امیری حسین و نعم الامیر
به عشق تو من زنده ام یا حسین
تو مولا و من بنده ام یا حسین
ز لطف تو شرمنده ام یا حسین
به بند ولای تو گشتم اسیر
امیری حسین و نعم الامیر
تویی ماه و خورشید روز و شبم
تویی بهترین ذکر حق بر لبم
تویی آسمانی ترین مطلبم
تو بالای بالا و من هم حقیر
امیری حسین و نعم الامیر
تو باب نجات و منم غرق غم
منم دلغمین و تو بحر کرم
غمت زد مسیر دلم را رقم
تهیدستم آقا تو دستم بگیر
امیری حسین و نعم الامیر
قبولم نما تا فدایت شوم
فدای تو و کربلایت شوم
تو سلطانی و من گدایت شوم
به درگاه لطفت فقیرم فقیر
امیری حسین و نعم الامیر
بلند اختر از نور بام توام
چو خورشید ، رخشان ز نام توام
رهایم مکن من غلام توام
بود نور عشقت مرا در ضمیر
امیری حسین و نعم الامیر
به عشق تو دارم دلی بیقرار
غلامی کویت مرا افتخار
گرفتم ازین نوکری اعتبار
تو ای روح باران به دشت کویر
امیری حسین و نعم الامیر
گل مهر تو در سرشت من است
گدایی ز تو سرنوشت من است
حریم تو مولا بهشت من است
که کویت چو جنت بود دل پذیر
امیری حسین و نعم الامیر
دلم در غمت رو به ویرانی است
دو چشمم ز داغ تو بارانی است
نگاهم چو دریای توفانی است
تویی در دلم نور حی قدیر
امیری حسین و نعم الامیر
الا نهضتت ضد ظلم و ستم
زدی در ره عزت دین قدم
شد از خون تو پرچم حق علم
ندارد قیام تو مولا نظیر
امیری حسین و نعم الامیر
دل "یاسر" از داغ تو بشکند
به هر جا بگیرد ز عشقت مدد
غلامم به درگاه تو تا ابد
غلامی تو منصبی بس خطیر
امیری حسین و نعم الامیر
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
عبدالله بن حسن (ع)
نوجوانی شیر دل - شیرین لقا
لاله ای از بوستان مجتبی
نام او عبداله و پور حسن
نور چشم حضرت خیرالنسا
کودک است اما ز جان نوشیده است
آب از سرچشمه ی قالوا بلی
بوده در دامان ثارالله نیز
یازده سال آینه دار وفا
معرفت آموز دستان حسین
با عموی خویش آمد کربلا
چون برادر ، بعد بابایش حسن
داشت بر سر سایه ی خون خدا
کودکی از نسل حق جویان عشق
کودکی از نسل نور انما
کودکی آموخته درس ادب
کودکی پرورده ی بیت الولا
کودکی با رشته ی حبل المتین
کودکی با ریسمان هل اتی
کودکی دل بسته بر خورشید و ماه
کودکی لب تشنه ی آب بقا
کودکی گردیده وصل بر خدا
کودکی گشته جدا از ماسوا
کودکی ، جان کریم اهل بیت
کودکی دستان او غرق عطا
کودکی یار امام خویشتن
کودکی جان داده اما جانگزا
کودکی لبریز از داغ عطش
کودکی آیینه دار نینوا
کودکی بر اهل دنیا راهبر
کودکی بر خیل عالم مقتدا
کودکی گمگشتگان را عین راه
کودکی گم کردگان را رهنما
کودکی پوینده ی راه حسین
کودکی رهپوی راه اولیا
کودکی هر قطره اشکش آبرو
کودکی هر ذره خاکش چون دوا
کودکی پیچیده نامش در زمین
کودکی پیچیده نورش در سما
پای او در محفل ایثار و عشق
دست او در دست مصباح الهدا
با دلیران شهادت همرکاب
با شهیدان ولایت همصدا
یادگار مجتبی در بزم دوست
راحت جان علی مرتضی
کودک است اما لبالب از امید
کودک است اما پر از شور و نوا
مرد میدان وفا این کودک است
کودکی اما خریدار بلا
دید افتاده عمویش بر زمین
او به روی خاک ، گردش اشقیا
رفت در میدان برای یاری اش
رفت تا دشمن کند او راه رها
خویش را انداخت بر جسم عمو
وین چنین می داد در آنجا ندا
این عموی من حسین بن علی ست
کو بود جان عزیز مصطفی
ناگهان تیغی فراز سر بدید
تیغ بُران در کف اهل جفا
