eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
10.5هزار دنبال‌کننده
42 عکس
45 ویدیو
76 فایل
گلچین تخصصی اشعارونواهای مذهبی،روضه،نوحه وگریزوآموزش (ختم خوانی )باحضورمادحین وشعرای آئینی راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ 🔹ابن زیاد بعد از آنکه یک روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرها را در کوچه‌ها و محله‌های کوفه گردانید، آنها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد[9] و بعد از آن اسرا را به سرپرستی مخضّر بن تعلبه عائذی و شمر بن ذی‌الجوشن به شام روانه کرد. ▪️دستور داد که امام سجاد را با غل جامعه دست‌ها را بر گردن بستند و سوار بر شتر بی‌جهاز به سوی شام حرکت دادند. مدتی که اسرا از کوفه و شام در حرکت بودند را منابع ذکر نکردند چه وقایعی اتفاق افتاده و تنها به برخی بی‌ادبی‌های حاملین سرهای مبارک از قبیل شراب اشاره دارند و در طول مسیر از شهرهای مختلف گذر می‌کردند. ▪️نقل شده که اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ را سه روز پشت دروازه‌های دمشق نگه داشتند تا شهر را آذین‌بندی کنند و آماده برای جشن و شادی نمایند. در بیشتر منابع نقل شده که روز اول صفر سر امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را همراه کاروان اسرا وارد دشمق کردند.[10] واقعه دلخراشی که برای اسرا اتفاق افتاد این بود که علی‌رغم خواست آن بزرگواران مبنی بر ورود به شهر از جای خلوت و بطور جداگانه از سرهای مبارک ولی شهر ملعون دستور داد سرها جلوی کاروان اسرا و از دروازه ساعات که جمعیت انبوهی تجمع کرده بودند وارد کنند، و مردم غافل شام که از حقیقت ماجرا بی‌خبر بودند با مشاهده کاروان شادی و هلهله می‌کردند و بر سرها اهانت می‌نمودند. ▪️سفر شام برای اهل‌بیت امام حسین ـ علیه‌السلام ـ بسیار تلخ و مصیبت‌های دوران اسارت در این دیار، برایشان از سخت‌ترین مصیبت‌ها بوده است. وقتی از امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ پرسیدند در سفر کربلا، سخت‌ترین مصیبت‌های شما کجا بود، سه بار فرمودند: «الشام، الشام، الشام».[11] ▪️ در شام نیز اسرای آل محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ را در حالی که به ریسمان بسته شده بودند، به مجلس یزید وارد کردند، وقتی بدان حال در پیش روی یزید ایستادند، سر امام را در برابر یزید می‌گذارند و این صحنه از سوزناک‌ترین صحنه‌هایی است که برای امام سجاد و خانم زینب اتفاق می‌افتد. چرا که یزید ملعون بر سر امام توهین کرده و شماتت می‌کند و با قرائت اشعاری خود را پیروز میدان می‌داند و به مردم اجازه حضور می‌دهد و در آن مجلس به لب‌های مقدس امام جلوی چشم اسرا خیزران می‌زند.[12] گویا در این مجلس است که یک مرد شامی به خود اجازه می‌دهد و این جسارت بزرگ را می‌کند. ▪️دختر امام حسین به نام فاطمه را از یزید به کنیزی می‌خواهد😭 و با پاسخ تند دختر امام و خانم زینب روبرو می‌شود و بعد از گفتگوئی میان حضرت زینب و یزید خانم زینب خطبه‌ای در مجلس یزید ایراد می‌کنند و شجاعانه به اعمال پلید یزید اشاره می‌کند و یزید را در مجلس خود رسوا و خار می‌کند. ❇️ منابع: [9] . محمدعلی عالمی، حسین نفس مطمئنه، انتشارات هاد، چاپ اول، ص 329، خرداد 1372. [10] . جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف، ص 240، اسفند 1374. [11] . ابو مخنف، مقتل‌الحسین، ترجمه سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول، 1380، ص 385. [12] . ابومخنف، پیشین، ص 387. ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
