eitaa logo
نوای مقتل
4.4هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
6.4هزار ویدیو
339 فایل
کانال ویژه مراثی و موالید ۱۴ معصوم ع @Navaymagtal ضامن اشک مقتل امام حسین ع @zameneashk1 پاسخگویی به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
( سلام الله علیها ) چشماتون پر از اشکه ، حالا دیگه مَحرم شدی ، حالا دیگه میتونی پا بزاری توو خونه ی بی بی فاطمه ، بریم کنار بستر بی بی ، چه خبره الان ، چه میگذره بر امیرالمومنین ؟ چه میگذره بر بچه های فاطمه ؟ امشب شب وصیت گفتنِ ، ... امیرالمومنین داره با فاطمه اش دردِ دل میکنه ، فاطمه جان : عالَمی سوخته از آتشِ آهِ من و توست این درِ سوخته تا حشر گواهِ من و توست ( شاید هر موقع امیرالمومنین از جلوی این در میخواد رد بشه ، چشمش می افته ، سرش رو پائین می اندازه ، از فاطمه خجالت میکشه ... بچه هاشو می بینه ، امام حسن ، امام حسین و زینب رو می بینه ، شرمنده میشه ... ) غربتم را همه دیدند و تماشا کردند بی پناهی فقط انگار پناهِ من و توست ( همه اون همسایه هایی که هر شب براشون دعا میکنی ، غربت مارو دیدند ، اما همه ایستادند و تماشا کردند ؟ ... حالا یکی یکی خاطرات جلو چشم علی داره زنده میشه ، فاطمه جان : ) کوچه آن روز ، پُر از دیده ی نامحرم بود ( آخه مولا غیرتیه ) کوچه آن روز ، پُر از دیده ی نامحرم بود ( فاطمه جان ، این درد داره علی رو میکُشه ، فاطمه رو جلوی چشم علی زدند ؟ یه عده نامحرم به زهرا زدند ؟ امام زمان ، ببخشید آقا ، خب شب شهادته ، امشب نگم ، کی بگم ؟ فاطمه رو یک عده نامحرم زدند ، ... زهرا جان : ) صورت نیلی تو از نفس انداخت مرا هر موقع می اومدم توو خونه ، چشمم به صورت زهرا می افتاد ، اگر همه غم های عالَم را هم داشتم ، فراموشم میشد ، دیدن چهره ی زهرا ، غم ها رو از دلم برطرف میکرد ، اما چی بگم فاطمه ؟ این روزها هروقت چشمم بصورت کبودت می افته ، سرم رو باید پائین بندازم ، از پیغمبر (ص) خجالت میکِشم ... اون لحظات آخر عمرِ پیغمبر (ص) ، دستِ زهرا رو توو دست علی گذاشت ، فرمود : یاعلی ، « هَذِهِ‏ وَدِيعَةُ اللَّهِ‏ وَ وَدِيعَةُ رَسُولِهِ » علی جان این امانت دست توست ، اما چه کردند با امانت پیغمبر (ص) ؟ کاری کردند امام صادق علیه السلام فرمود : « يُغْشىَ عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَةٍ » [مناقب ج3:362.] مادرم ساعت به ساعت از هوش میرفت ؟ آی مادر ... اما من یک جای دیگر هم سراغ دارم ، وصیت پیغمبر(ص) رو ، زیر پا گذاشتند ، پیغمبر(ص) هر موقع حسین رو می دید ، صدا میزد : حسین منی و انا من حسین ، چه کار کردند با جگر گوشه پیغمبر(ص) ؟ یه مرتبه زینب ببینه ، شمشیر دار با شمشیر میزنه ، نیزه دار با نیزه میزنه ، یه ساعتی گذشت ، یه مرتبه زینب سر بلند کرد : سری به نیزه بلند است در برادر زینب خدا کند که نباشد ، سرِ برادر زینب ... هر کجا نشستی بلند صدا بزن ، یا حسین ....
