار رسول خدا دفن کنیم تو کوچکتر از آن بودی که بتوانی مانع ما شوی و لکن آن حضرت به خدا و رسولش و نیز حرمت قبر شریفش بیش از دیگران عالم است و می دانست که نباید خرابى در آن پدید آید، ✳️چنانچه این كار را دیگران كردند و بدون اذن آن حضرت صلی الله علیه وآله به خانه اش وارد شدند، ✳️سپس رو به عایشه کرد و گفت: 🔸وَا سَوْأَتَاهْ یَوْماً عَلَى بَغْلٍ وَ یَوْماً عَلَى جَمَلٍ تُرِیدِینَ أَنْ تُطْفِئِی نُورَ اللَّهِ وَ تُقَاتِلِینَ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ ارْجِعِی 🔻این چه رسوائى است؟ 🔻عایشه! روزى بر استر و روزى بر شتر! (اشاره به جنگ جمل) می خواهى نور خدا را خاموش كنى و با دوستان خدا بجنگى؟ بازگرد! 🔻از آنچه می ترسیدى خیالت راحت باشد که ما طبق وصیت، بدن مطهر را اینجا دفن نمی کنیم خوشحال باش که تو به هدفت رسیدى؛ 🔻ولی خدا هر گاه که باشد انتقام اهل بیت عصمت را از دشمنانشان خواهد گرفت. 🔹وَ قَالَ الْحُسَیْنُ وَ اللَّهِ لَوْ لَا عَهْدُ الْحَسَنِ إِلَیَّ بِحَقْنِ الدِّمَاءِ وَ أَنْ لَا أُهَرِیقَ فِی أَمْرِهِ مِحْجَمَةَ دَمٍ لَعَلِمْتُمْ كَیْفَ تَأْخُذُ سُیُوفُ اللَّهِ مِنْكُمْ مَأْخَذَهَا وَ قَدْ نَقَضْتُمُ الْعَهْدَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَكُمْ وَ أَبْطَلْتُمْ مَا اشْتَرَطْنَا عَلَیْكُمْ لِأَنْفُسِنَا. 🔸امام حسین علیه السلام فرمود به خدا سوگند! اگر برادرم با من پیمان نبسته بود كه در پاى جنازه او خونی ریخته نشود می دیدید که چگونه شمشیرهاى الهى از نیام بیرون مى آمد و دمار از روزگار شما درمی آوردند. 🔹شما همان روسیاهانی هستید که عهد میان ما و خودتان را شكستید و شرائط آن را باطل ساختید. 🔸آنگاه جنازه مظلوم امام مجتبى علیه السلام را به طرف بقیع برده و در كنار قبر جده‏اش فاطمه بنت اسد به خاک سپردند. (2) 📚منابع: 1. الإرشاد ج‏2 ص 16 2. همان ص17-  19 علیه السلام ع
( علیه السلام ) تا ابد بانیِ کل مهربانی ها ، حسن لافتی الا علی و لا کریم ، الا حسن شب کربلا مثل روز است روشن ( کربلا رفته ها ، بینُ الحرمین رو نگاه کنید ، مثل روز روشنه ، حرم امام حسین ... ) شب کربلا مثل روز است روشن بقیع تو اما ، شبی تار دارد ضریح حسین است شش گوشه اما ولی دورِ قبر تو دیوار دارد تو در کوچه های مدینه غریبی ( گفت با امام حسن « علیه السلام » میرفتیم ، یه مرتبه دیدم ، رنگ آقا تغییر کرد ، بدنش شروع کرد به لرزیدن ، تکیه به دیوار داد ، گفتم آقا چی شد ؟ چرا بدنتون می لرزه ؟ چرا رنگتون تغییر کرد ؟ فرمود : مگه نمی بینی ، مُغیره داره میاد ، این مُغیره یک روز تو این کوچه ها ، مادر مارو میزد ؟ الهی بشکند دست مُغیره که بینِ کوچه ها ، بی مادرم کرد ... مپرس از ماجرای کوچه با کس هم نخواهم گفت ولی آنقدر میگویم آرزوی مرگ خود کرد ( اصلا فکر این که ، کسی مادرت رو بزنه ، آزارت میده ، چه برسه به اینکه ببینی کسی مادرت رو میزنه ؟ یه عمر همین فکر آزارت میده ... ) ای کاش من حسن را با خود نبرده بودم تا پیشِ چشم این طفل سیلی نخورده بودم ... چه می شد گر مرا مادر از آن کوچه نمی بردی من آن جا را نمی دیدم توهم سیلی نمی خوردی ؟ امام حسن ، مادریه ، مادریه ، یه مرگ داره ، یه شهادت داره ... به عبدالزهرا فرمود : عبدالزهرا ، چرا روضه مارو نمیخونی ؟ گفت آقا من همیشه روضه شمارو میخونم ، فرمود : نه روضه مارو نخوندی ... گفت آقا روضه شما کدومه که من نخوندم ؟ فرمود : روضه ی ما اون وقتی بود که مادرمون رو میزدند ... همین که چشمت اشک آلود شد ، پیغمبر خدا (ص) فرمود : هر چشمی که برای حسنم گریه کنه ، کور وارد محشر نمیشه ... مرغ پریده دلم خدا خدا خدا کند گِرد مدینه گردد و حسن حسن ، صدا کند تیغ فلک هزار بار اگر سرم جدا کند به حقِ حق ، نمیشوم ز کوی تو جدا حسن ...
8. بیان داستان.mp3
2.21M
(علیه السلام) گفت توخونه با خانومم حرفم شد ، نزاع بالا گرفت ، خیلی ناراحت شدم ، عصبانی شدم ، محکم سیلی زدم تو صورت خانومم ، از خونه زدم بیرون ، خجالت میکشیدم تو خونه بمونم ! از خونه اومدم بیرون ، پشیمان شدم ، چرا من این کارو کردم ؟ چرا من سیلی زدم به خانومم ، اومدم پیش یکی از رفقا گفتم فلانی من امروز یه اشتباهی کردم ، عصبانی شدم سیلی زدم به خانومم ! الان دیگه خجالت میکشم ، روم نمیشه برگردم تو خونه ، چیکار کنم ؟ گفت یه جعبه شیرینی بگیر ، یه دسته گل بگیر، برو خونه از خانومت عذرخواهی کن از دلش بیرون بیار ، شیرینی گرفتم ، گل گرفتم ، اومدم درِ خونه در زدم ، هر دفعه خانومم میومد درو باز میکرد ، اما این بار دخترِ کوچولوم اومد ، تا نگاه به من کرد ، سرشو پائین انداخت رفت داخل خونه ...! اومدم با شرمندگی یکی یکی اتاقهارو نگاه کردم ، دیدم خانومم نیست ، دیدم تو اون اتاق عقبی یه گوشه ای نشسته زانواشو تو بغل گرفته ، سرشو رو زانوش گذاشته ، نشستم جلوش ، شیرینی رو گذاشتم ، گل رو گذاشتم ، گفتم خانوم ببخشید، اشتباه کردم عصبانی شدم ، دستِ خودم نبود سیلی به شما زدم عدرخواهی میکنم دیدم سرشو بلند کرد ، همینطورکه آهسته آهسته اشک میریخت گفت: شوهرم عیبی نداره ، اتفاقی که افتاده ، اما یه خواهشی ازت دارم ، این بار اگه خواستی بزنی ، جلو دخترم نزن ! از موقعی که سیلی به من زدی این دختر خرد سالم ، دستشو رو صورتم گذاشت ... اِاای ی ی زینب زینب زینب ...