▪️▪️▪️▪️▪️▪️ کارِ ما گرچه به جز گریه‌ی پیوسته نبود کارِ این قوم ولی خنده‌ی آهسته نبود آنقدر ضربه‌ی نیزه همه را ساکت کرد بِینِ ما در پِیِ تو  یک سرِ نشکسته نبود پشت دروازه‌ی ساعات معطل شده است آن کریمی که درِ خانه‌ی او بسته نبود خسته از زخمِ زبانیم و جسارت به لبت پایِ ما با تو در این راه ولی  خسته نبود فقط از دور تو را دخترکانت دیدند نیزه‌ای کاش به تو اینهمه وابسته نبود گرچه از دور ولی باز زمین می‌اُفتند زخمِ حلقومِ تو ای کاش که برجسته نبود گرمِ تزئین و پذیرایی شام‌اند همه ورنه دروازه‌ی این شهر چنین بسته نبود ▪️امام صادق (ع) از زبان امام زین‌العابدین (ع) نقل کرده‌اند که: «مرا بر شتری لنگ، بدون روپوش و جهاز سوار کردند. سر سیدالشهداء (ع) بر نیزه‌ی بلندی بود و زنان بر شتران پالان دار پشت سر من بودند. جماعتی که ظلم و ستم را از حد گذرانده بودند ، با نیزه‌ها در جلو ، عقب و اطراف ما بودند. هرگاه یکی از ما گریه می‌کرد، بر سرش می‌زدند.» شاعر: حسن لطفی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝
گریز 1⃣ ◾️◾️◾️◾️◾️◾️ اول ماه همیشه ماه کم نوره 🌙 خرابه تاریک... شما اگر تو روضه یه دفعه روضه خون چند دقیقه نخونه، تعجب می کنی، سرت را بلند می کنی، ببینی چی شده؟ ▪️یه دفعه زینب دید، صدای روضه خون خرابه، قطع شد...😭 زینب (سلام الله علیها) متوجه شد سر یک طرف، رقیه یک طرف افتاد... 😭 صدا زد: عزیز  دل برادرم، دید صدای رقیه نمی آد ...😭 چادرم پاره شد از بس که کشیدند مرا به گمان خرد شده ساقه ی نیلوفر من معجرم دست نخورده است خیالت راحت چادر سوخته چسبیده به موی سر من ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ گریز 2⃣ (زبانحال) هر چه گشت چیزی پیدا نکرد زیر سر بابا بذاره، پاهاش رو دراز کرد و سر را گذاشت روی دامنش: فرشی ندارم تا کنم مهمان نوازی باید در این ویرانه امشب را بسازی دیدند خم شد، همون کاری که خود ابی عبدالله برای داداشش علی اکبر (علیه السّلام) کرد، این صورتش را گذاشت رو صورت بابا، اما دیگه برنداشت، عقیله ی بین هاشم گفت: رقیه، تا دست زد دید بچه افتاد... 😭 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ گریز 3⃣ وقتی برادران یوسف، یوسف را با طناب بین چاه آویزان کردند گفت: دارید چکار می کنید، اگر پدرم بفهمد ناراحت می شود، برادران عصبانی شدند، طناب را پاره کردند ندا آمد، جبرائیل برو و بال خودت را پهن کن، بدنش خراش نیفتد، آخه غریبه … آااای گریه کنا اگه عباس (علیه السّلام) از بالای مرکب افتاد، یه مرد جنگی است، اگر حسین افتاد، مرد است، این سه ساله چطوری از مرکب افتاد …😭 بگو یا حسین... التماس دعا ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝
◾️◾️◾️◾️◾️◾️ سلام همسفرِ نیمه راهه بی سرِ من سلام ماهِ به دریایِ خون شناورِ من گذشته است چهل روز از شهادتِ تو هنوز مانده به گودال دیده ی تَرِ من زن و بچه رو جمع کرد،صدا زد:حسینم را همین جا سر بریدند… هزار بار سرت را به نوک نی دیدم هنوز داغ تو یک لحظه نیست باورِ من خدا گواه است چه دیدم در این چهل منزل که بود همسفرم،قاتلِ برادرِ من تن تو ماند به زمین پیشِ خواهرِ تو سرِ تو گشت جدا پیشِ چشمِ مادرِ من حسین جان! از زمانی که رویِ زمین افتادی شروع شد.. ز خاطرم نرود هرگز، ای عزیزِ دلم که چوب خورد به لبهات در برابرِ من به ذوالفقارِ زبان،حمله بر عدو کردم 🔹یه جوری خطبه خواند،که بعضی ها که دور بودند و صدا رو می شنیدن،سئوال کردند:طنینِ صدا آشناست،علی اومده به کوفه؟… خطبه هایت طَنین صوتِ علی ست یا ز مادر گرفته ای الهام!؟ زینبی ، حیدری ، تو زهرایی این بُوَد اصلِ صَنعَتِ ایهام ای که از قامتِ هلالیِ تو راست گردیده قامت اسلام به ذوالفقارِ زبان،حمله بر عدو کردم چنانکه محملِ من گشته بود سنگرِ من گزارشاتِ سفر را زمن بپرس ولی مپرس از اینکه نیامد سه ساله دخترِ من 🔸حسین جان! نگاه نکن این همه سختی کشیدم،اول بهت بگم،که شیرِ شیر آمده ام،کاری کردم باهاشون که همه شهر گریه می کردن،با همین بچه هایی که پریشونن،شام رو گرفتم،من دخترِ علی ام،مادرم فاطمه بابام علی رو از مسجد تو خانه آورد،دختر فاطمه ام،یه کاری کردم همه پریشان،نالان…نفرینشون هم کردم…گفتم:ان شاءالله چشماتون گریون باشه،چون شما بابام رو دیده بودید،یتیم هاتون نمک گیرِ بابام بودن…داداش سخت بود ولی همش زیبایی بود… رفقا! اُسرایِ کربلا رو همه ی بلاد بردن،کوفه در جنوب کربلاست،حلب،در شمال غربیِ کربلاست،بِعَلبَک،لبنانِ فعلی،به سمت غربِ شامِ…کمتر از یک ماه، صدها کیلومتر،خیلی راهه،روی ناقه ی عریان،یه جایی سه ساله صدا زد:عمه جان! اینا نمیخواد وایستن؟