دید قصد جان مولا کرده است
تیغ ، بُران است و دشمن بی حیا
دست خود را برد بالا ، ناگهان
تیغ آمد دستش از تن شد جدا
غرق خون افتاد بر جسم عمو
هر دو گردیدند با غم آشنا
دست و پا می زد در آغوش حسین
آن شهید نوجوان کربلا
دست او بهر حسین از تن فتاد
جان او در راه قرآن شد فدا
جان به لب هایم رسید و جان سپرد
آن به خون غلتیده در راه ولا
داغ او شد نقش بر قلب حسین
«یاسر» از این داغ لبریز از عزا
**
محمود تاری «یاسر
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#شب_ششم_محرم
#صلوات_اول_مجلس
هدیه به ساحت مقدس و ملکوتی، قهرمان کربلا، شاهزاده حضرت قاسم بن الحسن علیهما السلام، و خشنودی پدر بزرگوارشون، کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی، علیه الصلاة و السلام هر چقدر به این خاندان ارادت دارید عنایت کنید اجماعا صلوات بلندی ختم کنید.
(الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم)
#شب_ششم_محرم
#نمونه_شروع_روضه
(شروع با زیارت عاشورا)
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُم
ْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
ِ
🔸الا ای صاحب قلبم کجایی
🔸محرم شد نمی خواهی بیایی؟
🔸کنار علقمه یا خیمه گاهی؟
🔸نمی دانم کجای کربلایی
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.
#شب_ششم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
مناجات 1
🔸ای داغدار اصلی این روضه ها بیا
🔸صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا
صاحب عزا کجایی...
یا بن الحسن...
🔸تنها امید خلق جهان یابن فاطمه
🔸ای منتهای آرزوی اولیاء بیا
ای آقایی که آمدنت آرزوی همه عالمه...
آرزوی همه اولیاء خداست...
امام صادق فرمودند:
لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیامَ حَیاتِی
(منبع: الغیبة النعمانی، ص 246)
اگه پسرم مهدی رو درک کنم تمام عمرم بهش خدمت میکنم...
ولی امام صادق این تعبیر رو داره...
من چی بگم آقا...
🔸بالا گرفته ایم برایت دو دست را
🔸ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا
کی میای آقای خوبم...
میترسم اون روزی که شما میای...
دیگه من زنده نباشم...
زیر خاکها باشم...
🔸هفته به هفته می گذرد با خیال تو
🔸پس لا اقل به حرمت خون خدا بیا
آقا جانم... امام زمان...
امشبم اومدیم خدا رو به ابی عبدالله قسم بدیم...
فرج شما رو نزدیک کنه
یا صاحب الزمان...
#شب_ششم_محرم
#روضه_حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
متن روضه 1
🔸ای حرمت خانۀ معمور دل
🔸ای شجر عشق تو در طور دل
🔸نجل علی درّ یتیم حسن
🔸باب همه خلق زمین و زمن
امشب بریم در خانه ابن الکریم...
میوه دل امام حسن...
🔸همچو عمو ماه بنی هاشمی
🔸چشم و چراغ شهدا، قاسمی
امشب صاحب عزا...
خود امام حسنه...
آقای کریم ماست...
آی اونی که گفتی گرفتارم...
حاجت دارم... مریض دارم...
امشب شفای مریضت رو از امام حسن بگیر...
امشب آقا رو به پاره تنش قسم بده...
مگه ميشه...
برا میوه دلش اشک بریزی...
برا قاسمش اشک بریزی...
آقا دست خالی برت گردونه...
آماده ای بریم کربلا بسم الله...
شاید 13 سال بیشتر نداره...
اومد کنار ابی عبدالله...
صدا زد:
🔸من هوای جبهه دارم ای عمو
🔸غصه های خیمه دارم ای عمو
شب عاشورا اومد کنار عموجانش حسین...
عرضه داشت آقا...
یه سوال دارم...