( سلام الله علیها ) چشماتون پر از اشکه ، حالا دیگه مَحرم شدی ، حالا دیگه میتونی پا بزاری توو خونه ی بی بی فاطمه ، بریم کنار بستر بی بی ، چه خبره الان ، چه میگذره بر امیرالمومنین ؟ چه میگذره بر بچه های فاطمه ؟ امشب شب وصیت گفتنِ ، ... امیرالمومنین داره با فاطمه اش دردِ دل میکنه ، فاطمه جان : عالَمی سوخته از آتشِ آهِ من و توست این درِ سوخته تا حشر گواهِ من و توست ( شاید هر موقع امیرالمومنین از جلوی این در میخواد رد بشه ، چشمش می افته ، سرش رو پائین می اندازه ، از فاطمه خجالت میکشه ... بچه هاشو می بینه ، امام حسن ، امام حسین و زینب رو می بینه ، شرمنده میشه ... ) غربتم را همه دیدند و تماشا کردند بی پناهی فقط انگار پناهِ من و توست ( همه اون همسایه هایی که هر شب براشون دعا میکنی ، غربت مارو دیدند ، اما همه ایستادند و تماشا کردند ؟ ... حالا یکی یکی خاطرات جلو چشم علی داره زنده میشه ، فاطمه جان : ) کوچه آن روز ، پُر از دیده ی نامحرم بود ( آخه مولا غیرتیه ) کوچه آن روز ، پُر از دیده ی نامحرم بود ( فاطمه جان ، این درد داره علی رو میکُشه ، فاطمه رو جلوی چشم علی زدند ؟ یه عده نامحرم به زهرا زدند ؟ امام زمان ، ببخشید آقا ، خب شب شهادته ، امشب نگم ، کی بگم ؟ فاطمه رو یک عده نامحرم زدند ، ... زهرا جان : ) صورت نیلی تو از نفس انداخت مرا هر موقع می اومدم توو خونه ، چشمم به صورت زهرا می افتاد ، اگر همه غم های عالَم را هم داشتم ، فراموشم میشد ، دیدن چهره ی زهرا ، غم ها رو از دلم برطرف میکرد ، اما چی بگم فاطمه ؟ این روزها هروقت چشمم بصورت کبودت می افته ، سرم رو باید پائین بندازم ، از پیغمبر (ص) خجالت میکِشم ... اون لحظات آخر عمرِ پیغمبر (ص) ، دستِ زهرا رو توو دست علی گذاشت ، فرمود : یاعلی ، « هَذِهِ‏ وَدِيعَةُ اللَّهِ‏ وَ وَدِيعَةُ رَسُولِهِ » علی جان این امانت دست توست ، اما چه کردند با امانت پیغمبر (ص) ؟ کاری کردند امام صادق علیه السلام فرمود : « يُغْشىَ عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَةٍ » [مناقب ج3:362.] مادرم ساعت به ساعت از هوش میرفت ؟ آی مادر ... اما من یک جای دیگر هم سراغ دارم ، وصیت پیغمبر(ص) رو ، زیر پا گذاشتند ، پیغمبر(ص) هر موقع حسین رو می دید ، صدا میزد : حسین منی و انا من حسین ، چه کار کردند با جگر گوشه پیغمبر(ص) ؟ یه مرتبه زینب ببینه ، شمشیر دار با شمشیر میزنه ، نیزه دار با نیزه میزنه ، یه ساعتی گذشت ، یه مرتبه زینب سر بلند کرد : سری به نیزه بلند است در برادر زینب خدا کند که نباشد ، سرِ برادر زینب ... هر کجا نشستی بلند صدا بزن ، یا حسین .... ┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈ @Navaymagtal
1. بالاتری ز مدح و ثنا.mp3
3.48M
( بالاتری ز مدح و ثنا أیها النقی اِبنُ الرضای دوم ما أیها النقی .. ) تکرار با حبّ تو ، عبادت ما عین بندگی‌ست هادی آل فاطمه یا أیها النقی دارم ولی‌شناسی خود را ز نور تو مولای من ، ولی خدا أیها النقی با آن نقابت نقوی یک نگاه کن پاکیزه وجود مرا أیها النقی با صد امید همچو گدایان سامرا پر می‌کشیم سوی شما أیها النقی بخشنده‌تر زحاتم طائی تویی تویی مسکین‌ترم ز هرچه گدا أیها النقی من هرچه خواستم تو عنایت نموده‌ای یک حاجتم نگشته روا أیها النقی گردد جوانی‌ام همه ترویج مکتبت جانم شود فدای تو یا أیها النقی باید برای غربت تو بی‌امان گریست با ناله‌هاي حضرت صاحب زمان گریست شرمنده از قدوم تو چشمان جاده بود دشمن سواره آمد و پایت پیاده بود آن ناخن شکسته و آن کاروان‌سرا توهین به ساحت تو برایش چه ساده بود بارانی است از غم تو چشم سامرا با دیدن تو ، اشک مَلک بی‌اراده بود وقتی که آسمان ز غمت سینه‌چاک شد دیدی که عرش سر روی زانو نهاده بود زهر ستم چه با جگر پاره پاره کرد دیگر نفس... نفس... به شماره فتاده بود شکر خدا ، که دشمن تو خیزران نداشت هر چند دل ، شکسته از آن بزم باده بود آقا بیا و با دل غرق به خون بخوان از آن سه‌ساله که پدر از دست داده بود جانش رسید بر لبش از طعنه‌های چوب وقتی کنار طشت طلا ایستاده بود آرامِ قلب خسته‌اش از دست رفته بود چشم به خون نشسته‌اش از دست رفته بود ... ( بالاتری ز مدح و ثنا أیها النقی اِبنُ الرضای دوم ما أیها النقی .. ) تکرار ┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈ @Navaymagtal
1. آینه توحید.mp3
658.3K
( سلام الله علیها ) آئینه ی توحید به قم می آید یا خواهرخورشید به قم می آید ... نذر نفحات فاطمی اش « صلوات ... » با آمدنش عید به قم میآید
1. آینه توحید.mp3
658.3K
( سلام الله علیها ) آئینه ی توحید به قم می آید یا خواهرخورشید به قم می آید ... نذر نفحات فاطمی اش « صلوات ... » با آمدنش عید به قم میآید
1. هر دختری.mp3
2.02M
( سلام الله علیها ) هر دختری که « اُمّ أبیها » نمی‌شود هر مادری که مادر دنیا نمی‌شود نور تمام عالَم امکان به روی هم ... یک جلوه نورِ ، چادرِ زهرا نمی‌شود وقتی که اختیارِ دو عالَم به دست اوست محشر بدون فاطمه بر پا نمی‌شود ... یعنی که بی‌ولایت او هیچ طاعتی اِذن ورودِ جنت الاعلی نمیشود فردا به قله‌های سعادت نمیرسد هر کس دخیلِ چادر زهرا نمی‌شود حبلُ‌المتین شیعه نخِ جانماز اوست بی او ، گِره ز کار کسی وا نمی‌شود ... می‌افتد از نگاهِ پُر از مِهرِ فاطمه هر کس فدائیِ رهِ مولا نمیشود . @Navaymagtal