…حالا برایِ چی؟ چون این ناقه لنگ بود،ناقه ای که امام سجاد هم سوارش بود لنگ بود… الان زائر هشتاد کیلومتر،صد کیلومتر، ده قدم راه هم که میره…تویِ همین ده قدم همه میان میگن:” هَلابیکُم یا زُوار الحسین”...😭 خوش اومدین،بفرمایید چایی،بفرمایید شربت،غذا…داداش! از ما هم پذیرایی کردن… ناموسِ خدا و مَلأ عام که دیده؟ شادی و کف و خنده و دشنام که دیده؟ سرهایِ بنی فاطمه در شام که دیده؟ قرآن و سر و سنگِ سرِ بام که دیده؟ هُورا و کف و داغِ دل و گریه  و ناله بهتر که نگویم که چه شد طفلِ سه ساله من خنده و شادی و کف و هلهله دیدم ده فاطمه را بسته به یک سلسله دیدم رأس شهدا را جلویِ قافله دیدم من خنده ی شادی به لبِ حرمله دیدم از کعبِ نی و شادی و بیداد بگویم از سلسله ی گردنِ سجاد بگویم مردم عوضِ بزم عزا،عید گرفتن در ریختنِ خونِ خدا عید گرفتن دور سرِ شاهِ شهدا عید گرفتن در ماتم مصباحِ هُدا عید گرفتن رخسارِ گُلِ یاس و کبودی چه بگویم قرصِ قمر و سنگِ یهودی چه بگویم کارم تمومِ نمونده جونی به تنم یه اربعینِ دارم زار می زنم زار می زنم،زار می زنم،حسین… می خونم نوحه برات ،وای،وای،وای می کنم گریه برات،های،های،های ▪️حسین جان!قربونِ زائرات،زائرهای کوچیک و کم سن و سال،قربون زائرایی که الان تو آغوش پدر و مادراشون خوابشون برده دارن میان،قربون زائرایِ سیرابت،قربون زائرایِ شیرخواره ات که هر موقع گشنه میشن،مادرشون هست،یه گوشه کنارِ جاده مادر میشینه،چادر رویِ سرِ بچه اش میکشه،بچه اش رو شیر میده...😭،بچه که آروم میشه،بلند میشه،بسم الله..طرف کربلا حرکت میکنه…حسین…. ▪️مثل اربعین که بی بی حضرت زینب سلام الله علیها رسیدن کربلا،تا سه روز هی ناله زد،هی حسین حسین گفت،تا این زن و بچه ها می اومدن آروم بشن،می رفتن علقمه…دوباره گریه و زاری شروع می شد… ای برادرِ من، چشمِ تو روشن… ▪️عباس! یادته میخواستم برم قبر جدم رو زیارت کنم،می دویدی عباس از جلو،همه مشعل ها و شمع ها رو خاموش می کردی،مبادا سایه ی من رو  هم کسی ببینه… ای برادرِ من، چشمِ تو روشن… روم نمیشه بگم رفت معجرِ من حسین….😭 ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝
◾️◾️◾️◾️◾️◾️ چهل شبِ چشم انتظارم چهل شبِ که خواب ندارم چهل شبِ میخوام برادر رو خاکِ قبرت سَر بزارم آه .. چِلّه نشینِ داغَم چِلِّه نشینِ دردَم این همه راه رو اومَدم ، دورِت بگردم ▪️ای کاش زانو هام رمق داشت، داداش ای کاش بدنم یه ذره جون داشت میدونید اینکه میگن ، از رویِ ناقه ها خودشونو انداختن نرسیده به قبر شاید دیده باشید زائرای اربعین ،۱۴۰۰تا عمود می آمدن ، می آمدن دیگه از عمود ۱۴۰۰ به بعد اونهایی پیاده رفتن میدونن، دیگه پاهات مالِ خودت نیست دیگه این چند تا عمودِ آخر پاهاتُ میکِشی رویِ زمین ...😭 هی به رفیقت میگی : صبر کن ، بِشین یه ذرّه استراحت کن ، میگه دیگه طاقت ندارم ، بذار برسیم بهش میگی : ده دقیقه یه ذرّه آب بخور ، یه ذرّه جون بگیر میگه نه تا نِگام به حرم نیوفته نمیشینم ... 😭 این هزار و چهارصد .. همچین که نگاهش به حرم میافته شاید دیده باشی تا میرسیدن از دور ، گنبد و گلدسته را میدیدن ، همه با صورت می افتادن همه داد میزدن حسین .. حسین .. هنوز صدایِ خواهرش میآد ...😭 ای تشنه لب ... جانِ زینب ... حسین .. چِلّه نشینِ دردم این همه راه رو اومدم ،دورِت بِگردَم آه چِلّه نشینِ داغَم چِلِّه نشینِ دردَم این همه راه رو اومَدم ، که برنگردم ▪️کاشکی همینجا سَرمو بذارم رو خاکِ تربتت، دیگه سَرَمو بلند نَکُنم.. داداش ، مدینه اَزَم بپرسهِ حسینتُ چرا نیاوردی ..؟ چی جواب بِدَم .. افتادم از نَفَس اگر چه با نامِ تو نَفَس گرفتم هر جوری بود از دستِ نیزهِ سَرِت رو آخر پس گرفتم آه از سَفرِ اسارت از سَفرِ جِسارت سوغات آوردم پیرهَنِ رفته به غارت ... 😭 با اینکه هر چی بود تو خیمه دشمنِ ما از کینه برده راحت بخواب ، عزیزِ زینب معجرِ خواهر ، دست نخورده آه خواهرتُ توانِ گفتَنِشُ نداره خودت بِخون، حرفهامُو از چادرِ پاره اینم داداش .. هرجا اومدن بچه هاتو بزنن خودم یک نفری ، سِپَر شدم .. چادرم زیرِ دست و پا ، پاره شد .. امّا نگذاشتم لباسِ بچه هاتُ پاره کُنَن .. از داغِ تو اگر خمیدم از داغِ دخترت شِکستم سَر پنجه هام اگر که زخمِ قبرِشو کَندَم با دو دستم داداش خیلی بهم سخت گذشت ، تو تجربه اش رو داری حسین ... تو برای علی اصغرت قبر کَندی ، امّا با غلافِ شمشیر قبرِ بچه تُ کَندی .. من تنهایی تو خرابه ...😭 با دستهای زخمیم هی خاکها رو کَندَم ... حسین ... حسین ... آه .. سَر پنجه هام اگر که زخمِ قبرِشو کَندَم با دو دستم آه از وقتی که اسیر شد سه سالۀ تو پیر شد از تازیانه ها تَنِش مثلِ کویر شد فقط همینو بگم ... یه جای سالم تو بدن ِدخترت نموند ...😭 اِی ... حسین...
◾️◾️◾️◾️◾️◾️ بگیر جان مرا بر همین تراب حسین که جان بگیرم از این لطف بی حساب حسین 🔹یه دونه حسین امروز بیشتر بگی غنیمته، معلوم نیست اربعین سال دیگه نَفَسی باشه، من یه جوری میخوام حسین بگم،اگه سال آخرِ که اربعین زنده ام بتونم یه یاحسین بیشتر بگم نه نای ماندن دارم ... چندین میلیون زائر میگن رسیدن کربلا، این زائرا همه یه طرف، زینب یه طرف، این زائرا که رسیدن کربلا تو راه خیلی پذیرایی شدن، بهترین غذاها،بهترین رسیدگی ها،کافی ِ بفهمن زائر یه خار تو پاش رفته، همه سبقت می گیرن مداواش کنند،اما یه نفر نگفت:زینب چهل روزِ داره کتک میخوره و تازیانه میخوره نه نای ماندن دارم نه روی برگشتن اگه مدینه بپرسه: حسینت رو کجا گذاشتی اومدی؟ مخواه تا که بمانم در این عذاب حسین ندیده مثل شب و روزهای زینب را به عمر خویش نه ماه و نه آفتاب حسین اسیر دردم ،اسیر غمم، چهل روز است چهل شب است، ندارم به دیده خواب حسین ▪️داداش چهل شب ِ نخوابیدم،میدونی از کی دیگه نخوابیدم؟ "اهل روضه اید همه ی شماها، اربعین یعنی مرور روضه های گذشته،چون همه ی روضه ها رو امروز زینب برا حسین خونده، اربعین یعنی از اول محرم هر چی روضه شنیدی دوباره تکرار کنی و داد بزنی" داداش میدونی از کی دیگه خواب از چشمام رفت؟ از اون وقتی که دیدم دست به کمرت گرفتی، دیدم از علقمه داری برمی گردی، دیدم صدای غصه و ناله ات همه ی کربلا رو گرفته دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد چشم حرامی با حرم رو برو شد بیا برگرد خیمه ای علمدارم من و تنها نگذار ای کس و کارم حسین... چهل شب است که میگویم السلام علیک چهل شب است که نشنیده ام جواب حسین 🔸این جوری نبوده ، این مصرع رو من قبول ندارم، حسین جان من که یادم ِ هر موقع تو رو صدا زدم جوابم رو دادی،کافی بود بفهمی دل زینب برات تنگ شده،هر موقع حس می کردی بهانه ات رو گرفتم،حس می کردی باید یه نگاه کنی، یه نیرو به زینب بدی خودت رو نشونم میدادی، دروازه ی کوفه دیدی همه دارن سنگ میزنن، دیدم سرت بالا نیزه ها داره قرآن میخونه... 😭 روز سکوت نیست امروز، امروز بچه های حسین با اشاره حرف میزدن،چون صداشون در نمی اومد" داداش! مگه میشه سری که بالا نیزه قرآن بخونه با خواهرش حرف نزنه؟ من با نگاه باهات حرف زدم، دیگه کجا من رو نگاه کردی؟ داداش یادتِ، اونجایی که من رو بردن محله ی یهودیا،من و بردن کوچه و بازار،چشمت به زینب افتاد چشمات رو بستی ▪️اما داداش هرچی یادم بره، این آخری رو یادم نمیره،داداش! اون شب هم که اومدی خرابه،میخواستی دل دخترت رو آروم کنی،دیدم سر بریدت رو از روی خاک برداشت بابا... دخترت از دنیا بریده بدون تو خوشی ندیده ببین همه موهام سفیده بابا... حسین واسه دخترت اومدی،اما دل من رو بردی، وقتی نگاه کردم دیدم سر یه طرف افتاد، دخترت یه طرف، ناله زدم:حسین...