آیا منم فردا شهید میشم یا نه...
آیا منم میتونم جانم رو فداتون کنم یا نه...
🔸این دلم احساس غمگینی کند
🔸غربتت درسینه سنگینی کند
عزیز دل برادرم...قاسمم...
مرگ رو چطور میبینی...
صدا زد:
احلی من العسل...
آقا مرگ برای من از عسل شیرین تره...
فرمود عزیز دلم...
فردا تو رو به بلای عظیم میکشند...
الله اکبر...
امان از بلای عظیم...
روز عاشورا اومد کنار ابی عبدالله...
صدا زد عموجانم حسینم...
الان ديگه وقتشه اجازه میدان بدید آقا...
دیگه طاقت ندارم...
ابی عبدالله چکار کنه...
صدا زد قاسمم...
عزیز برادرم...
چطوری اجازه بدم...
آخه تو یادگار حسنمی...
تو امانت برادرمی...
اصرار کرد...
هر طوری بود...
اجازه گرفت...
رفت به سمت میدان...
راوی میگه:
وَخَرَجَ غُلَامٌ كَأَنَّ وَجْهَهُ شِقَّةُ قَمَر
یه نوجوانی وارد میدان شد دیدم صورتش مثل ماه پاره میدرخشه...
تا وارد میدان شد...
شروع کرد به رجز خوندن...
چنان با شجاعت رجز میخونه...
همه لشکر دشمن متحیر موندن...
این آقازاده کیه...
آی نانجیبها...
اگه منو نمیشناسید بدانید...
أَنَا ابْنُ الْحَسَنِ سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفى
من فرزند قهرمان جنگ جملم...
من فرزند حسن بن علیم...
🔸آیینه ی مرد جمل آمد به میدان
🔸یک شیردل مانند یل آمد به میدان
جنگ نمایانی کرد...
خیلی ها رو به درک واصل کرد...
کسی حریف این آقازاده نميشه...
چه کار کردند...
دور تا دورش رو گرفتند...
اول سنگبارانش کردند...
یه ظالمی صدا زد...
بخدا بهش حمله میکنم...
داغش رو به دل مادرش میگزارم...
یا صاحب الزمان...
تا این نانجیب رسید..
.
ضَرَبَ رَأسَهُ بِالسَّيف
ِ
آنچنان با شمشیر به سر مبارک زد...
فَوَقَعَ الغُلامُ لِوَجهِهِ
قاسم با صورت به زمین افتاد...
همینجا بود صدای ناله اش بلند شد...
يا عَمّاه
عموجان حسین به دادم برس...
🔸افتادم از پشت فرس
🔸عمو به فریادم برس
ابی عبدالله مثل باز شکاری خودش رو رسوند...
بگم یا نه...
نگاه کرد...
دید یه قاسمش زیر سم اسبها...
هی صدا میزنه عموجان حسین...
ابی عبدالله این نانجیبها رو کنار زد...
نشست کنار یتیم برادر...
دید شمشیر به سرش زدند...
بدنش رو قطعه قطعه کردند...
سنگبارانش کردند...
داره نفسهای آخرش رو میکشه...
هی پاهاش رو زمین میکشه...
چه کار کنه حسین...
همه دیدند...
وقَد وَضَعَ حُسَينٌ صَدرَهُ عَلى صَدرِهِ،
قاسم رو به سینه چسباند...
وای عزیز برادرم قاسم...
یادگار حسنم قاسم...
🔸اي يادگار ِ رويِ قشنگِ برادرم
🔸جان كَندَنت روي زمين نيست باورم
🔸وقتي كه استغاثه ي جانسوز تو رسيد
🔸هفت آسمان، شكست و فرو ريخت برابرم
🔸پُر شد فضا ز عطر گلابِ تنت عمو
🔸عطر تن تو زنده كُند يادِ اكبرم
(صلی الله عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ)
#شب_ششم_محرم
#صلوات_آخر_مجلس
تسلای دل داغدار کریم اهل بیت آقا امام حسن مجتبی علیه الصلاه و السلام عنایت کنید اجماعا صلوات قرایی ختم کنید.
(الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم)
•من گم شدم مانند بغض در گلویم
مناجات با امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ به نفس حاج محمد طاهری •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
من گم شدم مانند بغض در گلویم
یا نور و یا برهان ، بیا در جست و جویم
خیلی دلت را با گناهانم شکستم
خسته شدم دیگر من از این خلق و خویم
تو آبروی آبرودارنِ عرشی
من بنده ای رسوایم و بی آبرویم
عمری برایت وصله ای ناجور بودم
یک لحظه هم حتی نیاوردی به رویم
می خواستم با گریه برگردم به سویت
دست کریمت زودتر آمد به سویم
من بی ادب بودم برایت شعر گفتم
تو برتر از آنی که من از تو بگویم
هربار کارم سخت برهم ریخت ، فوراً
گفتم حسین و زود کردی زیر و رویم
ای کاش زنده باشم و ماه محرم
دیگ غذای روضه هایش را بشویم
ای کاش زنده باشم و از قول قاسم
گویم به شور و هروله "ای جان عمویم.."
شاعر : محمد جواد شیرازی
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
98061403.mp3
783.2K
|⇦•من گم شدم مانند بغض در گلویم
مناجات با امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ به نفس حاج محمد طاهری •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
دل مُردهام، قــبول!
تو اما مــسیح باش
یک #جـمعه هم بیا
زیارتِ اَهلِقُبور کن...
#یامهدی_ادرکنی
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
بی رزه رفت ..
روضه و توسل به حضرت قاسم سلام الله علیه اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ به نفس حاج محمد طاهری •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
بی رزه رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است
دست خطی حسنی داشت که ثابت میکرد
سیزده سال به دنبال حسینی شدن است
جان سرِ دست گرفت و به دل میدان برد
خواست با عشق بگوید که عمو جانِ من است
*یه شباهتی داره روضه ش با باباش امام مجتبی .. یه تفاوتی هم داره ؛ اینجا هر کاری کرد عمو اجازه نداد اومد تو خیمه مادر اومد دید قاسم سر روی زانوها گذاشته داره چنان گریه میکنه شونه هاش داره میلرزه ..
عزیزِ دلم نبینم اینطوری گریه کنی چرا زانوی غم بغل گرفتی؟.. گفت مادر هر کاری کردم عمو بهم اجازه نداد..گفت ناراحت نباش الان یه چیزی بهت میدم اگر ببری به عمو نشون بدی محاله دیگه بهت اجازه نده..
دیدن نجمه خانم (س) یه ساروق بسته ای رو باز کرد از داخلش یه نامه ای رو بیرون آوورد گفت ببین بابات حسن نوشته برا عمو جانت نوشته برا یه همچین روزی نوشته .. احتمال میداده ابیعبدالله بهت اجازۀ رفتن نده .. دیدن نامۀ بابا رو گرفته در دست داره خوشحال میاد .. باباشم یه روزی یه نامه ای در دست گرفته بود خوشحال داشت میومد .. امسال روضه مون گره خورده به روضه حضرت زهرا دیگه .. میگفت الان میرم به بابام میگم مادرم چیکار کرد .. اما این خوشحالی برا امام حسن چند دقیقه بیشتر طول نکشید .. یه وقت دید وسط کوچه نانجیب اومد .. جلو مادرشو سد کرد گفت
بردم پناه هرچه به دیوار بیشتر
اون بیشتر رسید و رهم بیشتر گرفت
تفاوت روضۀ پسر و بابا اینه او اول سر گذاشته بود روی پاهاش گریه میکرد بعد خوشحال نامه رو گرفته بود دستش .. اما باباش اول خوشحال نامه در دستش بود اما تا آخر عمرش هی سر روی زانو گذاشت به هیچکسم نتونست بگه چه خبر شده .. آخه وقتی مادر با ضرب سیلی روی زمین افتاد ..*
ناگهان از همه سو نعره کشیدند که آی
تیرها پر بگشایید که او هم حسن است
*میخوام دلتو اینجای روضه ببرم ؛ یه موقعی عمو رو صدا زد که نانجیب نشسته بود رو سینه ش .. کاکلِ قاسمُ در دست گرفته نتونست به هدفش برسه. ابیعبدالله با عجله خودشُ رسوند چنان شمشیر و رها کرد دست این نانجیب قطع شد صدای نحسش بلند شد قومش برا نجات دادنش اومدن ، چنان همه ریختن وسط معرکه همۀ این نانجیبا با اسب از رو بدن قاسم ..
