#شهادت_حضرت_علی_اصغرع
#شب_هفتم_محرم
#واحد
کم گریه کن رو دست من مادر...لا لا
خدا میدونه که شدم مضطر ...لالا
سنگِ صبور قلب من ،اصغر....لالا
شش ماهه ی من...
شش ماهه ی من...
شش ماهه ی من...کوچکترین سرباز عشق
شش ماهه ی من... ای مرغِ نو پرواز عشق
شش ماهه ی من... لالایی یات آواز عشق
امیدِ مادر:
پیش دوچشمای ترم
پر پر نزن ...کبوترم
دورتر نرو از پیش من
همین جا باش دور وبرم
امروز چه روز شومیه ،ای وای ای وای
اینجا پر از حرومیه ، ای وای،اِی وای
چه روز نا تمومیه ، ای وای، اِی وای
لالالا لا لا...
لالالا لا لا...
لالالا لا لا...غنچه ی شیرین عسلم
لالالا لا لا.. جات خالیه تو بغلم
لالالا لا لا... برسه ای کاش اجلم
نیوفتی مادر:
مثلِ یه تار مو علی
به نیزه گیر شده سرت
همش،میخوای بیفتی باز
جلوی پایِ مادرت
🏴بند (۳)
سرت رو نیزه شد بلند ،مُردم... مادر
با هر نگاه تو، زمین خوردم ...مادر
دلم میخواد ببوسمت هردم... مادر
آرزو داشتم....
آرزو داشتم....
آرزو داشتم... قدبکشی جوون بشی
آرزو داشتم.... همدم عمه جون بشی
آرزو داشتم....تو هم یه پهلوون بشی
بد سوخته قلبم؛
بشکنه دستِ حرمله
آرزو به دلم گذاشت
نقشه ها داشتم واسه تو
ولی چه کار کنم؟ نزاشت
#منصوره_محمدی_مزینا
☑️ نوای مقتل
@navayemaqtal