◾️◾️◾️◾️◾️◾️ آفتابا بس که پیدایی نمی دانم کجایی دور از مایی و با مایی نمی دانم کجایی هر طرف رو آورم روی دل آرای تو بینم جلوه گر از بس به هر جایی نمی دانم کجایی کعبه ای یا کربلا یا در نجف یا کاظمینی یا کنار قبر زهرایی نمی دانم کجایی ▪️ای یوسف زهرا! کجا خیمه زده ای و برای جد مظلومیت اشک می ریزی؟ ای خیمه نشین زهرا در کدام بیابان به سر می بری؟ کعبه ای یا کربلا یا در نجف یا کاظمینی  یا کنار قبر زهرایی نمی دانم کجایی اما امروز را می شود حدس زد امام زمان کجا هستند. اربعین حسینی است، اگر امام کربلا نباشد پس کجا می خواهد باشد؟ یا بن الحسن آقاجان سرتان سلامت ... امروز با عمه هاتون گریه می کنید... 😭 ▪️کاروان اربعین سه روز کنار قبر ابی عبدالله عزاداری کردند ، ▪️امام سجاد دید اگر این زن و بچه بیشتر بمانند  هلاک می شوند . دستور داد بار شتران را ببندند از کربلا به طرف مدینه حرکت کنند وقتی بارها را بستند ، آماده حرکت شدند همه با ناله و فریاد جهت وداع کنار قبر امام حسین جمع شدند.. ▪️سکینه قبر  بابا را در آغوش گرفت ، گریه  می کند صدا زد: اَلا یا کربلا نُودِعکِ جِسماً بَلا کَفَنٍ وَ غُسلٍ دَفِینا ای زمین کربلا ! بدنی را در تو به ودیعه گذاردیم ، که بدون غسل و کفن مدفون شد . اَلا یا کربلا نُودِعکِ رُوحاً لِاَحمَدَ وَ الوصِیِّ مَعَ الاَمِینا ای کربلا کسی را در تو به یادگار نهادیم که او روح احمد و وصی اوست... 😭 یا حسین...
💠💠 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ▪️فَجَمَعُوا الحَطَبَ؛ هیزم آوردن چه هیزمی فَجَمَعُوا الحَطَبَ الجَزلَ عَلی بابِنا؛ معمولاً ما جزل به معنای کثیر معنا می کنیم و رد میشیم، یعنی هیزم زیادی رو آوردن دم خانۀ من ▪️اما این غلطه، جزل یعنی هیزمی آوردن که به زودی خشک نشه و از بین نره، یعنی ساعت ها در این آتش این هیزم بسوزه...😭 فَجَمَعُوا الحَطَبَ الجَزلَ عَلی بابِنا لِیُحرِقُوهُ وَ یُحرِقُونا؛ یعنی هم خونه مونُ بسوزونن هم خودمونو بسوزونن. باورم نمی کردم که اینا بدون اجازه وارد بشن، لذا وقتی با استفهام سوال کرد واقعا میخوای خونمو بسوزونی؟ نانجیب یه جوابی داد؛ ▪️گفت هَذَا مَا جَاءَک الَّذِی به أَبُوک یعنی فاطمه مگه بابات نگفت: لَا أَسْأَلُکمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی؛ اومدم مزد مودت رو بهت بدم، ▪️الله اکبر عجب جسارتی کرد که امام صادق قریب به صد و ده سال بعد از شهادت مادر به مُفَضَّل فرمود: اگر چه کربلا برای ما بالاترین غم و محنته، اما اون روزی که در خونۀ مادرم رو سوزوندن اون ریشۀ همۀ مصائب و فتنه هاست...