یه وقت یه صدای نحیفی به گوش عمو رسید عمو استخونایِ بدنمُ خرد کردن .. ابیعبدالله رسید بالاسرش:
خنکای دل تب دیدۀ این دشت شدی
چه شبیه جگر ریخته در تشت شدی
عذر تقصیر اگر آمدنم دیر شده
زیرِ تابوت پسر رفته عمو پیر شده
نعل ها سخت به پامال تو سرگرم شدن
تار و پود تو چنان موم عسل نرم شدن
شده اسراف به سن تو نشاید این قد
بیشتر از تو به عباس می آید این قد
*شنیدید اومد سوار مرکب بشه قاسم، عمو سوارش کرد پاش به رکاب نمیرسید .. حالا وقتی داره بدنُ میاره سمت خیمۀ دار الحرب ابیعبدالله سینهی قاسمُ به سینه ش گذاشته روایت میکه پاهای قاسم روی زمین کشیده میشه ..*
چنگ ها معتکف طرۀ مویت گشتند
سنگ ها جذب دلارایی رویت گشتند
حسن و حیدر و زهرای مجسم شده ای
پشت و روی تو کدام است چه در هم شده ای
بهره از سفرۀ حسن تو به یوسف نرسید
کار تقسیم تو قاسم به تعارف نرسید
کارِ سختی است ولی تا به حرم میبرمت
پسرم بودی و پیش پسرم میبرمت
*چون این روضه برای این لحظه ست میگم .. نوشتن وقتی آورد بدنُ تو خیمهی دارالحرب کنارِ بدن قاسم گذاشت ،شنید زینب داره میاد سریع یه پارچه ای روی بدن انداختش ابی عبدالله .. بی بی اومد نشست مقابل ابیعبدالله شروع کرد گریه کردن .. خانوما هم دارن گریه میکنن مادرش حضرت نجمه هم هست.. همه نشستن دارنگریه میکنن ، بدنِ علی اکبر که ارباً ارباً ست .. بدن قاسمم که برات خوندم روضه شو بدن غرق خونه .. یه وقت زینب این منظره رو دید میخواد لطمه بزنه اما اول از ابیعبدالله اجازه میگیره جانم به این خانم اجازه میدی حسین جان تا ابیعبدالله بهش اجازه داد میگن مقنعه از سر کشید شروع کرد لطمه زدن به صورت ..
این لطمه هایی که زینب به صورت زد برای بدن قاسمه .. آخه کنار بدن علی اکبر بود اما این کار و نکرد ، زینب انگار اینجا خجالت زدۀ داداشش حسن بود ..
چند بار دیگه زینب لطمه به صورتش زد ایام محرمه از همه التماسِ دعا .. اون لحظه ای بود که دید نانجیب داره وارد گودال میشه .. تا نشست روی سینه والشمرُ جالسٌ علی صدرک ..
پس با زبانِ پر گله آن بضعۀ رسول
رو کرد در مدینه که یا ایها الرسول
این کشتۀ فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
98061405.mp3
4.07M
|⇦•بی رزه رفت ..
روضه و توسل به حضرت قاسم سلام الله علیه اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ به نفس حاج محمد طاهری •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#قاسم_بن_الحسن نوجوانی بود که نه جنگ را،
نه پیامبر را، و نه انقلاباسلامیاش را دیده بود.
امّا آن مفاهیم صدر اسلام را با همان روشنبینی،
با همان اقتدار که روزی یک نوجوان فهمیده
(علیبن ابیطالب) دنبال کرده بود،
با #بصیرت دنبال میکرد...
#احلی_من_العسل
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
برام سخته واسه تو کاری نکردم ..
#زمزمه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
عمو جون ..
برام سخته واسه تو کاری نکردم
نکش پا رو خاکا که لبریز دردم
زیر سنگا دنبال جسمت میگردم
عمو جون ..
دیگه به همه آرزوهات رسیدی
برای خودت دیگه سرو رشیدی
زیر سم اسبا چقد قد کشیدی
بگو چی مسیرِ نفس هاتُ بسته
مگه چند تا نیزه تو سینه ت شکسته
میده شمشیراشون بوی پیرهنت رو
سم اسبا داره شمیم تنت رو
«عمو جان .. عمو جان ..»
عمو جون
میخوام بشنوم من دوباره صداتُ
به هم ریخته این سنگ و طرح چشاتُ
نزن دست و پا که میمیرم براتُ
عمو جون ..
دیدم توی چنگ یه نامردی موتو
میخواد که با شمشیر ببره گلوتو
صدای کمک خواستنت کشت عموتو
میترسم سرت رو یه نامرد بیاره
جلو چشم نجمه رو نیزه بذاره
میترسم با چشمی که پر اضطرابه
ببینی که زینب تو بزم شرابه
«عمو جان .. عمو جان ..»
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
شک، بال پر زدن..
#مناجات و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ به نفس سید رضا نریمانی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
تا دلم از کردههای خویش نادِم میشود
بیشتر از پیش، چشمم گریهلازم میشود
اشک، بال پر زدن در وادی معراجهاست
گریه کن در روضه جبریل عوالم میشود
شمع باشی یا که پروانه چه فرقی میکند
سوخت هر کس که درونش عشق حاکم میشود
هرکه سنگ طعنههای خلق را تاب آورَد
حتم دارم شیشه هم باشد مقاوم میشود
گرچه هی در میزنم، کشکول من را پُر نکن
دست سائل تا که خالی شد مزاحم میشود
*آخه من هر وقت دستم خالی باشه میام دم خونت .. دستم که پر میشه میرم پشت سرم و هم نگاه نمیکنم .. من و همیشه محتاج خودت کن*
این خرابت را بیا و لطف کن بیرون نکن
قول خواهم داد که یک روز سالم میشود
تا گناهی میکنم زهرا وساطت میکند
پشتِ مادر طفلِ بازیگوش قائم میشود
آه ای ماه هزار و چند ساله تو بگو
سهم ما تا کِی سیاهیِ مداوم میشود
هر زمان ناحیه میخوانم تصور میکنم
روح من تا کربلایش با تو عازم میشود
گریه تنها در میان روضهی جدت حسین
اشک هرچه میدهی خرج مراسم میشود
لا اقل این جسم عریان مانده را دفنش کنید
نا مروتها! کسی اینقدر ظالم میشود؟!کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
4_5911318039587981170.mp3
1.53M
|⇦•اشک، بال پر زدن..
#مناجات و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ به نفس سید رضا نریمانی •✾
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#جمهوری_اسلامی
محل امتحان است
منتظران حقیقی باید،بستر
#انقلاب_اسلامی_جهانی را
برای #ظهور_امام فراهمکنند
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
•لااقل این جسم عریان مانده را..
#روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ به نفس سید رضا نریمانی •✾
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
لااقل این جسم عریان مانده را دفنش کنید
نامروتها! کسی اینقدر ظالم میشود؟!
*اگه یه حادثهای پیش بیاد، یه نفر از دنیا بره، حتی اگه کس و کارم نداشته باشه، بالاخره یه عده ای میان زیر بدنشو میگیرن، زود میبرن خاکش میکنن .. آخه میگن بَده میت نباید رو زمین بمونه ..
بیبی زینب همچین که اومد وارد خیمه شد دید امام سجاد داره گریه میکنه؛
_چی شده عزیز برادرم؟!
فرمود: عمه جان ! این نامردا دارن کشتههای خودشونُ خاک میکنن، اما بابای بدن منو همینطور برهنه رها کردن و رفتن...
پیغمبر وارد شد دید بیبی دوعالم داره گریه میکنه؛
_چی شده دخترم؟!
عرضه داشت: بابا!! بچهم داره باهامحرف میزنه؛
فرمود: دخترم تو هم که در رحم خدیجه (س) بودی باهاش حرف میزدی ، آرومش میکردی ..
عرضه داشت: آخه باباجان آرامم نمیکنه، تازه یه حرفایی میزنه منو بهم ریخته.
_چی داره میگه دخترم؟!
دوسه روزه هی داره میگه؛" اَنَا الغریب" اما امروز منِ فاطمه رو بهم ریخته.
_چرا؟!
_ آخه هی داره میگه: "اَنَا العطشان"
پیغمبر شروع کرد روضه خواندن، گریه کن هم بیبی دوعالمه. فرمود: دخترم، حسینت رو اینجوری کربلا میکُشنش..