😭 ▪️ اون به مراتب سخت تر و تلخ تر از کربلاست وَ تُضرَبُ فَاطِمَةُ و هِیَ حامِله ▪️ یا صاحب الزمان آقاجان معذرت می خوام این روضه ای که خدا در شب معراج برای پیغمبر خونده. ▪️فرمود: یُدْخَلُ عَلی حَریمِها بِغَیْرِ إذْنٍ؛ بدون اجازه وارد میشن ثُمَّ یَمَسُّهَا هَوَانٌ وَ ذُلٌّ؛ دیگه ترجمه نمی کنم اما تُضرَبُ و هِیَ حامِله وتَمُوتَ مِنَ ذَلِک الظَّنِّ؛ ▪️همین قدر بگم بلایی به سرش آوردن که دیگه این روزا از بسترم نمی تونست بلند بشه؛ حتی برا خواندن نماز، دستور داد بسترش رو کنار دیوار پهن کنن یعنی برای هر نشست و برخواستی فاطمه از دیوار کمک می گرفت... 😭 آخ بمیرم گفتم و تحویل دادم، پنجاه سال بعد کربلا هم اون نانجیب دستورحمله به خیمه ها که داد، گفت خیمه را با اهلش بسوزانید، اگه امر زین العابدین بر فرار از خیمه ها نبود این هشتاد و چهار زن و بچه زنده زنده تو خیمه می سوختن...😭 ناله بزن یا زهـــرا... ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ای مادر یازده امام معصوم ای غربتت از قبر نهانت معلوم در کوچه میان خیل دشمن تنها کردی تو حمایت از علی مظلوم 🔹سكوني مي‏گويد: نزد امام صادق(ع) رفتم در حالي كه غمگين و ناراحت بودم. 🔸 امام صادق (ع) فرمود:اي سكوني چرا ناراحتي؟ گفتم: خداوند فرزند دختري به من داده (از اين كه فرزندم پسر نبوده و دختر است ناراحتم) پس حضرت فرمود: اي سكوني، سنگيني دخترت را زمين بر مي‏ دارد و روزي او بر خداوند است و بر غير اجل شما زندگي مي‏ كند و از رزق شما نمي ‏خورد. 🔹سكوني مي ‏گويد: (با كلمات امام صادق (ع) غمم رفت. آن گاه فرمود: چه نامي بر او گذاردي؟ 🔸گفتم: فاطمه: فرمود:آه آه سپس دست خود را بر پيشاني‏ اش گذاشت و گويا گريه مي‏ كرد و فرمود: حال كه او را فاطمه ناميدی به او ناسزا نگو؛ او را (كتك) نزن و نفرينش نكن (چرا كه) اين نام در نزد خداوند با عظمت محترم است؛ و آن نامي است كه خداوند از اسم خود براي حبيبه خود صديقه گرفته است.۱ 🔸قطرات اشک از چشمان مبارک امام صادق سرازیر شد هی می فرمود : فاطمه فاطمه... ▪️یک وقت امام رو کرد به این مرد فرمود : حالا که نام دخترت را فاطمه گذاشتی مبادا دلش را بسوزانی ، مبادا سیلی به صورتش بزنی ، حالا که نام دخترت را فاطمه گذاشتی نامش را با  تجلیل و تکریم ببر... ▪️حالا من از شما عاشقان فاطمه سئوال می کنم با این وجود نازنین مدینه چه کردند ؟ آنقدر آزارش دادند که فرمود : الهی عجل وفاتی سریعاً... شرح سفارشات نبی را ستمگران            با میخ در به سینه زهرا نوشته اند بریم مدینه؟ ▪️بیاد آن لحظه که یتیم های فاطمه آمدند خودشان را روی مادر انداختند ( آی عزیزانی که مادر از دست دادید مادر چراغ خانه است وقتی مادر جوانی از دنیا برود اگر دختر کوچک داشته باشد از همه بیشتر برای دختر خرد سال و کوچک سخت است بی مادری خیلی براش گران تمام میشه ) ▪️قربون تو زینب چهار ساله برم چهار ساله بودی مادرت زهرا را از دست دادی...😭 اینجا علی، بچه های یتیم فاطمه را با نوازش از روی بدن مادر کنار زد ▪️اما کربلا  نازدانه حسین را، با تازیانه از بدن پدر جدا کردند... 😭 ۱_منبع روایت: كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، ج6، ص49 ؛ محدث قمي، شيخ عباس، بيت الاحزان، ص125.
ای کتابِ ثنای تو قرآن وی ثنا گسترت خدای جهان حُسن یزدان به چهرت پیدا سرّ هستی به سینه‌ات پنهان دشمنی با تو تلخ‌تر از کفر دوستی با تو خوشتر از ایمان خانه ی خاکی تو قبلة ی دل حجرۀ کوچکِ تو کعبۀ جان دلِ شیرِ خدا زِ تو روشن جانِ ختم رُسُل تو را قربان  قصّه ی عصمتت نه حدِّ سخن گفتنِ مِدحتت نه کارِ بیان بَذلِ یک نانِ تو کُنَد نازل سورۀ هل اَتی علی الانسان کیستی تو که مصطفی می‌گفت جانِ بابا فدات فاطمه جان 🔹فدای اسم قشنگت بی بی جان،اجازه دادی ما  تو فاطمیه بگیم یا فاطمه...سال گذشته کیا بودن ..همین امسال  شبهای اول یک دفعه به خودت میایی میبینی نفسی نیست، توفیقی نیست، عمری نیست .. اگر مطمئنی فاطمیه ی دوم  نفس داری !!نمیخواد امشب بگی مادر...نگه ندار،صداتو اون  عالم بزرگوار فرمود اگر حالِ عبادت میخواهید ،یه جوری صدا بزنید انگار شبِ آخرِ عمرِشماست. 🔸دیدی به کسی میگن یه روز زنده ای ،یه هفته زنده ای ،چقدر میخواد همه ی کاراهاش انجام بده جمع کنه.. بی بی جان‌باید سجده بجا بیارم بهم اجازه میدی بگم یا فاطمه اصلا بهم اجازه میدی بیام، بشینم؟ مگر هر کی هر کیه مگه همیجوریه حساب و کتاب داره..هر جا نشستی ،حساب و کتاب داره عین روایت فرمود : تا ما نخواهیم، تا ما دستت رو نگیریم تا ما گریه نکنیم تا ما صدات نکنيم تو نمي آيي،تو گريه نميكني کیستی تو که مصطفی میگفت  جانِ بابا فدات فاطمه جان  کیستی ای فِراق تو همه درد کیستی ای وصالِ تو درمان کیستی تو که در هجومِ ستم آمدی حافظ امام زمان برتر از درک و دانش همه ای  چه بخوانم تو را که فاطمه ای  در دل انبیاء امید تویی بر لبِ اولیا نوید تویی آنکه مانندِ قدرِ مجهولش قبر او مانده ناپدید تویی 🔹عظمت بی بی رو از همین یه  کلام ..آنکه مانند قدر مجهولش ،قبر او مانده ناپدید...سرِّ بی بی دو عالم.. بزرگان باید بگن ...پیغمبر با  اون عظمتش که اشرف مخلوقاتِ  قبرش معلومه ..ائمه ی ما قبرشون معلومه .. قرارِ تو این عالم یه نفر قبرش معلوم نباشه اونم فاطمه اس قرارِ تا آخرِ دنیا این  علامت سوال ..؟؟؟!!!همه ی نسلها یکی پس از دیگری بیان و برن چرا قبر حضرت زهرا سلام الله علیها مخفی هست مگه میشه پیغمبر مگه چند تا فاطمه داشت مگه برای چند نفر گفت پاره ی تنم مگه برای چند نفر بلند شد ،خم شد ،دست رو بوسید؟ از شب میلادِ تو تا آخر نفس  مصطفی یک دست را بوسید و بس  آن هم ای دست خدا دست تو بود   پس برآن دست و برآن لبها درود  🔸دست بوسیدن پیغمبر فکر نکنی یه کار عاطفی بود فقط بگی حالا یه پدر دستِ بچه اش را میبوسید، نه پیغمبر با این کارش میخواست به همه ی عالم بفهمانه  این فاطمه احترامش واجبِ..😭 در دل انبیاء امید تویی  برلبِ اولیا نوید تویی آنکه مانند قبر مجهولش  قبر او مانده نا پدید تویی  آنکه چون زینب و حسین و حسن پاک فرزند پرورید تویی آنکه جز باب و شوهر و پسرش هیچ مردی وِرا ندید تویی غیر از باباش غیر همسرش غیر بچه هاش پسرهاش هیچ مَردی مادر ما را ندیده، زهرا عصمت اللهِ مادرِ ما ناموس خداست نه این دنیا، اون دنیا را ببین ، اون دنیا را بشنو اون دنیا منادی صدا میزنه: یا اهل محشر.. "غُضّوا ابصارکم "همه سرها پائین ،میگن :چه خبره میگن فاطمه میخواد رد بشه، همه ی قیامت سرها را بندازن پائین فقط یه عده میتونن سر بالا کنن کیا هستن؟ اونهایی که تو دنیا براش اشک ریختن، حالا فهمیدی این گریه چقدر می ارزه، این محبت چقدر می ارزه، فردای محشر اونجا معلوم میشه ،هر کسی نمیتونه مادر ما را ببینه غیر از پیغمبر و امیرالمومنین و پسرهاش هیچ مردی مادر ما را ندیده ▪️ بمیرم برات وسط کوچه ها(..وقتی فکر شو میکنی میخوای داد بزنی... )کی باورش میشد.. یه روزی همین زهرا را دوره کنن.. آنکه اسلام سرفراز از او و آنکه قدش ز غم خمید تویی  آنکه با تیغ احتجاج و بیان پردۀ خصم را درید تویی آنکه در موج دشمنان تنها به دفاعِ علی دوید تویی آنکه در راه حفظ جانِ علی رنجِ هستی به جان خرید تویی آنکه در ماتمش به ناگه، رنگ از رُخِ مرتضی پرید تویی ▪️روضه بخونم ..بی بی جانم ،همه کَسِ علی ،پشت و پناه علی،بذار بهتر بگم حقشو ادا میکنی، زور و بازوهای علی قوت زانوهای علی فاطمه ی علی نور چشم علی همه ی وجودِ علی پشت و پناه علی تکیه گاه علی همه ی هستیِ امیرالمومنین، یه نگاهِ زهراست بگو یا زهــــرا... ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 السلام علیکم یا اهل بیت النبوة “اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی الصّدیقة الطاهرة فَاطِمَةَ و اَبِیهَا وَ بَعلِهَا وَ بَنِیهَا وَ سِرِّ المُستَودَعِ فِیهَا بِعَدَدِ مَا اَحاطَ بِهِ عِلمُک” 🔹 اصلاً گریۀ مُحرم با گریه فاطمیه فرق داره، علتش اینه که فاطمیه، همه برای هم روضه می خونند ▪️الان تو خونه ی حضرت زهرا باشی، بچه هاش دارن برای هم روضه میخونند، امام حسن برا امام حسین روضه میخونه، دوتاشون برای حضرت زینب روضه میخونند، این تفاوتش با کربلاست صورت توحید دارد سجده های فاطمه سجده باید کرد پس تنها به پای فاطمه خلقت زهرا ولایت داشت دنبال خودش مصطفی ختم رسل شد در حرای فاطمه یا علی گفتیم و یا زهرا در آوردند از آب در غدیر خم که ثابت شد ولای فاطمه بارها از رَبیَّ الاَعلٰی خود فهمیده ام می خَرد ما را خدا با ربنای فاطمه 🔸دیدم تو قنوتش صدا میزنه، خدایا! شیعیانم، دوستانم، گریه کنانم، همه رو مادر یاد کرد… رشته ای از چادرش هم دست ما باشد بس است چون نمی‌ارزد دو عالم در اِزای فاطمه می‌رسد خیر قنوتش بر در و همسایه اش ▪️بي بی جان به حسین ات قسم ما از همسایه های شما بهتریم، چون ما هیچ وقت نگفتیم از گریه های تو خسته شدیم... 😭 اما اونا آمدن به علی شکایت کردند.. هرچی خوبی این خانواده به اهل این شهر کردن برعکس جواب گرفتند… می رسد خیر قنوتش بر در و همسایه اش پس چه می صرفد شدم عمری گدای فاطمه خوش به حال فاطمه کهف حصینش حیدر است خوش به حال مرتضی دارد هوای فاطمه قبر پنهانی او گیریم که پیدا نشد اصلاً از اول نبود این خاک، جای فاطمه او اگر می خواست آتش را گلستان کرده بود معجزه کاری ندارد که برای فاطمه قامتش آیینه ی صبر علی بود و شکست شانه ی دیوار شد روزی عصای فاطمه ضربه ی دیوار نه، آتش نه، حتی میخ نه در نیامد از پسِ حُجب و حیای فاطمه صحبت محسن وسط آمد و گرنه هیچ وقت در نمی آمد در این دنیا صدای فاطمه ... 😭 داد از این درد که اُفتاده به جانم ای داد من زمین خورده ترین مردِ جهانم ای داد من جوانم تو جوان، پیر شدی پیر شدم زود می‌اُفتد از این غم ضربانم ای داد نوزده سالگی‌ات قسمت ما حیف نشد چشم خوردیم من و تازه جوانم ای داد من که لب دوختم اما جگرم را چه کنم می شود تا دو سه خط روضه بخوانم ای داد همه‌ی شهر به اُفتادنمان خندیدند همه دیدند که پاشیده تَوانم ای داد هفت جای بدنت تا دَرِ مسجد بشکست و نمی‌شد به تو خود را برسانم ای داد ▪️همه میگن: فقط بازوت شکسته، اما علی میگه: خون از همه ی بدنت جاری شد، نگاه کردم، دیدم دستت شکسته، سرت شکسته، گونه ات شکسته، صورتت ترک خورده، پهلوت شکسته… خدایا گریه های ما رو برای حضرت زهرا به اوج برسان به گوش امام زمان برسان بالاتر از این هم داره روضه، گوش بده… هفت جای بدنت تا دَرِ مسجد بشکست و نمیشد به تو خود را برسانم ای داد بالاترین روضه اینه.. همه گفتند علی بود و زنش را کُشتند من جگر سوخته از زخمِ زبانم ای داد ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