نمیدونم چجوری پیغمبر روضه خوانده، اما همه میگن صدای این خانم بلند شد، شروع کرد بلند بلند برای حسینش گریه کنه ، مادر برات بمیره*
مونده روی زمین پیكر تو رها
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَ أَهْلَ قُرىٰ
خواهرت اگه نیست ، رفته شام بلا
ریگ و رمل بیابان برات گرفتن عزا
همه منتظرن مادرش برسه
کاش صدای برادر به خواهرش برسه
دست قاتل اگه به سرش برسه
آخ خدا به داد موی دخترش برسه
آن ردا و آن عبا آن امان نامه بس نبود
کهنه پیراهن مگر جز غنائم میشود
*قاسم اومد اجازهی میدان بگیره. مادرش راهیش کرد گفت برو، بابات خیلی به من سفارش کرده. اومد پیش عمو؛ عموجان به منم اجازه بده منم مثل علی اکبرت برم بجنگم، برات فدایی بشم.
آقا اباعبدالله به قاسم اجازه نداد. رفت گوشهی خیمه، زانوهاشو بغل کرد؛ چرا عمو منو نمیخره؟! مادرش اومد: چی شده قاسمم؟ عزیز دلم! گفت: عمو بهم اجازه نمیده، میگه تو بالاسر این زن و بچهها باش. نمیتونم یه لحظه زنده باشمبدون عموم..
عجب مادری .. گفت: غصه نخور؛ یه بقچه آورد گذاشت جلوی قاسم. تا این بقچه رو آورد یهو بوی امام حسن تو خیمه پیچید ، هم مادر گریه کرد هم این بچه. یاد شبِ آخر امام حسن افتادن؛ اون شبی که تو بستر افتاده بود... میخواست سفارش قاسم و بکنه..
_مادر جان این چیه؟!
گفت: قاسمم، عزیر دلم، بابات فکر اینجاهاشو هم کرده بود، میدونست عموت بهت اجازه نمیده؛ یه دست خط نوشت به من داد گفت اینو بده به قاسمم به حسینم نشون بده.
همون لحظه که به حسین گفت:
"لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ" ..
همه نگران حسینن، مادرشم وقتی میخواست جون بده علی رو صدا زد گفت:« علی جان، خیلی مراقب حسینم باش».
پیغمبر، علی، بیبی، خود امام حسن، همه سفارش حسین و کردن..
نامه رو داد دست قاسم؛ قاسمم عزیز دلم این نامه رو ببر به عمو نشون بده.
نامه رو گرفت، سریع دوید، خوشحال ، اومد پیش عمو؛ عموجان یه چیزی آوردم دیگه نه نمیتونی بیاری! تا نامه رو گرفت باز کرد؛ بهبه، دست خط برادرشه؛ همونجا رو زمین نشست این دست خط و توو بغلش گرفت هی میگفت حسنم. حسن جان کجایی غریبی حسینت رو ببینی..
شیخ جعفر شوشتری میگه: عمو و برادرزاده همدیگه رو بغل کردن، اینقدر گریه کردن که ابی عبدالله پس افتاد..
همچین که این نامه رو گرفت یاد قصههای مدینه افتاد .. قاسمم چه کاری با دل حسین کردی امروز ابی عبدالله پس افتاد مثل باباش..
امیر المومنین هم همینجور شد. علی کجا غش کرد؟!
امیرالمومنین هم تو مسجد نشسته بود. یهو دید از در حسن و حسین دوان دوان دارن میان؛ بابا بیا مادرم از دنیا رفت. علی پس افتاد..
چی تو نامه نوشته امام حسن نمیدونم. ولی مضمون اینه که نوشته حسین جان من کربلا نیستم بهجای من این بچه هست..
(ولی من میگم شاید این نباشه ،وقتی ابی عبدالله غش میکنه شاید یه چیز دیگه تو نامه دیده)
شاید امام حسن نوشته:حسین جان اگه بودم مثل کوچهها وایمیسادم .. فقط فرقش این بود اون روز کوچیک بودم نتونستم برا مادر کاری بکنم لااقل اینجا برات جبران میکنم ..کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش